back to top
خانهدیدگاه هامقاله وارده: مفهوم عذاب در قرآن

مقاله وارده: مفهوم عذاب در قرآن

maghalehvaredehبا رشد به صفات بینهایت خداوند

مفهوم عذاب نه تنها یکی از مفاهیم کلیدی در قرآن و مجموعه ی روش نازل شده هستی که برای هدایت و رشد انسانها در آسمانها و زمین یعنی جن و انس نازل شده میباشد، بلکه عذاب در همه ی ادیان طرح گردیده و سبب بسیاری تعابیر و برداشتهای متفاوت و متضاد گردیده است ، همان طور که در بسیاری دیگر از مفاهیم و اصول بیان شده ی ادیان این تفاوتها و بعضا تضادها در برداشتها را می یابیم.

 این تعابیر و برداشتها بنا به نفوذ فلسفه یونان در تورات و انجیل و برداشتهای مسلمانان از قرآن مبتنی بر فلسفه و روش قدرت ، باعث سوء تعبیر و خرافات بسیاری شده است .

           ابتدا به خلاصه ای از معانی عذاب از مفردات و قاموس ودیگر کتب لغات قرآنی میپردازم و بعد از خود قرآن و از ابتدای سوره بقره شروع میکنیم:

 عذب: ماءٌ عَذْبٌ‏: آبى پاک و خنک.

در آیه گفت: (هذا عَذْبٌ فُراتٌ‏- 53/ فرقان).

أَعْذَبَ‏ القومُ: آبشخور و آبشان شیرین و پاکیزه شد.

 گفته شده: اصلش از- عَذْب‏- (شیرینى و گوارائى) است پس‏ عَذَّبْتُهُ‏- گوارایى و شیرینى حیاتش را از او دور کردم که بر وزن- مرّضته و قذّیته: (بیمارش کردم و در چشمش خاشاک ریختم).

 عَذَّبْتُهُ‏- به معنى اخیر مثل عبارت:

کدّرت عیشه و زلّقت حیاته- است یعنى زندگیش را تار و حیاتش را بى ثبات و لغزان نمودم

 راغب در اصل آن چند قول نقل کرده از جمله گفته‏اند: اصل آن از عذب است عذّبته یعنى گوارائى زندگى را از او بردم مثل مرّضته و قذّرته که بمعنى مرضش را و قذارتش را از بین بردم است.

 اصل آن بمعنى منع است ، و عذاب را از آن جهت عذاب گویند که از راحتى و آسایش منع میکند و آنرا از بین میبرد در صحاح و قاموس و اقرب الموارد منع را از جمله معانى عذب شمرده است

           برای شروع بحث از قرآن از ایات ابتدایی سوره بقره شروع میکنیم که در رابطه با عذاب صحبت فرموده است ،

 تا توسط خود قرآن ببینیم که عذاب چیست ؟ و چه چیزی را عذاب میداند ؟

           در ابتدای سوره بقره :

 الف – ابتدا پنج آیه مربوط به هدایت و روش آن توسط سیستم طراحی شده در هستی آورده شده است :

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

 الم (1) 

 ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ (2) 

 ذلک: براى اشاره بدور مکانى و زمانى و مقامى است. : اسم اشاره براى دور است. مثناى آن (ذانِّکَ) در حال رفع و (ذینِّکَ) در حال نصب و جرّ است.

 کتب :این لفظ در اصل بمعنى جمع است «کتبت القربه» یعنى مشک را دوختم که عبارت اخرى جمع کردن دو چرم بوسیله دوختن است و بتعبیر راغب «ضمّ ادیم الى ادیم بالخیاطه».

کتب‏: الکَتْبُ‏: دوختن و ضمیمه کردن چرمى به چرمى دیگر با خیاطى و دوزش مى‏گویند:

 کَتَبْتُ‏ السّقاءَ: مشک را دوختم.       

    

در متعارف نوشتن را کتابت گویند زیرا که حروف بعضى با بعضى جمع میشوند، گاهى بکلام کتاب گفته شود که حروف در تلفّظ بهم منضم و با هم جمع میشوند و لذا بکلام خدا با آنکه نوشته نشده بود کتاب اطلاق شده است (راغب).

 

وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ انعام: 38.

 

در اینجا مراد از کتاب، کتاب  خلقت و تکوین است: ما در تکوین و خلقت عالم ابدا کوتاهى نکرده‏ایم و آنچه براى هر موجود و هر جنبنده لازم بود از نظر دور نداشته و بوى عنایت کرده‏ایم.

 

وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ انعام: 59. 

 

وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ یونس: 61.

 

امام صادق علیه السّلام: «ان اللّه کتب کتابا فیه ما کان و ما یکون …».

 

میفرماید آن مجموعه ی هستی که کسی در آن شک ندارد هدایت است برای متقین ،

در مجمع گفته: هدایت در لغت بمعنى ارشاد و دلالت بر شى‏ء است.

 

بقول راغب آن دلالت و راهنمائى از روى لطف است و در باره فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ و غیر آن گوید:بر سبیل تحکّم است.

 

 یعنی هدایت خداوند بر مبنای عدم زور و مهربانانه است ،

 

و زور مبنای رفتن به چاه و عدم رشد و تکامل است.

 

وقى‏: وِقَایَهً و وِقَاءً حفظ شى‏ء است از آنچه اذیّت و ضرر میرساند (راغب) حفظ کردن 

 

متقین: جمع فاعل اتقاء است، یعنى وقایه گرفتن، وقایه وسیله نگهدارى و مانع در میان است مانند سپر و لباس زمستانى.

 

آن کتاب ، آن مجموعه که بدگمانی و سلب اطمینان وشک در آن نیست و هیچ کس در آن شک نمیکند ، هدایت است برای کسانی که حفظ کننده روح خداوندی درونِ خود هستند ، 

 

و آن کتابی نیست ، جز کتاب هستی که قرآن مجید است ،و مجموعه ی نازل شده آن  و یا تنزیل الکتاب آن ، به پیامبر ما نازل گردیده است ، که در آن شکی نیست و

 

هدایت کننده ی با مهربانی ، و با عدم زورِ کسانی است که،  روح خداوندیِ در درونِ انسان  ( که خود کتاب نازل شده ی هستی است ، و درون ما)  را حفظ میکند . هدی للمتقین

 

این هستی را طوری طراحی کرده اند که اصول توحیدی در همه ی آن حک شده و خود را بروز میدهد ، “بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ” ،

 

{در سوره یونس میفرماید این کتاب قرآن تصدیق میکند آنچه را در سینه انسانها است و تصدیقی است بر کتاب لاریب فیه از پرورش دهنده ی عالمیان در اینجا به طور مشخص این قرآن را تصدیق کننده ی روح انسان و کتاب هستی میداند.

 

در قرآن ما با سه قرآن روبرو هستیم، که در سوره ی یونس به روشنی توضیح داده شده است:

 

1- قرآن نازل شده به حضرت محمد که مجموعه ی ساده شده و قابل فهم برای همه ی انسانها با هر درجه ی درک بر اساس روح و تفکر هر انسان است. ( وَ ما کانَ هذَا الْقرآن أَنْ یُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ)

 

2- کتاب درون سینه و بین دو دست انسان که روح خدایی انسان است، لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ                                      

 

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (48)سوره مائده.           

