یرامون مفهوم آیه 59 سوره احزاب
در اواخر مهر ماه، بنا به پیشنهاد بنده و اجابت برخی مخاطبان گرامی، «کارگاه مجازی فهم قرآن به روش پازل» به هدف توسعه فهم پازلی آیات قرآن تشکیل گردید و بنا به نتایج نظرسنجی؛ آیه 59 سوره احزاب به عنوان اولین آیه مورد بررسی انتخاب شد. پس از انجام مراحل «فهم قرآن به روش پازل» توسط اعضای کارگاه و تضارب نظرات، حال در این مجال، بنده با استمداد از آنچه دوستان مطرح نمودند، و البته بنا به تشخیص خویش، به تدوین و نگارش مقالهای پیرامون آیه 59 و فهم پازلی آن میپردازم. لازم به ذکر است که مبانی نظری «فهم قرآن به روش پازل» در مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» (پیرامون آیه 33 مائده) و نیز مقاله «پیرامون پیامبری، وحی و قرآن» و همچنین مقاله «عربیت لسان قرآن به چه معناست؟» توسط بنده تبیین گشته است و سه مقاله دیگر با عناوین «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان» (پیرامون آیه 60 نور)، «مفهوم ضرب زنان ناشره در قرآن» (پیرامون آیه 34 نساء) و «جواز عدم مسؤولیت پذیری در قبال برخی زنان بیوه» (پیرامون آیه 234 بقره) به صورت کلاسیک به روش پازلی فهم قرآن نگارش شدهاند و البته این روش در فهم چندین آیه دیگر نیز توسط نگارنده بکار گرفته شده است هرچند که مقالات آنها به صورت کلاسیک نگارش نشدهاند. (1)
***
آیه 59 احزاب میفرماید: «یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأزْواجِکَ وَبَناتِکَ وَنِساءِ الْمُؤْمِنینَ»، ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان، «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ»، فروگیرند بر خودهاشان از جلبابهاشان، «ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ»، این نزدیکتر است که شناخته شوند، «فَلا یُؤْذَیْنَ»، پس مورد آزار قرار نگیرند، «وکانَ اللهُ غَفُورًا رَحیمًا»، و بوده است خدا آمرزندهای رحیم. با مرور ترجمههای فارسی این آیه دستهبندی زیرا را میتوان انجام داد: (2)
1ـ برخی جلباب را مطلق پوشش و لباس دانسته ولی مشخص نکردهاند که هدف شناخته شدن به چه چیزی است.(3)
2ـ برخی جلباب را مطلق پوشش و لباس دانسته و هدف را شناخته شدن به پاکدامنی قلمداد نمودهاند. (4)
3ـ برخی جلباب را روپوش دانسته ولی مشخص نکردهاند که هدف شناخته شدن به چه چیزی است. (5)
4ـ برخی جلباب را پوشش سرتاسری یا چادر دانسته ولی مشخص نکردهاند که هدف شناخته شدن به چه چیزی است.(6)
5 ـ برخی جلباب را پوشش سرتاسری یا چادر دانسته و هدف را شناخته شدن به پاکدامنی قلمداد نمودهاند. (7)
6 ـ برخی جلباب را پوشش سرتاسری یا چادر دانسته و هدف را شناخته شدن به زن آزاد بودن قلمداد نمودهاند. (8)
7 ـ برخی جلباب را پوشش سرتاسری یا چادر دانسته و هدف را شناخته شدن هم به پاکدامنی و هم به زن آزاد بودن قلمداد نمودهاند. (9)
8 ـ برخی جلباب را روسری یا روسری بلند دانسته ولی مشخص نکردهاند که هدف شناخته شدن به چه چیزی است. (10)
9ـ برخی جلباب را روسری یا روسری بلند دانسته و هدف را شناخته شدن به پاکدامنی قلمداد نمودهاند. (11)
10ـ برخی جلباب را روسری یا روسری بلند دانسته و هدف را شناخته شدن به زن آزاد بودن قلمداد نمودهاند. (12)
ترجمه بهبودی و نیز موسوی همدانی در دستههای فوق قرار نمیگیرند که به نقل آنها میپردازیم:
«ای پیامبر، به همسرانت و دخترانت و خانمهای مؤمنان بگو هنگام خروج از منزل، از جامههای چادری خود جامهای بزرگ بر دوش بگیرند و بر تن بپیچند. این جامه بزرگ به شناسایی آنها بهتر کمک میکند تا معلوم شود این خانمها اجازه تماس با بیگانگان را ندارند و نباید مورد آزار قرار بگیرند. خداوند رحمان آمرزنده و مهربان بوده است که راه خطاکاری شما را مسدود کرده است.» (بهبودی)
«هان ای پیامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب خود پیش بکشند، بدین وسیله بهتر معلوم میشود که زن مسلمانند، در نتیجه اذیت نمیبینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است.» (موسوی همدانی)
خرمدل نیز هرچند مصداق شناخته شدن را بیبندوباری و آلودگی میداند اما در معنای جلباب مینویسد: «رداء، مِقنعه و روسری بلند، روپوش. مراد جامهای است که حجاب اسلامی با آن رعایت گردد. حجاب اسلامی هم با لباسی مراعات میگردد که: 1) عورت را بپوشاند 2) به گونهای چسب بدن نباشد که برجستگیهای بدن را نشان دهد 3) زنان لباس مردان، و مردان لباس زنان را نپوشند.»
