❋ مسئله اول رها شدن است از زندگی دستوری:
تردید نباید کرد که مشکلهایی از نوع بیماری واگیر، آنهم از نوع کروناویروس، فرآورده زندگی دستوری است. در این نوع زندگی، انسانها احساس مسئولیت را از دست میدهند. فردگرایی خودخواهانه سبب میشود که انسانها در قبال خود نیز مسئول نشناسند. چنانکه، در ایران، کسی که بیمار میشود، خود را مسئول درمان خویش نمیشناسند. این کار را بر عهده کس و کار خود میداند. درحقیقت، اعتیاد به زندگی دستوری، معتاد را با مسئولیت و مسئولیت شناسی بیگانه میکند. چراکه مسئولیت فرع بر خودانگیختگی، بمعنای مستقل و آزاد زندگی کردن، وجدان به حقوق و عمل به حقوق است. وقتی زندگیها دستوری میشوند، اعتماد به دولت جبار و یکدیگر نیز، نزدیک به ناممکن میشود زیرا اعتمادکردن نیز بستگی مستقیم دارد با زندگی مستقل و آزاد و برخوردار از حقوق. وقتی رابطههای شهروندان و زندگی آنها را قدرت تنظیم میکند، اعتمادکردن ناشدنی میگردد. بدینخاطر است که احساس وحشت فراگیر میشود؛ این گزارش کوتاه گویای نه تنها شدت بیاعتمادی به رژیم است، بلکه باور است به دشمنی رژیم با مردم ایران:
«کشتار با شیوع کرونا، مسموم کردن آب و…، زمینه سازی هم کردهاند؛ گفته اند حدود سی درصد جمعیت تهران مبتلا میشود یعنی حدود سه میلیون؛ اگر 10 درصد هم تلفات بدهد میشود 300 هزارتن. از طرفی هم گفتهاند در تهران مشکل کمبود آب خواهند داشت. قضیه رشت هم بسیار مشکوک است
برایشان مهم نیست که از خودیها هم کشته شوند و به نفعشان است؛کشور آبستن فاجعه بزرگی است».
ایرانیان بخاطر زندگی در استبداد و این واقعیت که از شیرخوارگی تا مرگ، به دستور زندگی میکنند، پیش از این دوران، برای خود، اندرون محرمی ترتیب میدادند. میدانستند که به یمن محدوده امن است که میتوانند قلمرو استبداد را محدود کنند. حال اگر ایرانیان، دست کم معلمان و دانشجویان و درسخواندهها، هریک، برای خود، قلمرو خودانگیختگی، یا زندگی مستقل و آزاد ایجاد کنند – کاری است شدنی – و در روز، یکی دو ساعتی در این قلمرو زندگی کنند، استعدادهاشان فعال میشود، بر مسئولیت خویش وجدان مییابند، اعتماد به نفس پیدا میکنند و میتوانند مبارزه پیروز بر بیماری فراگیر و دیگر مشکلها را مدیریت کنند. زمان تنگ است اما انسانهای خودانگیخته، مسئولیت شناس و برخوردار از اعتماد به نفس و اعتماد به یکدیگر، میتوانند از هر دقیقه قرنی بسازند.
❋ تحریم موفق انتخابات و تحریم اقتصادی کشور و جنگهای دیگر که ایران را بدانها گرفتار کردهاند:
از امرهای واقع و مهم که شیوع بیماری، نه تنها نباید آنها را از یاد مردم ایران ببرد، بلکه باید بیادشان بیاورد و عامل ادامه جنبش همگانی تحریم بگردند، یکی تحریم انتخابات است. تحریم موفق انتخابات، انتخاباتی که رژیم بخاطرش، شیوع بیماری را از مردم پنهان کرد، موضوع روز وسائل ارتباط جمعی در کشورهایی شد که وسائل ارتباط جمعی امکان پرداختن به آن را دارند. جهانی دانست که ایرانیان رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را نمیخواهند. اما چگونه میتوان جنبش تحریم را از یاد نبرد و نگذاشت رژیم بیماری را وسیله از یاد بردن آن جنبش کند؟ میدانیم که رژیم به هر وسیلهای متشبث میشود (دشمن جنگ ویروسی به راه انداخته است و…) تا که بیکفایتی جنایتکارانه خویش را بپوشاند، بطریق اولی، همه کار میکند که بیماری واگیر تحریم انتخابات و مشکلهای حیاتستان را نیز از یاد مردم ببرد. پس، از یادنبردن مشکلها کاری است که باید کرد. اما چگونه؟
جنبش همگانی مبارزه با بیماری واگیر را که دنباله جنبش تحریم کنیم، هم آن جنبش را از یاد نبردهایم و هم مزه زندگی خودانگیخته و مسئولیت شناسانه و اعتماد به خود و یکدیگر را چشیدهایم و هم قلمرو رژیم را محدود و قلمرو استقلال و آزادی و دیگر حقوق را گسترده کردیم.
اما ایران را گرفتار جنگهای 9 گانه که تحریم اقتصادی یکی از آنها است، نیز، کردهاند. رژیم ولایت مطلقه فقیه بطور کامل، در ساختار منطقهای و جهانی روابط قوا، جذب و ادغام شده است. تنگدستی رژیم پیشاروی بیماری واگیر و تنگدستی مردم ایران، اینک باید آنها را برآن دارد که واقعیت را آنسان که هست، بشناسند. این واقعیت را بشناسند که ناامنی، یک نوع و شکل ندارد. نوع و شکلهایی از آن که مرگآورترند، همانها هستند که ایرانیان را گرفتار خودکردهاند: ناامنیهای سیاسی و اقتصادی و طبیعی و آسیبهای اجتماعی و بیماری واگیر؛ همه ناشی از ولایت مطلقه جباران و فراگیر شدن تنظیم زندگیها و رابطهها با قدرت، بنابراین، دستوری شدن زندگی است.
جنبش تحریم انتخابات جهانیان را از بیزاری ایرانیان از رژیم ولایت مطلقه فقیه آگاه کرد. کم نبودند تحلیلگران معتبر که به آقای ترامپ هشدار دادند: اگر رژیم مجلس را به تصرف سپاه میدهد، اگر بر شدت سرکوبها میافزاید، بخاطر تحریمهای شدید امریکا است. امریکا به این امر تن داد که از طریق سوئیس، ایران بتواند مواد دارویی و غذائی را وارد کند. با این وجود، هم تحریمها برجایند و هم آﮊانس بینالمللی انرژی معترض است و هم جنگهای دیگر برجایند و هم، در سوریه، رژیم بیکاره گشته است.
حال اگر بنا را بر این بگذاریم که بیماری واگیر این مشکلات حیاتی را از یاد ما نبرند، چه بایدمان کرد؟ پاسخ این پرسش را در جنبش تحریم انتخابات باید جست. توضیح اینکه مردم ایران، با جنبش تحریم انتخابات، هم به فشار از بیرون (تحریمها و دیگر جنگها) نه گفتند و هم به فشار از درون، یعنی استبداد جبار. این همان روش کارسازی است که باید ادامه داد: مبارزه همگانی با بیماری واگیر، میتواند جنبشی بگردد که هدفهای زیر را نیز بر میآورد:
● وجدان به حقوندی خویش، زندگی در استقلال و آزادی و خلق فرهنگ استقلال و آزادی؛
● ایجاد وجدان همگانی بر مخالفت باجنگها در بیرون و استبداد و خشونت و فقر و بیکاری و آسیبهای اجتماعی در درون؛
● قوت گرفتن جامعه مدنی به یمن پرشمار شدن نهادها و هستههایی که در جریان مبارزه با بیماری واگیر ایجاد میشوند؛
● بیرون آمدن از میان دو فشار و قراردادن رژیم ولایت مطلقه فقیه که اینک دارد عریان میشود. چند واقعیت گویای عریان شدن رژیم، بنابراین، ناتوانتر شدن آنند:
1. مجلسی از «نمایندگان» بیشتر اعضای سپاه، که نه مردم که دستگاه ولایت مطلقه فقیه آنها را برگزیدهاست؛
2. صدور حکم حکومتی برای احاله بودجه به «شورای نگهبان». بودجهای را خامنهای به «شورای نگهبان» احاله کرده است که مجلس کلیات آن را رد کرده بود. باتوجه به اینکه کار اصلی هر مجلس تصویب بودجه است، اینک، مجلس از کار اصلی نیز محروم میشود. بهانه قراردادن بیماری واگیر، باوجود امکانهای فنی برای آنکه مجلس به کار خود ادامه دهد، در واقع کار ضربهگیر را انجام میدهد. وگرنه، از همان زمان (خرداد 60) که مجلس مأمور کودتا برضد منتخب مردم ایران و در واقع دموکراسی شد، رژیم مرتب پوشش «مقامهای انتخابی» را نازکتر کرده است و اینک، پوشش بس نازک را هم کنده و استبداد وامانده عریان گشته است. عمل خامنهای گویایی دیگری نیز دارد: ولایت مطلقه فقیه دیگر تحمل طی شدن جریان تصویب بودجه را نیز ندارد. بنابراین، خواستار مجلسی است که کاملاً به دستور باشد: هرکار را از پیش بپرسد و در زمان تعیین شده نیز انجام دهد. همان مجلسی بگردد که در دوره پهلویها بود؛
3. تشدید سرکوب. صدور احکام اعدام و بگیر و ببند مبارزان به جرم تحریم شدن انتخابات توسط مردم ایران. و
4. بیکفایتی و در ماندگی توأم با پوشاندن واقعیت و اظهار بیاعتمادی مردم ایران به رژیم که ادامه جنبش تحریم انتخابات است.
پیشاروی رژیم ناتوان و عریان و بریده از مردم، مردم ایران فرصت انجام دو کار بزرگ دارند:
❋ تبدیل یورش بیماری واگیر به فرصت انجام دو کار بزرگ:
آن دو کار بزرگ، ایجاد دو بدیل است: هرکس خود بدیل خویش گشتن، تغییرکردن و تغییر دادن؛ تغییرکردن از بنده قدرت به انسان حقوند، مستقل و آزاد و تغییردادن با ایجاد بدیل توانا به اداره دولت حقوند و حقوقمدار. حقوق پنجگانه، خود، بدیل خویش گشتن را ممکن میکنند و قانون اساسی برپایه حقوق پنجگانه، تغییر دولت قدرت محور و قدرتمدار را به دولت حقوق محور و حقوقمدار میسر میگرداند.
پیشنهاد میشود که یک صد شخصیت اعلان آمادگی کنند تاکه مردم به حرکت درآیند. وضعیت بس بحرانی است و نمیتوان منتظر جنبش همگانی خودجوش شد. اما اعلان حضور با امضای صد تنی که در خط استقلال و آزادی هستند، سبب برانگیخته شدن مردم به جنبش نمیشود. بخصوص در وضعیت بحرانی. وگرنه شمار اینگونه شخصیتها بسیار بیشتر از صد تن است. جنبش همگانی خودجوش نیز نیازمند آماده شدن و عملکردن آن بخش از جامعه است که نیروی محرکه تحول است. این نیرو است که باید آماده عمل بگردد و همه کوششها وقف آماده عمل شدن این نیرو است. خطاب به این نیرو است که هشدارداده میشود و با او راهکار تبدیل حمله بیماری واگیر و دیگر مشکلها به فرصت برای بدیل خود گشتن، در میان گذاشته میشود. از او است که خواسته میشود مبارزه با بیماری واگیر را، به روش بالا، فرصت بگرداند برای اینکه خود و جمهور مردم به حقوندی خویش وجدان یابند و از راه عمل به حقوق، فرهنگ استقلال و آزادی خلق کنند و توانایی بر توانایی بیفزایند.