 

(وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ)

 

3- کتاب لاریب فیه: که کتاب (مجموعه ی ) هستی است و قرآن مجید نیز هست والله من ورائهم محیط بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ 20-22 سوره بروج   

 

( وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ)}

 

– خوب متقین چه کسانی هستند ؟ خود قرآن در آیه ی بعدی توضیح میدهد: 

 

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3)

 

غیب: الغَیْب‏: مصدرى است یعنى پنهان شدن خورشید و غیر آن وقتى که از چشم پوشیده شود 

 

معناى اوّلى قیام را در قاموس و غیره برخاستن ضدّ نشستن گفته‏اند عزم و اراده وقوع امر مشغول شدن بکارى (اقامَه): را بر پا کردن و نیز ادامه شى‏ء گفته‏اند در قاموس گفته: «اقام الشّى‏ء اقامه: ادامه و اقام فلانا راغب آنرا ادامه میداند و «یُقِیمُونَ الصَّلاهَ» را «یدیمون فعلها و یحافظون علیها» گفته است (قائِمَه) نیز بمعنى ثبوت و دوام آید قیام مثل قوام بمعنى ما یقوم به الشى‏ء است

 

صلوه: به معنی وصل شدن، رسیدن و یکی شدن است. 

 

ملازمت. دخول، سوختن، چشیدن عذاب آتش نیز گفته ‏اند. ملازمت و دخول بآیات قرآن مناسب است

 

«أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ …» بقره: 157 

  

نفق:خروج یا تمام شدن انفاق اخراج مال است ، مال خویش را از مالکیت خارج کردن .

 

انفاق را از انجا انفاق گویند که شخص مال را بدان از دستش خارج میکند و فانی میشود انفاق یعنی خرج مال در راه خدا ،

 

نفق نقبی است درزیر زمین که درب دیگری برای خروج دارد ،نفق تونل در جاده ها و رفتن در ان و راه تونل دار  

 

رزق عطائى است که از آن منتفع میشوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن.

 

          پس بر مبنای آیات ابتدایی سوره بقره متقین کسانی هستند که :

 

  1. 1)

 

اینجا نمیفرماید الذین یومنون بالله،  ومیفرماید الذین یومنون بالغیب ، چون الله را هر کسی چیزی در ذهن خود میداند که اکثرا از روابط شرک و طبقاتی و غیر توحیدیِ خود گرفته است ، پس کتاب هستی قرآن مجیدی است که ،به همراه کتاب نازل شده ،و کتاب درون سینه ی انسانها ، انسانها را به سوی توحید و روش حرکت به سوی آن هدایت میکند. اصل توحید

 

          و متقین کسانی هستند که:

 

  1. 2)دوم ، قیام میکنند و برانگیخته میشوند برای دانستن و آگاهی و کشف خورشید پنهان (غیب) ، توسط اتصال و وصل شدن به هستی و همه چیز ، اصل بعثت و برانگیختگی دائمی 

 

          و متقین کسانی هستند که :

 

  1. 3)سوم ، برای این وصل شدن فاصله های بین خود و دیگران را با انفاق یعنی پر کردن چاله ها و فواصل بین انسانها و همه موجودات ، پر میکنند . اصل عدالت 

 

آن کسانی را که ایمان دارند به اینکه پنهان و غیب وجود دارد و اینکه نمیدانیم و آنچه نمیدانیم بیشتر از دانسته ها است ، 

 

ایمان دارند به ندانستن ، و نه به دانستن ،

 

چرا نفرموده است آن کسانی که ایمان دارند به الله، چرا نفرموده یومنون بالله ؟ و فرموده است بالغیب؟

 

چون وقتی حتی در مورد خداوند ایمان داشته باشی که میشناسی دیگر تکامل شناخت و معرفت متوقف شده و به درک و شناخت متکامل و به روز و به سوی بینهایت نمیرسی  ،

 

خداوند بینهایت است ، پس شناخت ، در بینهایت ممکن است ، هر احساس شناخت به توقف وعدم شناخت و پرستش غیر او هر چند متکامل میانجامد ،

 

و برای درک غیب و ایمانِ به آن ، باید وصل شد ،

 

به همه چیز و برای شناخت و حرکت نیز، و برای روشنایی و حرکت باید به همه چیز وصل شد، با همه چیز یکی شد، تا شناخت ،  اول باید نمیدانم و نیازِ شناخت را درک کرد، و سپس  با نزدیک شدن و یکی شدن ، به شناخت رسید ، و  هدایت شد ، و حرکت و رشد کرد.

