در کشورهایی که حکومتهاشان با کفایتتر هستند و مردم به آنها اعتماد دارند، قلمرو شیوع بیماری کرونا محدودتر است. در این کشورها اعتماد مردم به یکدیگر نیز سبب میشود، هرکس خویشتن را موظف بداند بیمار نگردد و وسیله انتقال بیماری به دیگری نیز نشود. مهار بیماری و ریشهکن کردن آن، تنها با دارو – که هنوز در اختیار نیست – ممکن نیست؛ نقش بزرگتر را مردم خود دارند. حاصل مطالعه سطح آلودگی کشورها به بیماری و چگونگی مهار بیماری در کشورهای مختلف، در اختیار ایرانیان قرارداده میشود بدان امید که ایرانیان را بکارآید:
❋ قرنطینه اختیاری و قرنطینه اجباری:
قرنطینه مکانهای اجتماع با دولت است. دولت اجتماعها را ممنوع میکند. در کشورهایی که دولت به ملاحظات اقتصادی و یا روابط خارجی ویژه و یا تحت فشار نهادهای جامعه، کار خود را انجام نمیدهد، هرگاه مردم فرهنگ حقوندی داشته باشند، یعنی بر حقوق خویش وجدان داشته باشند و هرکس دیگری را حقوند بشناسد و مرام مردم «چگونه زیستن باشد»، ولو دولت کار خود را انجام ندهد، مردم قرنطینه اختیاری اختیار میکنند. بدینترتیب که هرکس به دستورهای پزشکی برای مبتلا نشدن و انتقال ندادن بیماری به دیگری، عمل میکند. در صورت بیمار شدن، خود و کسانش او را قرنطینه میکنند و به روشی که پزشکان آموختهاند، پزشک را در جریان قرار میدهند.
مقایسه کشورهای اروپایی که با چین روابط گسترده اقتصادی دارند اما مردم آنها، یکسان به خود نقش نمیدهند، بسیار آموزنده است: آلودگی نسبت مستقیم دارد به قرنطینه اختیاری، بنابراین، فرهنگ حقوندی. هماکنون، مقایسه میزان آلودگی در کشورهای اروپایی، محل تردید باقی نمیگذارد که میان وجود قوت فرهنگ حقوندی و ضعف آن و شیوع بیماری و نیز درمانپذیری، نسبت مستقیم وجود دارد. مبارزه با بیماری نیز در کشورهایی که این فرهنگ قویتر است، آسانتر و در کشورهایی که ضعیفتر است، مشکلتر است. آمادگی پیشاپیش و عدم آمادگی پیشاپیش و نایاب شدن و یا نشدن موادی که باید در دسترس همگان باشند، نیز بستگی مستقیم دارد با برخورداری بیشتر یا کمتر با فرهنگ حقوندی.
در آسیا نیز، کشورهای مجاور چین و آنها که دورترند و با چین مراودات گسترده دارند، به یک نسبت آلوده نشدهاند: کشورهایی که در آنها، شهروندان از خود سلب مسئولیت میکنند و همه کارها را بر عهده دولت میانگارند و دولت نیز همان کار را نمیکند که چین، بعد از شیوع بیماری کرد، بیماری واگیرتر است. شیوع بیماری در کشورهای همسایه چین بازهم گویاتر است.
تا امروز، بیماری به 72 کشور سرایت کردهاست. عامل دومی، در کنار عامل اول، وجود مراوده با چین و یا کشورهایی است که آلوده شده و بنوبه خود «مرکز پخش بیماری» گشتهاند. کشورهایی که مراوده کم دارند اما مردم خود را مسئول میشناسند ( اروپای شمالی)، میزان آلودگی بسیار کمتر ا/س/ت.