حال با تمسک به روش پازلی فهم قرآن میخواهیم ببینیم کدام یک از دستههای فوق یا نظرات با توجه به مندرجات آیه معتبرند و اگر همگی فاقد اعتبار کافی میباشند، چه فهمی صحیح است. توضیحاً عرض میشود که روش پازل بر دو گونه است؛ یکی «روش پازل کوچک» که محور اصلی این روش است و دیگری «روش پازل بزرگ» که در واقع همان روش «فهم قرآن به قرآن» است و بعضاً در جهت کمک به روش پازل کوچک بکار گرفته میشود. «در روش پازل کوچک، ابتداء باید محدوده گروه آیه را تشخیص داده، و آن را از آیات قبل و بعد جدا نمود. برای این کار باید محور اصلی، که گروه آیه حول آن شکل گرفته، معیار قرار گیرد. بعد از تشخیص محدوده گروه آیه، آن را بنا بر اقتضاء به عبارتهایی تفکیک مینماییم، به طوری که هر عبارت، جدای از عبارتهای دیگر، دارای استقلال نسبی در معنا باشد. سپس کوشش میکنیم مفهوم درست هر یک از عبارتها را با رجوع به کتب لغت، یا استدلال منطقی و یا تمسک به روش پازل بزرگ، دریافته و با کنار هم چیدن آنها مفهوم درست گروه آیه را فهم کنیم. اگر برای هر عبارت معانی متفاوتی متصور بود و ما نمیتوانستیم مفهوم مراد حق تعالی را مستقل از سایر عبارتها تشخیص دهیم، ابتداء معانی متصور برای هر عبارت را برمیشماریم، سپس با رویکرد خالی از تضاد و تناقض بودن قرآن، به اعتبارسنجی معانی عبارتها میپردازیم، بدین روش که معانی متصور برای هر عبارت را با معانی متصور برای دیگر عبارتها، یک به یک سنجیده و آن دسته از معانی که با معانی دیگر عبارتها در تعارض و تناقض قرار میگیرند را کنار گذاشته، و این روند را ادامه میدهیم تا مفهوم معتبر هر یک از عبارتها استخراج گردد، سپس مفاهیم معتبر عبارتها را در کنار هم چیده، درصدد کشف مفهوم منسجم کل گروه آیه برمیآییم.» (13)
گام اول : تشخیص محدوده گروه آیه و تفکیک آن به عبارتها
در گام اول، محدوده گروه آیه را مشخص مینماییم و آن را به عبارتهای تشکیل دهنده که دارای استقلال نسبی در معنا باشند تفکیک میکنیم. اگر آیات قبل و بعد آیه 59 احزاب را مرور نماییم متوجه میشویم که آیات 53 تا 62 دارای پیوستگی میباشند، اما به جهت اینکه مندرجات آیات 58 تا 60 برای فهم آیه 59 کافی به نظر میرسند و کوتاهی طول گروه آیه هم کار را تسهیل میگرداند، این سه آیه را بعنوان محدوده گروه آیه در نظر میگیریم و آن را به عبارتها تفکیک مینماییم، و البته در صورت نیاز به دیگر عبارتهای آیات 53 تا 62 که گروه آیه اصلی را تشکیل میدهند نیز مراجعه کرده و آنها را برای فهم بهتر یا اعتباردهی به فهمی که بدان دست مییابیم ذکر میکنیم. عبارات تفکیک شده آیات 58 تا 60 احزاب همراه با ترجمه تحت الفظی به صورت زیر میباشد:
1ـ والَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا / و کسانی که میآزارند مردان و زنان مؤمن را به غیر آنچه مرتکب شده باشند
2ـ فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وإثْمًا مُبینًا / پس حتماً بار کردهاند تهمتی را و گناهی آشکار را
3ـ یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأزْواجِکَ وَبَناتِکَ ونِساءِ الْمُؤْمِنینَ / ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان
4ـ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ / فروگیرند بر خودهاشان از جلبابهاشان
5 ـ ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ / این نزدیکتر است که شناخته شوند
6 ـ فَلا یُؤْذَیْنَ / پس مورد آزار قرار نگیرند
7 ـ وکانَ اللهُ غَفورًا رَحیمًا / و بوده است خدا آمرزندهای رحیم
8 ـ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقونَ / اگر منافقان دست برندارند از آزار
9 ـ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِمْ مَرَضٌ / و کسانی که در دلهاشان بیماری است
10ـ والْمُرْجِفونَ فی الْمَدینَهِ / و شایعه پراکنان در شهر
11ـ لَنُغْریَنَّکَ بِهِمْ / هرآینه بشورانیمت بر آنان
12ـ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إلّا قَلیلًا / تا همسایگیت نکنند در آن مگر اندکی
حال با توجه به عبارتهای فوق، با کانون قرار دادن آیه 59، پرسشهای زیر را میتوان مطرح کرد تا با یافتن پاسخ آنها به فهم درست این آیه دست یابیم.
1ـ آزاری که به مؤمنان میرساندند چه نوع یا انواعی بوده است؟
2ـ چرا میگوید «نساء المؤمنین» یعنی زنان (همسران و دختران) مؤمنان و نمیگوید زنان مؤمن؟
3ـ جلباب چگونه پوششی بوده که فعل «یدنین»، یعنی نزدیک کردن یا فروتر گرفتن بدان تعلق میگرفته است؟
4ـ «مِن» در «مِن جلابیهن» چه معنایی را افاده میکند؟
5 ـ زنان در صورت به خود فروتر گرفتن جلبابهایشان به چه شناخته میشدند؟ و این چه شناختی بوده است که وقتی حاصل میآمده دیگر مورد آزار قرار نمیگرفتند؟ و چرا؟
6 ـ چرا در آیه 59 فقط آزار نشدن زنان مطرح است ولی در آیه 58 هم آزار مردان و هم آزار زنان مؤمن موضوعیت دارد؟
7 ـ چرا در آخر آیه 59 میفرماید: «و کان الله غفوراً رحیما»؟
8 ـ آیا آیه 60 حاکی از آن است که صرف فروتر گرفتن جلبابها ممکن است باعث توقف آزارها نباشد و منافقان و بیماردلان و شایعه پراکنان همچنان به آزار خود ادامه دهند یا آیه 60 ارتباطی با آیه 59 نداشته بلکه معطوف به آیه 58 میباشد؟
گام دوم : حالات معانی متصور عبارتها
چون برای برخی از عبارتهای فوق میتوان حالات معانی متفاوتی متصور شد، و در نتیجه نمیتوان مفهوم مراد حق تعالی را از هر عبارت، مستقل از سایر عبارتها تشخیص داد، در گام دوم، معانی متصور برای هر یک از عبارتها را برمیشماریم، سپس در گام سوم با رویکرد خالی از تضاد و تناقض بودن قرآن، به اعتبارسنجی معانی عبارتها میپردازیم:
1ـ والَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا / و کسانی که آزار میرسانند مردان و زنان مؤمن را به غیر آنچه کسب کردهاند
برای «آزار» در این عبارت سه حالت کلی را (جدای از مصادیق آن) میتوان در نظر گرفت:
1ـ1ـ آزار لسانی
1ـ2ـ آزار عملی
1ـ3ـ هم آزار لسانی و هم آزار عملی
2ـ فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وإثْمًا مُبینًا
برای این عبارت دو حالت را میتوان در نظر گرفت. حالت اول اثم به بهتان عطف شده باشد و فعل «احتملوا» و نیز صفت «مبین» به هر دوی آنها تعلق گرفته باشد و حالت دوم اینکه واو بین بهتان و اثم واو حالیه باشد.
2ـ1ـ پس حتماً تهمتی و گناهی آشکار را مرتکب شدهاند.
2ـ2ـ پس حتماً تهمتی را مرتکب شدهاند در حالی که گناهی آشکار است
3ـ یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأزْواجِکَ وَبَناتِکَ ونِساءِ الْمُؤْمِنینَ / ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان
برای «نِساءِ الْمُؤْمِنین» میتوان سه حالت را در نظر گرفت.
3ـ1ـ زنان مؤمنان اعم از همسران و دختران
3ـ2ـ زنان مؤمنان اعم از همسران و دختران و مادران و خواهران و سایر وابستگان نسبی و سببی
3ـ3ـ زنان مؤمن. (این حالت معتبر نیست چرا که اگر مراد از «نِساءِ الْمُؤْمِنین»؛ زنان مؤمن بود، دیگر نیازی نبود که ازواج و دختران پیامبر را در ابتدای عبارت بیاورد، بلکه همان «نِساءِ الْمُؤْمِنین» کفایت میکرد و ازواج و دختران پیامبر را نیز شامل میشد، مگر اینکه ازواج و دختران پیامبر را از باب تأکید و شروع از خانه پیامبر آورده باشد تا آنها الگو باشند. اما حتی اگر قرآن از این جهت عبارت «نساء المؤمنین» را متأخر آورده باشد، باز به دلیل بکار رفتن ترکیب «نساء مؤمنات» در آیه 25 سوره فتح ناظر بر «زنان مؤمن»، حتمأ معنای «نِساءِ الْمُؤْمِنین»؛ «زنان مؤمنان» میباشد.
4ـ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ
معنای «یدنین» (14) در این عبارت چه فروگرفتن باشد چه نزدیک گرفتن چه نزدیک کردن چه به هم رساندن و امثالهم در بار معنایی عبارت تفاوت چندانی ایجاد نمیکند بنابراین با توجه به حالاتی که برای جلباب متصور است، حالات معانی عبارت را برمیشماریم. بدین منظور ابتدا مروری مینماییم بر معانی جلباب که برشمردهاند.
«جَلابیب» جمع «جلباب» است. این واژه به کسر و فتح جیم هر دو قراءت میشود. در اینکه منظور از «جلباب» چیست مفسران و ارباب لغت برای آن چند معنی ذکر کردهاند: 1) ملحفه (چادر) و پارچه بزرگی که از روسری بلندتر است و سر و گردن و سینهها را میپوشاند. 2) مقنعه و خمار (هر دو واژه به کسر اول) به معنی روسری. 3) پیراهن گشاد (مفردات راغب و مجمع البیان).گرچه این معانی با هم متفاوتند، ولی قدر مشترک همه آنها این است که بدن را به وسیله آن بپوشاند اما به نظر میرسد منظور پوششی است که از روسری بزرگتر و از چادر کوچکتر است چنان که نویسنده «لسان العرب» روی آن تکیه کرده است.» (15)
«جلابیب جمع جلباب و در معنی آن اختلاف هست. راغب آن را پیراهن و روسری گفته (قمیص و خمار) مجمع البیان در لغت فرموده: روسری زن که وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن میپوشاند. صحاح آن را ملحفه (چادر مانند) گفته. ابن اثیر در نهایه آن را چادر و رداء معنی کرده و میگوید: گفته شده مانند چارقد و مانند ملحفه است. در قاموس هست که آن پیراهن و لباس گشاد کوچکتر از ملحفه که زن لباسهای خود را با آن میپوشاند یا آن ملحفه است… با این قرائن و آنچه از نهایه و صحاح و قاموس نقل شد میشود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالایی و چادر مانند است نه فقط روسری و خمار. معنی آیه این است: ای پیغمبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو لباسهای چادر مانند خود را بخود نزدیک کنند و خود را با آن جمع و جور کنند و جلباب را طوری از خود دور نگاه ندارند و بدن خود را از آن بیرون نکنند که پوشیدن آن مانند نپوشیدن باشد.» (16)
«جلباب، پوششی گشادتر از مقنعه و کمتر از رداء که زن بدان سر و سینه خود را میپوشاند (العین ج 6/132). جَلب در اصل به معنای راندن و دور کردن چیزی و بانگ زدن و نهی کردن و جلباب پیراهن و روسری را گویند (مفردات 199) جلباب در اصل دلالت بر راندن و استمرار آن دارد (التحقیق ج 2/95). جلباب، مقنعه و روسری زن است که وقتی برای حاجتی بیرون میرود، سر و صورتش را میپوشاند (مجمع البیان ج 8/578). به قول نولدکه واژهای قرضی و قدیمی از زبان حبشی است که به معنای پوشاندن و رداء و لباده بکار میرفته است (واژههای دخیل/169)» (17)
«جلباب؛ لباسی فراخ، فراختر از سرانداز و کوچکتر از رداست که زن بر سر خویش میاندازد و دامنه آن را بر سینه خویش میافکند. از ابن عباس روایت کردهاند که مراد همان ردا (چادر) است که سر تا به پا را فرو میپوشاند. همچنین گفتهاند ملحفه و هر آن چیزی است از قبیل کسا و امثال آن که با آن خود را فرو میپوشند.» (18)
«کلمه جلابیب جمع جلباب است، و آن جامهای است که یا سرتاسری است و تمامی بدنش را میپوشاند، و یا روسری مخصوص است که صورت و سرش راساتر میشود، و منظور از جمله (پیش بکشند مقداری از جلباب خود را)، این است که آن را طوری بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.» (19)
«الجلباب: جامه، پیراهن. لباسی که تمام بدن را بپوشاند. روسری زنانه، مقنعه. لباسی که روی تمام لباسها پوشند، مثل پالتو، روپوش و غیره. چادر زنانه.» (20)
«الجلباب: لباس یا پیراهن گشاد» (21)
با توجه به معانی فوق و نیز آنچه ترجمههای فارسی آوردهاند برای عبارت «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابیبِهِنَّ» میتوان سه حالت در نظر گرفت:
4ـ1ـ لباسها و پوششهاشان را بر خود فروتر گیرند
4ـ2ـ چادرهاشان را بر خود فروتر گیرند
4ـ3ـ روسریهاشان را بر خود فروتر گیرند
لازم به توجه است که هر سه حالت فوق در نادوختگی یا حداقل کم دوختگی جلباب وجه اشتراک دارند چرا که میتوانستند آنها را به خود فروتر گیرند و پوشش خود را پوشانندهتر، وگرنه اگر جلباب پوششی بوده باشد که متناسب بدن دوخته شده باشد، «به خود فروتر گرفتن» بدان تعلق نمیگرفته است. حتی اگر جلباب پیراهن گشادی بوده باشد که دوخته شده باشد باز هم فعل «یدنین» نمیباید برای آن بکار میرفته است چرا که برای پوشانندگی بیشتر پیراهن دیگر نیازی به خود فروگرفتن آن نیست و پیراهن هرچه گشادتر باشد خود به خود پوشانندهتر خواهد بود.
