به گفته علی ربیعی، بیت رهبری را مجموعهای از تناقضها و تضادها تشکیل میدهد و عامل اصلی آن نیز شخص سید علی خامنهای است. او با عملکرد ناشایست و فریبکارانه و دروغگویانه خود حتی فرزندان و نزدیکان خود را به جان هم انداخته است و این سرنوشت قدرتمندان کور درطول تاریخ است .
❋ چرا دروغ و انواع روشهای تخریبی را خمینی واجب کرد؟:
شاید دلیل اصلی این تضادها و تناقضها همانا دروغگویی نظاممند رهبران و حامیان نظام ولایت فقیه از بدو تأسیس آن است. خمینی در دروغگویی و فریبکاری، راستگوتر از خامنهای بود؛ زیرا در سخنرانی مهمی در تاریخ بهمن ۱۳۴۸ تهمت زدن به روحانیون “سوء” را مجاز دانست و گفت: “تهمت یکی از گناهان کبیره است ، در یک همچین مواردی گاهی وقتها جایز میشود، گاهی وقتها واجب می شود“.
بدینسان، او و امثال او، دین را وسیله توجیه قدرتطلبی خویش و تخریب کسانی کردهاند که دین را بیان قدرت نمیدانند و بیان استقلال و آزادی و حقوق میدانند. بنابراین، تهمت و هر دروغ دیگر را به هرکس، تجاوز به حقوق سازنده و گوینده تهمت و قربانی آن میدانند.
خمینی، در مرداد ۱۳۶۰ (بعد از کودتای ناجوانمردانه بر ضد اولین رییس جمهور منتخب مردم) گفت: «برای حفظ اسلام اگر لازم باشد،دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است»
ادعایی ضد صریح قرآن و نافی دین. چراکه حق، خود روش خویش است. بخاطر حق نمیتوان آن را نقض کرد (دروغ گفتن و…). خمینی، در همین ارتباط، در سخنرانی معروفی در ۲۷ مرداد ۱۳۶۰ گفت: «اگر- فرض کنید که- حفظ جان یک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته به این است که شما شرب خمر کنید، واجب است بر شما. دروغ بگویید، واجب است بر شما… حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. این حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است». (صحیفه نور، جلد ۱۵، صفحه ۱۱۶).
میگوید اگر حفظ جان کسی ایجاب کرد، نوشیدن شراب واجب میشود. این همان مدار بسته است که رژیم او ایرانیان را در آن زندانی کردهاست. جباری که او بود از یاد میبرد این بدترین، یعنی زورگو است که کسانی را به جبرنوشیدن شراب و یا کشتن یک انسان، مجبور میکند. تا سقوط شاه، نظر او این بود که بدترین را باید از میان برداشت تا مدار بد و بدتر از میان برخیزد. و چون خود جبارتر از شاه شد، هم مدار بد و بدتر را بازساخت و هم دین را وسیله توجیه قدرت کرد.
به گفته یکی از حامیان نظام ولایت مطلقه دروغ، که زاییده دین را وسیله توجیه قدرت کردن است، توجه کنیم: آقای حسینخان، که در زمان دولت دهم سردبیری روزنامه دولتی شهروند امروز را هم
بر عهده داشت، در مصاحبهای با وبسایت اصولگرای حاشیه در بهمن ۱۳۹۲ به صراحت اعلام کرد: «سیاست این است که ما باید ضدانقلاب را بیحیثیت کنیم…. من در برابر ضد انقلاب و معاندان هیچ خط قرمزی ندارم. این را در رسانهام تعریف کردم، حال خبرسازی باشد یا هر چیز دیگری.»
وی در پاسخ به سئوالی در مورد سند یک تهمت که در این سایت، در مورد مهدی کروبی منتشر شده بود، گفت: «ما مملکت را که نمیتوانیم به اینگونه اداره کنیم که برای هر چیزی سند رو کنیم. اینطوری سنگ روی سنگ بند نمیشود… ما در صلح نیوز خط قرمزی در برخورد با ضدانقلاب نداریم… کروبی و موسوی اصلا جزو آدمیزاد نیستند. اینها نفس کشیدنشان را مدیون نظام هستند».
