back to top
خانهدیدگاه هامجید هوشیار: بازرگان – خمینی - روحانی – خامنه ای

مجید هوشیار: بازرگان – خمینی – روحانی – خامنه ای


صادق زیباکلام طی سخنانی در دومین نشست سالانه « انجمن اسلامی آرمان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در تاریخ 4 ابانماه 1395 »سخنرانی کرده و ضمن آن

با اشاره به ماجرای ملاقات برژینسکی با اعضای دولت موقت در آبان ماه 58 اظهار کرده بود : در آن ملاقات خود برژینسکی به عنوان دومین مقام عالی رتبه کاخ سفید اظهار کرد که دولت آمریکا به دنبال جنگ با انقلاب اسلامی نیست و حکومت جدید را پذیرفته است هر چند که خود را متحد شاه می دانسته و آن حکومت را ترجیح می داده اما امروز به این نتیجه رسیده که مردم ایران از آن حکومت راضی نبودند و به دنبال نظام تازه ای می گشتند

 

وی ادامه داد: وقتی آن ملاقات به پایان رسید و اعضای دولت موقت از جمله مهندس بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی و نیز شهید مصطفی چمران از الجزایر به ایران بازگشتند در روزنامه ها و مطبوعات آن زمان با آنها مقابله شد و انتقاداتی صورت گرفت که چرا این هیأت ایرانی به ملاقات آنها رفته است درحالی که اجازه ای از امام برای این ملاقات نداشته است.

 

وی با اشاره به واکنش مهندس بازرگان نسبت به انتقادات وارد شده به دولت موقت در این ملاقات اظهار کرد: مهندس بازرگان تنها یک جمله در برابر منتقدان رفتار دولت موقت ارائه داد و آن این بود که گفت نه من امیرعباس هویدا هستم و نه امام خمینی، محمدرضا پهلوی که لازم باشد برای کوچکترین کارهایم از رهبری اجازه بگیرم(1)  

 

مگر رابطه امیر عباس هویدا که سیزده سال نخست وزیر بود ، با شاه چگونه بود که مرحوم مهندس بازرگان چنین مقایسه کرده که « نه من امیر عباس هویدا هستم و نه امام خمینی ، محمد رضا پهلوی » در ابانماه 1358 بر زبان راند و بعد از آنهم استعفا کرد ؟ امیر عباس هویدا هیچگونه سیاستی را در دولت تنظیم نمی کرد مگر جهات اجرائی فرامین شاه را و در برابر فرامین شاه هم کوچکترین مقاومتی نداشت و در بست برای اجرا ، انها را می پذیرفت.  

اما مهندس بازرگان چرا استعفا کرد ؟ مهندس بازرگان برای این استعفا کرد که با آن نوع رابطه ، بلحاظ سیاسی و اعتقادی وانسانی و شخصیتی ، سالیان دراز مبارزه کرده بود ، زندان کشیده و محرومیت های فراوانی را تحمل کرده بود . لذا حاضر نبود بعد از سالیان دراز مبارزه با آن نوع رابطه ، حالا آنرا برسمیت بشناسد اما این نظر مرحوم بازرگان بود در حالی که طرف مقابل گونه دیگری فکر می کرد. مرحوم بازرگان شاید به این نتیجه رسیده بود که هم آیه الله خمینی ، محمد رضا شاهی با عمامه است و هم خلف او ، آیه الله خامنه ای.

فراموش نکرده ایم زمانی که ایه الله خمینی در پاریس تشریف داشتند و وی بدیدار ایشان به آن دیار سفر کرده بود هنگام بازگشت در پاسخ به این سؤال دوستان که امام را چگونه دیدید ، جواب داده بود همان اعلیحضرت با عمامه ( نقل به مضمون ). اما بهر دلیلی بصلاح نمی دانست آنرا بطور رسمی بر زبان بیاورد و مبارزه ای که در دوران شاه پشت سر گذاشته بود بار دیگر آنرا سامان دهد.

 

رابطه ای که می توان آنرا رابطه « امیرعباس هویدائی با محمد رضا شاهی » نامید ازآغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی بر کشور حکمفرما شده و تا کنون وتا امروزنیز ادامه یافته است . استثنای این دوران بغیر از مرحوم بازرگان اولین نخست وزیر بعد از 22 بهمن ماه 1357 ، آقای ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور نظام جدید بود که وقتی دید با دسائس غیر مردمی رهبران حزب جمهوری اسلامی نمی توان به مطالبات مردم انقلابی پاسخ دهد ، صندلی ریاست را رها کرد و مهاجرت تازه را آغاز کرد.

