تقریبا اکثر آنها بعلت نا توانی در برابر یک موجود ناشناخته و خود ساخته که کشورشان را به تعطیلی کشانده و از شدت خجالت که، چرا بخاطر بی کفایتی در برنامه ریزی برای آینده و مرگ مدیریت حال ، درمانده شده اند و حتا در چنین شرایطی خود و خانواده شان می بایستی در صندوقخانه کاخ شان پنهان شوند ، و حاضر به باز کردن درب دفترشان بر روی من هم نشدند ، تصمیم گرفتم از پیشگاه خداوند هستی تقاضای ملاقات و مصاحبه ای با ذات مبارک خداوندی داشته باشم .
بسیار جالب بود در بعضی از کاخهای عظیمی که ، به علت فرار نگهبانان توانستم تا پشت پنجره دفتر کار جناب ……….. بروم از پشت شیشه نگاه کردم دیدم ، جناب ………….با مشاورین خود یا بر سر خود میزدند یا بر سر مشاورین و معاونین خود !!.بسیار تعجب کردم زیرا ، تا دیروز که ، این نا بخردان سر مست از قدرت ، مشغول انواع دزدی ها وتحمیل هزاران ظلم و ناروا بر ملت های خود بودند که ، حتا به اندازه یک چوپان گله که، در فصل تابستان برای زمستان گوسفندان خود با یک برنامه منظم هر ساله آذوقه زمستان آنها را پیش بینی و پس انداز می کند هم برنامه ریزی برای امروز و مدیریت این فاجعه خود ساخته را ندارند !!.
زمان ملاقات خصوصی ؛
در سال ۱۹۹۳ که توفیقی حاصل شد تا از اینجا به مکه مشرف شوم ، در آنجا افتخار هم اطاق شدن با یکی از هم ولایتی ها نصیبم شد .در یک سحری این دوست صادق پیشنهاد کرد که، در این آخرین سحر با هم به طواف خانه برویم ، پرسیدم چرا از سر شب تا بحال نگفتی ، او که هنوز جز نادر دل صافان روزگار بود گفت : برای اینکه بعد از نیمه های شب ، دربار خداوند بسیار خلوت است و ما هرچه بخواهیم می توانیم با معشوق مان حرف بزنیم و او هم سرا پا گوش خواهد بود !!. رفتیم اما، آن شب این بهترین سوقات این سفر را جدی نگرفتم .
سالها ، گزشت و آن سوقات عشق در صندوق خانه ذهنم خاک می خورد تا ، در پس هجرت پسرم از خاک ، پیغامی فرستاد که : زمان ملاقات را ، در خواب غفلت از دست نده ،
دیشب در آن زمان مناسب در پیشگاه معشوق اجازه مصاحبه خواستم که فرمودند فردا به دفتر عرش تلفن کن و وقت بگیر . امروز تلفن کردم ، الو درود بر شما ، ملائکه نگهبان گفت : درود یعنی چه ؟ باید سلام کنی، گفتم سلام علیکم ، بهر صورت راضی شد و زمان مصاحبه را تعیین کرد .
درود به پیشگاه خداوند هستی ، فرمودند درود بر تو ، عرض کردم ببخشید شاید باید سلام می کردم ؟ فرمودند من بهر موجودی در جهان هستی زبانی آموختم و دوست دارم که ، با من به زبان خویش نیز …………
سوآل اول – خداوند ، نیک مستحضر هستند که در زمین یک موجود ناشناخته ظهور کرده ( بنام خانم یا آقای کرونا ) فرمودند به نر و مادگی او کاری نداشته باش . سوآل را ادامه بده ، عرض کردم ، بسیار از حضور مبارک عذر خواهی میکنم اما ، می گویند این بلای آسمانی هست .
فرمودند : مگر شما در آسمان زندگی می کنید ؟ زبانم بند آمد ، خشکم زد ، حلقومم کویر شد ، اگر جناب معشوق تبسمی نه فرموده بودند ، تن خاکی ، امانت فطرت را وا گزار کرده بود ، با آن مرحمت رحمت بخود آمدم و آرام گرفتم .
فرمودند : می دانی در چه درازا زمانی یک بهشت زیبائی بنام زمین را بدون هیچ نقصی برای شما ساختم ؟ . می دانی هر آنچه را در آن زمین آفریدم تنها برای شما آفریدم ؟ (هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ) .
