❋تکه پاره کردن وجدان همگانی در درون:
یکبار دیگر خاطرنشان کنیم که در برابر دولتی که، در درون، اقتصاد و ارتش را در دست داشت و وابستگی مالی دولت به ملت، جای خود را به وابستگی ملت به دولت داده بود، در برابر دولتی که، در بیرون، از حمایت کامل امریکا و غرب برخوردار بود و به روسیه و چین نیز امتیاز اقتصادی میداد، از یک جنبش همگانی با وجدانی روشن بر حقوق و خواسته های تمامی ساکنان سرزمینی که وطن ما است، کار بر میآمد و برآمد. از راهکارهای دیگر، کار بر نیامد. مراقبت از این وجدان همگانی، کار اول همه اقوام و نیز سازمانهای سیاسی ایران میباید میبود. چرا که وجود وجدان همگانی، یعنی این که جمهور مردم تبعیضها و نابرابریها را دیگر بر نمیتابند و مخل زندگی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی میداند.
مراقبت از وجدان همگانی به درک این مهم و عمل به آن بود: هویتها از جنسی و قومی و غیر این دو، پذیرفتهاند. برخورداری از حقوق انسان و حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شهروندی، هم تنظیم کننده رابطهها میان هویتها میشوند و هم عمل همگان به حقوق، قدرت را بیمحل و حقوق را تنظیم کننده رابطهها میکنند و جمهور مردم، راه رشد در استقلال و آزادی را در پیش میگیرند. اما در عمل، گروههای «سیاسی» و «مذهبی» به جان وجدان همگانی افتادند و آن را تکه پاره کردند. مرزها ساختند و درپشت آنها، سنگر گرفتند و تفنگ را تنظیم کننده رابطهها کردند و زمینه بازسازی استبداد را پدیدآوردند و هنوز نیز، «تفنگهای خود را زمین نگذاشتهاند».
امروز، بسیار بیشتر از 40 سال پیش از این، پیشاروی دولت جبار، در وضعیتی که منطقه و جهان دارد، به وجدان همگانی، به از میان برداشتن مرزهای زورساخته نیاز است. این نیاز، جهانی است. از اینرو، حقوق پنجگانه و قانون اساسی بر پایه این حقوق به مردم ایران و مردم جهان پیشنهاد شده است.
در بهار انقلاب ایران، مقامهای امریکایی و اسرائیلی، سخنانی که برای مردم ایران هشدار بشمار بودند، برزبان میآورند. در درون، بنیصدر، توجهها را به آن سخنان جلب میکرد و بر هشداردادن مداومت میورزید. دو سه نمونه از آن سخنان و هشدارهای بنیصدر:
● در جلد 6 کارنامه، (صفحههای 167تا 175)، بنیصدر سخنان بگین در کنست را بررسی کرده است. بگین، نخست وزیر وقت اسرائیل گفته است: «این جمهوری بیش از همه به زیان اسرائیل است و نباید بگذاریم در هیچ زمینهای کمترین موفقیتی بدست بیاورد. هنوز از مشکلی نیاسوده، باید این جمهوری را گرفتار مشکل دیگری بکنیم تا از پا درآید.»
بنیصدر هشدار داده است: این سیاست امریکا است که از زبان بگین اظهار میشود. امریکائیان همین معنی را گفتهاند. لابد بیانات وزیر خارجه سابق امریکا (کیسینجر) در باره گروگانها را شنیدهاید… امروز نیز آنها که به ظاهر و در حرف، خود را ضد امریکائی مینمایانند، در واقع، با جلوگیری از هر موفقیتی در هر زمینه، سیاست امریکا را در ایران به اجرا میگذارند».
● درکارنامه 19 تا 26 اردیبهشت 1360، نتایج سنجش افکار ( با 575۰ نمونه) ذکر شده است: 76 درصد مردم ایران نظر دادهاند که امضاءکنندگان قرارداد الجزایر – همانها که توافق محرمانه بر سر به تأخیر انداختن رهاکردن گروگانها را با ریگان / بوش بعمل آورده بودند-، تسلیم شرائط امریکا شدهاند . 16 درصد پاسخ ندادهاند و 6.5 درصد موافق عمل امضاء کنندگان قرارداد بودهاند. 1 درصد گفتهاند: قرارداد به زیان نمیشود اگر امریکا به آن عمل کند.