هرگاه نیروهای محرکه جامعه ایرانی، به خود نقش دهند و در بسط فرهنگ حقوندی بکوشند، به ترتیبی که هر ایرانی، دستکم، خود را مسئول تندرستی خویش بداند و خویشتن را به روشی که پزشکان میآموزند، قرنطینه کنند، هم بر بیماری غلبه میشود و هم مردم ایران وجدان به حقوق مییابند و فرهنگ حقوندی میجویند.
❋ اثر دشمن گردانی فکر راهنما با علم و اثر آن بر شیوع بیماری:
در کشورهایی که قدرت، دین یا مرام را وسیله توجیه خود میکند، شیوع بیماری کرونا بیشتر است. چنانکه برخورد اول مقامهای چینی با بیماری، پنهانکردن بیماری بود. دولتی که مرام را وسیله توجیه استبداد خویش کرده است، با اینکه مدعی علمگرایی است، اما بر اصل تابعیت علم از توقعات قدرت پیروی کرد. زمانی به خود آمد که بیماری از قلمرو منطقه بیرون رفت و اینبار، قدرت اقتصادی چین را تهدید کرد. رفتار دولت ضد رفتار پیشین شد.
در ایران، با سقوط رژیم شاه، ملاتاریا، دین را با علم به جنگ انداخت و دم از تقدم دین بر علم و «مکتبی بر متخصص» زد. در طول چهل و یک سالی که از انقلاب میگذرد، ملاتاریا اصل تقدم دین بر علم و نزاع این دو با یکدیگر را رها نکرده است. بیماری واگیر کرونا نیز رژیم و ملاتاریا را حتی به متارکه نیز ناگزیر نکرده است: نخست وجود بیماری را پنهان کرد. پس از آنکه بیماری، خود خویشتن را آشکار کرد، پزشکان تحت فشار قرارگرفتند که مرگ بیماران را نه از این بیماری که از بیماریهای دیگر اعلان کنند.
وقتی ایرانیان دانستند سومین کشوری شدهاند که گرفتار بیماری واگیر کرونا است و این بیماری را به کشورهای دیگر نیز سرایت میدهد، عرصه اصل نبرد دین سالاران و علم، قم و مشهد و نمازهای جمعه و مسجد و منبر شد. هرگاه بپذیرند دینی که با علم در ستیز باشد، نه دین پیامبر که بیان قدرتی است توجیهگر استبداد ولایت مطلقه فقیه، مهر باطل زدهاند بر ولایت مطلقه فقیه. علاوم براین که نقش پیداکردن علم در زندگی هر ایرانی، سبب تعطیل دستگاههای خرافه ساز میشود. این است که زیر بار قرنطینه کردن زیارتگاهها نمیروند.
باز، در کشورهایی که نهادهای جامعه، بخصوص نهادهای دینی و سیاسی (احزاب قدرت محور که مرامهاشان بیانهای قدرت هستند) قدرتمدار اگر هم وجود دارند، توانا به ایجاد نزاع میان علم و طرزفکرها نیستند، میزان شیوع بیماری کمتر است. و در جامعههایی که این نهادها وجود دارند و اعمال قدرت میکنند، میزان آلودگی بیشتر است. در حقیقت، طرزفکری که انسان را حقوند و توانا و مسئول زندگی خود و دیگران میشناسد بروی علم باز است. از تاریخ که بپرسیم به ما خواهد گفت: نزاع طرزفکرهای قدرت محور با علم امر واقع مستمر است و تصدی این نزاع با نهادهای قدرت محور جامعه است. راستی این است که باز شدن در هر طرز فکری به روی حقوق و علم، عملی مهم از عوامل پیشگیری و در صورت بروز، محدودکردن دایره شیوع بیماریهای واگیر و ریشهکن کردن آنها است. بدینخاطر است که باید دشمنی با دین و مرام را با فراخواندن باورمندان با راه دادن حقوق و علم در طرزفکر خود و نقش دادن به حقوق و علم در زندگی خویش، جانشین کرد.