 

این مجموعه ی هستی کسانی که مطلقها را ازذهن خود بیرون کنند را هدایت میکند ، با وصل شدن و ایجاد برابری تا بتوانند از غیب و نادانستن به سوی نور و دانستن بروند .

 

برای یکی شدن و شناختن و حرکت و تکامل باید فواصل را برداشت فواصل فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و انفاق یعنی وسیله و ابزار این  یکی شدن ، چگونه میتوان یکی شد ؟

 

ابزار آن ایجاد زمینه ی رشدِ برای همه ، با دادن و ایجاد زمینه برابراقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برای همه است ،

 

که انفاق پر کردن چاله ها و فواصل زمینه های فوق در همه ی انسانها و جوامع است ،

 

از هر آنچه که دائم و پیوسته به شما داده میشود شما هم باید دائم وپیوسته ببخشید ، همانگونه که شما دائم و پیوسته گیرنده رزق و روزی هستید باید بتوانید دائم وپیوسته ببخشید و از خود بدهید.

 

وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)

 

          و متقین کسانی هستند که :

 

  1. 4)

 

          و متقین کسانی هستند که:

 

  1. 5) پنجم ، با اعتقاد فکری و ایمان و پیمودن مسیر و درک نتیجه ی فکری و عملیِ پیروزیِ نهاییِ مسیرِ توحید ، به پیروزی و برتری و تکامل در توحید ، نه تنها علم داشته باشند. اصل  معاد 

 

 بلکه با تمرین  به  روش و عمل مداوم به  روش توحید ، و پیمودن و کوبیدن مسیر  ، به این یقین رسیده باشند ، 

 

که نتیجه ی هر سیستم چگونه رقم میخورد و نتیجه ی سیستم توحیدی و اصول عام بیان شده ی همه ی پیامبران چه خواهد بود؟ ، 

 

چه در نزدیک و کوتاه مدت و چه در نهایت و دراز مدت و استراتژیک ، به پیروزیِ نهاییِ سیستمِ توحیدی در ذهن و عمل ، ایمانِ فکری و عملی و قطعی داشته باشند.

 

أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)

 

مفلح: از فلاح است بمعناى شخم کردن و با سختى عبور نمودن و رستگار شدن یعنى رستن از مشکلات و عبور نمودن از آن و رسیدن به نجات و آسایش.

 

آنها کسانی هستند که هدایتِ پرورش دهنده ی خود را،  با دریافتِ  صراط مستقیم در خواستی در سوره ی حمد ،که با روش های پنجگانه ی ابتدای سوره ی بقره بیان گردیده و توضیح داده شده پیدا کرده اند ، و بر مبنای استعدادها و امکانات خود  و بهینه کردن آنها رشد متناسب خود دریافته اند (علی هدی )  و آنها هستند که کشت درست انجام داده اند و به نتیجه ی توحید و رشد و تکامل آن رسیده اند. 

 

اولئک علی هدی و… در این آیه ، بیان نهایی و کلی و جواب به دعا و خواستِ ،  ایاک نستعین و اهدناالصراط المستقیم  سوره ی حمد است . ملاحظه میکنید که چه پویا و زنده دو سوره با هم در آیات ارتباط برقرار میکنند و جواب یکدیگر را داده  و یکدیگر را روشن توضیح میدهند و بیان میکنند؟!!

 

پس در آیات ابتدایی سوره حمد که اولین سوره قرآن است و تکمیل گر و زوج آنها که آیات سوره بقره است و بخصوص آیات ابتدایی سوره آیات مربوط به راه رهایی و رشد و علو و زندگی بالا رونده و سرسبز توضیح و بسط داده شده است ، و

 

همانگونه که درسوره حمد پس از صراط مستقیم و راه رشد و تقاضای هدایت به آن ، دوری از راه ضلالت و تضاد با راه رشد و تکامل درخواست شده است ،

 

          در آیات بعدی سوره بقره پس از توضیح آیات توضیحی مربوط به سیستم باز هدایت و رشد و علو و زندگی سبز و بالا رونده :

