آقای صالحی ملزم است هر از چندی برای توجیه برنامه هستهای رﮊیم، مصاحبهای انجام دهد. چون مجبور است حقیقت را نگوید، امکان اینکه تناقض گویی نکند وجود ندارد. همانطور که خود او نیز میداند، امکان دفاع عقلانی از این برنامه هستهای وجود ندارد. او هر بار برای درست کردن ابرو چشمی از سیاست هستهای آقای خامنهای در میآورد. آقای صالحی در مصاحبه اخیر خود در روز 17 فروردین با خبرگزاری فارس دو اعترف مهم کردهاست. به شرح زیر، به آنها میپردازم:
در این مصاحبه در باره وضعیت کنونی، ایشان در باره نیاز ایران به اورانیوم غنی شده چنین میگوید:
“باید توجه داشت، تأمین سوخت رآکتورهای بوشهر تا چندین سال بر عهده روسیه است و تأمین سوخت بارگذاری اولیه رآکتور اراک بر عهده چین است. سوخت رآکتور تهران نیز تا چند سال تأمین است. لذا نیاز واقعی و عملی موجود، تقویت فعالیتهای تحقیقاتی و رفع موانع در مسیر توسعه همهجانبه فعالیتهای هستهای است. در این چارچوب، زمینهسازی جهت تأمین مواد اولیه موردنیاز، دارای اهمیت اساسی برای هرگونه توسعه همهجانبه فعالیتهای هستهای در کشور است (مانند تأمین کیکزرد از منابع داخلی و خارجی).“
از این سخنان چه میفهمیم؟ برای سادهکردن مسئله با چند سئوال و جواب و با مراجعه به سخنان خود او، پاسخ پرسش را بیابیم و حقیقت را در یابیم:
1 ـ آیا نیروگاه بوشهر به اورانیوم غنی شده توسط ایران نیاز دارد؟
خیر، زیرا همانطور که آقای صالحی اذعان کرده است، تنها روسها هستند که میتوانند سوخت این نیروگاه را تأمین کنند. سالهاست که رژیم ایران مدعی است “تا چندین سال” تأمین سوخت و بارگذاری آن با روسیه است؛ اما این چندین سال تمامی ندارد. زیرا روسها به ایران اجازه تهیه سوخت این نیروگاه را نمیدهند. در ضمن مدتهاست که از فعالیت این نیروگاه خبری نیست و برقی تولید نمیکند. همانطور که مسئول ایرانیاش گفته بود، برق نیروگاه بوشهر بسیار گران تمام میشود و به صرفه نیست.
2 ـ آیا نیروگاه تهران نیاز به غنی سازی اورانیوم دارد؟
خیر، همانطور که آقای صالحی گفته است این نیروگاه کوچک برای سالهای سال سوخت خود را دارد. این نیروگاه 60 سال پیش ساخته شده است و میزان مصرف آن بسیار پایین است.
3 ـ آیا برای نیروگاهی که بناست در سالهای آینده با آب سنگین در اراک ساخته شود ایران نیاز به غنی سازی دارد؟
خیر، همانطور که خود آقای صالحی اعتراف کرده است در آینده سوخت این نیروگاه را هم چین باید تأمین کند. البته سالهای آینده هم معلوم نیست یعنی چند سال؟ زیرا در زمان قرارداد موسوم به برجام مسولان ایرانی گفتند که بناست نیروگاه اراک تا چند سال دیگر آماده شود اما اکنون 5 سال بعد از برجام هنوز کارهای مقدماتی هم پایان نیافته است و سهم چینیها شده است.
4 ـ آیا ایران برای أمور پزشکی و صنعتی و کشاورزی نیاز به غنی سازی اورانیوم دارد؟ با اینکه این موضوع در صحبتهای آقای صالحی نبود اما چون در افکار عمومی این مسئله روش نشده است، آن را مطرح میکنیم. پاسخ سئوال منفی است. برای اینکه اورانیوم غنی شده به هیچ کار نمیآید جز استفاده برای سوخت نیروگاههای هستهای و این مختص به ایران نیست در تمام دنیا چنین است.
4 مورد بالا، این سئوال را پیش رو مینهند: پس غنی سازی به چه کار میآید؟ پاسخ آقای صالحی این است: ما باید برای آینده آماده شویم!!! و غنی سازی برای “تقویت فعالیتهای تحقیقاتی و رفع موانع در مسیر توسعه همهجانبه فعالیتهای هستهای” لازم است. حال سئوال پنجم این است: آیا ایران در آینده اورانیوم لازم را دارد که آنرا غنی کند؟ پاسخ را خود آقای صالحی داده است: باید کیک زرد یعنی اورانیوم غنی نشده از خارج تأمین شود. اعترافی بهتر از این در بیهوده بودن سیاست غنی سازی در ایران امکان ندارد؛ بنابراین، پاسخ پرسش «غنی سازی به چه کار میآید»، از زبان آقای صالحی ایناست: به هیچ کار. البته آقای صالحی تحصیل کرده دانشگاه ام ای تی امریکاست و بخوبی همه این مسائل را میداند؛ اما با این وجود در خدمت ولایت فقیه بکار خود ادامه میدهد و خود را مجبور به توجیه این سیاست ویرانگر میکند.
اعتراف دوم آقای صالحی در باره نتیجه سیاست خروج تدریحی ایران از برجام است. بعد از اینکه امریکا از برجام خارج شد و ایران نتوانست از منظر حقوق بینالملل ـ بخاطر همان برجام که حقوقی برای ایران در نظر نگرفته بود ـ از امریکا شکایت کند، شروع به خروج تدریجی از برجام کرد و تاکنون 5 گام [بالا بردن ذخیره اورانیوم غنی شده، بالا بردن سطح غنی سازی تا 5 درصد، بالا بردن میزان آب سنگین، اضافه کردن بر تعداد سانتریفوژها، استفاده از چند سانتریفوژ مدرنتر از نسل اول] برداشته است. و اکنون سئوال از آقای صالحی این است: با اینکه ایران این 5 کار را کرده است و غرب هنوز جا نزده است چه باید کرد؟ و اصولا گامهای بعدی که باید برداشت برای مجبور نمودن امریکا به بازگشت به برجام و امضاء کنندگان دیگر به شرکت نکردن در تحریمها چیست؟ آقای صالحی دو راهکار در میان میگذارد:
1 ـ با ادامه کاهش تعهدات، میتوان به جنبههای حقوقی نیز از قبیل بازنگری در اجرای پروتکل الحاقی و نیز NPT پرداخت.
البته خود آقای صالحی به نادرست بودن این راه حل اذعان دارد و می گوید: ” شاید اینگونه گامها نهتنها در جهت کسب نتایج عملی و پیشبرد فعالیتهای هستهای کشورمان مؤثر نباشد (و در واقع بهطور معکوس منجر به کاهش همکاریهای موجود و تشدید جوسازیهای بینالمللی علیه کشورمان میگردند)، بلکه تضمینکننده بازگشت طرفهای مقابل به اجرای تعهدات برجام نیز نخواهند بود.” این است که بدنیال راه حل دیگر میرود:
2 ـ راه حل دوم را اینطور بیان می کند: “به عنوان راهبردی دیگر، کشور میتواند ضمن توقف گامهای بعدی و پایبندی کامل به سیاست اقتصاد مقاومتی (که در هر رویکرد اتخاذ شده، لازمالاجرا است)، پیگیر مطالبه منطقی و قانونی رعایت تعهدات برجامی طرفهای مقابل از طریق تدابیر سیاسی (رایزنیهای دیپلماتیک رسمی و همچنین فعالیت در صحنه دیپلماسی عمومی)، حقوقی و بینالمللی شود. احتمال موفقیت رویکرد اخیر بیشتر بهنظر میرسد.”
نتیجه اینکه آن 5 گام کاری را ازپیش نبرده است و اکنون رﮊیم در بنبست است. زیرا از یک سو گام جدیدی نمیتوانند بردارند چون وضعیت بدتر میشود و از سوی دیگر نمیتوانند عقب نشینی بکنند. پس باید به مداکره ادامه دهد. این اعتراف دوم به شکسن سیاستی است که پیش بردند؛ گمان میکردند سیاست بتدریج خارج شدن از برجام میتواند در غربیها نگرانی ایجاد کنند. دیدند نگرانی ایجاد نکرد. ایجاد نکرد زیرا غرب نگرانی زیادی بابت ایران ندارد؛ میداند اگر رژیم در صدد ساخت بمب اتمی برآید، میتواند آن را کنترل کند.
نتیجه اینکه اعتراف اول آقای صالحی این است که غنی سازی بکار ایران نمیآید و اعتراف دوم این است که رژیم راه حلی به غیر از ادامه مذاکرات و به انتظار نشستن ندارد. هر چه زمان بگذرد این دو واقعیت ـ عدم نیاز به غنی سازی و عدموفقیت برجام و یا عدول از آن ـ همچون گاز انبر بر گلوی رژیم فشار خواهد آورد. در هر کشور دیگر بود، با توجه به هزینه های بسیار سنگین که سیاست هستهای بر دوش مردم گذاشته است مسئولان چنین سیاستی به زیر کشیده میشدند. تردید نباید کرد که در شرایط امروز مطرح کردن دروغ بزرگ سیاست هستهای باید از محورهای اصلی به چالش کشیدن نظام توسط جامعه مدنی و أحزاب و گروههای وطندوست که مخالف دخالت نیروهای خارجی هستند باشد.