بیماری واگیر فرصتی ایجادکرده است برای نیروهای محرکه جامعه، که در سطح مردم، به نزاع علم و دین پایان دهند. نه به روش غلطی که در غرب و شرق تجربه شد و فاجعه ببار آورد، بلکه با روش گشودن درِ باورها به روی حقوق و علم. برای مثال، باورمندان را میتوان به عمل به رهنمودهای پزشکان و مشاهده نتیجه تجربه فراخواند. این روش، دو نتیجه مهم ببار می آورد: یکی مبارزه موفق با بیماری و دیگر اینکه هر شهروند، صاحب اختیار باور خویش میشود و چون آن را به روی حقوق و علم میگشاید، بتدریج، غیر عقلانیها و خرافهها را از باور خود، میزداید.
❋ سیاسی کردن بیماری و اثر آن بر شیوع بیماری:
رفتار دولت چین (در اول کار) و دولت ولایت مطلقه فقیه با بیماری و نیز رویهای که راستهای افراطی، در کشورهای غرب، در پیش گرفتهاند را «سیاسیکردن» میخوانند:
● نسبت دادن بیماری به «دشمن» و یا متهم کردن «دشمن» با هدف پوشاندن بیکفایتی خویش، روشی است که رژیم ولایت مطلقه فقیه در پیش گرفته است. شیوع بیماری در کشورهای جهان وجود نسبت مستقیم میان باکفایت و بیکفایت بودن دولت را آشکار میکند. همین نسبت میان وجود اعتماد یا عدم وجود اعتماد به دولت در شیوع بیماری وجود دارد.
وقتی دولتی بیکفایتی از خود نشان میدهد و گرفتار فساد ساختاری است، کار اولی که برعهده او است نه تقصیر را به گردن «دشمن» انداختن که از میان برداشتن عوامل بیکفایتی است. این واقعیت که رژیم ولایت مطلقه فقیه، کاری نیست که تصدی کرده و آن را در شکست رها نکرده باشد، به مسئولان طراز اول این رژیم باید آموخته باشد که عوامل بیکفایتی و کشاندن هرکار به شکست را باید از میان بردارد. از گروگانگیری تا قرارداد وین (برجام) در سیاست خارجی و از سد سازی و خودکفایی در بخش کشاورزی که بیابان شدن کشور حاصل آن است و از تخریب منابع نفت و گاز بر اثر بهرهبرداری غیر علمی از آنها تا تصدی پیآمدهای سیل و زلزله و اینک بیماری کرونا، همه و همه بیکفایتی رژیم را گزارش نمیکنند؟ خالیکردن دین و پرکردنش از توجیهگرهای قدرت، از استحاله انقلاب به ضد انقلاب چطور؟ دروغ را زبان رسمی کردن چطور؟ پنهان کردن همه حقایقی که اطلاع مردم از آنها، حقی از حقوق مردم است و در نتیحه، اعتماد 99 درصدی را به بی اعتمادی همگانی بدل کردن چطور؟
بیکفایتی و فساد ذاتی که اثر آن چگونگی زندگی همه روز مردم و شیوع بیماری است، بدون تغییر رژیم درمان ناپذیر است. چرا که عوامل را باید از میان برداشت. عواملی که باید از میان برداشت، عبارتند از مجموعه عواملی که دولت را نه حقوقمدار که قدرتمدار میکنند و سبب تمرکز قدرت در یک شخص میشوند. عواملی که مجموعه را تشکیل میدهند، «نهاد رهبری» و حزب سیاسی مسلح و سازمانهای سرکوب از «قضائی» و اطلاعاتی و گروههای اسلحه بدست و مافیاهای نظامی – مالی و نهادهای وابسته. این عوامل هستند که بند از بند گسستگی رژیم ولایت مطلقه فقیه، بنابراین، فساد و بیکفایتی آن را اجتنابناپذیر میکنند. «انتخابات» مجلس مبرهن کرد که رژیم ولایت مطلقه فقیه در کار دربستن به روی خود، بنابراین، تشدید بیکفایتی و فساد خویش است. از اینرو، بر سیاسی کردن بیماری، همانند گرانی و بیکاری و آسیبهای اجتماعی، مصرتر خواهد شد. فساد و بیکفایتی حاصل زور را روش اصلی کردن است و بنای رژیم بر پناه بردن بازهم بیشتر به زور است. بنابراین،
● در جامعههایی که رژیم بیکفایت و فاسد است و مردم به آن اعتماد ندارند اما منفعل میمانند، البته بیماری فراگیرتر میشود. در این جامعهها بیماری بیشتر شیوع پیدا میکند تا در جامعههای که دولتهای اقتدارگرا دارند اما مردم به آنها، در زمینههایی، از جمله در زمینه مبارزه با بیماری واگیر، بیاعتماد نیستند.
● در جامعههای غربی، راستهای افراطی، مهاجران را عامل اشاعه بیماری میباورانند و بیماری را وسیله «مهاجرستیزی» میکنند. با آنکه زمان واگیر شدن بیماری کوتاه است، اما تجربه همین زمان کوتاه نیز میآموزد که مقصر تراشیدن، سبب غفلت از مسئولیت و بکارگرفتن توانایی خود در جلوگیری از شیوع بیماری میشود. میدانیم از هر بیمار تحقیق بعمل میآید تا دانسته شود از چه کسی گرفته است و با چه کسانی در تماس بوده و احتمالاً بیماری را به آنها نیز سرایت داده است. در فرانسه و ایتالیا، نتایج تحقیق میگوید، غفلت از نقش خویش در مبتلی نشدن نقش اول را دارد و مبتلایان، اغلب با مهاجران رابطه نداشتهاند، چه رسد به مهاجران بیمار. به سخن روشن، رعایت نکردن آنچه باید رعایت میشد، سبب ابتلا است.
اما وقتی بیکفایتی و فساد دولتها از عوامل شیوع بیماری است و آنها خود، آن را سیاسی میکنند، چگونه میتوان بیماری را سیاسی نکرد؟ بدینگونه:
1. این واقعیت که شیوع بیماری بخاطر تأخیر در اقدام بوده است و هنوز سیاسی کردن آن برای این است که آماده نبودن برای مقابله با آن را بپوشانند و این واقعیت که انسانها عموماً و ایرانیان خصوصاً، اقدام ضرور را تا آخرین لحظه به تأخیر میاندازند، به ما میگوید تدبیر اول و اساسی، به موقع انجام دادن کار است و بیشتر کردن سرعت پیشگیری و درمان از شیوع بیماری است؛
2. ترک انفعال و مبارزه با فعلپذیری آسیبپذیرترها است. پرهیز از قضا و قدر خواندن و عمل نکردن دولت و… را دستآویز برای عمل نکردن به مسئولیت مبارزه با بیماری، ضرورتر کارها و برعهده نیروهای محرکه جامعه، بخصوص جوانان از زن و مرد است؛
3. بیماری یک واقعیت است. درمان نمیتواند واقعیت نباشد. پس، هم باید با واقعیت رابطه مستقیم برقرارکرد و هم درمان واقعی برای آن جست. بخصوص با ذهنیتهایی که تسلیم شدن به بیماری را توجیه میکنند و ناسازگار با رابطه مستقیم با بیماری و درمان واقعی (غیر عقلانیها و خرافهها و عرف و عادت و رسم و باورهای بریده از واقعیت) آن هستند، باید مبارزه فوری و هرچه گستردهتر کرد؛
4. نه تنها زور بکاربردن سم مهلک است، بلکه هر راهکاری که زور یکی از عناصر آن باشد، نه تنها راهحل نیست، بلکه تأمل به دو مرحله از کار رژیم حاکم بر چین، به ما میآموزد که بکاربردن زور، گویای این واقعیتها هستند:
4.1. دولت چون توانایی رویارویی با بیماری فراگیر را ندارد، زور را جانشین خلاء توانایی میکند. بنابراین، بیاعتمادی بازهم بیشتر و هراس از بیماری میتواند فلج کننده بگردد؛
4.2. وقتی بیماری فراگیر است و هنوز داروی مشخصی برای درمان آن یافت نشده است، در سطح متصدیان درمان و یکایک شهروندان نیز، خلاء علم و فن را زور پر میکند. حالاینکه، در چین، بهمان نسبت که، علم و فن و مراقبت جایگزین زور شدند، میزان درمان شدگان افزایش یافت. به سخن روشن، زور ضعف را بیشتر کردن است و این بیماری، با ناتوانمندی را توانمندی کردن است که درمان میشود.و
4.3. بیماری فرصتی فراهم آورده است برای زورزدایی از پندار و گفتار و کردار یکایک شهروندان و بکاربردن قواعد خشونتزدایی در سطح جامعه که موجب کاهش آسیبها و نابسامانیها، در نتیجه درمانپذیر شدن بیماری و یافتن فرهنگ حقوندی میگردد.