 

ب- آیات مربوط به سیستم بسته ی عدم رشد و ضلالت و لغزنده در چارچوبهای محدود و تضاد و تلاشی نتیجه ی آن آورده شده است :

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (6)

 

خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (7) سوره بقره

 

کسانى که اصولِ هدایت و روشهای رشدِ در هستی جاری ، و روشن نمایانده شده را ، می پوشانند ، روش آنها سانسور خود و دیگران ، و پوشانندگی هدایت و رشد از طریق سانسور همه جانبه و همگانیِ هدایت و رشد است ، بنا براین روش و سیستم بسته ، برایشان یکسان است چه ایشان را از پیش رو آگاهی دهی و چه آگاهی ندهی ، به خطر سیستم بسته و تنها راه رشد بودن سیستم باز ، و نفی مطلقها ایمان نخواهند آورد. (6)

 

جایگزینی مطلقهایی به جای مفاهیم پوشانده شده و سانسور شده از صفات بینهایت خداوند ، به عنوان مطلقهایی که ، به جای راه هدایت و رشد به بینهایت قرار داده میشوند ،

 

از طریق مطلقهایی از روابط زور و قدرت متمرکز ، توسط پوشانندگان مسیر رشد ، برداشت و بیان میشوند.

 

پس به این دلیل ، این مطلقها به جای ، نفی مطلقهای غیر خدا و روش گشاینده ی راهِ بینهایت ، فکر و عملِ پوشانندگان و ایمان آورندگان به این مطلقها را به سیستم بسته ای هدایت میکند که :

 

نتیجه ی عقیده و ایمان به دانستنِ همه ی حقیقت و ایمان به مطلقهای فکری و ذهنی است ،

 

که این روش بر دلهاشان مهر زده ، که مطلقها بر گوش و چشمهاشان پرده‏ایست و به علت همین مطلقها و سته شدن همه ی سیستم های ورودی و عدم امکان تغییر ، ایشان عذابى عظیم دارند (7).

 

در این آیات پوشاندن هر سیستم فردی و جمعی توسط سانسور و مطلق کردن هر چیزی

 

را باعث عدم توجه به آگاهی و توجه به آینده ای نادرست و خطرناک میداند ،

 

که همین بی توجهی به آینده و اعلام خطر را ،

 

که در نتیجه ی پوشاندن هدف گیری و ورودیهای انسان است و منجر به سانسور بیشتر و عدم هدایت و رشد میگردد را عذاب یعنی احساس کمبود مینامد .

 

عذاب = عدم امکان ارتباط دو طرفه اطلاعات و انرژی و در نتیجه :

 

عدم درک صحیح گذشته ،

 

و عدم امکان استفاده از استعدادها و امکانات حال ،

 

و عدم امکان آگاهی از مسیر آینده و خطرات و تواناییهای ممکن آینده ،

 

و درنتیجه عدم آگاهی از مسیر رشد و لغزیدن در سراشیب تضاد و تلاشی ،

 

که نتیجه ی سانسور و بستن ورودیهای انسان مانند درک و گوش و چشم است میباشد ،

 

          و این یعنی عذاب عظیم .

 

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ (8)

 

یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9)

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10)

 

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11)

 

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (12)

 

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ (13)

 

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (14)

 

اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ (15)

 

أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ (16)

 

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (17)

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)

 

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ (19)

 

یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ(20)

 

حال این سیستم سانسور و عدم شناخت و عدم تبیین صحیح که به سرگردانی و عدم رشد و لغزش میانجامد را در ایات بعدی باز میکند که :

 

          این عذاب و دوری از هدایت و رشد از نظر فکری و عملی یعنی چه ؟

 

که در ایات 8 الی 20 بقره توضیح داده شده است :

 

در این آیات دوگانگی در برخورد ، و خدعه و عامل رشد دانستن این دوگانگی و عدم یگانگی باخود و دیگران را ، باعث عدمِ درکِ صحیح ، و عدم هدایت و در نتیجه بیماری میداند که باعث دوری از آب گوارا و زندگی سبز میباشد ، و این کمبود واحساس کمبود معنی عذاب است .

 

که در اینجا و با توضیحات بعدی قرآن بسیار روشن آن را در مییابیم .

 

و در آیات بعدی این عذاب همه جانبه و فراگیر عمیقتر و جا افتاده تر میشود ،

 

          عذاب الیم و چراعذاب الیم ؟

 

زیرا به جای رفتن به سوی صلح به سوی تضاد و جنگ میرود .

 

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ (8)

 

یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9)

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10)

 

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11)

 

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (12)

 

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ (13)

 

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (14)

 

اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ (15)

 

أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ (16)

 

و این رابطه دوگانه و نادرست با انسانها ، یعنی خدعه ، و این بیماری را باعث عدم ارتباط صحیح و دوطرفه و و در نتیجه عدم رشد میداند که ،

 

از آن به رابطه تجاری ورابطه ای که سودی ندارد و ،

 

در نتیجه به جای اضافه شدن و رشد ، نتیجه ی حاصل ، کم شدن درک و باعث کمبود رشد ،

 

عدمِ تحلیل درست و حرکت صحیح ،

 

علیرغم تلاش شدید برای تبیین و روشن کردن محیط خود برای حرکت و رشد، میشود ،

 

و این نتیجه را در این آیات زیر ذکر میکند که :

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)

 

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ (19)

 

یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

 

نشانه ی احساس عمیق نیاز به روشن نمودن محیط و مسیر و ، همچنین احساس ناتوانی شدید و کمبود توانایی شناخت ،

 

و احساس حسرت از نبود امکان حرکت این فرد و جمع میباشد که همان عذاب توضیح داده در ایات بالا است .

 

حال در آیات دیگری از سوره بقره به توضیح بیشتری از عذاب و مکانیسم آن برمیخوریم :

 

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159)

 

إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (160)

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (161)

 

خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (162) سوره بقره

 

به درستى کسانى که کتمان مى‏کنند آنچه را از روشناییها و هدایت که ما نازل کردیم بعد از آنکه آن را به تدریج براى مردم در کتاب روشن ساختیم، اینگونه اشخاص را خدا دور میکند و همه دور کنندگان نیزبه واسطه مسیری که انتخاب کرده اند ازمسیر آگاهی و رشد دور میکنند (159).

 

مگر آن کسانى که به توحید بازگشت کنند و در راه صلح و ورود به صلح تلاش کنند و   به تدریج یگانگی و توحید و صلح   را که یگانه راه رشد   است را بیان و روشن نمایند پس در ان صورت است که به ایشان بازمیگردم و من به شدت بازگردنده به پویندگان مسیر توحید و روشنایی و بخشنده ی عام هستم (160).

 

همانا کسانى که این روش و راه رشد و توحید و صلح و یگانگی را پوشاندند و ، در حال کفر به روش رشد و در روش دوگانه و تضاد و   خدعه ماندند   و در نتیجه مرده اند و مردند دوری از خدا و مسیر او و قوانین و اصول او و همه مردم شامل حال ایشان است (161).

 

تا این روش را دارند و در این روش مرده اند و رشد نمیکنند ، جاودانه در آن خواهند بود و عذاب از ایشان تخفیف نمى‏پذیرد و برگشتی و تصحیحی در روش برای ایشان نخواهد بود و در تضاد و تلاشی خواهند ماند (162).

 

در این ایات عذاب را با لعن توضیح میدهد :

 

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159)

 

إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (160)

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (161)

 

خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (162)

 

لعن‏

: لَعْن‏، طرد نمودن و دور ساختن است که توضیح دوری از رحمانیت خداوند و درک امکانات و استعدادهای خداوندی و استفاده ازانان است   ، پس در دنیا از رحمت و توفیق الهى بریده و محرومند.