5 ـ ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ / این نزدیکتر است که شناخته شوند
«شناخت شدن» در این عبارت سه حالت میتواند داشته باشد:
5 ـ1ـ شناخته شدن به زن آزاد بودن و نه کنیز بودن
5 ـ2ـ شناخته شدن به پاکدامنی (با توجه به اینکه عبارت «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ» ماهیتاً راهکاری پیشگیرانه است، از این رو میتوان گفت فردی که بدان اهتمام میورزد به پاکدامنی شناخته میشود.)
5 ـ3ـ شناخته شدن به هویت شخصی که چه کسی هستند. این حالت را برای این آوردیم چرا که برخی گفتهاند در آن دوران؛ زنان وقتی برای قضای حاجت یا امثالهم از خانه خارج میشدند بعضاً چهره خود را با جلبابهاشان میپوشاندند تا شناخته نشوند و هوسرانان چون چهره آنها را نمیدیدند و هویتشان را در نمییافتند به گمان اینکه شاید اهل روابط نامشروع باشند رفتار نابهنجاری در قبال آنها داشتند، و آیه دستور داده که زنان جلباب از چهره برکشند تا شناخته شوند. اما این حالت معتبر نیست چرا که شناسایی اینکه فلانی کیست با «ادنی» که صفت تفضیلی است تناسب ندارد و نمیتوان گفت اگر آنها این کار را بکنند این «نزدیکتر» است که شناسایی شوند که چه کسی هستند.
6 ـ فَلا یُؤْذَیْنَ / پس مورد آزار قرار نگیرند
در این عبارت هم «آزار» جدای از مصادیقش سه حالت کلی دارد:
6ـ1ـ آزار لسانی
6 ـ2ـ آزار عملی
6 ـ3ـ هم آزار لسانی و هم آزار عملی
7 ـ وکانَ اللهُ غَفورًا رَحیمًا
برای این عبارت تنها یک حالت متصور است و با توجه به ازلی و ابدی بودن صفات و اسماء الهی؛ فعل «کان» باید به ماضی نقلی ترجمه شود تا گویایی کافی داشته باشد.
7ـ1ـ و بوده است خدا آمرزندهای رحیم
برای هریک از عبارتهای 8 تا 11 نیز فقط یک حالت در نظر میگیریم چرا که در معنای آنها مناقشهای نیست یا در اینجا نقش تعیین کننده در فهم دلالت آیه 59 ندارد.
8 ـ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقونَ / اگر منافقان دست برندارند از آزار
9 ـ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِمْ مَرَضٌ / و کسانی که در دلهاشان بیماری است
10ـ والْمُرْجِفونَ فی الْمَدینَهِ / و شایعه پراکنان در شهر
11ـ لَنُغْریَنَّکَ بِهِمْ / هرآینه بشورانیمت بر آنان
12ـ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إلّا قَلیلًا
عبارت 12 نیز هرچند در فهم دلالت آیه 59 نقش مستقیمی ندارد، اما حداقل دو حالت برای آن در نظر گرفت.
12ـ1ـ تا همسایگیت نکنند در آن مگر تعداد اندکی
12ـ2ـ تا همسایگیت نکنند در آن مگر اندک زمانی
گام سوم : اعتبارسنجی حالات معانی هر عبارت
پس از برشمردن حالات معانی متصور برای هر یک از عبارتها در گام دوم، در این مرحله نوبت اعتبارسنجی هر یک از حالات معانی میشود. برای این منظور؛ یک به یک حالات معانی هر عبارت را با حالات دیگر عبارات در نظر گرفته و اعتبار آنها را میسنجیم.
ابتدا به اعتبارسنجی حالات معانی متصور برای عبارت اول که میفرماید «والَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا» میپردازیم. به چند دلیل میتوان گفت که بیشتر آزاری که این آیه بر آن دلالت دارد، آزار لسانی است چرا که میفرماید: «بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا»؛ با توجه به این عبارت و نیز اینکه آزاردهندگان در مقامی که بخواهند اعمال مجازات کنند نبودند بنابراین این عبارت گویای اتهام زنی است. «فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا»؛ این عبارت هم مؤید آزار لسانی و جوسازی در جامعه است. «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفونَ فِی الْمَدِینَه»؛ با توجه به سه گروهی که در این عبارات هم آمده؛ دورویان که پشت سر مؤمنان بدی ایشان را میگفتند، و بیماردلان و شایعه پراکنان؛ باز هم مشخص است که بیشتر آزار لسانی است، اما با توجه به همین عبارات و دستور برخورد با این گروهها اگر از آزار دادن دست برندارند و نیز با توجه به اینکه میفرماید اگر موضوع جلبابها رعایت شود «فَلا یُؤْذَیْنَ»، پس آزار نمیشوند، میتوان گفت آزار منحصر در آزار لسانی نبوده است که هرچند با رعایت موضوع جلبابها کاهش مییافته اما باز هم موضوع آزار، چه لسانی و چه غیر آن موضوعیت داشته است بویژه اینکه یکی از گروهها بیماردلانند. بنابراین از میان سه حالت متصور برای عبارت «والَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا» حالت سوم اصح است:
1ـ3ـ و کسانی که هم آزار لسانی و هم آزار عملی میرسانند مردان و زنان مؤمن را به غیر آنچه کسب کردهاند
ناگفته نماند که آزاردهندگان در این عبارت اعم از مردان و زنان میباشند چرا که هیچ شواهد و قرائنی در این گروه آیات مبنی بر انحصار آزاردهندگان به مردان وجود ندارد، بلکه چون آزار لسانی هم موضوعیت دارد، زنان هم میتوانند جز آزاردهندگان باشند. نکته دیگر اینکه آزاردهندگان موجب آزار مردان مؤمن هم میشدهاند و این شاهد دیگری است بر اینکه بیشتر آزار؛ لسانی بوده است که مردان و زنان مؤمن را توأمان هدف میگرفته است و یکی از بارزترین مصادیق آن میتوان شایعهسازی و شایعه پراکنی مبنی بر اهل فساد و فحشاء بودن زنان و بی غیرت بودن مردان باشد و البته همچنین اهل بیبندوباری بودن مردان، و شاهد این مدعاء عبارت دوم است. اما چون حالات عبارت دوم، هریک که صحیح باشد، تأثیری در فهم دلالت آیه 59 ندارد از بررسی آن صرفنظر میشود.