در چنین فضایی که دروغ همه چیز حاکمیت را زیر سوال برده و کشته های آبانماه هنوز مشخص نشده ، سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در زیر سخنان ضد و نقیض و دروغگویی مسئولان باقی مانده، کشته شدن سلیمانی زیر سئوال است و حمله به پایگاه عین الاسد عراق کوله باری از اخبار دورغ را نصیب مردم کرده، خامنهای برای اینکه مدعی شود صادقانه با مردم سخن می گوید و از همه چیز خبر دارد به میدان میآید و میگوید :
«از هیجده کانال، اطلاعات به من می رسد و اطلاعاتی به من می رسد که مسئولین دفتر[رهبر] نیز از آن بیخبرند.»
اما چگونه است که در جریان قتل عام مردم در آبانماه، حمله برنامه ریزی شده به پایگاه امریکاییان در عراق، جنازه گردانی قاسم سلیمانی و به خصوص جریان اصابت موشک به هواپیمای مسافر بری، او بیاطلاع بوده تا ظهر جمعه؟ و به نظر میرسد، در باره همه این جریانات، اما او و کلیه مسئولان درجه اول نظام دروغ گفتهاند. اگر خامنهای از کانالهای مختلف اطلاعات و اخبار را به دست میآورد، پس باید در همان ساعت اول سقوط هواپیمای مسافربری، در جریان امر قرار گرفته باشد و نه روز جمعه که البته روز جمعه را یکی از نشریات سپاه مدعی شدهاست؛ در حالیکه خبرگزاری فارس زمان اطلاع رهبری را روز پنجشنبه بیان میکند. بدینسان، هم خامنهای دروغ میگوید و هم ارگانهای تبلیغاتی سپاه.
نشریه صبح صادق میگوید: «اصل ماجرا آنجا بود که رهبر انقلاب به محض اطلاع از خطای فاجعهبار صورت گرفته در سامانه پدافند کشور، ظهر جمعه[۲۰ دی] دستور تشکیل فوری جلسه شورای عالی امنیت ملی و بررسی موضوع را صادر و تأکید کرد به محض اتمام بررسی در جلسه شورای عالی امنیت، اصل حادثه و نتایج بررسیها، صریح و صادقانه از سوی نهادهای ذیربط به اطلاع مردم رسانده شود.»
از آنجا که دروغ مسئولان، کنتور نمیاندازد و شمارش نمیشود، همان علی ربیعی که با صدای گریه ماجرای اطلاع یافتنش را از ساقط شدن هواپیمای مسافربری، برای عباس عبدی شرح میداد، نیز دروغ گفتهاست. زیرا، بنابر گفته حسن روحانی در مصاحبه روز 27 بهمن ماه سال 98، او هم دروغ گفته و هم به دروغ گریه کرده و عباس عبدی که خود از السابقون دروغ و فریب و نیرنگ دهه طلایی است، قصد ماله کشی بر اشکهای تمساح علی ربیعی را داشته است. زیرا حسن روحانی در مصاحبه گفته است که خبر سقوط را همان شب چهارشنبه از طریق رییس جمهور اوکراین دریافت کرده و خبر داخلی را از رییس ستاد کل نیروهای مسلح(سردار باقری)، روز پنجشنبه دریافت کرده و نه روز جمعه، بنابراین، مشخص است که حسن روحانی که روز چهارشنبه شنیده است رهبری نیز همان زمان شنیده ولی چون دروغ زبان رسمی قدرت پرستان است، ایرادی ندارد با مردم با فریب و عدم صداقت برخورد کنند تا شاید چند روزی بیشتر بر سر کار بمانند.
❋ نگاهی کودتاه به گروههای مختلف در بیت رهبری که هر غلطی را انجام می دهند:
در «بیت رهبری»، جبهه های گوناگونی در رقابت با یکدیگر بر سر قدرت تشکیل شدهاند و هر کدام به قول ربیعی به دیگری میگوید غلط نکن، بنابر اخبار و اطلاعات و گزارشات علنی و محرمانه این جبههها عبارتند از:
● یکم: جبهه آقا سید مجتبی خامنهای
قویترین جبهه حاضر در بیت رهبری که با توجه به حضور نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی پیرامون او، میتوان گفت در بسیاری از جنایتها و خیانتها و سرکوب و دستگیری و شکنجه مبارزان سبعانه عمل میکند تا مبادا بر سر راه جانشینی احتمالی او مانعی ایجاد شود، این جبهه است.
در کنار سید مجتبی خامنهای میتوان به افرادی چون سردار حسین طائب، سردار حسن محقق، سردار اسماعیل کوثری، سردار حسین فدایی، سردار محمد رضا نقدی، سردار ابراهیم جباری، سردار حسین سلامی، سردار محمد حسین زاده حجازی، سردار مهدی طائب، و… اشاره نمود که در برخی اوقات و در مواضعی خاص از دیگر سرداران نیز بهره میبرد؛ از جمله سردار محمد علی جعفری ، سردار محمد حسین باقری، سردار محمد حسین زیبایی نژاد و….