 

لعن: راندن و دور کردن. «لعنه لعنا: طرده و ابعده عن الخیر» در مفردات گفته: لعن بمعنى طرد و دور کردن

 

شجره ملعونه یعنی سیستم دور شده و دور شونده از توحید و صلح و رشد ،

 

عذاب دراین ایات یعنی دور شدن و دوری ازمسیر رشد ،

 

از چه چیزی ؟

 

ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ

 

آنچه از روشناییها و راه رشد که برای هدایت و رشد انسانها امده است.

 

پس شما ،

 

یا به بینات وهدایت و راه رشد و صلح و توحید وصل میشوید و اینها را سانسور نمیکنید و درون خود راه میدهید و با آنها زندگی میکنید ،

 

پس وصل هستید به خداوند و راه خداوند و راه صلح و راه یگانگی و رشد ،

 

و یا اینکه :

 

به دوگانگی و   تضاد و خدعه و تلاشی معتقدید و بنا بر این برای برتری طلبی ، راه یگانگی و صلح و رشد را میپوشانید .

 

بنا براین دور میشوید و رانده میشوید از این راه و از توحید و راه رشد و

 

احساس ناراحتی و کمبودِ دوری از زندگی گوارا و رشد یاب را خواهید داشت،

 

معذب خواهید بود .

 

          درآیات سوره رعد در زیر، توضیحی روشن در رابطه با راه رشد و روشنایی و تبیین صحیح که ناشی از وصل شدن و ارتباط با آنچه باید به آن مرتبط شد ، بیان گردیده است ،

 

 

أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)

 

لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى‏ وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (18)

 

أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (19)

 

الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ (20) وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (21)

 

وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22)

 

جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ (23)

 

سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (24) وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25)

 

اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ مَتاعٌ (26) سوره رعد

 

 

خداوند از آسمان آبى نازل کرد و از هر دره و رودخانه به اندازه هر یک سیلابى جریان یافت، و سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد، بعضى چیزها که براى ساختن زیور یا ابزار در آتش مى‏گدازند نیز کفى مانند آن دارد، خدا حق و باطل را چنین مثل مى‏زند، و اما کف به کنار افتاده نابود مى‏شود، ولى چیزى که به مردم سود مى‏دهد در زمین مى‏ماند، خدا مثلها را چنین مى‏زند (17).

 

برای کسانى که پروردگارشان را اجابت کرده‏اند و در مسیر بارش و رشد قرار گرفته اند حسن و زمینه بیشتر رشد است ، و کسانى که وى را اجابت نکرده‏اند و در مسر رشد و جریان توحید قرار نگرفته اند ، اگر همه مال جهان و نظیر آن را داشته باشند، به فداى خویش خواهند داد، آنها بد حسابى دارند، جایشان فرو رفتن در چاه عمیق و محدود شدن در محدوده های عمیق و عمیق تر است، که بد جای زندگی و گاهواره و پا گرفتنی است (18).

 

آیا کسى که مى‏داند آنچه از پروردگارت به تو نازل شده حق است، با آنکه کور است یکسانند؟! فقط صاحبان خرد همه جانبه متذکر مى‏شوند (19).

 

آنها که به پیمان خدا وفا مى‏کنند و پیمان‏شکنى نمى‏کنند (20).

 

و کسانى که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده پیوسته مى‏دارند، و عظمت هستی و از عظمت خداوند آگاهند ، و از بدى حساب بیم دارند (21).

 

و کسانى که به طلب وصل به توحید وانطباق با برابری و آزادی از پروردگارشان صبورى کرده، و برای همین قیام میکنند برای وصل شدن به هستی و مردم ، و از آنچه روزیشان داده‏ایم پنهان و آشکارا برای برابری همگان انفاق کرده‏اند، و بدى را با نیکى رفع مى‏کنند، و نتیجه نهایی و رشد از آن آنان است (22).

 

که این نتیجه نهایی زندگی رشد یاب و صبز و بالنده ای است که خودشان هر که از پدران و همسران و فرزندانشان شایسته بوده داخل آن شوند، و همه ی قوانین و اصول رشد یاب هستی از هر درى بر آنها وارد مى‏شوند (23).