5 و 6 درصد، همان اقلیت بسیار کوچک طرفداران رژیم است که از انتخابات ریاست جمهوری اول بدینسو، در فرصتهای دیگر، از جمله «انتخابات» مجلس اول و ریاست جمهوری مهندسی شده هم، همان ماند. از آن کاسته شد و بر آن افزوده نشد. در مورد مجلس اول، بنیصدر به خمینی نوشت: در انتخابات پرتقلب مجلس اول، تنها 6.6 میلیون نفر در دادن رأی شرکت کردند. یعنی در حدود 28 درصد کسانی که، در سن رأی دادن هستند. مجلس نماینده نصف بعلاوه یک رأی دهندگان، یعنی نماینده 14 درصد مردم ایران است. برفرض که در انتخابات تقلب نیز نشده بود، مجلس نماینده 14 درصد مردم، مجلس ضعیفی است. و خمینی کار حل مسئله گروگانها را بر عهده این مجلس، یعنی گردانندگان حزب جمهوری اسلامی گذاشت که این مجلس را ساخته بودند تا آلت فعلشان باشد و آنها با ریگان و بوش، بر سر به تأخیرانداختن آزادی گروگانها معامله پنهانی کردند تا کارتر شکست بخورد و ریگان رئیس جمهوری امریکا بگردد.
با توجه به این مهم که در انتخابات ریاست جمهوری اول، 124 نامزد وجود میداشت و نامزدهایی رأی آوردند که، آن زمان، مخالف مرزسازیها و تکه پاره کردن وجدان همگانی بودند – حتی حبیبی که نامزد حزب جمهوری اسلامی و… بود و کمتر از 5 درصد رأی آورد -، آن انتخابات ترجمان وجدان همگانی بر اصول راهنمای انقلاب و «انتخابات» مجلس اول، فرآورده تکه پاره شدن وجدان همگانی بود. بدینخاطر مردم از رأی دادن سر باز زدند. از اینرو، کودتای آن مجلس بر ضد رئیس جمهوری، کودتا برضد مردم و وجدان همگانی بر اصول راهنمای انقلاب بود. بدینخاطر است که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه آن اصول را، تا امروز، به دست فراموشی سپرده است. امروز نیز، رئیس جمهوری و مجلس، هردو بیاختیار و آلت فعل «رهبر»، از بیاختیاری ملت نمایندگی میکنند.
● در همان کارنامه، بنیصدر در باره موضع هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا – که در بردن شاه به امریکا و طراحی گروگانگیری نقش داشتهاست – هشدار داده است: خوانندگان لابد اطلاع دارند که اخیراً کارتر در باره گروگانها مطالبی گفت که بسیاری از مبهمها را روشن کرد. اما حرفی که آقای کیسینجر گفتهاست، بسیار مهم است. گفته است: اگر انقلاب ایران بخواهد به خارج از مرزهای خود صادر شود، باید موانع بسیاری را که پیش رو هستند از میان بردارد سپس به اهداف خود برسد. این موانع بسیارند. از جمله، اختلافات مذهبی و قومی و بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اختلافهای مرزی با عراق. در نهایت اگر از تمام موانع سالم عبور کند، باید مسائل خود با کشورهای خلیج فارس را حل کند. ولی اطمینان داشته باشید (او خطاب به اعضای انجمن یهودیان واشنگتن سخن میگفته است) تا آن روز، اسرائیل به اهداف نهائی خود دست یافته است »
ذیل سخنان او، بنیصدر نوشته است: خیلی صریح و روشن میگوید اختلافهای قومی و مذهبی در ایران را آنها به راه انداختند. برای اینکه انقلاب ما نتواند صادر شود. او از بحرانهای اقتصادی و سیاسی در ایران سخن میگوید که از نظر من کودتای خزنده است».