من نه گفتم محاسبه زمان پرداختن به خلق این همه زیبائی که در هیچ اندیشه ای بجز کتاب هستی نمی گنجد ، را من در مجموعه استعداد ها برای نگهداری از خود و آن بهشت زیبا را به شما فرا داده بودم ؟ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ،
من نه گفتم تکیه بر دیوار فرو ریزان قدرت کار زیستن در آنهمه زیبائی را به هبوط می کشاند ؟ آنهم هبوط از بهشتی که هر موجودی آرزوی زیستن در آنرا دارد؟ آخر این شما نبودید که ، فریب اهریمن قدرت را خوردید و کردید آنچه را قرار نبود بکنید ؟ می دانید چه ظلم عظیمی بر خود و محیط زیست زیبای خود و دیگر موجودات بی گناه زمین آوردید ؟ من نه گفتم این شجره خبیث قدرت محصولی بجز فنا ببار نمی آورد؟.
چه کردید ؟ از آن زمین بهشت گونه بجز زندانی با آب آلوده ، هوای مسموم ، ابزار تخریب و ظلم ، دیوار حصر ، تجاوز به حقوق مخلوقات عزیز من ، ستم بر مدافعان کرامت انسان ، حبس آزادی خواهان ، تجاوز و دون شمردن موجود زیبای زن و از همه فجیع تر و بدتر فساد ، چه باقی مانده ؟ .
من به شما نه گفتم هر موجودی و مخصوصا انسان در چشم و دل من با هر باوری ، نژادی ، ملییتی ، رنگ پوستی ، زبانی ، کرامت و عزت دارد ؟ نه گفتم این تفاوت در آفرینش شما ، از زیبائی ها و لطافت آفرینش هست و شما آنرا به اختلاف نه کشید ، که کشیدید !.
شما چه تصور کردید؟ آیا شما در آفرینش زمین ، کمی و کاستی می بینید؟ تصور کردید با ارزانی کردن این همه نعمت بی شمار که بر شما مستدام داشتیم امتحان کرده نمی شوید؟ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون تصور کردید شما رها شده هستید؟.
چرا از تاریخ درس نمی گیرید ؟ تحقیق کنید ، گذشتگان شما نیز اَمتحان شدند ،آنها که در حفظ پیمان با هستی صادق ماندند رستگار شدند ، و بر عکس آنها که دروغ گفتند و به هستی خیانت کردند بهای سنگینی پرداختند ، به تاریخ زمین و زمان بنگرید ، کوچکترین اثری از ثروت شان، قدرت شان باقی مانده ؟ چه بر سر زمین زیبای من و خودتان آورید؟ اکنون به جز انتقام از آفرینش قانونمند و هدفدار هستی چه انتظاری بجز سوختن در آتش ظلمی را که خود بر افروختید از هستی قانون مند چه انتظار دارید ؟ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِین . به عاقبت تکذیب کنندگان تاریخ بنگرید ، اگر سر مستی از قدرت رهایتان کند !!.
آیا تصور کردید اینهمه خیانت و جنایت در حق زمین و زمینی های عزیز من بی انتقام باقی می ماند ،؟ نه ، جواب نیکی ، نیکی است و جواب بدی ،بدی . أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُون . تصور کردید در پس اینهمه جنایت و غفت رها می شوید ؟!!.
یا رب . بعنوان آخرین سوآل ، امروز راه برون رفت از این بلا چیست ؟ .
توبه .
این نصیحت را به قوم موسی هم کردم ، به پیروان عیسی هم گفتم ، توسط محمد برای بشریت پیام دادم ، تنها راه نجات شما این هست ” خانه ها تان را قبله یکدیگر کنید “ این همه هزینه تخریب را خرج ساختن و رفاه یکدیگر کنید ، تا نجات یابید ، از همسایه احوال بپرسید ، ضمن پوزش خواستن از آنچه بر سر زمین آوردید ، در اصلاح و عذر خواهی آن به پردازید.
مطمئن باشید ، با روشی را که شما سرمستان قدرت و غافلین از مقام انسانی در پیش گرفته اید !! ، این آخرین بلائی نیست که خود بر سر خویشتن می آورید ، آفرینش انتقام سخت تر از اینها در آستین در هم شکستن شما دارد ، به خود آئید . این مصاحبه ، به شرط حیات ادامه دارد .
با سپاس از پیشگاه حضرت حق .
۲۵ ماه مارس ۲۰۲۰ . آمریکا . نادر انتظام .