اما از میان حالات متصور برای عبارت سوم؛ حالت دوم جامعتر است چرا که مادر پیامبر در قید حیات نبوده است و او خواهری هم نداشته است که بتوان آنها را هم در ردیف همسران و دختران قید کرد، اما لفظ «نساء» دلالت عام دارد و همه نسبتهای نسبی و سببی را شامل میشود، بنابراین تعمیم نساء مؤمنین به همسران و دختران و مادران و خواهران و سایر وابستگان نسبی و سببی رواست. اما اینکه چرا آیه نمیگوید «زنان مؤمن» بلکه میگوید «زنان مؤمنان»؛ زنان مؤمن را نمیتوان به زنان مؤمنین تعمیم داد چرا که ممکن است برخی زنان آنها مؤمن نبوده باشند ولی زنان مؤمنان را میتوان به همه زنان مؤمن تعمیم داد. مضافاً اینکه در عبارت اول زنان مؤمن قید شده است («والَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِنات). اما از اینکه زنان مؤمنان گفته و نه زنان مؤمن مشخص میشود که مردان مؤمن بواسطه رفتار زنانشان (همسران و دختران و سایر وابستگان) اعم از مؤمن و غیر مؤمن مورد آزار لسانی آن سه گروه قرار میگرفتند. از این رو پیامبر دستور میگیرد که به همه زنان مؤمنان اعم از مؤمن یا غیر مؤمن توصیه کند که موضوع جلبابها را رعایت کنند. این خطاب عام به همه زنان مؤمنان نشانگر این است که امر دینی از امر اجتماعی حداقل در این مورد جدایی پذیر نیست (حسن و قبح ذاتی اعمال). البته باید توجه کرد که امر دینی امر قانونی نیست و نمیتوان کسانی را که آن را مراعات نمیکنند مجازات نمود مگر اینکه امر دینی از طریق قانونگزاری امر قانونی هم بشود. مضافاً اینکه سیاق بیانی آیه متضمن «توصیه» است و نه اجبار به انجام کاری و مجازاتی هم برای مراعات نکنندگان آن ذکر نشده است. با توضیحاتی که داده شد حالت دوم را برای عبارت سوم برمیگزینیم:
3ـ2ـ ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان (اعم از همسران و دختران و مادران و خواهران و سایر وابستگان نسبی و سببی)
نکته دیگری هم باید در عبارت سوم مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه به خود پیامبر گفته خطاب به زنان مؤمنان رعایت پوشانندگی جلباب را بیان کند و نه اینکه پیامبر به مؤمنان بگوید و آنها به زنانشان بگویند. به نظر میرسد این بدان جهت باشد که در امر دینی تسلطی از مردان بر زنان جاری نشود.
اما با توجه به اینکه درباره جلباب نه در این آیه و نه در دیگر آیات قرآن توضیح ظاهری درباره ماهیت آن داده نشده و این واژه تنها در همین آیه بکار رفته است، میتوان گفت که این پوشش برای جامعه عصر نزول شناخته شده بوده است، نه اینکه نوع پوشش جدیدی باشد که قرآن وضع کرده باشد. ضمیر «هنّ» در «جلابیبهن» نیز مؤید این است که این نوع پوشش در اختیار آن زنان بوده است. بنابراین دلالت آیه فقط میتواند به مراقبت بیشتر در استفاده از این پوشش باشد تا نقصانهای پوشانندگی آن برطرف شود یا حداقل کاهش یابد. اما در پاسخ اینکه «جلباب» چگونه پوششی بوده است که فعل «یدنین»، یعنی نزدیک کردن یا فروتر گرفتن بدان تعلق میگرفته است؟ باید گفت «جلباب» حتما پوشش نادوخته یا کم دوختهای بوده که پوشانندگی آن نیازمند نگهداری خود فرد بوده است. فعل «یدنین» حاکی از این است که جلباب به گونهای بوده که خود به خود یا در اثر عوامل جوی یا تحرک فرد پوشانندگیش کاهش مییافته. اما با توجه به عبارت «وکانَ اللهُ غَفُورًا رَحیمًا» شق دیگری هم مطرح است و آن اینکه پیش تر جلباب را بگونهای ساتر بدن میکردند تا امتزاج پوشیدگی و برهنگیشان جذابتر باشد، حتی از برهنگی کامل. البته جلباب میتواند لفظ عام باشد برای همه پوششهایی که موجود بوده و البته به جهت شرایط عصری نادوخته یا کم دوخته و در نتیجه پوشانندگی آن نیازمند نگهداری فرد هم بوده است. لباس نادوخته یا کم دوخته در واقع تکه پارچهای است که آن را به نحوی ساتر بدن مینمایند اما اگر بخواهند در فعالیتهای روزمره دست و پا گیرشان نباشد و با توجه به عدم لباس زیر کافی، پوشانندگی مناسب هم داشته باشد، آن پوشش نمیتواند مانند چادرهای امروز باشد بلکه هم باید کوچکتر و کوتاهتر باشد و هم اینکه آن را بواسطه شانهها بر تن نگهدارند تا دستها آزاد باشد. اگر دوختن امری دشوار در آن روزگار بوده باشد اما پاره کردن و بریدن بخشی از پارچهها آسان بوده و محتملا با ایجاد سه بریدگی یکی برای عبور سر و دو تا برای عبور دستان یا تنها دو بریدگی برای دستان میتوانستند لباس نادوخته یا کم دوختهای تهیه کنند که پوشیدگی نسبتاً خوبی داشته و چندان هم دست و پاگیر نباشد و البته در حین حضور در جامعه نیاز به این بوده که آن را به خود فروتر گیرند تا نقصان نادوختگی یا کم دوختگیش جبران شود. با این اوصاف جلباب؛ پیراهن گشاد و نادوخته یا کم دوختهای بوده است که یا از سر میپوشیدند و یا از پشت بر روی شانه میانداختند و از جلو دو لبه آن را بهم میرساندند. نکته دیگر در تأیید این مدعا این است که با توجه به محدودیتها برای تهیه پوشاک، لباسها بیشتر به اصطلاح «Free Size» سایز بودهاند تا مناسب افراد بیشتری باشند و این امر طبیعتاً پوشاندگی لباسها را برای برخی کاهش میداده است. با توجه توضیحات فوق «مِن» در «مِن جلابیهن» گویای قسمتهایی از جلباب است که ساتر نبوده و آیه میفرماید آن قسمتهای ناپوشاننده را به خود فروتر گیرند یا بهم نزدیکتر سازند تا پوشانندگی بهتر شود. با این توضیحات حالت اول را برای عبارت چهارم انتخاب میکنیم البته با تأکید بر به خود فروتر گرفتن پوششها در مواضعی که پوشانندگی مناسبی ندارد:
4ـ1ـ آن قسمتهای لباسها و پوششهاشان را که پوشانندگی مناسب ندارد بر خود فروتر گیرند
اما در این میان پرداختن به پاسخ این پرسش هم مقتضی است و آن اینکه آیا جلباب ماهیتاً سرانداز بوده است یا بنحوی سرانداز هم داشته است؟ اگر جلباب پارچه نادوخته بوده باشد و به اندازه کافی بزرگ (البته نه به اندازه چادرهای امروزی که نیازمند مصرف پارچه زیادی است و در آن دوران تهیه آن چندان مقدور نبوده) طبیعتاً میتوانستند با آن سر را نیز بپوشانند اما اگر نوعی لباس کم دوخته بوده باشد طبیعتاً چون شانهها تکیهگاه لباس میباشند پوشاندن سر با آن مقدور نیست مگر دو تکه باشد که با توجه به کمبود پارچه و لباس بعید بنظر میرسد اینگونه بوده باشد. اگر بگوییم سر تکیهگاه جلباب بوده است، آنگاه به طور معمول به هنگام پوشیدن آن جلویش باز میمانده و میباید به کمک دستان دو سوی آن را بهم نزدیک میکردهاند که در این صورت تحرک عادی آنها در کارهای روزمره بسیار محدود میشده است مگر اینکه جلباب پوشاننده دستها نمیبوده است و از طریق بریدن بخشی از آن دستها را از آن خارج مینمودند. باید توجه کرد که از آیه برنمیآید که جلباب پوشاک مکمل وبه اصطلاح روپوش بوده باشد بلکه همان پوششی است که روزمره همگان استفاده میکردند. (برای توضیحات بیشتر در خصوص پوشاک آن دوران رجوع به کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته جناب امیر ترکاشوند مفید خواهد بود.)
اما در هر صورت چه جلباب قابلیت پوشاندن سر را داشته بوده باشد یا نه؛ در این آیه نه تنها بر پوشاندن سر تصریح نشده که حتی قرینهای هم بر آن وجود ندارد. بنابراین از این آیه نمیتوان حکمی مبنی بر پوشاندن موی سر را استنباط کرد. در خصوص عدم دلالت آیه 31 نور هم بر لزوم پوشاندن موی سر؛ نگارنده پیش تر در مقاله «عدم الزام قرآن به پوشیدگی موی زنان» نگاشته است.
و اما از میان حالات متصور برای عبارت پنجم حالت دوم صحیح است چرا که با دقت در خود عبارت «ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ» مشخص است که مراد از شناخته شدن هویتی نیست که مثلاً کنیز از آزاد شناخته شود یا فلان زن از بهمان زن، بلکه شناخته شدن اخلاقی است که چه کسی پاکدامن است و چه کسی پاکدامن نیست چرا که میگوید: «ذَلِکَ أدْنَى» یعنی این نزدیکتر است، نزدیکتر بودن در شناخته شدن هویتی محلی از اعراب ندارد بلکه اگر منظور شناخته شدن به پاکدامنی باشد نزدیکتر بودن معنا مییابد زیرا کسی که ظاهر بی بند و بار و در نتیجه محرک دارد؛ ظاهرش به پاکدامنی نزدیک نیست، و اگر کسی ظاهرش پاکدامن باشد بیشتر میتوان به پاکدامنی باطنی او هم احتمال داد چرا که هواسرانها در وهله اول فقط نظارهگر ظاهرها هستند و نه بواطن دلها. بنابراین با مراعات پوشیدگی پوششها احتمال شناخت شدن به پاکدامنی بیشتر است.
دلیل دوم بار معنایی ریشه «عرف» است که «یعرفن» از آن است. «معروف» در قرآن یعنی به خوبی شناخته شده و «منکر» ضد آن است. کسی که در پی «شناخته شدن» است، میخواهد به خوبی شناخته شود و نه اینکه صرفاً به نام و نسب شناخته شود.
دلیل سوم اینکه در یافتن مفهوم آیه باید از انسانیت کنیزان غافل نشد، بدین معنا که شأن نزول آیه تبعیضآمیز باشد و با دیگر آیات قرآن در تضاد و تناقض قرار گیرد. به استناد آیه 221 بقره که میفرماید «ولا تَنکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلَأمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أعْجَبَتْکُمْ»، و بنابر آن قرآن در ازدواج؛ کنیز مؤمن را به زنان آزاد مشرک ترجیح میدهد، نمیتوان گفت که زنان آزاد ماهیتاً به کنیزان ارجحند. یا به استناد آیه 33 نور که میفرماید «ولا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إنْ أرَدْنَ تَحَصُّنًا»، مؤمنان را نسزد که کنیزانشان حتی اگر مؤمن نباشند در فساد و فحشا بکار گیرند. بنابراین نمیتوان گفت که مراد شناخته شدن زنان آزاد از کنیزان بوده است چرا که در این صورت که جلباب برای تمایزِ بین زنان آزاد از کنیزان بوده باشد، کنیزان نجیب در قبال بیماردلان بیدفاع رها میشدهاند.
دلیل دیگر این است که در عبارت سوم؛ دلالت «نساء مؤمنین» بر زنان غیر مؤمن مردان مؤمن هم بود و اگر قرار است آنها نیز مورد آزار قرار نگیرند، میباید شناخته شدن به پاکدامنی باشد نه صرفاً به ایمان آوردن. بنابراین «ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ» یعنی این نزدیکتر است که شناخته شوند به پاکدامنی. به عبارت دیگر به خود فروتر گرفتن جلبابها تأکیدی بر هویت اخلاقی زنان است و علامتی که پاکدامنان با آن عدم تمایل خود به آلودگی جنسی را ابراز کنند.
حال نوبت عبارت ششم است که میفرماید: «فَلا یُؤْذَیْنَ»، پس مورد آزار قرار نگیرند. در عبارت اول؛ هم مردان مؤمن مورد آزار قرار میگرفتند هم زنان مؤمن، اما در این عبارت؛ تنها زنان مورد آزار قرار میگیرند و سخنی از مردان نیست، بنابراین آزار مدلول در این عبارت ناظر به سخنانی است که زنان را به جهت ناپوشیدگیهای محرکشان بدان آزار میدادند و حال که آن نقصانهای پوشش رفع شده دیگر آن نوع آزار محل نمییافته است و اگر منافقان و بیماردلان و شایعه پراکنان باز به آزار میپرداختند دیگر مستمسک آزارشان چیزی دیگر بوده است نه نیت زنان به بی بند و باری در پوشش و در نتیجه تحریک مردان که در عبارتهای پسینی چون بهانه از دسته آن سه گروه گرفته میشود دستور برخورد قهرآمیز پیامبر با آنها صادر میشود. بنابراین حالت اول که آزار لسانی است برای عبارت ششم انتخاب میگردد با این افزوده که مصداق آزار لسانی را هم مشخص میکنیم:
6 ـ1ـ پس زنان به اتهام بی بند و باری پوشش به نیت تحریک مردان آزار نشوند
این معنا با عبارت هفتم هم که میفرماید «و کان الله غفوراً رحیما» همخوانی دارد چرا که پیش از نزول آیه؛ عدم اهتمام زنان به رفع نقصانهای پوششهایشان، زمینهساز بخشی از آن آزارها بوده است و حال که آنها از این امر آگاهی مییابند از گذشته خویش آزرده خاطر میشوند و در عبارت هفتم غفران و رحمت الهی مطرح میشود تا خاطر ایشان را از این بابت آرام گرداند. شاهد این مدعا این است که غفران الهی وقتی موضوعیت دارد که پای گناه یا خطائی در میان بوده باشد. به عبارت دیگر؛ غفران رحیمانه الهی وقتی موضوعیت دارد که عمل یا اعمال گذشته آدمی قابل جبران باشد و او در جبران یا حداقل عدم تکرارش بکوشد بنابراین این عبارت ناظر است بر اینکه زنان مشمول آیه پیش از آن به جهت سهل انگاری یا عدم آگاهی یا حتی از روی هواهای نفسانی پوشیدگی پوشش خود را بعضاً مراعات نمیکردند. اگر به آیه 53 سوره احزاب دقت کنیم که از مراجعه کنندگان به خانه پیامبر میخواهد که از پشت پرده کالای درخواستی خود را از زنان پیامبر بخواهند چرا که: «ذَلِکُمْ أطْهَرُ لِقُلوبِکُمْ وقُلوبِهِنَّ»، این از پشت پرده خواستن پاکیزهتر است بر دلهای شما و دلهای زنان پیامبر! مشخص است که زنان پیامبر هم نیز در معرض هواهای نفسانی خود بودهاند. بنابراین عبارت «و کان الله غفوراً رحیما» ناظر بر این است که با نزول آیه 59؛ جمعى از زنان با ایمان نسبت به گذشته پریشان مىگشتند. ناگفته نماند که غفران رحیمانه الهی در عبارت «و کان الله غفوراً رحیما» را به آن دسته از آزارکنندگانی که از آن دست بردارند نیز میتوان تعمیم داد چرا که این سنت الهی است که هرکه از خطا یا حتی گناهان خود دست بردارد و در پی جبران آن برآید مشمول غفران رحیمانه الهی میشود.
عبارات مندرج در آیه 60 حاکی از آن است که صرف فروتر گرفتن جلبابها هرچند آزارها را کاهش میداده اما باعث توقف کامل آزارها نمیشده و منافقان و بیماردلان و شایعه پراکنان بعضاً همچنان به آزار خود ادامه میدادهاند. بنابراین خواست قرآن در آیه 59 این بوده که اول با مراعات جلبابها بهانه را از دست آن سه گروه بگیرد تا بعد اگر باز هم مرتکب شدند پیامبر و مؤمنان با ایشان برخورد قاطع کنند.
با توجه به اینکه هدف یافتن دلالت صحیح مندرجات آیه 59 سوره احزاب بود و آیات 58 و 60 به ضرورت و نیاز در محدوده بررسی در نظر گرفته شدند، حال که کوشش ما در فهم چرایی و تناسب همه عبارات آیه 59 به روش پازل به نتیجه رسید، به جهت عدم تطویل بیشتر این مقال، دیگر به بررسی پازلی عبارات آیه 60 نمیپردازیم و این کندوکاو را در این مجال خاتمه میدهیم، مضافاً اینکه اگر بخواهیم به آیه 60 هم جامع و کامل بپردازیم میباید آیات 61 و 62 را نیز در دستور کار قرار دهیم. بنابراین تنها پس از نقل قولی درباره آیات 60 تا 62 از یکی از مقالات پیشین نگارنده به سراغ گام چهارم میرویم و با ارائه یک ترجمه مفهومی از آیه 59 این مقال را بپایان خواهیم برد.
«در انتهای گروه آیات57 تا 62 احزاب باز تأکید شده است که «ولَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلًا» و در عبارت پیشین آن آمده: «سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ»، (این است) سنت خدا درباره کسانی که اینگونه بودهاند پیش از این نیز. موضوع این گروه آیات که در پایان آن عبارتهای فوق آمده است درباره کسانی است که خدا و پیامبرش را میآزارند و خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن میکند، یعنی از رحمت خود دور میدارد، و برایشان عذاب خارکننده فراهم میآورد و نیز کسانی که به مؤمنان بهتان میزنند و به آنچه مرتکب نشدهاند میآزارند، بعد میفرماید ای پیامبر به همسران و دخترانت و نیز همسران و دختران مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند چرا که این نزدیکتر است به اینکه به پاکدامنی شناخته شود و مورد آزار قرار نگیرند، سپس میفرماید اگر منافقان به این روند پایان ندهند و نیز کسانی که بیماردلند و هرزهدرآیی میکند و اراجیف میگویند، ای پیامبر تو باید بر آنها بتازی (تا حساب کار دستشان بیاید) و اگر ادامه دادند هرجا آنها را یافتید بگیریدشان و تمام و کمال متوقفشان کنید تا از آن اعمال بازداشته شوند. (مَّلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا) بنابراین سنت خدا که در پایان این گروه آیه آمده ناظر است بر برخورد قاطعانه با آنهایی که مخل آسایش و آرامش و آبروی مؤمنان میباشند که موجب برقراری امنیت و ماندگاری ثبات اجتماعی میشود. (برای توضیحات بیشتر در خصوص حکمی مشابه، رجوع کنید به مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» به قلم نگارنده)»(22)
گام چهارم : چیدمان معانی عبارت در کنار هم و یافتن مراد آیه
یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأزْواجِکَ وَبَناتِکَ ونِساءِ الْمُؤْمِنینَ / ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان (منتسب به) مؤمنان (اعم از همسران و دختران و مادران و خواهران و دیگر وابستگان ایشان)
یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ / که فروترگیرند بر خودهاشان (آن قسمت) از پوششهاشان را (که پوشانندگی کافی ندارد و دچار شکاف میباشد)
ذَلِکَ أدْنَى أنْ یُعْرَفْنَ / این نزدیکتر است که (به پاکدامنی) شناخته شوند
فَلا یُؤْذَیْنَ / پس (بعد از آن این زنان به اتهام بی بند و باری پوشش به نیت تحریک مردان) آزار نشوند
وکانَ اللهُ غَفورًا رَحیمًا / (و از بابت خطاها یا گناهان پیشین خود در این باره آزرده خاطر نباشند چرا که) خدا همواره آمرزندهای رحیم بوده است.
نیما حق پور ـ 8 آذر 1398
www.t.me/FPGhoran
www.instagram.com/nima_haghpoor
پینوشتها:
1ـ عناوین سایر مقالاتی که نگارنده در فهم برخی آیات قرآن بر مبنای روش پازلی کوشیده است عبارتند از: عدم الزام قرآن به پوشیدگی موی سر زنان (نور 31)، عدم سقف تعدد زوجات در قرآن (نساء 3)، مِن بعد ازدواج نکن؛ نسخ یا بدفهمی؟ (احزاب 52)، اثبات حق طلاق زنان در قرآن و توضیح معنای «الطلاق مرتان» (بقره 229 و …)، معنای ملک یمین در قرآن و پاسخ به چند ایراد و اتهام مرتبط (نساء 24 و …)، پیرامون محکم و متشابه در قرآن (آل عمران 7)، امی بودن پیامبر نه به معنای بی سوادی (جمعه 2)، بدفهمی عمر نوح در قرآن (عنکبوت 14)، بازنگری در نحوه تقسیم ارث (نساء 11 و 12 و 176)، اصحاب کهف؛ مصداق ایمان منفعلانه (کهف 6 تا 29)، دلالت وجوه در آیه وضو (مائده 6)، قبول وجوب تخییری روزه داری و در نقد نظر ترکاشوند درباره ایام روزه داری (بقره 184)، عیسی فرزندخوانده مریم (مریم 16 تا 20)، بازنگری در فهم امت واحد در قرآن (بقره 213، یونس 19، زخرف 33، انبیاء 92، مؤمنون 52، مائده 48، نحل 93، شوری 8، هود 118)
2ـ لازم به ذکر است که این دستهبندی فقط برای نشان دادن حیطه و تنوع نظرات پیرامون آیه مورد بررسی انجام میشود نه اینکه چه کسی چه نظری دارد و ممکن است دقیق نباشد چرا که برخی نظرات از نظر نگارنده دچار ابهام یا ایهام میباشند.
3ـ ترجمههای فولادوند، صلواتی.
4ـ ترجمههای بهرامپور، طاهری، یاسری، بازرگان، زمانی.
5 ـ ترجمههای برقعی، پاینده، قرشی، معزی
6 ـ ترجمههای آیتی، ترجمه دهم هجری، ارفع، ثقفی، خواجوی، دهلوی، رضایی، شعرانی، صفی علیشاه، فارسی، سورآبادی، رازی، طبری، دهلوی
7ـ ترجمههای صادقی تهرانی، انصاریان، مجتبوی، بروجردی، اشرفی، فضل بن حسن طبرسی، کاویانپور، مشکینی، مصباح زاده، موسوی گرمارودی، ابراهیمی، صالحی نجف آبادی. ابراهیمی مینویسد: جِلبابهایشان (نوعی پوشش که سر و گردن و کتف و شانهها و سینه را میپوشاند) را بر خود فرو افکنند و [به صورتشان] نزدیک کنند.
8 ـ ترجمههای سراج، حداد عادل، حلبی، میبدی، میرزا خسروانی
9ـ ترجمههای الهی قمشهای، ابوحفص، بلاغی، عاملی، فیض الاسلام، کاشفی، نسفی، کاشانی، قبادی آدینهوند
10ـ ترجمههای خرمشاهی، مکارم شیرازی، انصاری، برزی، پورجوادی، خانی ـ ریاضی
11ـ ترجمههای قرائتی، صفارزاده، محمودیان، صفوی،معینیان
12ـ ترجمه نوبری
13ـ برگرفته از بخش اول سری مقالات فهم قرآن به روش پازل با عنوان «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن».
14ـ منظور از «یدنین» (نزدیک کنند) این است که زنان جلباب را به بدن خویش نزدیک کنند تا آنها را درست حفظ کنند؛ نه اینکه آن را آزاد بگذارند تا گاه و بیگاه کنار رود و بدنشان آشکار گردد. به تعبیر ساده خودمان، لباس خود را جمع و جور کنند. (قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، ترجمه محمد مهدی فولادوند، انتشارات مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول 1389)
15ـ شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، جلد اول، تألیف جعفر شریعتمداری، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ چهارم 1387
16ـ قاموس قرآن، ج 1، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم 1396
17ـ فرائد، فرهنگ واژگان دشوار و نوادر قرآن کریم بر پایه ترجمههای کهن، فرزاد جعفری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول 1394
18ـ تفسیر کشاف، ج 3، محمود بن عمر بن محمد زمخشری، ترجمه مسعود انصاری، انتشارات ققنوس، چاپ دوم 1391
19ـ تفسیر المیزان، ج 16، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبائی، چاپ دوم 1366
20ـ فرهنگ المعجم الوسیط، عربی ـ فارسی، ترجمه محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم 1394
21ـ فرهنگ المنجد، عربی ـ فارسی، تألیف: لویس معطوف، ترجمه محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، چاپ اول 1387
22ـ برگرفته از بخش سوم مقاله «عیسی فرزندخوانده مریم» (پیرامون مفهوم واژه سنت در آیات قرآن) از نیما حق پور