علاوه بر این در موارد دیگری نیز، جبهه از نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران حجت الاسلام حاجی صادقی و نیز معاونت سیاسی سپاه سردار یدالله جوانی و همچنین سردار عبدالله گنجی مدیر مسئول نشریه جوان نیز بهرههای مورد نظر را میبرد؛ هر چند با سردار جعفری و سردار باقری زاویه دارد .
ناگفته نماند در برخی مواقع نیز از سردارانی چون حسن عباسی و سردار سعید جلیلی و … نیز استفاده میکند. هر چند در خود جبهه، اختلافاتی وجود دارد اما به وقت رویارویی، هماهنگ عمل میکنند؛ مثلا در مورد شکستن اسطوره سردار قاسم سلیمانی.
این جبهه در صدا و سیما از حاکمیت بر شبکه سوم و بخشهای دیگر و نیروهای اندیشکده عصر وبرخی از نیروهای وابسته به مصباح یزدی و جبهه پایداری برخوردار است .
دست ناپاکان این جبهه در بسیاری از خورد و بردها و اختلاسهای کشور باز بوده و هر آنچه را که بخواهند در اختیار دارند و با هر نهاد و مؤسسه و شرکتی قرارداد مورد نیاز را میبندند و از قبل آن، صدها میلیارد دارایی بدست آوردهاند.
●دوم: جبهه آقا سید مسعود و آقا سید میثم
دو پسر آخر سید علی خامنهای هستند. این دو نیز در پی کسب قدرت هستند برای اینکه بعد از مرگ پدر، موقعیت از دست ندهند. افراد این جبهه به خوبی از میزان قدرت سید مجتبی و جبهه او آگاه و در تلاش هستند تا جایی که میتوانند مواضع خود را محکم نمایند. این گروه بر خلاف گروه سید مجتبی که بسیاری از نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی و سرکوبگر را در اختیار دارند، در بخش رسانهای و تبلیغاتی از توانمندی بیشتری برخوردار هستند.
در این جبهه هستند افرادی چون سردار محمد حسین صفار هرندی، سردار عزت الله ضرغامی، سردار عبدالعلی علی عسگری، سردار حمید رضا مقدم فر، حسین محمدی، سردار مهدی فضائلی، سردار علیرضا مختار پور قهرودی، سردار محسن رفیقدوست، امیر خوراکیان و….نام برد.
نشریه خط حزب الله و وب سایت رهبری و برخی خبرگزاریها و رسانهها با این جبهه در ارتباط هستند مثلا انتشار مصاحبههای حسن نصر الله و قاسم سلیمانی در نشریه مسیر از سوی این جبهه منتشر شد تا قاسم سلیمانی را بسیار بزرگ و تافته جدا بافتهای از دیگر سرداران نشان دهد، در همین رابطه اخبار 20.30 نیز همواره از قاسم سلیمانی با چهرهای دیگر نام می برد بر خلاف تبلیغات رسانه های وابسته به سید مجتبی .
● سوم: جبهه سردار وحید حقانیان معاون ویژه اجرایی سید علی خامنهای:
این به اصطلاح سردار سپاه پاسداران به دلیل قرابت با همسر محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر خامنهای، تا این درجه موقعیت پیداکرده است. او، در برخی موارد، از سید مجتبی خامنهای در برابر سید مسعود استفاده میکند. مانند درگیری با عزت الله ضرغامی به هنگام انتصاب رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی. در موارد دیگری، گام به گام با سید مسعود همقدم میشود. اما به آینده و جانشین سید علی خامنهای و موقعیتی که ممکن است پیدا کندنیز نیم نگاهی دارد. تلاش میکند موقعیت خود را در میان هر دو جبهه پسران حضرت آقا حفظ کند. حمله هر دو جبهه به او در ماجرای انتصاب عاملی به دبیری ستاد انقلاب فرهنگی گویای رویاروییها در «بیت» است.
