۱۶ آذر، روز مقاومت دانشگاه، نماد ملت فرهیخته ایران در برابر استبدادِ برآمده از کودتایِ شاه و شیخ و اجنبی است.
روز مقاومت آرش و سهراب و سیاوش است.
روز ایستادگی در برابرخصمِ بیگانه و بیگانه پرستان متحجر است.
تا آزاد کنند ایران را، از چنگال ضحاکان زمان که در قالب شاه و شیخ و اجنبی متحد شده بودند و با کودتا، نهضت ملی شان که بر استقلال و آزادی استوار بود، متوقف و ایرانیان را اسیر کرده بودند.
تاریخ، با نسل در نسلِ ایرانیان، سخن می گوید. از زخم هایی که بر پیکر کهن سال وطن زده اند، تا تیرهایی که بر قلب سیاوش و سهراب فرو برده اند.
از آذر ۱۳۳۲ تا آبان و آذر ۱۳۹۸، استبدادهای شیخ و شاه، با دستیاری اجنبی، با برقراریِ خشن ترین حکومت های زمان خویش، فرزندان دلاورِ ایران را در پایِ مطلقه هایِ مستبد، ذبح کرده اند.
شاه و شیخ، بی وقفه، خونِ ملت بی دفاع ایران را از پیر و جوان، از زن و مرد، بر زمین ریختند و می ریزند، تا استبداد بر استبداد بیفزایند و هست و نیست ایران و ایرانی را به یغما برند.
از آذر ۳۲ تا آبان و آذر ٩٨ کشتند و می کشند ملت ایران را، تا به عمر قدرت و حکومت و دزدی های افسانه ای خود چند صباحی، بیفزایند.
هر دو حکومت، هم شاه و هم شیخ، هر دو، فرزندانِ کودتا در زد و بند با تندرو ترین جمهوریخواهانِ امریکایی، در تلاش بودند و هستند که ایران را موقتاً مالک شوند، تا فرصت غارت پیدا کنند. تا ملک و ملت و ثروت و سرمایه های چندین نسل ایرانیان، غارت و به ینگه دنیاهای متعدد برای روز مبادا بفرستند (برای اطلاع بیشتر، به مقالۀ محبوبه باطبی، کتاب اکتبر سورپرایز، و کتاب دوم گرگانگیری، نویسنده ها رابرت پاری و ابوالحسن بنی صدر، مراجعه شود)، و میهن را برای مردمش به سرزمین سوخته تبدیل کنند.
شاه با همۀ غارت ها و همۀ زد و بندهایی که با شیخ و اجنبی کرد، در روز قیام همگانی ملت که استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و رشد همگانی را فریاد می زد، سقوط کرد. اسم او رفت، اما رسم او ماند. رسمی که مطلقه و استبدادی، متجاوز به حق و تبعیض علیه مردم بود، رسمی که دزدی و غارتِ استبداد، تیغ و درفش و زندان و اعدام بود، دروغ و نامردمی و وابستگی به اجنبی بود، نرفت، بلکه در پوشش شیخ ماند و خود را هزاران برابر سخیف تر از دیکتاتوری شاه، بازسازی کرد.
در ادامۀ استبدادهای شیخ و شاه، ۱۶ آذرهای متوالی رخ نمودند و شیخ، ایران را کشتارگاه کرد و زمان به زمان کشتار بر کشتار افزود و به غارت های افسانه ای دست یازید. ملت فقیر شد، اما مقاومت ادامه دارد. امروز اگرچه بر لبۀ پرتگاه تاریخ، در حال دست و پا زدن و فرو افتادن است، اما آیا رسم شیخ و شاه و اجنبی هم، برای همیشه در ایران فرو می افتد و در ایران به تاریخ می پیوندد؟
شانزده آذر، نه گفتن به همۀ آقازاده هایِ شیخ و شاه و ملک و ملا است.
و آری گفتن به زنان و مردان و پیران و جوانان باشخصیت و فرهیخته ای است که شفافیت در اندیشه و عمل را با جان خویش فریاد می زنند.
بر حقوق خویش، چون شریان های وجودی شان، عارف گشته اند،
آری گفتن به مردمی که حقوق خود را، مالکیتِ تصمیم و انتخابِ نوعِ تصمیم خود را، صلح و آزادی و استقلال را، عدالتِ اجتماعی و امکانات برابر را، و رشد متوازن در سراسر ایران عزیز را، دنبال می کنند و تا بازیافتنِ تمامیِ آنها، از حرکت باز نمی ایستند.
“جمعی از همراهان استقلال و آزادی و پیروان راه مصدق”