وقتی اسناد سفارت امریکا انتشار یافتند، معلوم شد که سخنان کیسینجر، طراح نقشه بردن شاه به امریکا، نظرهای شخصی او نیست، سیاست امریکا است. در آن اسناد، هم توافق سلیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران با نمایندگان خمینی، برسر اتحاد روحانیان و ارتش وجود دارد و استفاده از اقوام و ایلها برای به شکست کشاندن انقلاب و هم استفاده از عراق و کشورهای خلیج فارس برضد ایران. در عمل هم، با چراغ سبز امریکا و حمایت کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، رژیم صدام به ایران حمله کرد و هم «بنیصدر به پاریس تبعید شد». در ماههای اول جنگ بود که «فکر کمربند سبز» به خمینی القاء شد:
❋القای فکر کمربند سبز به خمینی یکی از عوامل نگاهداشتن ایران در «بحرانهای اقتصادی و سیاسی» و جنگ:
در چهلمین سالگرد گروگانگیری،علی مطهری، واقعیتی را بازگو کرده است. این واقعیت، تمام وضوح و اهمیت خود را به دست میآورد، وقتی بدانیم، خمینی روز نخست با تصرف سفارت مخالف بوده و دستور بیرون کردن تصرف کنندگان را داده است و روز دوم، تصرف سفارت و گروگانگیری را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول خوانده است:
● علی مطهری در 13 آبادن، در دانشکده ادبیات گفته است: «امام هم در ابتدا که خبر تسخیر سفارت را به ایشان دادند گفت بیرونشان کنید اما بعد حاج احمدآقا و آقای موسوی خوئینیها پیش امام رفتند و به امام گفتند این کار آثار بدی دارد و شور انقلاب میخوابد و امام بالاخره موافقت کرد».
● دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه در زمان اشغال سفارت آمریکا، به دویچه وله گفته است: کاردار لینگن پس از اطلاع از اشغال سفارتخانه به دیدن من آمد و موضوع را خبر داد. من عصر همانروز به روال معمول به دیدار آقای خمینی در قم رفتم تا گزارش سفر الجزیره را بدهم. آقای خمینی با شنیدن اینکه سفارتخانه اشغال شده است، گفت اینها که هستند؟ زود بریزیدشان بیرون… اما نمیدانم چه اتفاقی افتاد که روز بعد گفتند این انقلابی بود بزرگتر از انقلاب اول».
مخالفت خمینی با اشغال سفارت را احمد خمینی و موسوی خوئینیها، نه تنها به موافقت برمیگردانند، بلکه بر آنش میدارند گروگانگیری را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بخواند و بحران گروگانگیری را پدید آورد که در امریکا طراحی شده بود و کیسینجر یکی از طراحان او و نیز یکی از دستاندرکاران معامله پنهانی بود که «اکتبر سورپرایز» نام گرفت. امروز که به رویدادهای چهل سال بازمینگریم، تکه پاره کردن وجدان همگانی و رویاروییهای مسلحانه در درون و گروگانگیری و جنگ هشت ساله و بحران اتمی و ماجرای «کمربند سبز» و گرفتار شدن ایران در 9 جنگ را مجموعهای از عملیات مییابیم که کیسینجر از آن سخن گفته بود.
گروگانگیری انقلابی بزرگتر از انقلاب ایران بود را موسوی خوئینیها به خمینی القاء کرد که مشفق «مقام امنیتی» میگوید: او مأمور اجرای طرح امریکایی گروگانگیری بودهاست!؟ فکر «کمربند سبز» را چه کسی به خمینی القاءکرد؟
● از دو دیدگاه، یکی دیدگاه تنظیم رابطه با کشورهای دیگر بر اصل موازنه عدمی و بنای اقتصاد تولید محور و بازیافتن استقلال اقتصادی و آماده شدن برای ایفای نقش محور شدن ایران بگاه فروپاشی امپراطوری روس و ورود امریکا به مرحله انحطاط و دیگری استقرار رﮊیم ولایت فقیه و ناگزیر ماندن در اقتصاد مصرف محور، خمینی دیدگاه دوم را داشت و صریح میگفت: «اقتصاد مال خر است» و «بنیصدر میخواهد ایران را سوئیس و فرانسه کند مردم برای اسلام انقلاب کردهاند».
در ماه اول بعد از تجاوز قوای تحت امر صدام به ایران، که معلوم شد این قوا توانا بر غلبه بر قوای ایران نیستند. در آن تاریخ (19 تا 21 اکتبر 1980)، معامله پنهانی بر سر گروگانها با نمایندگان ریگان بوش انجام گرفت. با توجه به اینکه در زمستان سال 1359، سخن از «کمربند سبز» بمیان آمد، از عوامل راضی کننده خمینی به انجام معامله کثیف با طرف امریکایی، گرفتن اسلحه و شکست دادن رﮊیم صدام بوده است. تحقیقهای رسمی کنگره امریکا و والش، قاضی مستقل، مبرهن میکند، طرف امریکایی، به طرف ایرانی، وعده شکست صدام و حتی برکناری او را داده بود. در ایران، نخست بر زبان کسانی شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» جاری شد، که در دو معامله اکتبر سورپرایز و ایران گیت، طرف ریگان/بوش بودند. اینها بودند که فکر «کمربند سبز» را در خمینی القاء کردند.
در بیرون ایران، نه ملک عبدالله(پادشاه اردن) که میگویند در سال 2004، از خطر تشکیل «هلال شیعه» سخن گفته است، بلکه نخست ملک حسین، پدر او بود که گفت: دلیل اصرار خمینی به جنگ را تشکیل «کمربند سبز» دانست. اما در ایران، هم بنیصدر به خمینی توضیح داد که این «فکر» دام است و سبب میشود ایران فرصت رشد را از دست بدهد و فقیر بگردد و هم یاسر عرفات نزد او رفت و گفت: نه میگذارند قوای ایران وارد بغداد شود و نه میگذارند، قوای عراق وارد تهران شود. دو طرف را به جنگ فرسایشی و طولانی مبتلی میکنند تا با تضعیف یکدیگر و تضعیف کشورهای دیگر منطقه، فرصت لازم برای اسرائیل بوجود آید و قدرت متفوق منطقه بگردد. همان هدف که کیسینجر از آن سخن گفته بود. و نیز، در دادگاه ایران گیت انگلیسی، آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، توضیح داد چرا جنگ عراق و ایران ادامه یافت: «جنگ در سود انگلستان و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامهاش را فراهم کردیم».
باوجود این هشدارها جنگ ادامه یافت. طرفه اینکه وقتی خمینی جام زهر شکست را سرکشید، منکر ادامه جنگ به خاطر کمربند سبز شدند و گفتند: خمینی موافق هلال شیعه نبود و موافق اتحاد مسلمانان بود! تا اینکه، داعش در عراق و سوریه شکست خورد، این بار، منکر شوندگان، از نو، سخن از موفقیت در متحقق کردن هلال شیعه بمیان آوردند تا که مردم عراق و لبنان روی به جنبش آوردند:
❋ دو جنبش عراق و لبنان و پیامشان:
1. هردو جنبش در حوزه وجدان همگانی روی دادهاند. مبری از خشونت بودهاند. یادآور میشود که در عراق، از سه سو، به اجتماع مردم تیراندازی شده است. شرکت کنندگان در جنبش مرتب پرسیدهاند: چرا ما را به گلوله میبندید؟ هر دو جنبش، فرآورده تجربهای مدام هستند:
2. از دو نوع ارتباط، یکی ارتباطی است که دولتهای استبدادی با بکاربردن زور برقرار میکنند. در طول 40 سال، «کمربند سبز» را قلمرو جنگ و خونریزی و ناامنی و بیکاری و فقر کردهاند: وضعیت مردم ایران، وضعیت مردمی در جنگ و تحریم و خشونت و بیکاری و فقر و فساد است. همین وضعیت را عراق و سوریه دارند. لبنان وضعیت بهتری دارد آنهم بخاطر اینکه قدرتهای حاضر در صحنه، کمک مالی میکنند. باوجود این، کشوری که «سوئیس خاورمیانه» خوانده میشد، نسل جوانی بیکار و فقیر دارد. دلیل این وضعیت، وجود مرزهای قومی و مذهبی و طایفهای و جنسی و تا بخواهی تبعیضها و نابرابریها است. استفاده از این مرزها توسط قدرتهای خارجی، چشم انداز این کشورها را بازهم مأیوس کنندهتر کرده است.
برای بیرون آمدن از این وضعیت، چارهای جز وجدان همگانی به حقوق و تنظیم رابطهها با حقوق در سطح جمهور مردم و به جنبش برخاستن نیست. این دو جنبش میگویند مردم عراق و لبنان، برای برداشتن مرزها، این راهکار را دارند تجربه میکنند. هرچند وجدان بر حقوق و عمل به حقوق و تنظیم رابطهها با حقوق، در مرحله جنینی است. دو نگاه به اجتماع بزرگ مردم عراق و ایران و نیز شیعههای دیگر کشورها، در اربعین، یکی نگاه رﮊیم ولایت مطلقه فقیه و دیگری نگاه عراقیها و روزنامه نگاران حاضر در محل، بسیار گویا هستند: رﮊیم ولایت مطلقه فقیه اجتماع را به «رخکشیدن» قدرت شیعه، تبلیغ میکند، اما از دید مردم عراق و ناظران (گزارشهای روزهای 17 و 18 اکتبر 2019) در اجتماع اربعین، مرزها برداشته شدند. بدینخاطر اجتماع 20 میلیونی (گزارش نوول ابسرواتور و مدیاپار و…) ممکن شد: «ویژگی دیگر اربعین ایناست: با اینکه یک حرکت معنوی شیعی است، سنیها و حتی مسیحیها و ایزدیها و زردشتیها و صابعین در آن شرکت میکنند. و این امر بس شایان توجه جز این معنی نمیدهد که مردمان، مستقل از رنگ و باور، امام حسین، نماد جهانی آزادی و همدردی و همنوائی، نمادی فرادینی و فرامرزی است».
به گزارش خبرنگار نوول ابسرواتور، در طول راه پیمایی، ملایانی بلندگو در دست، میگفتند: امام حسین را سنیها کشتند! تضاد مرز برداشتنی که ناظر میبیند و تبلبغ مرز با «دشمن» که «ملا» میکند. این تبلیغ را با گفتن دروغ میکند. چرا که یزید و دستگاه او، قدرتی بود که دین را وسیله توجیه خود و در همانحال از خود بیگانه میکرد. کاری که هم امروز، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه میکند. نزاع آن روز، نزاع شیعه و سنی نبود، نزاع حق و تجاوز به حق بود.
بدینسان، جمهور مردم شرکت کننده در آن «بزرگترین اجتماع»، همگرایی را با رها شدن از مرزهای مذهبی و ملی و قومی تمرین میکردند و جنبشی ضد فساد – به گزارش نوول ابسرواتور، جمعیت به خوردن و بردن 410 میلیارد یورو ظرف 16 سال، اعتراض میکردند – ضد دولت بریده از ملت را آغاز میکردند.
3. بدیهی است که امریکا و دولت سعودی و اسرائیل و رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، غایب نیستند. عوامل آنها عمل میکنند. با وجود این، حرکتهای اعتراضی بر ضد «ایران»، واکنش سخنان ناسنجیده خامنهای و دستیاران او و نیز تیراندازیها به مردم در جنبش است. باتوجه به آن سخنان، مردم عراق پذیرفتهاند گروههای مسلح وابسته به ایران، در تیراندازی به آنها شرکت دارند. بروز اینگونه عارضهها، آنهم وقتی رﮊیم ولایت مطلقه فقیه به تبلیغات ضد جنبش ادامه میدهند، قابل پرهیز نیست. در 5 نوامبر، اجتماع مردم در میدان تحریر بغداد، استقلال بمثابه پایان بخشیدن به مداخلهها از بیرون را تصویب کرد. پس، اگر جنبش همگانی بتواند خود را از عارضهها برهد، میتواند به هدفهای خود برسد:
4. بنابراین که در شمال ایران، کشورهای فاصل ایران و روسیه و در جنوب ایران و در حوزه خلیج فارس، منابع عظیم نفت و گاز وجود دارند و با توجه به این مهم که سرزمین همسایههای شمالی و شرقی ایران، یک طبیعت را دارد، اینک که تقلای چهل ساله برای ایجاد کمربند دولتهای استبدادی ضد مردم، به شکست انجامیده است، مردم کشور ما این فرصت را دارند، نقش محوری در ایجاد مجموعهای بزرگ، بر اصل موازنه عدمی بگردند. هرگاه رابطههای کشورها را حقوق ملی تنظیم کنند و در درون هر کشور، به حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق طبیعت عمل شود، این سرزمینها، سرزمینهای رشد در استقلال و آزادی و بر میزان عدالت اجتماعی میشوند و الگوی زندگی در صلح و تعاون میگردند. دو جنبش و جنبشهای پیش از آن، در ایران و کشورهای دیگر، میگویند این هدف قابل تحقق است.