وقتی از دنیای بعد از کرونا میپرسیم، این پرسش محل پیدا میکند: آیا انسانها در دنیای خوبی زندگی میکردند و اگر کرونا نبود، از حالا تا 50 سال بعد، جهان بهشت میشد و یا جهنمی سوزانتر؟ نخست از قول آکادمی ملی علوم امریکا وبرنده جازه نوبل اقتصاد، دنیایی را بهتر بشناسیم که در آن زندگی میکنیم:
❋ هم اکنون در جهنم میزییم و اگر به رویه کنونی ادامه دهیم، در 2070، یک سوم بشریت باید در نقاط داغی نظیر صحرا زندگی کنند:
● آکادمی ملی امریکا هشدار میدهد: 50 سال بعد 3.5 میلارد انسان محکوم به زندگی در نقاط داغ چون صحرای افریقا خواهند شد:
گزارش در چهار مه 2020، در مجله این آکادمی درج شده و لوموند آن را در 5 مه بازنشر کرده است. چکیده گزارش این است:
اگر کاری برای محدودکردن فرستادن گاز کربنیک به فضا نکنیم، 3.5 میلیارد انسان ناگزیر میشوند از «کاشانه زیست کردنی»، از کاشانهای خارج شوند که 6000 سال است انسانها بسر میبرند و پیشرفت میکنند.
بدینسان، یک سوم از جمعیت جهان، ناگزیر خواهند شد در شرائط آب و هوایی نزدیک به غیر ممکن زندگی کنند. این 3.5 میلیارد انسان از کاشانه کنونی خود بیرون خواهند شد. در واقع، زیستگاه آنها جهنم خواهد شد. آکادمی هشدار میدهد هرگاه کاری در کاستن از آلودگی جهان انجام نگیرد، بخشی از جهان همچون صحرای افریقا داغ خواهد شد.
گروه محققان چینی و امریکایی و اروپایی، در کار این تحقیق هستند که با توجه به دادههای محیط زیستی و سیر تحول محیط زیست از دیرگاه تا امروز و میزان افزایش جمعیت جهان و توانایی زمین برای سیرکردن این جمعیت، چند و چون «کاشانه زیست» انسانها چه خواهد شد. به سخن دیگر شرائط زیست و پیشرفت آنها کدامها خواهند بود.
هم اکنون، جمعیت و کشاورزی و دام پروری در بخشیهایی محدود از زمین متراکم هستند: اغلب جمعیت جهان در مناطق معتدل زندگی میکنند. در این مناطق، متوسط حرارت 11 تا 15 درجه سانتیگراد است. جمعیت کمتری هم در مناطق گرم و یا استوائی زندگی میکنند متوسط حرارت 20 – 25 درجه سانتیگراد است. گروه محققان بر آنند که در طول 6000 سال این وضعیت تغییر نکرده است.
گزارش در چهار مه 2020، در مجله این آکادمی درج شده و لوموند آن را در 5 مه بازنشر کرده است. چکیده گزارش این است:
اگر کاری برای محدودکردن فرستادن گاز کربنیک به فضا نکنیم، 3.5 میلیارد انسان ناگزیر میشوند از «کاشانه زیست کردنی»، از کاشانهای خارج شوند که 6000 سال است انسانها بسر میبرند و پیشرفت میکنند.
بدینسان، یک سوم از جمعیت جهان، ناگزیر خواهند شد در شرائط آب و هوایی نزدیک به غیر ممکن زندگی کنند. این 3.5 میلیارد انسان از کاشانه کنونی خود بیرون خواهند شد. در واقع، زیستگاه آنها جهنم خواهد شد. آکادمی هشدار میدهد هرگاه کاری در کاستن از آلودگی جهان انجام نگیرد، بخشی از جهان همچون صحرای افریقا داغ خواهد شد.
گروه محققان چینی و امریکایی و اروپایی، در کار این تحقیق هستند که با توجه به دادههای محیط زیستی و سیر تحول محیط زیست از دیرگاه تا امروز و میزان افزایش جمعیت جهان و توانایی زمین برای سیرکردن این جمعیت، چند و چون «کاشانه زیست» انسانها چه خواهد شد. به سخن دیگر شرائط زیست و پیشرفت آنها کدامها خواهند بود.
هم اکنون، جمعیت و کشاورزی و دام پروری در بخشیهایی محدود از زمین متراکم هستند: اغلب جمعیت جهان در مناطق معتدل زندگی میکنند. در این مناطق، متوسط حرارت 11 تا 15 درجه سانتیگراد است. جمعیت کمتری هم در مناطق گرم و یا استوائی زندگی میکنند متوسط حرارت 20 – 25 درجه سانتیگراد است. گروه محققان بر آنند که در طول 6000 سال این وضعیت تغییر نکرده است.
