روحانی میگوید: «انتخابات در ۴۴ حوزه رقابتی نیست». راستی این است که وقتی این نه مردم بلکه «شورای نگهبان» است که تعیین میکند، چه کسانی «نماینده» مردم میشوند، انتخابات در هیچ کجای ایران رقابتی نیست. گرچه رفتن به پای صندوق و رأی دادن اظهار تسلیم است، اما به رژیم فاقد مشروعیت، مشروعیت نمیبخشد زیرا:
❋ رأی دادن، نامشروع را مشروع نمیکند و تنها اظهار تسلیم خفتآور است:
1. عدم مشروعیت رژیم ناشی میشود از مبتنی نبودنش بر «ولایت جمهور مردم». در حقیقت، رژیم گرفتار تناقضی ذاتی است: از سویی، ولایت فقیه را خدا فرموده میخواند و از سوی دیگر، انتخابات وقتی معنی پیدا میکند که ولایت با جمهور مردم باشد. به جای آن، ولایت مطلقه فقیه مورد عمل است. حال اگر، شرکت در «انتخابات» مشروعیت آور باشد، ناگزیر ولایت مطلقه فقیه، جعلی و باطل میشود. بدینخاطر است که تبلیغاتچیهای رژیم شرکت در «انتخابات»،را اظهار وفاداری به نظام میخوانند. بدینخاطر است که «ذوب شدگان» در ولایت فقیه، آشکارا از حذف ریاست جمهوری سخن میگویند.
بدینقرار، هرگاه ایرانیان واقعیت را همانسان که هست ببینند، در مییابند که تحریم «انتخابات»، به کرسی قبول نشاندن «ولایت جمهور مردم» است و این یعنی، رژیم حاکم، زورفرموده و نامشروع است.
2. در حقیقت، رﮊیم زورفرموده، ولو همه مردم در «انتخابات» شرکت کنند، مشروع نمیشود، اما وارد نشدن به مدار رژیم، یعنی نرفتن به پای صندوق رأی، اعلان عدم مشروعیت و مقبولیت آن است. زیرا گویای رویارویی مردم صاحب حق و عارف به حق با رژیمی است که فرآورده زور است. فرجام این رویارویی نیز معلوم است: حق میآید و باطل میرود.
3. باوجود این، رفتن به پای صندوقها، اعلان است به جهانیان که ما تابع استبداد جباریم. خامنهای میگوید رأی مردم «نظام ولایت فقیه» را در نظر جهانیان مقبول میگرداند و سبب امنیت کشور میشود. او این دروغ را میگوید تا ایرانیان ندانند که ترامپ، رئیس جمهوری امریکا، مدعی است چون مردم ایرن تسلیم قدرت دولت استبدادی هستند، پس برای این که ساختار منطقهای قدرت همان شود و بماند که مطلوب امریکا است، فشار بر مردم ایران را باید به حداکثر رساند تا که انطباق رژیم با ساختار قدرت منطقهای کامل و دائمی بگردد. از اینرو، تحریم انتخابات، هم سبب به حساب آمدن مردم ایران میشود و هم افکار عمومی امریکا و دیگر کشورهای جهان را بر ضد «فشارحداکثری» امریکا بر میانگیزد و میتواند سبب لغو تحریمها نیز بگردد.
4. تعیین صلاحیت نامزدها توسط «شورای نگهبان» و آزاد نبودن «نماینده» در اظهار نظر – علت سلب صلاحیت از علی مطهری و… – و فقدان آزادی بیان و آزادی اجتماعات و آزادی نامزد شدن و آزاد نبودن رأی (رأی دهندگان مجبورند به کسانی رأی دهند که «شورای نگهبان» معین کردهاست) و آزاد نبودن طرح مسائل اساسی کشور (بحران اتمی، تحریمها، جنگها، فقر، بیکاری، ناامنی، آسیبهای اجتماعی و…)، حتی اگر ولایت جمهور مردم برقرار بود، شرکت در «انتخابات» را مشروعیتآور نمیکرد، بلکه گویای تسلیم خفتبار به رژیم جبار میشد.
