بیماری کوید – ۱۹ سست بنیانی نظام اقتصادی و ضعفها و کاستیها باورنکردنی آن را بر همه آنهایی آشکارکرد که بخواهند ببینند:
● شیوع یک ویروس، سستی بنیان نظام سرمایهداری جهانی را آشکار کرد؛ چراکه این نظام، از پس آن بر نمیآید: میلیونها کارگر در کشورهای جهان از کار بیکار میشوند، تولیدهای ناخالص ملی، با درصدهای بالا کاهش مییابند. اکثریت بزرگی از مردم جهان گرفتار فقر شدید میشوند. با اینهمه، این نظام توانایی برسرپا ماندن را ندارد. یک بار دیگر، دولتها مأموریت خویش را در این میبینند که این نظام سست بنیان را نجات دهند. پرسیدنی است با آنکه افزون بر۱۰ برابر تولید ناخالص مجموع کشورهای جهان، سرمایه در بازار فرآوردههای مشتق در گردش است، چرا باید دولتها بر قرضههای خود بیفزایند و جمعیتهای بزرگی از شما کارگران و دیگر مردمی که جز کار خود ندارند، بهای کمرشکن آن را بپردازند؟ زیرا راهکار دیگر ایناست که آن سرمایه که ده برابر تولیدهای ناخالص داخلی کشورهای جهان است، به چرخه تولید باز گردد و در تحولپذیرکردن نظامهای اجتماعی – اقتصادی بکار افتد. اما این راهکار تغییر رابطه کار با حاصل کار، تغییر ساختار کار و از میان برداشتن تمامی روشهای بهرهکشی و ربودن از حاصل کار شما کارگران را ایجاب میکند؛ اینکار توزیع امکانها به ترتیبی که بیکاری برجا نماند و همگان مجوعهای از کارها را بیابند، میطلبد؛ این کار تابعیت تولید از نیازهای اساسی تمامی انسانهای روی زمین را ایجاب میکند؛ این کار، برخورداری همه انسانها را از حقوق پنجگانه ضرور میکند؛ این کار سالم کردن محیط زیست و بجا آوردن حقوق طبیعت را اجتنابناپذیر میکند. با انجام این راهکار، نظام سلطهگر – زیرسلطه فرو میریزد و نظامهای هرمی شکل کنونی جامعهها جای به نظام بازی میسپارد که، در آن، نابرابریها و تبعیضها بیمحل میشوند.
● از ضعفها که شیوع بیماری آشکار کرد، یکی و مهمترین آنها، ضعف نبود استقلال و آزادی است. حتی کشورهایی که در موقعیت مسلط هستند، گرفتار پیآمدهای فقدان استقلال و آزادی شدهاند. آنچه دیده نمیشد، توانایی است که هرانسان برخوردار از استقلال و آزادی مییابد و ناتوانی فردی و جمعی غفلت از این دو حق است. هرگاه انسانها از استقلال و آزادی خود برخوردار بودند، به یقین این بیماری فراگیر و بحرانهای بس ویرانگری که از پی هم سر میرسند، تولید نمیشدند. در چین، پزشک حتی اجازه آن را نداشت که نسبت به ویروس و بیمارشدن شهروندان، هشدار دهد. در ایران گرفتار ده جنگ، دولتی که خود مردم ایران را از استقلال و آزادی، غافل نگاهداشته است، با وجود ضعف مفرطش، حتی نتوانست، همزمان با پیدایش بیماری، آمد و شد به چین را ممنوع کند.
رهایی از این ضعف جز با برخورداری از استقلال بمعنای نه مسلط و نه زیرسلطه، به سخن دیگر دراختیارداشتن هرآنچه برای برآوردن نیازهای اساسی ضروراست، شدنی نیست؛ رهایی از این ضعف، جز با برخورداری از آزادی بمعنای انتخاب اقتصاد در خدمت انسان و آبادانی طبیعت و تابعیت نهادهای جامعه، دولت و دیگر نهادها، از جامعه مدنی یعنی جمهور شهروندان حقوند، شدنی نیست. میبینید که استقلال و آزادی از یکدیگر جداییناپذیرند. درکشوری که یکایک شهروندانش از استقلال و آزادی خویش غافلند، دولت نمیتواند مستقل و آزاد باشد. به جهان امروز بنگرید: در همهجا، به نسبتی که شهروندان، خاصه کارگران و همه آنهایی که به یمن کار خود، زندگی میکنند، از استقلال و آزادی خویش برخوردار نیستند، در صد بیشتری از مردم گرفتار فقر و بیکاری و آسیبهای اجتماعی هستند.
کارگران ایران!
مرکز پژوهشهای مجلس رژیم میگوید: ۶۴ درصد مردم ایران نیازمند کمک هستند. بنابر برآورد این مرکز، ۳ تا ۶ میلیون نفر بیکار میشوند. باوجود انبوه بیکاران، معنی این برآورد ایناست که ایران سرزمین بیکاران گرفتار بیماری فراگیر و فقر و آسیبهای اجتماعی میشود. در ایران نیز، راهکار بازیافت استقلال و آزادی، با همان تعریفی است که اصول راهنمای انقلاب بودند. یکایک ایرانیان باید شهروندان حقوند بگردند و قدرت خارجی دیگر محور سیاست داخلی و خارجی کشور نباشد. سرمایههای عظیم رها شوند و در جامعهای با سرمایه اجتماعی ناشی از برخورداری از حقوق، در اقتصاد تولید محور بکار افتند. تردید نکنید که یا شما و دیگر مردم ایران از غفلت از استقلال و آزادی خود بدر میآیید و موفق میشوید اقتصاد رانت و مصرف محور را با اقتصاد تولید محور جانشین کنید و یا این اقتصاد، ایران را در فقر و قهر ویرانگر فروتر میبرد.
فرصت را برای حقوند شدن و تنظیم رابطهها با حقوق و ممکن کردن جنبش همگانی، مغتنم بشمارید.
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ برابر ۱ ماه مه۲۰۲۰
ابوالحسن بنیصدر