سختترین شرائط کدامند؟:
این وضعیت تاریخی ثابت، میتواند گرفتار تغییرهای تحمل ناکردنی در طول 50 سال آینده بگردد: بنابر قول کارشناسان بینالمللی، هرگاه فرستادن گازکربنیک به فضا بیوقفه افزایش یابد، دمای زمین در 2070، 3 درجه گرمتر از حرات زمین پیش از دوران صنعتی خواهد شد. اما بنابر قول انجام دهندگان تحقیق، اکثریت انسانها باید افزایش حرارتی دوبرابر آن، یعنی حدود 7.5 درجه را تحمل کنند. این بدانخاطر است که اولاً زمین بیشتر از اقیانوسها گرم میشود و ثانیاً مناطقی بیشتر گرم میشوند که، در آنها، جمعیت نیز بیشتر افزایش مییابد.
بدینقرار، از حالا تا سال 2070، جمعیت مناطق معتدل، متوسط سالانه حرارت 20 سانتیگراد را تجربه خواهند کرد. یعنی درحرارتی معادل حرارت شمال افریقا زندگی خواهند کرد. مردمان ساکن قسمتهایی از جنوب چین و مناطق حوزه مدیترانه زندگی در این حرارت را خواهند یافت. ساکنان مناطقی که هم اکنون بسیار گرم هستند، گرفتار متوسط سالانه 29 درجه خواهند شد. این وضعیت سخت را، در حال حاضر، 0.8 درصد مساحت کره زمین دارد. بیشتر آن نیز صحرای افریقا است. اما از حالا تا سال 2070، حدود 19 درصد زمین گرفتار آن خواهد شد که محل سکنای 3.5 میلیارد انسان است.
انقلاب اسلامی در هجرت: میدانیم که مدیر محیط زیست ایران، عیسی کلانتری، هشدار داده بود که عمل نکنیم، تا 30 سال دیگر ایران بیابان میشود و 50 میلیون از جمعیت ایران ناگزیر از مهاجرت خواهند شد. بدینسان، سرزمین ایران گرفتار دو ضد حیات است: یکی جهانی که سبب گرمای دمای زمین میشود و یکی «ایرانی» که همزمان، سرزمین ایران را بیابان و خاک آن را پوک میکند و سبب فرورفتن زمین، حتی در شهرها میشود.
چاره کار، آیا غیر از این میتواند باشد که طبیعت را موجود زنده بشناسیم و حقوق ذاتی حیات طبیعت را رعایت کنیم؟ اما آیا میتوانیم بدون اینکه خود را صاحب حقوق ذاتی حیات بشناسیم و بدانها عمل کنیم، خویشتن را از مرگ در جهنمی برهیم که خود ساختهایم و میسازیم؟:
این وضعیت تاریخی ثابت، میتواند گرفتار تغییرهای تحمل ناکردنی در طول 50 سال آینده بگردد: بنابر قول کارشناسان بینالمللی، هرگاه فرستادن گازکربنیک به فضا بیوقفه افزایش یابد، دمای زمین در 2070، 3 درجه گرمتر از حرات زمین پیش از دوران صنعتی خواهد شد. اما بنابر قول انجام دهندگان تحقیق، اکثریت انسانها باید افزایش حرارتی دوبرابر آن، یعنی حدود 7.5 درجه را تحمل کنند. این بدانخاطر است که اولاً زمین بیشتر از اقیانوسها گرم میشود و ثانیاً مناطقی بیشتر گرم میشوند که، در آنها، جمعیت نیز بیشتر افزایش مییابد.
بدینقرار، از حالا تا سال 2070، جمعیت مناطق معتدل، متوسط سالانه حرارت 20 سانتیگراد را تجربه خواهند کرد. یعنی درحرارتی معادل حرارت شمال افریقا زندگی خواهند کرد. مردمان ساکن قسمتهایی از جنوب چین و مناطق حوزه مدیترانه زندگی در این حرارت را خواهند یافت. ساکنان مناطقی که هم اکنون بسیار گرم هستند، گرفتار متوسط سالانه 29 درجه خواهند شد. این وضعیت سخت را، در حال حاضر، 0.8 درصد مساحت کره زمین دارد. بیشتر آن نیز صحرای افریقا است. اما از حالا تا سال 2070، حدود 19 درصد زمین گرفتار آن خواهد شد که محل سکنای 3.5 میلیارد انسان است.
انقلاب اسلامی در هجرت: میدانیم که مدیر محیط زیست ایران، عیسی کلانتری، هشدار داده بود که عمل نکنیم، تا 30 سال دیگر ایران بیابان میشود و 50 میلیون از جمعیت ایران ناگزیر از مهاجرت خواهند شد. بدینسان، سرزمین ایران گرفتار دو ضد حیات است: یکی جهانی که سبب گرمای دمای زمین میشود و یکی «ایرانی» که همزمان، سرزمین ایران را بیابان و خاک آن را پوک میکند و سبب فرورفتن زمین، حتی در شهرها میشود.
چاره کار، آیا غیر از این میتواند باشد که طبیعت را موجود زنده بشناسیم و حقوق ذاتی حیات طبیعت را رعایت کنیم؟ اما آیا میتوانیم بدون اینکه خود را صاحب حقوق ذاتی حیات بشناسیم و بدانها عمل کنیم، خویشتن را از مرگ در جهنمی برهیم که خود ساختهایم و میسازیم؟:
● وضعیت امروز را محمد یونس، برنده جایزه نوبل اقتصاد، یادآور میشود:
لوموند 5 مه 2020، نوشته محمد یونس را انتشار داده است. او نخست وضعیت جدید را یادآور میشود و سپس راهکار خود را برای بیرون رفتن از این وضعیت تشریح میکند. اما وضعیت امروز جهان، آن سان که او میبیند:
بیماری واگیر کوید-19 دارد به جهان ما زیانهای اندازه ناپذیر میزند. اما زیان هراندزه بزرگ باشد، در عینحال فرصت منحصر به فردی است که در اختیار ما قرار گرفته است. تمامی دنیا باید به یک پرسش پاسخ گوید که در باره سرنوشت زندگی بر روی زمین است: موضوع این نیست که چگونه باید چرخ اقتصاد کنونی را باز به حرکت درآورد. به یمن تجربه غنی خویش، ما این اقبال را داریم که به این پرسش پاسخ دهیم. پرسش واقعی ایناست: آیا ما باید به اقتصادی بازگردیم که ویروس کرونا چرخهای آن را از حرکت بازداشت و یا باید به عبور از آن بیاندیشیم؟ تصمیم با ما انسانها است. بیهوده است بیاد بیاورم که دنیای پیش از کروناویروس، دنیای تباهی بود. پیش از اینکه این ویروس توجهها را به خود جلب کند، بشریت آماده رویارویی با بهمنی از تراژدیها میشد: فاجعه محیط زیست که کره زمین را غیر قابل سکنای برای انسان میکند و فرصت پیشگیری از آن دارد از دست میرود؛ هوش مصنوعی که انبوه بیکاران را پدید میآورد؛ تمرکز ثروت که کارش دارد به انفجار میکشد. دهه ای که آغاز شده است واپسین فرصت است و ما از هشداردادن به اینکه این فرصت را نباید از دست داد، باز نایستادهایم. هرگاه این فرصت را از دست بدهیم، دیگر هر کار که بکنیم اثرات ناچیز و ناکافی خواهد داشت و کره زمین را نجات نخواهد داد. بنابراین، باید از خود بپرسیم: آیا میخواهیم به این دنیا بازگردیم؟ پاسخ آری یا نه این پرسش، انتخابی است که ما باید بکنیم.
نخست باید بر سر این امر تفاهم کنیم که اقتصاد یک وسیله بیش نیست؛ وسیله رسیدن به هدفهایی است که ما انسانها تعیین میکنیم.
بیماری واگیر، بطور ناگهانی، وضعیت جهان را تغییر داده است. افقهای شگفت انگیزی را به روی ما گشوده است که به خیال نیز در نمیآمدند. ما همه جهتها را میتوانیم در پیش بگیریم. چه آزادی انتخاب باورنکردنیای! برای اینکه انتخاب صحیحی انجام دهیم، باید در باره اقتصادی که میخواهیم داشته باشیم، به توافق برسیم. باید به تفاهم برسیم که اقتصاد جز یک وسیله نیست و این وسیله بکار وصول به هدفهایی میآید که ما تعیین کنیم. اقتصاد دامی نیست که قدرت خداوندی گسترده است که ما انسانها را بدام اندازد و مجازات کند. هیچگاه نباید از یاد ببریم که اقتصاد یک وسیله است و این وسیله را ما خود ساختهایم؛ وسیله ای است که همواره باید موضوع اندیشیدن و بازاندیشیدن ما باشد تا آنگاه که ما را به رفاه مشترک برساند.
انقلاب اسلامی در هجرت: بدینقرار، هم هشدارهای افزون بر نیم قرن ایستادگان بر میثاق با استقلال و آزادی، آنها که این دو حق را روش زندگی کردهاند، بجا بودهاند و هرگاه انقلاب بدیل درخور خود را مییافت و برنامه عمل اجرا میشد، ایران امروز الگویی بود برای امروز و فردای بشریت و هم سخن آنها که اقتصاد برای انسان است و نه انسان برای سرمایه سالاری و جهان مدیریت مردمسالاری میخواهد برای مهار نیروهای محرکه و بکار انداختن آنها در رشد انسان و عمران طبیعت، برحق است و هم این هشدار آنها راست که جهانیان در برابر یک مسئله و یا سئوال قرارگرفتهاند. هرگاه ایرانیان استقلال و آزادی را بر میگزیدند، نه تنها بجای 40 سال رفتن به بیراهه مرگ و ویرانگری، 40 سال رشد کرده بودند، وامروز، بمثابه الگو/بدیل، پاسخ پرسشی بودند که پیشاروی بشریت قرارگرفته است.
لوموند 5 مه 2020، نوشته محمد یونس را انتشار داده است. او نخست وضعیت جدید را یادآور میشود و سپس راهکار خود را برای بیرون رفتن از این وضعیت تشریح میکند. اما وضعیت امروز جهان، آن سان که او میبیند:
بیماری واگیر کوید-19 دارد به جهان ما زیانهای اندازه ناپذیر میزند. اما زیان هراندزه بزرگ باشد، در عینحال فرصت منحصر به فردی است که در اختیار ما قرار گرفته است. تمامی دنیا باید به یک پرسش پاسخ گوید که در باره سرنوشت زندگی بر روی زمین است: موضوع این نیست که چگونه باید چرخ اقتصاد کنونی را باز به حرکت درآورد. به یمن تجربه غنی خویش، ما این اقبال را داریم که به این پرسش پاسخ دهیم. پرسش واقعی ایناست: آیا ما باید به اقتصادی بازگردیم که ویروس کرونا چرخهای آن را از حرکت بازداشت و یا باید به عبور از آن بیاندیشیم؟ تصمیم با ما انسانها است. بیهوده است بیاد بیاورم که دنیای پیش از کروناویروس، دنیای تباهی بود. پیش از اینکه این ویروس توجهها را به خود جلب کند، بشریت آماده رویارویی با بهمنی از تراژدیها میشد: فاجعه محیط زیست که کره زمین را غیر قابل سکنای برای انسان میکند و فرصت پیشگیری از آن دارد از دست میرود؛ هوش مصنوعی که انبوه بیکاران را پدید میآورد؛ تمرکز ثروت که کارش دارد به انفجار میکشد. دهه ای که آغاز شده است واپسین فرصت است و ما از هشداردادن به اینکه این فرصت را نباید از دست داد، باز نایستادهایم. هرگاه این فرصت را از دست بدهیم، دیگر هر کار که بکنیم اثرات ناچیز و ناکافی خواهد داشت و کره زمین را نجات نخواهد داد. بنابراین، باید از خود بپرسیم: آیا میخواهیم به این دنیا بازگردیم؟ پاسخ آری یا نه این پرسش، انتخابی است که ما باید بکنیم.
نخست باید بر سر این امر تفاهم کنیم که اقتصاد یک وسیله بیش نیست؛ وسیله رسیدن به هدفهایی است که ما انسانها تعیین میکنیم.
بیماری واگیر، بطور ناگهانی، وضعیت جهان را تغییر داده است. افقهای شگفت انگیزی را به روی ما گشوده است که به خیال نیز در نمیآمدند. ما همه جهتها را میتوانیم در پیش بگیریم. چه آزادی انتخاب باورنکردنیای! برای اینکه انتخاب صحیحی انجام دهیم، باید در باره اقتصادی که میخواهیم داشته باشیم، به توافق برسیم. باید به تفاهم برسیم که اقتصاد جز یک وسیله نیست و این وسیله بکار وصول به هدفهایی میآید که ما تعیین کنیم. اقتصاد دامی نیست که قدرت خداوندی گسترده است که ما انسانها را بدام اندازد و مجازات کند. هیچگاه نباید از یاد ببریم که اقتصاد یک وسیله است و این وسیله را ما خود ساختهایم؛ وسیله ای است که همواره باید موضوع اندیشیدن و بازاندیشیدن ما باشد تا آنگاه که ما را به رفاه مشترک برساند.
انقلاب اسلامی در هجرت: بدینقرار، هم هشدارهای افزون بر نیم قرن ایستادگان بر میثاق با استقلال و آزادی، آنها که این دو حق را روش زندگی کردهاند، بجا بودهاند و هرگاه انقلاب بدیل درخور خود را مییافت و برنامه عمل اجرا میشد، ایران امروز الگویی بود برای امروز و فردای بشریت و هم سخن آنها که اقتصاد برای انسان است و نه انسان برای سرمایه سالاری و جهان مدیریت مردمسالاری میخواهد برای مهار نیروهای محرکه و بکار انداختن آنها در رشد انسان و عمران طبیعت، برحق است و هم این هشدار آنها راست که جهانیان در برابر یک مسئله و یا سئوال قرارگرفتهاند. هرگاه ایرانیان استقلال و آزادی را بر میگزیدند، نه تنها بجای 40 سال رفتن به بیراهه مرگ و ویرانگری، 40 سال رشد کرده بودند، وامروز، بمثابه الگو/بدیل، پاسخ پرسشی بودند که پیشاروی بشریت قرارگرفته است.
❋ کدام انتخاب؟:
● راهکار پیشنهادی محمد یونس:
روش ما باید تجربی باشد تا اگر وسیله ما را بد راهبرد، بتوانیم آن را اصلاح کنیم. برای مثال، اگر ما برآن شویم صدور گاز کربن به هوا را به صفر برسانیم، باید در پی اتخاذ تدابیر و ساختن وسائلی بشویم که ما را به هدف میرسانند. آیا ما میخواهیم دنیایی داشته باشیم که در آن بیکار نباشد؟ آیا میخواهیم ثروتها متمرکز نشوند؟ هرگاه پاسخ ما آری باشد، باز باید وسائل ایجاد کنیم و بکار اجرای تدابیری بریم که ما را به این دو هدف میرسانند. وقتی موجودی که انسان است میخواهد کاری را انجام دهد، میتواند. برای انسان، هیچ کار ناممکن نیست. نویسنده این تدبیرها را پیشنهاد میکند:
1. بجای به گردش درآوردن چرخهای اقتصاد کنونی، بازسازی یک اقتصاد:
یک تصمیم جهانی، تصمیمی به اجماع و ساده، کار را بسیار آسان میکند: ما نمیخواهیم به اقتصادی برگردیم که خود آن را متوقف کردیم. حتی نباید از «برنامه به گردش درآوردن چرخهای آن اقتصاد» سخن بگوییم تا که وضعیت روشن و شفاف بگردد. ما باید از «برنامه بازسازی اقتصاد» سخن بگوییم. بنگاههای اقتصادی در قلب این برنامه خواهند بود. اصل راهنمای بازسازی ایناست: وجدان اجتماعی و محیط زیستی اساس و پایه همه تصمیمها است. دولتها باید مراقبت کنند که حتی یک دلار، در آنچه سود جامعه و محیط زیست در آن نیست، خرج نشود.
حالا که در بحبوحه بحرانیم باید برنامه های بازسازی طراحی و اجرا کنیم که برای جامعه سودمندند. وگرنه بحران که پایان بیابد، افکار کهنه و برنامههای کهنه به تاخت سرخواهند رسید و در را به همان پاشنه خواهند چرخاند. شماری تصمیمهای جدید را بیاعتبار میکنند که صحت آنها آزمون نشدهاند و…
روش ما باید تجربی باشد تا اگر وسیله ما را بد راهبرد، بتوانیم آن را اصلاح کنیم. برای مثال، اگر ما برآن شویم صدور گاز کربن به هوا را به صفر برسانیم، باید در پی اتخاذ تدابیر و ساختن وسائلی بشویم که ما را به هدف میرسانند. آیا ما میخواهیم دنیایی داشته باشیم که در آن بیکار نباشد؟ آیا میخواهیم ثروتها متمرکز نشوند؟ هرگاه پاسخ ما آری باشد، باز باید وسائل ایجاد کنیم و بکار اجرای تدابیری بریم که ما را به این دو هدف میرسانند. وقتی موجودی که انسان است میخواهد کاری را انجام دهد، میتواند. برای انسان، هیچ کار ناممکن نیست. نویسنده این تدبیرها را پیشنهاد میکند:
1. بجای به گردش درآوردن چرخهای اقتصاد کنونی، بازسازی یک اقتصاد:
یک تصمیم جهانی، تصمیمی به اجماع و ساده، کار را بسیار آسان میکند: ما نمیخواهیم به اقتصادی برگردیم که خود آن را متوقف کردیم. حتی نباید از «برنامه به گردش درآوردن چرخهای آن اقتصاد» سخن بگوییم تا که وضعیت روشن و شفاف بگردد. ما باید از «برنامه بازسازی اقتصاد» سخن بگوییم. بنگاههای اقتصادی در قلب این برنامه خواهند بود. اصل راهنمای بازسازی ایناست: وجدان اجتماعی و محیط زیستی اساس و پایه همه تصمیمها است. دولتها باید مراقبت کنند که حتی یک دلار، در آنچه سود جامعه و محیط زیست در آن نیست، خرج نشود.
حالا که در بحبوحه بحرانیم باید برنامه های بازسازی طراحی و اجرا کنیم که برای جامعه سودمندند. وگرنه بحران که پایان بیابد، افکار کهنه و برنامههای کهنه به تاخت سرخواهند رسید و در را به همان پاشنه خواهند چرخاند. شماری تصمیمهای جدید را بیاعتبار میکنند که صحت آنها آزمون نشدهاند و…
2. کلید«کارفرمایی اجتماعی» social business :
در چارچوب برنامه بزرگ بازسازی، من پیشنها میکنم که نقش محوری به شکل جدیدی از کارفرمایی داده شود که آن را «شغل اجتماعی میخوانم. موضوع فعالیت کارفرمایی از این نوع، حل مسائل افراد است. کارفرمایان تنها سرمایه خود را باز میگردانند و در پی سود نیستند. وقتی سرمایه اولیه مستهلک شد، هرسودی حاصل شد، در کارفرمایی بکار میافتد. کار دولت نیز این میشود که اینگونه کارفرماییها را تشویق کند و به اقتصاد اجتماعی کمک کند و بطور فعال، در بازسازی شرکت کند. اما نباید منتظر بنشینند تا که این گونه کارفرماییها ایجاد شوند، بلکه باید نقش موتور را بازی کنند بخصوص با برعهده گرفتن معیشت محرومترینها و بیکاران. باید خدمات اساسی، چون بهداشت و آموزش و پرورش را تصدی کنند. و تا سربرآوردن کارفرماییهای اجتماعی، از همه کارفرماییها حمایت کنند.
برای شتاب بخشیدن به ایجاد کارفرماییهای اجتماعی، دولتها میتوانند، در مقیاس ملی و محلی، صندوقهای تضمین کننده ریسک ایجاد کارفرمایی اجتماعی را ایجاد کنند. میتوانند بخش خصوصی، بنیادها، مؤسسات مالی و پولی، صندوقهای سرمایهگذاری را برآن دارند که چنین کنند و کارفرماییهای سنتی را به تبدیل شدن به کارفرمایی اجتماعی و یا به شریک شدن با آنها که در اقتصاد اجتماعی صاحب نقش میشوند برانگیزند.
بنابر این برنامه بازسازی، دولتها به کارفرماییهای اشتغال اجتماعی کمک مالی میکنند تا که واحدهای تولیدی را بخرند و یا به کارفرماییهای گرفتار مشکل کمک کنند در تبدیل شدن به کارفرماییهای اجتماعی. بانکهای مرکزی باید بتوانند به ایجادکنندگان کارفرماییهای اجتماعی امکان دهند از حمایت مؤسسههای مالی و پولی برخوردار شوند تا که بتوانند از بازار پول، وام بستانند. در دوران بازسازی که فرصتهایی که باید مغتنم شمرد بسیارند، دولتها باید بکوشند بیشترین کسان در ایجاد کارفرماییهای اجتماعی شرکت کنند. چه کسانی باید در این کارفرماییها سرمایهگذاری کنند؟ سرمایهگذاران چه کسانی هستند؟ آنها را کجا باید پیدا کرد؟ آنها همه جا هستند. ما آنها را نمیبینیم؛ تنها بدینخاطر که رسالههای اقتصادی کنونی وجودی برآنها قائل نیست. چشمها چنان تربیت نشدهاند که آنها را ببینیم. تازه در کلاسهای درس اقتصاد، موضوعهایی از نوع کارفرمایی اجتماعی تدریس میشوند…
/
3. افزودن بر سهم کارفرمایی اجتماعی در اقتصاد:
تا وقتی که اقتصاد، علم تحصیل حداکثر سود میماند، ما نمیتوانیم در بازسازی اجتماعی و محیط زیست، بدان تکیه کنیم. راهبرد نیک ایناست که سهم کارفرمایی اجتماعی را، که بتدریج کارش رونق میگیرد، در کل اقتصاد، بیشتر کنیم. موفقیت اشتغال اجتماعی نه تنها سبب بالارفتن سهم آن در کل اقتصاد میشود، بلکه سبب میشود که شمار روزافزونی از کارفرمایان هم در کارفرمایی سنتی کارکنند و هم در کارفرمایی اجتماعی. بدینسان است که اقتصادی با منش اجتماعی و محیط زیستی، متولد میشود.
بمحض اینکه دولت به رسمیتشان بشناسد، سرمایهگذاران و نقشمندان کارفرمایی اجتماعی، با وجودی همه هیجان، ظهور خواهند کرد تا که نقشی را ایفا کنند که این فرصت فرید تاریخی، ایجابش میکند. این کارفرمایان اندک شمار مردم خوش نیکوکار نیستند. اکو سیستمی جهانی مرکب از ماوراءملیهای غول آسا و صندوقهای بزرگ سرمایهگذارند بسیاری کارفرمایان بس با استعداد، بنیادها و شرکتهای مالی و پولی، هم برخوردار از تجربهای طولانی در تمویل و مدیریت کارفرماییهای اجتماعی بینالمللی و محلی وجود دارند.
بمحض اینکه کارفرمایی اجتماعی توجهی را که در خور است از دولت دید، آنها که در پی سود شخصی نیستند، استعدادهای بیبهره مانده خویش را، در ایجاد و راه بردن کارفرماییهای اجتماعی نمایان خواهند کرد. اینان اهمیت نقش خویش را در حل بحرانهایی که ما گرفتارشانیم، نشان خواهند داد.
در چارچوب برنامه بزرگ بازسازی، من پیشنها میکنم که نقش محوری به شکل جدیدی از کارفرمایی داده شود که آن را «شغل اجتماعی میخوانم. موضوع فعالیت کارفرمایی از این نوع، حل مسائل افراد است. کارفرمایان تنها سرمایه خود را باز میگردانند و در پی سود نیستند. وقتی سرمایه اولیه مستهلک شد، هرسودی حاصل شد، در کارفرمایی بکار میافتد. کار دولت نیز این میشود که اینگونه کارفرماییها را تشویق کند و به اقتصاد اجتماعی کمک کند و بطور فعال، در بازسازی شرکت کند. اما نباید منتظر بنشینند تا که این گونه کارفرماییها ایجاد شوند، بلکه باید نقش موتور را بازی کنند بخصوص با برعهده گرفتن معیشت محرومترینها و بیکاران. باید خدمات اساسی، چون بهداشت و آموزش و پرورش را تصدی کنند. و تا سربرآوردن کارفرماییهای اجتماعی، از همه کارفرماییها حمایت کنند.
