انقلاب اسلامی در هجرت: آنچه از مدارک سپرده شده به دانشگاه بیل، که نیویورک تایمز در 29 دسامبر 2019 برابر 8 دی 1398 انتشار دادهاست، تصدیق واقعیتهایی است که در طول چهل سال، در ایران (دو جلد کتاب در باره گروگانگیری نوشته ابوالحسن بنیصدر) و در امریکا (کتابهای اینترلوک نوشنه مارک هولبرت و اکتبر سورپرایز نوشته باربارا هونگر و اکتبر سورپرایز نوشته گاری سیک و کتاب کلک یا خیانت و نیز پرشمار مقالههای تحقیقی نوشته روبرت پاری)، انتشار یافتهاند. به یمن این تحقیقها، طرح گروگانگیری شامل بردن شاه به امریکا و، به دست آویز آن، اجرای طرح گروگانگیری در ایران، در پوشش یک «طرح انقلابی» و نیز مانعتراشیها برای حل نشدن «مسئله گروگانها» و معامله پنهانی بر سرگروگانها از پرده بیرون افتاد. ماجرا از مراجعه اشرف پهلوی به راکفلر آغاز نمیشود، بلکه از تقلای راکفلر در مقام صاحب چیس مانهاتان بانک و مشاور او کیسینجر، برای تحمیل رژیم وابسته به غرب، در پی انقلاب شروع میشود (موضوع تحقیقهای مارک هولبرت و روبرت پاری). در متن منتشره توسط نیویورک تایمز، به آن طرح تصریح میشود.
نکات درخور توجه در گزارش نیویورک تایمز:
1. کیسینجر گفتهاست: عناصر غرب گرا در کنار باقیمانده های ارتش، بناپارتیسیم (استبدادی که ناپلئون بناپارت، بعد از انقلاب کبیر فرانسه، در این کشور برقرارکرد)، را در ایران ایجاد خواهند کرد. کسینجر میگوید تنها اظهار نظر کرده و طرحی برای اجرا ارائه نکردهاست. راست نمیگوید. زیرا دو طرح وجود داشتند:
● طرحی که «راهحل بختیار» نام گرفت و گزارش نیویورک تایمز در باره تقلای راکفلر برای بازسازی استبداد، در واقع، اجرای آن طرح برغم شکست آن در 22 بهمن 1357 است. اسناد دیگر حکایت از آن دارند که این راه حل همچنان در دستور کار بودهاست. در اجرای این طرح، از بدترین خیانت به کشور که برانگیختن صدام به حمله به ایران است، نیز مضایقه نشدهاست.
● طرحی که سلیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران از آن سخن گفته است و توافقی نیز با مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی به نمایندگی از سوی خمینی، انجام دادهاست: اتحاد ارتش و روحانیت برای ایجاد یک رژیم باثبات در ایران. بهنگام کشته شدن بهشتی، سلیوان، نوشت: رژیمی طرفدار غرب تحت ریاست بهشتی، میتوانست متحقق بگردد.
● در عمل، طرح محرمانهای اجرا شد که دکتر یزدی، در خاطرات خود، آن را بازشناسانده است: استبدادی که شکل ولایت مطلقه فقیه بخود گرفت. در نقل از گزارش نیویورک تایمز – رسانههای داخل کشور دو قسمت از گزارش را که یکی از آنها مربوط به نقش خمینی در فرستادن ریگان به کاخ سفید و حاکم شدن بر ایران است را سانسور کردهاند.
2. در گزارش، آمده است که راکفلر، از سال 1962 با شاه ارتباط پیدا کرده و با او در ویلایش در سوئیس دیدار میکردهاست. و سندی از اسناد سری امریکا حاکی است که شاه به راکفلر پیشنهاد کرده بود نفت ایران را امریکا بخرد و در مخازن خالی شده نفت امریکا ذخیره کند! غیرتی به ارباب بیشتر از غیرت خود ارباب
3. برخلاف مدعای بیبیسی فارسی در 9 دی 1398، در متن گزارش نیویورک تایمز، کلمهای در باره مخالفت شاه سابق با تیراندازی به روی مردم نیست. در عوض، واقعیت و حقیقتی هست که بنیصدر چند نوبت از آن سخن گفتهاست: فرماندهان ارتش ایران نپذیرفتند تحت فرمان یک ﮊنرال امریکایی با مردم خود بجنگند (از جمله در سخنرانی ایشان در جهلمین سالگرد انقلاب 1357 در فوریه 2019 در پاریس؛ فیلم آنرا می توانید در پائین متن ملاحظه کنید). این واقعیت که بدستور شاه، به روی مردم در جنبش، تیراندازی شدهاست و شماری از ایرانیان شهید و زخمی شدهاند، خود تکذیب دروغسازیهای کتبی و شفاهی است در باره مخالفت او با بستن مردم به گلوله است.
در عوض، سندها یی وجوددارند حاکی از تقاضای حمایت کتبی از امریکا برای مقابله به مردم ایران و همین تقاضای حمایت را او از انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی نیز بعمل آوردهاست. او برای جنگ با مردم در جنبش، تقاضای تحویل اسلحه و تجهیزات دیگر را نیز کردهاست.
4. حکومت ریگان از راکفلر میپرسد: آیا قرارداد بر سر گروگانها بسود چیس مانهاتان بانک بودهاست؟ و راکفلر پاسخ داده است بهتر از آن شد که انتظار می رفت. بدینسان، هزینه سنگین معامله پنهانی بر سرگروگانها با ریگان – بوش (اکبر سورپرایز)، با هدف بازسازی استبداد را مردم ایران پرداختند.
5. با توجه به این واقعیت که بردن شاه به امریکا، بخشی از طرح گروگانگیری بوده و هنوز پس از چهار دهه مردم ایران گرفتار پیآمدهای اجرای آن طرح هستند، گزارش محل تردید در مسئولیت راکفلر و کیسینجر و شاه سابق و خانواده او، در آنچه بر مردم ایران رفتهاست، باقی نمیگذارد. بازسازی استبداد یکی از پیآمدهای آن خیانت بزرگ است.
«راکفلر» چگونه دولت کارتر را فریب داد، شاه را به نیویورک برد، و رابطه ایران و آمریکا را دگرگون کرد؟.
عصر یک روز پاییزی در ۴۰ سال پیش، یک جت «گالف استریم ۲» کهنه در پایگاه «لادردیل» فلوریدا فرود آمد که حامل یک مسافر مهم، اما بیمار بود که تقریبا هیچ کس انتظارش را نداشت.
در داخل هواپیما، یک مامور سیاسی حزب جمهوری خواهان، تعدادی از افسران نظامی ایران، چهار سگ بدبو و پرتحرک و محمدرضا پهلوی، شاه ایران که اخیرا خلع شده بود، حضور داشتند.
بهنگام فرود آمدن جت، تنها کسی که منتظر شاه مخلوع ایران بود، مدیر ارشد بانک «چیس منهتن» بود که نه تنها برای موافقت کاخ سفید با ورود محمدرضا پهلوی به آمریکا لابیگری کرده، بلکه ترتیبی داده بود که ویزای همراهان او نیز داده شوند. او، برای فرزندان و خانواده شاه سابق نیز، دنبال یک اقامتگاه و مدارس خصوصی گشته، و کمک کرده بود تا هواپیمای مذکور او را به آمریکا بیاورد.
فردا صبح، «جوزف رید جونیور»، رئیس ستاد بانک چیس منهتن به دیوید راکفلر، رئیس بانک، در یک جلسه جشن مانند، خبر داد که «عقاب به زمین نشسته است.»
دو هفته بعد، تعدادی از دانشجویان ایرانی در واکنش به ورود شاه به آمریکا، سفارت خانه این کشور در تهران را تصرف کرده و بیش از ۵۰ آمریکایی را برای مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفتند.
شاه، نزدیکترین متحد امریکا در خلیج فارس، از تهران در ژانویه 1979، بدنبال جنبش مردم علیه 38 سال حکومت با دستان آهنی، فرار کرد. لیبرال ها، چپی ها و محافظه کاران مذهبی علیه او متحد شده بودند. اعتصاب ها و تظاهرات تهران را فلج کرده بود و نیروهای امنیتی کنترل را از دست داده بودند. شاه پیش از این هم از آمریکا درخواست پناهندگی کرده بود اما رئیس جمهور جیمی کارتر که امیدوار بود روابط با حکومت تازه در ایران را تقویت کند و نگران امنیت سفارتخانه آمریکا در تهران بود، ۱۰ ماه اول از پذیرش او خودداری کرده بود. حتی در همین زمان هم، کاخ سفید برخلاف میلش، تنها برای انجام امور درمانی اجازه ورود به شاه را داد.
اکنون اسناد دفتر راکفلر که به تازگی فاش شده اند، با جزئیات زیادی نشان می دهد چگونه چیس منهتن بانک و رئیسش در پشت صحنه برای متقاعد کردن حکومت کارتر با دادن اجازه ورود شاه به امریکا، یکی از مهمترین مشتریان سود ده بانک، تلاش میکردند.
برای کارتر، برای ایالات متحد امریکا و خاورمیانه، این تصمیم خطرناکی بود.
بحران گروگانگیری آیت الله خمینی را قادر کرد تا حکومت دینی خود را مستحکم کند، چهل سال بر خورد بین واشنگتن و تهران که هنوز منطقه را آشفته کرده است ایجاد کند و به رونالد ریگان کمک کند تا کاخ سفید را در دست بگیرد. برای برنامه ریزان سیاسی آمریکا، ایران، مثلی شد از خطرات سیاسی وقتی که دوست قدرتمند سقوط می کند.
گرچه آقای کارتر در آن زمان علنا از کمپین فشار شاکی بود اما داستان کامل پشت صحنه که در اسناد منتشر شده اخیر آمده است، هرگز گفته نشده است.
تیم راکفلر اسم این کارزار را «طرح عقاب» گذشته بود که اشاره به شاه داشت. او از شبکه افراد قدرتمندی که نفوذی عمیق در کاخ سفید داشتند برای بسیج سیاستمداران ارشد و قدیمی استفاده کرد.
این گروه شامل هنری کیسینجر، وزیر خارجه پیشین و رئیس هیئت مشاوره بانک چیس؛ جان مک کلوی، کمیسیونر سابق آلمان اشغالی پس از جنگ جهانی دوم و مشاور هشت رئیس جمهور و همچنین رئیس آینده چیس؛ آرکیبالد روزولت، از مدیران چیس، مامور سابق سیا و پسرعموی کرمیت روزولت، مامور سیا و هماهنگ کننده کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ برای حفظ شاه؛ و ریچارد هلمز، رئیس سابق سیا و سفیر سابق آمریکا در ایران میشد.
چارلز فرانسیس، از فعالان قدیمی روابط عمومی که در آن زمان برای «چیس» کار میکرد، این اسناد را در اختیار تایمز قرار داده است. او میگوید: «کارو زارهای امروزی شرکت در مقایسه با این عملیات، بچه بازی هستند. این عملیات آرام، آرام، و کاملا نامرئی بود.»
این اسناد به درخواست آقای رید، مدیر عملیات، به دانشگاه «ییل» اهدا شده بودند، اما او خواسته بود به علت حساسیت موضوع برای رئیسش، تا زمان مرگ راکفلر (در سال 2017 و در سن 101 سالگی)، فاش نشوند.
برخی اطلاعات این اسناد ممکن است موجب شرمساری دیگران هم بشود. در حالی که جنگ طلبان معمولا از کارتر به خاطر نگرانی بیش از حد نسبت به مسائل حقوق بشری و در نتیجه از دست رفتن حکومت شاه انتقاد میکنند، اسناد منتشر شده نشان میدهند که فرستاده ویژه رئیس جمهور (ﮊنرال هایزر) به ایران، به ژنرالهای ارتش این کشور تأکید کرده بود تا جایی که لازم است برای سرکوب انقلاب از نیروی مرگبار استفاده کنند و درباره این که چگونه با پیروزی نظامی، شاه را در قدرت نگه دارند، توصیه کرده بود. سخنگوی کارتر به درخواست ما در این باره پاسخ نداد. سخنگوی کارتر در آن زمان بحران قابل دسترس نبود.
پس از گروگانگیری، دولت کارتر به طرز نا امیدی تلاش کرد تا گروگانها را آزاد کند و در 24 آوریل 1380، ماموریت نجات، بطور فاجعه آمیز شکست می خورد. سقوط یک هلیکوپتر در بیابان، باعث مرگ 8 مامور امریکائی می شود که مقامات ایرانی اجساد آنها را با خوشحالی به نمایش گذاشتند.
گروگان گیری دیپلماتهای آمریکایی به شکست کارتر در انتخابات منجر شد و تیم راکفلر این جمهوری خواه ثابت قدم که نسبت به سیاست خارجی سازشکارانه کارتر بدبین بود، از نزدیک با ستاد انتخاباتی رونالد ریگان همکاری میکرد تا در تلاش آنها برای پیشگیری و دلسرد کردن آنچه بعنوان اکتبر سورپرایز نام برده می شود، یعنی آزادی گروگانها پیش از برگزاری انتخابات کمک کند.
تیم چیس به ریگان کمک کرد تا شایعاتی را درباره احتمال پرداخت پول در ازای آزادی گروگانها منتشر کنند. مقامات حکومت کارتر این تبلیغات را مانعی بر سر مذاکرات برای آزادی گروگانها خواندند.
رید در نامهای به خانواده اش نوشته است من برای این که هرگونه تلاشی از سوی مقامات حکومت کارتر برای «اکتبر سورپرایز» (تلاش حکومت کارتر برای آزادی گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ماه اکتبر) با شکست مواجه شود، همه کار کردم. او بعدا در حکومت ریگان سفیر آمریکا در مسکو شد.
راکفلر بعدا به طور شخصی با رونالد ریگان که قرار بود سر کار بیاید لابی کرد تا مطمئن شود سیاستهای او در قبال ایران، منافع مالی بانک را به خطر نمیاندازد. اسناد نشان میدهند که راکفلر امیدوار به رژیم سابق بود.
اسناد تازه نشان میدهند که در آغاز خیزش ایرانیها، کیسینجر به راکفلر توصیه کرده بود که نتیجه احتمالی اوضاع این است که «نوعی ضدانقلاب بناپارتیستی شکل بگیرد که عناصر غربگرا را در کنار باقیماندههای ارتش جمع کند.»
کیسینجر اخیرا در ایمیلی قبول کرد که پیشبینی او بازتاب تفکر او در آن زمان و «یک قضاوت بوده است، نه یک طرح پیشنهادی برای سیاست گذاری.»
با این وجود، راکفلر ظاهرا تا مدتها پس از فرار شاه برای نوعی بازگشت رژیم سابق تلاش کرد.
تا دسامبر ۱۹۸۰ راکفلر به طور شخصی از حکومت ریگان که قرار بود سر کار بیاید خواسته بود تا در صورت آزاد نشدن گروگان ها، به جای «چانه زنی به شیوه فرش فروشها»، با انجام یک عملیات نظامی ایران را تنبیه کند و به این ترتیب موجب شکلگیری یک حرکت ضدانقلابی بشود. پیشنهاد او اشغال سه جزیره تحت کنترل ایران در خلیج فارس بود.
راکفلر در دیدار با تیم انتقالی حکومت ریگان تأکید کرده بود: «محتملترین نتیجه چنین وضعیتی جایگزینی تدریجی حکومت متعصب شیعی با یک حکومت نظامی یا ترکیبی از رهبران دموکراتیک غیرنظامی و نظامیان خواهد بود.»
راکفلر که وارث داراییهای نفتی خانوادهاش بود، به طور شخصی بسیاری از مقامات کاخ سفید از جمله کارتر را میشناخت. او همچنین شاه را از سال ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) میشناخت و با او در نیویورک، تهران و سنت موریتز سوئیس، دیدار می کرد.
در دهه ۱۹۷۰ که تهران با درآمدهای نفتی سرشار مواجه شد، چیس یک صندوق مشترک با بانک دولتی ایران ایجاد کرد و از ارائه مشاوره به شرکت ملی نفت، درآمد هنگفتی کسب کرد.
در ۱۹۷۹ این بانک بیش از ۱.۷ میلیارد دلار (معادل ۵.۸ میلیارد دلار امروز) برای پروژههای عمومی ایران قرض داده بود. ترازنامه چیس شامل بیش از ۳۶۰ میلیون دلار قرض به ایران و بیش از ۵۰۰ میلیون دلار از پس اندازهای ایران میشد.
راکفلر اغلب اصرار داشت که بگوید که نگرانیش برای شاه صرفا به خاطر «وجهه و اعتبار» واشنگتن است. او در خاطراتش نوشت: «این شبیه این است که یک دوست را زمانی که بیش از همیشه به ما نیاز دارد، نادیده بگیریم.»
او همچنین نوشته بود تنها باری که از شاه دفاع کرده است، در حاشیه یک دیدار غیرمرتبط با کارتر در آوریل ۱۹۷۹ بوده است و اضافه میکند: « برای این که طرز حکومت را تحت تاثیر قرار بدهم، من هیچ کار بیشتری نکردم، نه عمومی و نه خصوصی.»
با این وجود، اسناد «پروژه عقاب» نشان میدهند که راکفلر به طور مرتب جزئیات به روز شده را درباره خطراتی که متوجه داراییهای چیس بودند، دریافت میکرد و حتی گفتگوی در حاشیه او با کارتر هم از روز پیش توسط آقایان رید، مک کلوی، و کیسینجر برنامه ریزی شده بود.
هنگام ناهار در باشگاه «نیکربوکر» در نیویورک، ژنرال رابرت هایزر، فرستاده ویژه کارتر به ایران، به اعضای گروه «پروژه عقاب» گفت که به رهبران نظامی ایران تاکید کرده است برای نگه داشتن شاه هر تعداد معترض را که لازم است بکشند.
ژنرال هایزر گفت که به ژنرالهای ایرانی گفته است اگر تیر هوایی موجب پراکنده شدن معترضان نشد، «سینه آنها را نشانه بگیرد». او اضافه میکند «من با ارتش سختگیر و پرخاشگر بودم»، اما در نهایت، ژنرال ارشد «بزدل» بود.
راکفلر خودش فرستادهای ویژه برای کمک به شاه نزد او گسیل کرده بود: «رابرت اف. آرمائو»، یک عامل جمهوری خواه و مشاور روابط عمومی که برای برادر آقای راکفلر، نلسون، که فرماندار سابق نیویورک و معاون سابق رئیس جمهور بود، کار کرده بود.
آرمائو به یکی از نزدیکترین مشاوران شاه تبدیل شد و پس از مرگ نلسون راکفلر در ابتدای سال ۱۹۷۹، برای مدت دو سال تقریبا هر روز به گروه «پروژه عقاب» در چیس گزارش میداد.
آرمائو با اشاره به کودتای آمریکایی سال 1953 و زمانی که شاه برای نخستین بار از کشور فرار کرده بود، یادآور میکند که «همه امیدوار بودند که وقایع ۱۹۵۳ تکرار شود.»