❋ چرا، از منظر جبهه سید مجتبی، اسطوره سردار سلیمانی باید بشکند؟:
هنوز مدت زمان زیادی از کشته شدن سردار سلیمانی نگذشته، برخی از سرداران سپاه وابسته به جبهههای مختلف «بیت رهبری» به میدان آمده و وارد ماجرایی شدهاند که، در عین حال، شکاف میان جبهههای موجود در«بیت» و سپاه پاسداران را روشنتر مینماید. ماجرایی که وارد آن شدهاند، لو دادن شراکت قاسم سلیمانی در جنایات و سرکوبهای داخلی، در سال های 78 و 88 است. عدهای میکوشند به مردم ثابت کنند قاسم سلیمانی، مانند دیگر سرداران، در جنایت بر ضد مردم کشور از هیچ کار دریغ نکرده و شرکت فعال داشته است. در برابر، حامیان سردار سلیمانی از او بت میسازند. میگویند او ملی بوده و فرا جناحی عمل میکردهاست. بت کردن سلیمانی بر برخی از سرداران سپاه و جبهه سید مجتبی، گران آمده است.
بعد از کشته شدن سردار سلیمانی، بخشهایی از سپاه پاسداران و جبهه سید مجتبی تصمیم گرفتهاند بت سردار ملی و ذوالفقار نشان و… را بشکنند.
کوششهای انجام گرفته این جماعت عبارتند از:
اول: «هنری کسینجر اسلام»، یعنی سردار حسن عباسی (خود را هنری کسینجر اسلام میداند)، که در پاییز ۱۳۹۵، در شرایطی که اصولگرایان مدعی بودند مذاکره با آمریکا جزء خطوط قرمز آنهاست، شرایط مذاکره با آمریکا را به شرح زیر اعلام کرد ( سخنرانی در آبان ۱۳۹۷):
«شرط نخست آن است که آمریکا همه وبسایتهای پورن خود را مسدود کند.
شرط دوم آن است که آمریکا حجاب را به رسمیت شناخته و آن را بپذیرد.
شرط سوم آن است که آمریکا باید والاستریت را به عنوان مرکز ربای جهانی بسته و اقتصاد ربوی را کنار بگذارد.
شرط چهارم جمعکردن بساط اسرائیل است.
شرط پنجم آن است که آمریکا باید بپذیرد مسلمان شود.»
او در تاریخ 2 بهمن ماه سال 98 در یک سخنرانی در آمل، باجگیری از قطر را خون بهای کشته شدن سردار سلیمانی میداند و میگوید: «ببینید شیوه بودجه درآوردن سپاه چگونه است؟ یک جاسوس میگیرد (جیسون رضائیان) و در قبال آزادیاش، دولت ایران یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار از آمریکا میگیرد. بنابراین سپاه با یک جاسوس بودجه یک میلیارد و ۲ میلیاردی را که دولت میخواهد بدهد، در میآورد. یا در قبال خون بهای شهید قاسم سلیمانی، دولت ۳ میلیارد دلار درآمد خالص از قطر داشته است.»
این سخنان او مورد انتقاد شدید برخی از مسئولان سپاه و مرد همیشه تکذیب کننده سپاه یعنی سردار رمضان شریف قرار گرفت ولی جالب اینکه باید گفت که قطر از جمله کشورهایی است که در زمینه های مختلف باج میدهد و حتی در یک مورد نزدیک به یک میلیارد دلار بابت آزادی برخی از وابستگان به خاندان حاکم قطر که توسط نیروهای نظامی وابسته به ایران در عراق، به گروگان گرفته شده بودند، حدود یک میلیارد دلار به قاسم سلیمانی باج داد .
در همان زمان در خبرها آمده بود با همکاری سردار قاسم سلیمانی: دولت قطر برای آزادی 25 شهروند این کشور که توسط شبه نظامیان شیعه در عراق ربوده شده بودند، حدود یک میلیارد دلار به شبه نظامیان شیعه عراق پول داد .
راستی سردار حسن عباسی با چه مرض و غرضی سخن از پرداخت خون بهای قاسم سلیمانی از سوی قطر نمودهاست؟
دوم، تغییر چهره سردار سلیمانی از نابودگر داعش تا ویرانگر کشور سوریه قبل از تأسیس داعش:
خبرگزاری فارس که تابعی از جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی و نزدیک به سید مجتبی خامنهای است، در شکست بت سلیمانی بکار گرفته شدهاست. سردار حسین طائب و سید مجتبی خامنهای و خبرگزاری فارس از یک سو و سرداران جعفری و باقری و .. از سویی دیگر با سردار سلیمانی دارای زاویه بودهاند و میخواهند نقش او را در سرکوبهای داخلی و در سوریه آشکار سازند.
در 6 بهمن ماه سال 98، دو رسانه سپاه پاسداران ضمن انتشار گزارشی درباره فعالیتهای نیروی قدس، تأیید کردند که نیروی قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی از زمان آغاز اعتراضات مردم سوریه در «اوایل سال ۲۰۱۱» در سرکوب این اعتراضات نقش داشته، به پلیس این کشور درباره چگونگی سرکوب اعتراضات و اقدامات اطلاعاتی و امنیتی علیه معترضان آموزش داده و اسلحه و تجهیزات سرکوب در اختیار آنها گذاشته است».
در گزارشی که خبرگزاری فارس و همچنین سایت اداره سیاسی سپاه پاسداران روز یکشنبه ششم بهمن ماه منتشر کردند به صراحت اشاره شده است که سال ۲۰۱۱ و در جریان اعتراضات مردم سوریه برضدبشار اسد، زمانی که هنوز درگیریهای نظامی در این کشور شروع نشده بود، نیروی قدس سپاه پاسداران به فرماندهی سلیمانی علاوه بر «توجیه و آموزش» نیروهای پلیس سوریه برای سرکوب مردم معترض، به تجهیز آن برای سرکوب اعتراضات اقدام کرده و در همان سال به تعدادی از نیروهای سوری نیز در ایران آموزش کار امنیتی- اطلاعاتی داده است.
این نخستین بار است که سپاه پاسداران به صراحت نقش نیروی قدس سپاه پاسداران به فرماندهی قاسم سلیمانی در سرکوب اعتراضات مردم سوریه علیه بشار اسد طی سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ را تأیید میکند.
مقامهای جمهوری اسلامی پیش از این هدف از حضور نیروی قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران، در سوریه را جنگ با داعش عنوان میکردند و این درحالی است که داعش در سال ۲۰۱۳ دو سال بعد از حضور این نیرو در سوریه اعلام موجودیت کرد.
در این گزارش که سایت اداره سیاسی سپاه پاسداران، مرکزی که تحت نظر نماینده خامنهای در سپاه پاسداران اداره میشود،(حجت الاسلام حاجی صادقی و سرداریدالله جوانی)،روز یکشنبه ششم بهمن آن را منتشر کرد، تأکید شده که سال ۲۰۱۱ و قبل از آغاز درگیریهای نظامی، «با هماهنگی مسئولان نیروی قدس، کارشناسانی از نیروی انتظامی به توجیه و آموزش پلیس سوریه در برخورد با شورشهای خیابانی پرداختند.»
در این گزارش همچنین ارسال تجهیزات ویژه سرکوب اعتراضات به سوریه نیز به عنوان بخشی از فعالیت نیروی قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران، طی سال ۲۰۱۱ در سوریه عنوان شده و آمده است: «کمبود تجهیزات پلیس سوریه از جمله مشکلاتی بود که کار آنان را در مدیریت بحران دشوار ساخته بود و به همین دلیل در مقاطع اولیه برخی تجهیزات به آنان ارائه شد.»
در گزارش سایت اداره سیاسی سپاه پاسداران تاکید شده که «هرچند ورود سریع بحران به فاز مسلحانه و جنگ مجال چندانی برای اقدام انتظامی باقی نگذاشت، اما این کمکها در مقاطع بعدی کم و بیش تداوم یافت.»
در این گزارش همچنین آمده است که «اعزام تعدادی از افسران امنیتی سوریه به ایران به منظور آموزش مدیریت بحران و کار اطلاعاتیامنیتی در شرایط بحران از دیگر اقدامات مستشاری نیروی قدس در آن برهه» بود.
در این گزارش سرکوب مردم معترض سوریه با استفاده از «برخورد نظامی» به جای «برخورد انتظامی» پذیرفته شده و آمده که «جمعبندی کارشناسان ایرانی این بود که برخورد اولیه نظام [سوریه] با معترضان فاقد پشتوانه کافی اطلاعاتی بوده و برآورد درستی از بحران و ریشههای آن وجود نداشت، در نتیجه به جای برخورد انتظامی برخورد نظامی صورت گرفت و این موضوع به نوبه خود به وخامت اوضاع[سوریه] افزود.»
این گزارش همچنین به صراحت پنهانکاری در خصوص این اقدامات را تأیید و اعلام کرده است که «ابتدا حضور نیروی قدس در سوریه و اقدامات آن در این کشور بعد رسانهای نداشت، اما با تشدید بحران و ضرورت حضور پررنگتر در سوریه به تدریج مقامات سپاه از این واقعیت پرده برداشتند.»
علاوه براین، اعزام نیروی قدس به سوریه، برای سرکوب اعتراضات در سال ۲۰۱۱ در گزارش منتشر شده از سوی سایت اداره سیاسی سپاه پاسداران «تصمیم عالیترین مقامات نظام» و هدف آن را جلوگیری از «سقوط نظام سوریه» یعنی دولت بشار اسد عنوان کرده است.
در این گزارش همچنین آمده که نیروی قدس زمانی به سوریه اعزام شد که با آغاز اعتراضات در این کشور «اوضاع بحرانی» و «هم صحنه میدانی و هم وضعیت روانی کاملا به نفع مخالفان و علیه دولت سوریه رقم خورده بود»؛ در چنین شرایطی «جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت با جدیت در کنار سوریه بایستد و مانع سقوط نظام شود.»
مطلب منتشر شده از سوی دو نشریه و خبرگزاری سپاه پاسداران تصدیق دیر هنگام واقعیت است. گزارش حضور افراد نیروی انتظامی با مدیریت محمد حسین رادان در مقاله وحشت دیکتاتور تنها از جنبش نیم درصد مردم در آبان ماه 98، به نوشته کاوشگر، در تاریخ 7 دی 1398، یک ماه قبل از نوشته نشریات سپاه، به شرح زیر در نشریه انقلاب اسلامی در هجرت، انتشار یافته بود.
در آن زمان بر اساس اخبار و گزارشات سردار سرکوبگر محمد حسین رادان معاون وقت احمدی مقدم برای کنترل تظاهرات به سوریه اعزام شد ( او سال ها بعد به عنوان مشاور نظامی در دولت عراق مشغول به کار بود)،وی به عنوان مشاور سرکوب به یاری نیروهای بشار اسد شتافت و در اولین گامها همان برنامههای دروغین صدا و سیما را در شهر حما پیاده کرد تا بتواند مردمی را سرکوب کند که به جنبش اعتراض بدون خشونت روی آورده بودند.
در همان زمان، فیلمی از سوی صدا و سیمای سوریه به نمایش در آمد مبنی بر اینکه برخی از افرادی که از اهالی حماء نیستند در یکی از مساجد آن شهر اقدام به جمعآوری اسلحه و مواد منفجره نموده اند و تصاویری مبنی بر کشف آنها را پخش کردند. بعد از آن بود که سرکوب مردم شهر حماء آغاز شد. ابتدا با استفاده از تک تیراندازان توانستند برخی از افراد را بکشند که در آن تظاهرات، نقش رهبری کننده را داشتند. آنها را با تیراندازی به سر و سینه کشتند. همان روش که در آبان 98 در شهرهای ایران بکاربردند. در جنبش ایرانیان بعد از کودتای انتخاباتی سال 88، هم از همین روش استفاده شد. بسیاری از کشته شدگان بخاطر اصابت گلوله به سر و سینه کشته شدند. در جنبش مردم عراق نیز، کشتن شرکت کنندگان در جنبش، بهمین روش انجام میگیرد. مبتکر این روش جنایتکارانه، دستگاه خامنهای است.
آن روش جنایتکارانه سبب شد که مردم سوریه از صحنه خارج شوند و خلاء را گروههای مسلحی پرکنند که سعودیها و… وارد سوریه کردند. سوریه گرفتار جنگی شد که هنوز ادامه دارد با چند میلیون آواره و دهها هزار کشته و زخمی و کشوری ویرانه که هر گوشه آن در دست یک قدرت خارجی و گروه مسلح است. آنها که میترسند ایران سوریه بشود اگر رﮊیم ولایت فقیه برود، اینک باید چشمها را باز کنند و ببینند که رﮊیم کشورشان را دارد سوریه میکند و جانشین کردنش با دولت حقوقمدار فوریت پیداکرده است.
در همان زمان،وزیر دفاع سوریه نیز که اخیرا برای شرکت در مراسم خاکسپاری قاسم سلیمانی به ایران رفته بود، در یک مصاحبه یادآور شد: قاسم سلیمانی در تابستان ۸۹ که هنوز هیچ گروه مسلحی در سوریه نبود، در سرکوب اعتراضهای ضددولتی در سوریه نقش اصلی را داشت.
در همین رابطه نیز حسین همدانی، از فرماندهان سپاه که به همراه قاسم سلیمانی در سوریه حضور داشت و همانجا کشته شد نیز در یک مصاحبه گفته بود چگونه او و همکارانش «تجربیاتشان» از سرکوب ۸۸ در خیابانهای تهران را به سوریه بردند.
ادامه دارد