برای شتاب بخشیدن به ایجاد کارفرماییهای اجتماعی، دولتها میتوانند، در مقیاس ملی و محلی، صندوقهای تضمین کننده ریسک ایجاد کارفرمایی اجتماعی را ایجاد کنند. میتوانند بخش خصوصی، بنیادها، مؤسسات مالی و پولی، صندوقهای سرمایهگذاری را برآن دارند که چنین کنند و کارفرماییهای سنتی را به تبدیل شدن به کارفرمایی اجتماعی و یا به شریک شدن با آنها که در اقتصاد اجتماعی صاحب نقش میشوند برانگیزند.
بنابر این برنامه بازسازی، دولتها به کارفرماییهای اشتغال اجتماعی کمک مالی میکنند تا که واحدهای تولیدی را بخرند و یا به کارفرماییهای گرفتار مشکل کمک کنند در تبدیل شدن به کارفرماییهای اجتماعی. بانکهای مرکزی باید بتوانند به ایجادکنندگان کارفرماییهای اجتماعی امکان دهند از حمایت مؤسسههای مالی و پولی برخوردار شوند تا که بتوانند از بازار پول، وام بستانند. در دوران بازسازی که فرصتهایی که باید مغتنم شمرد بسیارند، دولتها باید بکوشند بیشترین کسان در ایجاد کارفرماییهای اجتماعی شرکت کنند. چه کسانی باید در این کارفرماییها سرمایهگذاری کنند؟ سرمایهگذاران چه کسانی هستند؟ آنها را کجا باید پیدا کرد؟ آنها همه جا هستند. ما آنها را نمیبینیم؛ تنها بدینخاطر که رسالههای اقتصادی کنونی وجودی برآنها قائل نیست. چشمها چنان تربیت نشدهاند که آنها را ببینیم. تازه در کلاسهای درس اقتصاد، موضوعهایی از نوع کارفرمایی اجتماعی تدریس میشوند…
/
3. افزودن بر سهم کارفرمایی اجتماعی در اقتصاد:
تا وقتی که اقتصاد، علم تحصیل حداکثر سود میماند، ما نمیتوانیم در بازسازی اجتماعی و محیط زیست، بدان تکیه کنیم. راهبرد نیک ایناست که سهم کارفرمایی اجتماعی را، که بتدریج کارش رونق میگیرد، در کل اقتصاد، بیشتر کنیم. موفقیت اشتغال اجتماعی نه تنها سبب بالارفتن سهم آن در کل اقتصاد میشود، بلکه سبب میشود که شمار روزافزونی از کارفرمایان هم در کارفرمایی سنتی کارکنند و هم در کارفرمایی اجتماعی. بدینسان است که اقتصادی با منش اجتماعی و محیط زیستی، متولد میشود.
بمحض اینکه دولت به رسمیتشان بشناسد، سرمایهگذاران و نقشمندان کارفرمایی اجتماعی، با وجودی همه هیجان، ظهور خواهند کرد تا که نقشی را ایفا کنند که این فرصت فرید تاریخی، ایجابش میکند. این کارفرمایان اندک شمار مردم خوش نیکوکار نیستند. اکو سیستمی جهانی مرکب از ماوراءملیهای غول آسا و صندوقهای بزرگ سرمایهگذارند بسیاری کارفرمایان بس با استعداد، بنیادها و شرکتهای مالی و پولی، هم برخوردار از تجربهای طولانی در تمویل و مدیریت کارفرماییهای اجتماعی بینالمللی و محلی وجود دارند.
بمحض اینکه کارفرمایی اجتماعی توجهی را که در خور است از دولت دید، آنها که در پی سود شخصی نیستند، استعدادهای بیبهره مانده خویش را، در ایجاد و راه بردن کارفرماییهای اجتماعی نمایان خواهند کرد. اینان اهمیت نقش خویش را در حل بحرانهایی که ما گرفتارشانیم، نشان خواهند داد.
4. نزدیک کردن شهروندان به دولت و مقامات آن:
برنامه بازسازی باید تقسیم سنتی میان شهروندان و دولت را لغو کند. بنابر اصل راهنمای کنونی، نقش شهروندان ایناست که از کسان خود مراقبت کنند و مالیاتهای خود را بپردازند و نقش دولت (بمیزان کمتر بخش انجمنهای مختلف) ایناست که مسائل جمعی که عبارتند از آب و هوا، شغل و بهداشت، آموزش و پرورش، و… را تصدی کند. برنامه بازسازی باید این دیوار را فروریزد و هم شهروندان را به ایجاد کارفرماییهای اجتماعی خویش تشویق کند. توانمندی آنها در عرض و طول کارفرمایی اجتماعی نیست، بلکه در پرشمار بودن آنها است. دولتی که رفتار نیک در پیش گیرد، میتواند چنان فعالیت های فراوان ایجاد کند که هرگز دیده نشده است.
نخستین مسئلهای که شهروندان و دولت میتوانند بدان بپردازند، مسئله بیکاری است. بیکاریای را باید حل کرد که دارد بنای اقتصاد را فرو میریزد. سرمایهگذاران از کارفرماییهای اجتماعی حمایت خواهندکرد تا شغل ایجاد کنند. به یمن آن سرمایهگذاران، بیکاران خود نیز میتوانند کارفرما بگردند. انسان کارفرما خلق شدهاست و نه درجستجوی کار. بدینسان، کارفرمایی اجتماعی، در کنار بخش دولتی، میتواند سامانه سلامت استواری را ایجاد کند. دولت نیک کردار میتواند، به وسائل نادیده و ناشنیده و با همکاری همه شهروندان، میتواند سبب نوزایش بنیادی جهان بگردد.
هرگاه فرصت نوسازی اجتماعی را از دست دهیم، یک راست در کام فاجعهای فروخواهیم رفت بسیار بدتر از فاجعهای که کروناویروس ما را بدان گرفتار کرده است.
برنامه بازسازی باید تقسیم سنتی میان شهروندان و دولت را لغو کند. بنابر اصل راهنمای کنونی، نقش شهروندان ایناست که از کسان خود مراقبت کنند و مالیاتهای خود را بپردازند و نقش دولت (بمیزان کمتر بخش انجمنهای مختلف) ایناست که مسائل جمعی که عبارتند از آب و هوا، شغل و بهداشت، آموزش و پرورش، و… را تصدی کند. برنامه بازسازی باید این دیوار را فروریزد و هم شهروندان را به ایجاد کارفرماییهای اجتماعی خویش تشویق کند. توانمندی آنها در عرض و طول کارفرمایی اجتماعی نیست، بلکه در پرشمار بودن آنها است. دولتی که رفتار نیک در پیش گیرد، میتواند چنان فعالیت های فراوان ایجاد کند که هرگز دیده نشده است.
نخستین مسئلهای که شهروندان و دولت میتوانند بدان بپردازند، مسئله بیکاری است. بیکاریای را باید حل کرد که دارد بنای اقتصاد را فرو میریزد. سرمایهگذاران از کارفرماییهای اجتماعی حمایت خواهندکرد تا شغل ایجاد کنند. به یمن آن سرمایهگذاران، بیکاران خود نیز میتوانند کارفرما بگردند. انسان کارفرما خلق شدهاست و نه درجستجوی کار. بدینسان، کارفرمایی اجتماعی، در کنار بخش دولتی، میتواند سامانه سلامت استواری را ایجاد کند. دولت نیک کردار میتواند، به وسائل نادیده و ناشنیده و با همکاری همه شهروندان، میتواند سبب نوزایش بنیادی جهان بگردد.
هرگاه فرصت نوسازی اجتماعی را از دست دهیم، یک راست در کام فاجعهای فروخواهیم رفت بسیار بدتر از فاجعهای که کروناویروس ما را بدان گرفتار کرده است.
هرگاه خواننده این راهکارها، آنها را با اصول راهنمای انقلاب ایران و برنامه عملی که به جامعه آن روز ایران پیشنهاد شد و تدابیر اقتصادی که در دوران مرجع انقلاب به اجرا گذاشته شد، مقایسه کند، تصدیق خواهد کرد که آن برنامه جامعتر بود و هرگاه اجرا میشد، براستی ایران را الگو/بدیل میگرداند.
اما اجرای این برنامه نیازمند آناست که انسان و طبیعت و همه دیگر زیندگان روی زمین، حقوند شناخته شوند. بنابراین، در وضعیت بد امروز و در وضعیت بسیاربدتر فردا، هر جامعهای نیازمند پذیرفتن و عملکردن به حقوق پنجگانه و برخوردار شدن از قانون اساسی برپایه حقوق پنج گانهای و برنامه عملی است که برای بازسازی ایران، بمحض رهایی از استبداد، تهیه شدهاست.
اما اجرای این برنامه نیازمند آناست که انسان و طبیعت و همه دیگر زیندگان روی زمین، حقوند شناخته شوند. بنابراین، در وضعیت بد امروز و در وضعیت بسیاربدتر فردا، هر جامعهای نیازمند پذیرفتن و عملکردن به حقوق پنجگانه و برخوردار شدن از قانون اساسی برپایه حقوق پنج گانهای و برنامه عملی است که برای بازسازی ایران، بمحض رهایی از استبداد، تهیه شدهاست.