ابتدای سال ۱۹۷۹ که حکومت شاه غیرقابل دفاع به نظر میرسید، وزارت خارجه آمریکا برای کمک به انتقال پادشاه ایران به ایالات متحده، نخست دست به دامن دیوید راکفلر شد.
آقای رید در پاسخ به یک معامله گر املاک در گرینویچ ایالت کنتتیکت که دو ملک به ارزش تقریبی هر یک ۲ میلیون دلار (معادل ۷.۴ میلیون دلار امروز) پیشنهاد کرده بود، نوشت که این املاک «برای مشتری بسیار ویژه من به اندازه کافی بزرگ نیستند.»
با این وجود زمانی که شاه در مصر و مراکش اقامت داشت، یک بار تعدادی از ایرانیها در ماه فوریه برای مدتی کوتاه سفارتخانه آمریکا در تهران را تصرف کردند. در این زمان دیپلماتها هشدار دادند که پذیرش شاه میتواند به یک حمله دیگر منجر شود و کارتر هم نظرش را درباره اینکه شاه وارد آمریکا شود تغییر داد.
راکفلر از این که این خبر بد را به شاه انتقال بدهد خودداری کرد، چرا که میترسید بانک یکی از مشتریان ارزشمندش را از دست بدهد. بنا بر اسناد، او گفته بود که بخاطر موقعیت چیس مانهتان در ایران، این کار ریسک بالائی داشت.
در عوض او تلاش کرد تا اقامتگاهی را در جای دیگری پیدا کند، نخست در باهاماس و سپس در مکزیک، و همزمان با کیسینجر، مک کلوی و دیگران درباره این که چگونه کاخ سفید را متقاعد کند که به شاه اجازه ورود بدهد، برنامه ریزی میکرد.
طی یک برنامه فشرده سه روزه، کیسینجر درخواستی شخصی به زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور، ارائه کرد و به دنبال آن تماسی تلفنی با شخص کارتر داشت که به دیدار راکفلر و کارتر در کاخ سفید انجامید.
کیسینجر در یک سخنرانی عمومی کارتر را متهم کرد که یک متحد وفادار را مجبور کرده است که در دنیا به دنبال پناهندگی بگردد، «شبیه یک کشتی سرگردانی که به دنبال یک بندر است.» این سخنرانی بذر کمپین جمهوری خواهان با عنوان «چه کسی ایران را از دست داد» شد.
مک کلوی نامههای فراوانی به مقامات کاخ سفید مینوشت که در بیشتر آنها درباره خطر دلسرد کردن دیگر حاکمان دوست هشدار میداد.
در نهایت در ماه اکتبر آقای رید پزشک شخصی خودش را به «کوئرناواکا» در مکزیک فرستاد تا شاه را معاینه کند.
شاه سرطانی که پیشتر تشخیص داده شده بود را پنهان کرده بود. دکتر بنجامین کین، تشخیص داد که شاه نیازمند مراقبتهای درمانی پیچیدهای در هفتههای پیش رو است. او جمع بندی کرده بود که در صورت ضرورت این درمان در مکزیک دنبال شود.
اما زمانی که رید دکتر را در تماس با مقامات وزارت خارجه قرار داد، تشخیص درمانی دیگری ارائه شد: شاه «در آستانه مرگ» قرار دارد و فقط بیمارستان نیویورک میتوانست احتمالا جان او را نجات دهد. این مسئله را در همان زمان کارتر برای نیویورک تایمز مطرح کرده بود. با این مقدمه، تیم چیس تدارکات پرواز به پایگاه فرلادردیل فلوریدا را آغاز کردند.
فردای آن روز، اوژن سونزی، مسئول استقبال، گفت «وقتی به مسوول گمرک گفتم مهمترین مسافر کی است، او تقریبآ از حال رفت».
دستشویی هواپیما درست کار نمیکرد. شاه و همسرش برای پیدا کردن ویدیوکاستی برای تمام کردن یک فیلم تلاشی عبث داشتند؛ و چهار سگ آنها به همدیگر میپریدند. سگی که از نژاد «گریت دین» بود هفتهها شسته نشده بود و بوی وحشتناکی میداد.
زمانی که آقای رید در نیویورک در هواپیما با شاه ملاقات کرد، شاه بنظر می رسید که در این فکر است که بلاخره در دامن آدمهای لایق قرار گرفته است.
اما زمانی که شاه را به بیمارستان نیویورک برد، آقای رید محتاط بود. به مقامات بیمارستان گفت «من یک امریکائی بی هویت هستم».
سه روز بعد از گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، بار دیگر راکفلر، کیسینجر و رید با یکدیگر دیدار کردند. گزارش ملاقات می گوید که احساس عصبانیت بالا است و هیچ چیزی مفید برای گفتن ندارند.
کاخ سفید گفت که شاه باید در سریعترین زمان ممکن آمریکا را ترک کند، اما طرح اجرای عقاب همچنان ادامه داشت.
رید بروشوری از یک زمین ۱۴۰ هکتاری در دره هادسن در نیویورک برای آرمائو ارسال کرد و نوشت «مکانی ایده آل برای نشستن عقاب.»
یک هفته بعد راکفلر شخصا در تماسی تلفنی به کارتر تأکید کرد که به وزیر خارجه دستور بدهد با شاه درباره «وضعیت کنونی» دیدار کند. کارتر این کار را نکرد و شاه خیلی زود از آمریکا خارج شده و به پاناما و سپس به مصر رفت.
تنها پس از مرگ شاه، ۹ ماه بعد از ورود او به آمریکا بود، که تیم «طرح عقاب» اهداف جدیدی پیش گرفت. یکی از این اهداف حفاظت از راکفلر در مقابل تقصیراتی بود که موجب ایجاد بحران شده بود.
19 اوت، در یک مهمانی در نزدیکی «ریور کلاب» در نیویورک که راکفلر و ۹ نفر دیگر از اعضای تیم جمع شده بودند برای نوشیدن شراب و خوردن گوشت گوساله سرخ کرده. در جریان گفتگوها درباره زندگی نامه تمجیدآمیزی که قرار بود یک استاد دانشگاه برکلی به سفارش این گروه درباره شاه بنویسد، برخی افراد هشدار دادند که گریختن از ارتباط راکفلر با تسخیر سفارت آمریکا در تهران دشوار خواهد بود.
چرا شاه پذیرفته شد؟ طبق یادداشتهای این نشست بگفته یک نفر با حرف اول دیوید راکفلر، در گزارش شام نوشته شده بود «برای مراقبت های پزشکی/ سفارش های د. ر. این ارتباط نمیتواند نادیده گرفته شود.»
کیسینجر، اما بار دیگر اطمینان خاطر داد که کنگره هرگز در جریان مبارزات انتخاباتی، تحقیق و بازرسی پیش نخواهد گرفت. او گفت: «دیوید، من فکر نمیکنم که دیگر دچار دردسر باشیم.»
گروگانها در روز تحلیف رونالد ریگان، ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱، آزاد شدند و چند روز بعد از رفتن کارتر، مشاور حقوقی کاخ سفید از راکفلر خواست درباره این که توافق بر سر آزادی گروگانها چه تاثیری بر بانک چیس داشته است توضیح بدهد.
راکفلر به او گفت: «خیلی خوب بوده است. خیلی بهتر از چیزی که ترسش را داشتیم.»
لینک نیویورک تایمز:
https://www.nytimes.com/2019/12/29/world/middleeast/shah-iran-chase-papers.html?fbclid=IwAR2EKVE_JLjk3u_8Ub9HEOc4tVxhXMzeLfuBRlH0wZ3W2CBHEoAUZG2pVQU
بنی صدر: در روزهای پیش از 22 بهمن، فرماندهان ارتش دستور هایزر مبنی بر کشتار مردم را نپذیزفتند