 

درود بر شما براى آن صبرى که کردید، چه نیک است عاقبت آن سراى (24).

 

و کسانى که پیمان خدا را پس از محکم کردنش مى‏شکنند، و چیزى را که خدا به پیوستن آن فرمان داده مى‏گسلند، و در زمین ظلم وفساد میکنند و تضاد ایجاد میکنند ، آنها از این مسیر و زندگی رشد یاب دور شده و بدیهایى که ایجاد میکنند به خودشان برمیگردد (25).

 

خدا روزى را براى هر که او بخواهد گشایش مى‏دهد و براى هر که او بخواهد تنگ مى‏کند، ولى آنان بزندگى پایین و سطحی و دید محدود شادمان شده‏اند، و زندگى سطحی و نزدیک نگر در قبال زندگی دورنگر و استراتژیک نگر جز متاع ناچیزى نیست (26).

 

 

در آیات فوق راه نادرست و عدم تبیین صحیح و نابینایی و عدم رشد و ناراحتی از ان و احساس کمبود و عذاب بیان شده است ،

 

که ناشی از وصل نشدن و دور شدن از راه رشد و روشنایی است که در بحث آینده بیشتر صحبت خواهد شد.

 

تا اینجا مفهوم عذاب به معنی دوری از توحید و رشد و تکامل و

 

رفتن پایین ، به جای رفتن بالا و رشد ، طرح شد و

 

این یعنی احساس کمبودِ ناتوانی از رشد ، و کوری و ندیدن و نشنیدن و نفهمیدن که باعث قطع گوارایی زندگی انسانی میگردد .

 

خداوند کسی و یا چیزی را نمی افریند تا او را بسوزاند آنهم تا ابد ، خود سیستم و ما هستیم که با انتخاب ارتباط یکطرفه و تکاثری وارد این سیکل میشویم و تا در آن هستیم و خواهیم ماند .

 

و تا در آن هستیم ، نمیتوانیم سیستم با تضاد و برخورد و با آنتروپی مثبت را تبدیل به زندگی با وحدت و انسجام و آنتروپی منفی نماییم ،

و نمیتوانیم زندگی گوارا را شکل بدهیم و

 

در احساس کمبود رشد و .هدر دادن نعمتها یعنی استعدادها و امکانات و در نتیجه در عذاب خواهیم ماند..

 

همان آتشِ احساسِ کمبودِ رشدی که

 

با هر عمل ناشایست و یا عمل به غیر شایسته در بطن خود احساس میکنیم .

 

خروج از مسیرتوحید به علت عدم ارتباط دو طرفه بین اجزای جامعه و یا در هر فرد به طور برابر و دوطرفه است ،

 

و این باعث عدم انتقال اطلاعات و انرژی و ماده به صورت صحیح و عدم رشد و

 

در نتیجه تضاد و عدم امکان ارتباط دوطرفه و رشد و احساس کمبود رشد میشود ،

 

و فرد و جامعه عذاب میکشد یعنی احساس کمبود رشد و تعالی میکند ، همین امرمستمری که الان در جامعه ما هست ،

 

قرآن بیان امور واقع مستمر تاریخی است برای :

 

خروج از تضاد و کمبود رشد و تعالی ، یعنی از عذاب ،

 

و تلاش به سمت توحید و رشد و زندگی گوارا ، و این یعنی خروج از عذاب.

 

نزدیک شدن به ارتباط دوطرفه و سیستم باز فردی و اجتماعی و ، آنچه خداوند فرموده به آن وصل شوید تا از رحمت او لعن و دور نشوید است ،

 

تا بتوانید به رشد و زندگی گوارا وصل شوید و عذاب و احساس ناگوارایی و کمبود رشد نکنید .

پس عذاب دور شدن ار رحمت و امکانات و استعدادهای رشد خداوندی و احساس کمبود رشد است.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید