اگر وقتی غیر من، مبتلا شد، مسئله من نباشد و غیر منها در دام مرگ بیفتند و از این دنیا بروند، من، من تنها، در این شهر کلان، در این شهر بیروح و بی جان، در این شهر خاموش و تاریک چه خواهم کرد؟ یک آن تصور این منظره، من نوعی را بوحشت میندازد و ترس و وحشت مرا فرا میگیرد . پس، درس بگیریم و با هم باشیم .
انشاالله باران بهاری و سال نو با فرا رسیدن خود، خود خواهیها و خود بینیهای ما را بشوید و با چشم دیگری به دنیا و به مردم آن بنگریم . و بدانیم بیکدیگر نیازمندیم؛ برای بودن، برای بهتر زیستن، برای توانا بودن، برای موفقیت، برای آزادی و خوشبختی.
از فرصت استفاده کرده از جامعه پزشگی ایران و پرستاران عزیز و همه آنهایی که با تلاش بیوقفه خود و با از خود گذشتگیها و جان خود را به خطر انداختنها و با کار سخت و طاقت فرسایشان به مداوای قربانیان کرونا پرداخته اند و خود را وقف خدمت به مردم، کرده اند سپاسگزاری میکنم و سعی و تلاش آنها را قدر میشناسم .
ونیز از مسئولیت شناسی و همدردی مردمی که سعی میکنند، در زمینههای دیگر، با کمکهای بیدریغشان به این نیازمندان به صحت و سلامت بپردازند و زندگی دو باره به آنها ببخشند، ممنونم. این نوع عملکرد و رفتار انسانی نماد یک تمدن بزرگ است که مردم ما از آن بهرهمندند. این امر مایه افتخار و مباهات است و ما را به آینده کشورمان امیدوار میکند .
شادکامی و سلامت از آن شما باد. و تسلیت و همدردی من به خانوادههایی که عزیزانشان را در این ماجرا از دست داده اند، معروض است.
29 اسفند 1398
عذرا حسینی