از اینرو، تحریم انتخابات، برخوردار شمردن خویش از آزادیها و سرباز زدن از تسلیم خفت بار به رژیم جبار است.
5. وجود ترسها از جمله، ترس از بدتر و تسلیم شدن به بد، هرانتخاباتی را نامشروع میکند و از ترتیب دهندگان انتخابات، اگر هم مشروعیت داشته باشند، نیز، سلب مشروعیت میکند. در ایران امروز، نه تنها خامنهای میترساند وقتی میگوید بخاطر امنیت، در پای صندوقهای رأی حاضر شوید، نه تنها، رئیسی، «جنایتکار تاریخی» حق تحریم انتخابات را سلب و سخنگفتن از عدم شرکت در انتخابات را قابل تعقیب قضائی میخواند، بلکه
● ترساندن کارکنان دولت و مجبور کردن آنها با حضور در پای صندوقهای رأی؛
● ترساندن مردم توسط دستگاههای اطلاعاتی رژیم؛
● ناگزیرکردن مأموران دولت به ترساندن مردم؛
● ترساندن مردم از بدتر، در تمامی حوزهها، حتی حوزههایی که رقابت وجود ندارد. در این حوزهها، رأی دهندگان را اینطور میترسانند: چه رأی بدهید و چه رأی ندهید، کسی که صلاحیتش تأیید شده است به مجلس میرود. اگر رأی ندهید، وای به روزگارتان میشود و کسی هم بدادتان نمیرسد.
اما ملتی که چهل سال است در بحران مرگ، زندگی میکند و گرفتار ترسهای شدت گیر است، چه کاری باید بکند که از بحران مرگ رها شود و از ترسها بیاساید؟ به یقین، تحریم انتخابات، بمثابه ابراز اراده زندگی و وداع با ترس، قدم اول است:
❋ برای رها شدن از بحران مرگ چه باید کرد؟:
1. از ترسهای شدید که مردم ایران را بدان گرفتار کردهاند، یکی این است که هرگاه در پای صندوقهای رأی حاضر نشوند، ترامپ خواهد گفت تحریمهایش اثر خود را بخشیده است و بر آنها خواهد افزود. ادعا دروغ و استفاده از قدرت خارجی برای تسلیم کردن مردم به جبار است. در حال حاضر، استفاده سران دولتها از یکدیگر، در انتخابات، امری رایج گشته است و متأسفانه، حساسیتی را نیز بر نمیانگیزد. لوموند (15 فوریه 2020) در باره «معامله قرن» که جز بخشیدن سرزمین فلسطینیان به اسرائیل نیست، نوشته است: هم بر ترامپ و هم بر نتان یاهو معلوم است که این «معامله»، دستآویزی برای هردوی آنها در انتخابات امریکا و اسرائیل است. هم طرح ناقض قوانین بینالمللی و دستمایهکردن حقوق مردم فلسطین است و هم قصد از آن، رسیدن به صلح پایدار میان دو طرف نیست. طرح برای استفاده نتان یاهو در انتخابات ماه مارس و برخوردار شدن ترامپ از حمایت لابیهای اسرائیل در امریکا و نیز مذهبیهای افراطی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا است.
بدینسان، اگر «معامله قرن» دستمایه سازشی چنین رسوا است، تنها مورد نیست: استفاده از ستیز و سازشها در انتخابات امریکا، امر واقع مستمری است: استفاده از جنگ ویتنام و از آن تا استفاده از گروگانگیری (اکتبر سورپرایز) و از آن تا ترورهای 11 سپتامبر و جنگ امریکا با عراق و افغانستان و از آن تا قرارداد وین و از آن تا لغو آن قرارداد و برقرارکردن تحریمها و تبدیلکردن خاورمیانه به سرزمین جنگ از این امور اند.
پس، این «استدلال» که تحریم «انتخابات» سبب تشدید تحریمها میشود، نه تنها به دلیل استفاده سران رژیمهای در رابطه با یکدیگر از اینگونه وسیلهها، دروغ است، بلکه نقضکننده خود را در بردارد: رﮊیم، خود به تکرار گفته است که دیگر تحریمی نمانده است که امریکا نکند. پس تشدید تحریمی در کار نیست. در عوض، تحریم هرچه گستردهتر «انتخابات»، انجام دو کار بس مهم است:
1.1. بر ستیز و سازش سران دولتها که به زیان ملتها است، مهر باطل میزند. هرگاه مردم اسرائیل نیز با رأی خود بگویند فریب «معامله قرن» را نمیخورند – لوموند احتمال میدهد -، هم مردم ایران و هم دیگر مردم منطقه مطمئن میشوند، دوران جنگ و ویرانی رو به پایان است و میتوان از بحران مرگ رها شد. و
1.2. ترامپ و حکومت او و هم دیگر دولت ها در مییابند، مردم ایران به حقوق خود وجدان همگانی دارند و رابطه پایدار رابطهای است که بر پایه حقوق، میان ملتها بر قرار میشوند. بنابراین، برای آنکه این مردم از استبداد بیاسایند، راهکار پایان بخشیدن به تحریمهای وضع شده بر ضد مردم و رهاکردن گروههای وابسته به حال خود و بازایستادن از تحمیل جنگ به مردم ایران و مردمان دیگر کشورهای منطقه است.
2. در درون جامعه، جای قدرت را به حقوق پنچگانه دادن در تنظیم رابطهها میان خود و میان خود با طبیعت و تغییر طرزفکر خود نسبت به جامعههای دیگر (حقوند شناختن تمامی انسانهای روی زمین)، راهکار اصلی و اساسی است. بدینبهانه که همگان درجا به حقوق وجدان نمییابند و به حقوق عمل نمیکنند تا که وجدان همگانی به حقوق پدید آید و یا که مردم نان و کار ندارند و حاضر به شنیدن کلمه حقوق نیز نیستند، خود را از کار بازنداریم. بدینخاطر که حقوق ذاتی حیات انسان و حیات شهروندی او و حیات ملی او و حیات طبیعت هستند، درجا، میتوان زندگی را عمل به آنها گرداند.
در آنچه به انتخابات مربوط میشود، اصل ایناست که انتخابات تنظیم رابطه با حقوق است. حال اگر انتخابات خلاف اصل شد و تنظیم رابطه با دولت جبار، آنهم با تسلیم به امر و نهی او گشت، پس تحریم انتخابات، بازگشت به اصل و تنظیم رابطهها با حقوق میشود. هرگاه رابطههای دیگر، در خانواده، در هستهها که تشکیل میدهیم، در محل کار، در… را هم حقوق تنظیم کنند، دولت جبار بدون قلمرو میشود و فرو میریزد و ما ایرانیان از بحران مرگ میرهیم. بخصوص که
3. روحانی میگوید دوبار استعفاء کرده است و «رهبری» با آن موافقت نکرده است. باز میگوید: وقتی زبان میگشایم، یعنی هرتقلا که باید بکار بردهام و کار به سامان نرسیده و ناگزیر از لب گشودن به سخن گشته ام. آیا صریحتر از این باید گفت رژیم ولایت فقیه در بنبست و از هم گسیخته است؟ شکایت او از دو قطبی کردنها و سخنان او درباره ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکرائینی با موشک و سخنان ظریف در باره سقوط همین هواپیما گویای روابطی در سطح دولت نیستند که تنها قدرت آنها را تنظیم میکند: هم رابطه قوا، مقامهای مختلف را از عمل باز میدارد و هم مقامهایی را که رودر روی یکدیگر قرار میدهد را رابطهها، عامل فلج یکدیگر نمیکند؟ چرا.
برای اینکه کشوری از رﮊیمی تا اینحد ویرانگر بیاساید، چه باید کرد؟ آیا نباید، نسبت به ویرانی روزافزون کشور احساس مسئولیت کرد و شمعک آن نشد؟ چرا. آیا تحریم انتخابات، بازایستادن از ایفای نقش شمعک دولتی چنین ویرانگر نیست؟ چرا.
در این واقعیتها، به دل و به حق و نه به مصلحتی که رژیم میسازد و ضد حقوق ما است، بیاندیشیم و برای همگانی کردن جنبش تحریم، به عمل برخیزیم.