5. شفافیتگرایی، هم در اظهار بیماری از سوی بیمار و نزدیکان او و شمار درمان یافتگان و درگذشتگان و اعلان میزان واقعی مبتلایان و مناطق آلوده و… این شفافیت سبب میشود که بیماری «حربه سیاسی» نگردد و درهمانحال، در مردم اطمینانخاطر لازم برای رویارویی موفق با بیماری بوجود آید؛
6. بیماریهای واگیر را مجموعهای از عوامل پدید میآورند، یکی از آن عوامل تبعیضها هستند. در مورد شیوع این بیماری، تبعیض یک عامل عمده انتشار آن در سطح جهان است. چنانکه اگر بیماری در چین پدید نمیآمد و شیوع نمییافت و در یک کشور کوچک بوجود میآمد، آن کشور را در قرنطینه کامل قرار میدادند. در ایران نیز، یک عامل شیوع بیماری وجود تبعیضها است. در رهاکردن جلوگیری از فراگیرشدن بیماری و نیز درمان بیماران، تبعیضزدایی واجبترین کارها است؛
7. اگر جلوگیری از شیوع بیماری نیازمند پرهیز از همنشینیها است، در عوض، سخت نیازمند همبستگیها در سطح کشور و در سطح جهان است. ملاحظات سیاسی باید یکسره کنار گذاشته شوند و بهداشت جهانی و سازمانهای بهداشت و بهداری کشوری کشورهای مختلف جهان، مبارزه با بیماری را در سطح جهان هم آهنگ کنند. وقوع این امر، سبب پیدایش وجدان جهانی به ضرورت همبستگی و همکاری در سطح جهان میگردد.
8. دولتهایی که مسئلهساز هستند – رژیم ولایت مطلقه فقیه سرآمد آنها است – بیماری واگیر را وسیله کردهاند که مسائل حیاتی مردم تحت سلطه خویش را از یاد آنها ببرند. حال آنکه بیماری واگیر نباید مسئلهای بگردد که کارش پوشاندن مسائل مبتلیبه جامعه است. از جمله به این دلیل که سبب میشود بیماری فراگیرتر و مرگبارتر بگردد. جامعه زنده میداند که این مسئله هم میتواند همچون مسائل دیگر، حل نگردد و دائم قربانی بگیرد. بنابراین، راهکار این است که رهایی از چنبره مسائلی که رژیم مسئله ساز میسازد و بر هم میافزاید، کار همه روز همه شهروندان ایران بگردد. تحریم فعال انتخابات میباید با یافتن و تعمیم فرهنگ استقلال و آزادی و مبارزه همه جانبه برای رهایی از رژیم مسئله ساز و مسائل تلنبار شده، پیگرفته شود. بلحاظ اهمیت امر واقع مستمر و جهان شمولی که استفاده از مسئله برای پوشاندن مسئلهها، وضعیت سنجی آینده را به این امر واقع اختصاص خواهیم داد.