روزنامه جمهوری اسلامی23بهمن1358
در سالگرد انقلاب،امام امت خطوط استراتژیک سیاست خارجی را ترسیم کرد:
«ما انقلاب مان را به تمام جهان صادر خواهیم کرد.چرا که انقلاب ما اسلامی است. تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیافکند،مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست،ما هستیم».
پاورقی:
آیا انقلاب ها صادر شدنی هستند؟ و چرا انقلاب بهمن57 صادر نشد؟!
1-وقوع هر انقلاب معلول عوامل متعدد است؛و هیچ جریان یا حزب و فرد و افرادی نمی تواند هر زمان که بخواهد انقلاب را تولید و به سرانجام و پیروزی برساند.
2-انقلابی که از یک ایدئولوژی حمایت کند و آرمان و عقیده و خاستگاهش ایدئولوژی باشد، در ذات خود مساله «صدور انقلاب » را دارد؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم با آن متولد می شود؛ ایدئولوژی انقلاب بهمن57، «دین اسلام» بود که مردم ایران را با دیگر کشورهای مسلمان و اسلامی پیوند می زد.
3-ایدئولوژی ها هیچگاه نمی توانند گستردگی و فعالیت خود را در شکل حکومت و مدیریت به همه پوشش دهند.یک جایی بالاخره متوقف می شوند.
4-انقلاب مارکسیسم_لنینیستی شوروی سابق تنها انقلابی بود که توانست در عمل باصطلاح صادر شود؛ و به دلیل حمایت از طبقه کارگر و ضدیت با سرمایه داری، و شعار برقراری عدالت، در آن دهه و آن قرن، خریدار و مصرف کننده بسیاری را بدست آورد؛ و به شکل طبیعی این پتانسیل را بدست آورد که بتواند با انقلاب خود، در دیگر کشورها(به خصوص پس از خاتمه جنگ جهانی دوم)پایگاه هایی را بدست آورد و برخی از کشورها به طور رسمی حکومت کمونیستی را رسما برقرار کنند و به نوعی تحت الحمایه و قیومیّت اتحاد جماهیر شوروی شوند. جنگ سرد بین شوروی سابق و آمریکا(و اروپا) به همین دلیل بود.که با روند رو به رو رشد فضای امنیتی و دیکتاتوری و به اصطلاح استالینیستی، سرانجام اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و به دنبالش اکثر کشورهایی که حکومت مارکسیسم-لنینیسم را داشتند،سقوط کرده و به جای آن حکومت های مستقل و متمایل به غرب و اروپا را تاسیس کردند.
انقلاب اسلامی ایران از این قاعده مستثنا نیست؛با این تفاوت که برخلاف شوروی سابق، هیچ کشور اسلامی، نظام سیاسی اش بدلیل صدور انقلاب ساقط نشد و هیچ کشور مسلمانی مانند ایران«جمهوری اسلامی» نشد و در اصل کالای صادراتی انقلاب به دلیل نامرغوب بودن،غش درمعامله، و جنس تقلبی و خیانت و دروغگویی،هیچ وقت صادر نشد و در هر موردی هم که تلاش کرد کالایش مرجوع شد!!
دلیل مهمی که انقلاب ایران_برخلاف شوروی سابق_هیچ پایگاه حکومتی در دیگر کشورهای مسلمان بدست نیاورد، «شیعی» بودن این انقلاب است. عقیده ای که اکثریت مسلمان ها از آن برخوردار نیستند! ولی رهبری ولایت فقیه در جمهوری اسلامی با این تصور خام که همه مسلمان ها از الگوی ایران تبعیت خواهند کرد، به مساله صدور انقلاب( که آن هم تحت تاثیر اتحاد جماهیر شوروی بود)دامن زد.
نطقه شروع این تصور خام،اولا مساله فلسطین و ایجاد کشور مستقل فلسطینی بود که هم خاستگاه آن بر آمده از ایدئولوژی اسلامی بود و هم تقریبا همه کشورهای اسلامی و مردم مسلمان(در فرق و مذاهب مختلف) با آن هم عقیده بودند و در آن زمان همه کشورهای اسلامی بر آن اتفاق داشته و بر علیه اسرائیل و صهیونیزم جهانی اتحاد. و ثانیا،تصرف سفارت آمریکا در تهران بود؛که این نیز تحت تاثیر ایدئولوژی انترناسیونالیستی مارکسیسم و نفوذش در بخشی از جهان، انجام گرفت.
5-در استراتژی صدور انقلاب، این مساله که ایدئولوژی مارکسیسم زمینی بود و شوروی تا حدودی هم موفق شد و ایدئولوژی انقلاب ایران، آسمانی و جمهوری اسلامی ایران در صدور انقلاب ناموفق، از پارامترهای بسیار مهمی است که باید در تحلیل و آنالیزم تاریخ انقلاب57 آن را دخالت داد. و در نظر گرفت.
و مساله دیگر اینکه، اگر شوروی توانست در دیگر کشورها باصطلاح انقلابش را صادر کند، به خاطر آن بود که قدرت داشت و از این قدرت در اعمال خواسته هایش نهایت بهره را برد. اما جمهوری تازه تاسیس شده اسلامی ایران نه تنها فاقد آن قدرت(و قدرت نظامی) بود، بلکه غوره نشده، مویز شد!
6-نظام جمهوری اسلامی ایران(که بهتر است گفته شود: نظام ولایت فقیه)، علیرغم مشترک بودن در لفظ«مسلمان» با کشورهای اسلامی و دیگر مسلمان های جهان،حتی در بین شیعیان نیز نتوانست آن هدایت و قیومیّت و پایگاه لازم را بدست آورد. صرفا به دلیل کمک مالی توانسته آن ها را به حمایت از خود وادارد. (مثل حزب الله لبنان).و زمانی که این کمک ها قطع و یا کم شود و یا از جای دیگر، به اشکال دیگر به آن ها کمک بیشتری شود،این حمایت را هم از دست خواهد داد!
نظام ولایت فقیه بدلیل تئوری «ولایت فقیه»هیچ وقت، هیچ تاثیر آنچنانی بر مسلمان ها و حتی شیعیان نمی تواند بگذارد.
7-در اولین سالگرد پیروزی انقلاب57،خمینی سخنان فوق را می گوید و در آن سال همه افراد حقیقی و حقوقی(احزاب) و حتی افراد و احزاب ملی از نظریه صدور انقلاب حمایت کردند. و بیشتر هم به خاطر مساله«فلسطین» و پرستیژ آن بود!
8-خمینی علیرغم دادن آن فرمان(صدور انقلاب)،در عقیده و عمل با آن موافق نبود. وی همانطور که با گروه های قبل از انقلاب که خط مشی مسلجانه داشتند، مخالف بود، با گروه ها و نهضت های آزادیبخش-که اکثریت آن ها خط مشی مسلجانه و نظامی را در راس اهداف شان قرار داده بودند-موافق نبود و آن ها را «باصطلاح نهضت های آزادی بخش» می نامید!
خمینی این تصور را داشت که با پیروزی انقلاب(که به دلیل مسلمان بودن اکثریت مردم ایران، پسوند اسلامی به آن پیوند زده شد)،دیگر مسلمان های کشورهای اسلامی با تحت تاثیر قرار گرفتن از انقلاب ایران،مردمش در کف خیابان شروع به مبارزه کرده و همچون مردم ایران به پیروزی می رسند و ایران همچون اتحاد جماهیر شوروی لیدر و رهبری آن ها را بدست خواهد گرفت و اتحاد جماهیر اسلامی را تاسیس خواهد کرد.تصوری که با شروع جنگ عراق و ایران بشدّت آگراندیسمان شد و به مرور، به شکل بدخیم آن تا الان ادامه پیداکرد.
دیگر تصور خام و غلط (و اتفاقا دلیل مهم عدم صدور انقلاب)رهبری جهان اسلام است که در این 30واندی سال حکومت«خامنه ای»،از وی به عنوان«رهبر مسلمین جهان» یاد می شود و دائم در بوق رسانه های تبلیغی نظام ولایت فقیه دمیده می شود!
9-«اسلام» که از برقراری عدالت و برادری و عدم تبعیض بین آدم های کُره زمین-که هیچ تفاوت و برتری نسبت به هم ندارند، مگر آن کس که صالح و باصطلاح با تقوا باشد(و این صالح و متقی بودن در عمل باید خود را نشان دهد و نه در تصویب شورای نگهبان!! )به استبداد دینی و خلاصه شدن دین و اسلام و قرآن و همه امورات مدیریتی کشور، در شخص«ولایت فقیه»،(که از آن در حد خدا و قدرت پیامبر تبیین شد و به او امکان سلطه و اقتدار و خود محوری و کیش شخصیت و دیکتاتوری را داد)، در انقلاب57 تنزّل شانیّت پیدا کرد و به ضد خود تبدیل شد و آن یک مقدار ایمانی را هم که مردم پیش از انقلاب به دین و انجام آداب دینی مثل خواندن نماز روزه و غیره داشتند از آن ها گرفت و فساد و فحشایش بیش از دوران رژیم پهلوی_که مشروب فروشی و «شهرنو»اش آدرسش معلوم بود_برجسته شد! لذا باید هم در مساله صدور انقلاب شکست بخورد. چون الگویی برای کشورهای مسلمان درست نکرد که به شکل طبیعی (و نه نظامی و مزدورپروری آن) هم صادر شود.
10-در مورد تفاوت دیدگاه ها از سوی احزاب و افراد در پروژه صدور انقلاب و در روند اجرا و عملیات(مثل دوره کوتاهی که«محمد منتظری» زنده بود و بیش از همه،به دلیل ارتباطاتش با افراد و نهضت های آزادیبخش در قبل از انقلاب فعال بود)،و یا دوره کوتاهی که سپاه پاسداران واحد نهضت های آزادیبخش را به مسئولیت» سید مهدی هاشمی» تاسیس کرد و خودش نیز قربانی همین موضوع «صدور انقلاب» شد و توسط نظام ولایت فقیه«اعدام» گردید، و پس از انحلال این واحد در سپاه و در عوض، تاسیس سپاه قدس و حکومتی و دولتی شدن صدور انقلاب، در جای دیگری که فرصت باشد خواهیم نوشت!
بیست وسوم بهمن نود و هشت