مقامات به تخت نشسته بعد از 22 بهمن ماه 57 تلاش کردند با وارد کردن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نظام جدید ، رابطه « امیر عباس هویدائی با محمد رضا شاهی » را با لعاب مذهبی ، جنبه قانونی بدهند که دادند و بعد از آن با تحمیل تفسیر های نا متعارف دیگر و پشتوانه سازمانهای سرکوب ، بتدریج دامنه آنرا گسترش دهند که گسترش دادند

فراموش نکرده ایم زمانی را که آقای خمینی گفت « اگر سی و پنج ملیون نفر بگویند آری ، من می گویم نه » و البته نظر ایشان اجرا می شد.و امروز هم اقای خامنه ای خطاب به رآی دهندگان می گویند مردمی که در پای صندوقهای رآی حاضر می شوند بدانند که نباید به وعده هائی که کاندیدا ها بمردم می دهند توجه کنند . رآی مردم ، رآی به کار آمدی نظام است و محتوای برنامه مسؤلین را ما ( رهبری ) تعیین می کنیم . ( نقل به مضمون).

این سخنان و مواضع با کارو ماهیتی که در نظام شاهنشاهی صورت می گرفت چه تفاوتی دارد ؟ هیچ . بنابراین با ضرس قاطع می توان گفت نظام مقدس ، همان نظام شاهی و کارگزاران ارشد آن نیز، همان عباس هویدا ها هستند که آقای سید محمد خاتمی عبارت «تدارکاتچی » را برای خود و همکارانشان بخوبی و بدرستی استفاده کردند.

حالا برگردیم به سخنان چند روز قبل اقای روحانی که فرمودند : من در نیویورک می توانستم تصمیم بگیرم و تحریم ها را بشکنم.(2) من (مجید هوشیار) می خواهم بگویم البته اگر نظر رهبری چنین ایجاب می کرد شاید،در صورتی که همه می دانند نظر آقای خامنه ای چنین نبود زیرا احتمال داشت گره هائی از مشکلات مردم گشوده شود . ولی ایشان با همان صدای بلند رو بروی مردم ایستاده از پشت میکروفن « خلاف » می گویند . آقای رئیس جمهور بهتر از دیگران می دانند که چنین اجازه و اختیاری نداشته و ندارند . همانطور که در زمان انتخابات ریاست جمهوری وعده هائی را بقول حضرات برای داغ کردن تنور انتخابات دادند که کمتر قادر به انجام آن بودند.

واکنش جریانهای ظاهرا اصولگرای حاکمیت به مواضع آقای رئیس جمهوری ، اتفاقا کاملا نشان دهنده همین مساله است که ریاست جمهوری اجازه ندارد آنچه را بعنوان برنامه دولت خود که طبق ادعا بر اساس منافع و مصالح ملی تنظیم شده است به پیش ببرد و مرتب او را با این حربه مورد انتقاد قرار می دهند که گفته ها و تصمیمات رئیس جمهور، نظر مقام معظم را تآمین نکرده بلکه حتی مقابله با نظر رهبری است . در برخی موارد هم شخصیت و مواضع رجائی را با اقای بنی صدر مقایسه کرده می خواهند در شرائط سیاسی امروز کشورآنرا باز سازی کنند که رجائی خود را مقلد امام می دانست و بنی صدر خود را مقابل امام . همه این گفته ها در تائید این نکته است که هم بخش سخت افزاری نظام می خواهد مانند محمد رضا پهلوی باشد و مهمتر اینکه می خواهد دیگران آنرا به عنوان همان محمد رضا پهلوی بدانند که در پی استقرار قدرت استبدادی و فردی است و هم اغلب کارگزاران نظام خود را در سلک امیر عباس هویدا می دانند و می خواهند هر که غیر از آنها فکر می کند از گردونه حاکمیت نظام مقدس خارج گردد.

حاکمیت نظام « امیر عباس هویدائی و محمد رضا پهلوی ای »، همانطور که سرنوشتش در 22 بهمن 1357 رقم خورد ، حاکمیت مستقر هم باید خود را آماده پذیرش چنین سرنوشتی نماید هرچند اینها تجربه آن نظام را دارند اما حوادث نشان می دهد که ازآن تجربه ها کمترین چیزی نیاموخته اند جز شدت بخشیدن به نیروی سرکوب، دستگیری ، شکنجه ، زندان و اعدام.

مجید هوشیار

22 آبان ماه 1398

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید