back to top
خانهدیدگاه هانفرین بر آنکس که انسان را برده می خواهد! رحمان

نفرین بر آنکس که انسان را برده می خواهد! رحمان

 


 

می خواستم چیزی بنویسم که شادی بیافریند؛

و لبخند بر لبانِ کودکی بنشاند

و سرمایِ روز وشب را از تنش بیرون برد.

 

در چشمانِ غمزده اشکی دیدم؛

لرزشی بر تنم افتاد؛

اندوه سراسر وجودم را گرفت

 

نفرین بر دروغ،

جایی که در آن ننگ و شرم می روید؛

و انسان به زانو در می آید

و نفرین بر خدایی که انسان را برده می خواهد؛

و،

از انسان کالا ساخته است .

 

می خواستم از شادی بنویسم؛

اما از خیابان صدایی آمد

و بغضی در گلوفرو شکست.

 

چه فرق می کند؟

زمستان هم می گذرد

و من باز شاهد اشکی در چشمان غمزده خواهم بود

و بُغصی که در گلوی

پروانه ای تنها فرو می میرد .

 

 

رحمان ا. 27 / 11 / 1

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید