هنگام انقلاب میدانستیم شاه را نمیخواهیم و میدانستیم استقلال و ازادی را میخواهیم. قول داده شده بود که روحانیت در کارسیاست دخالت نخواهد کرد و خمینی به قم برای تدریس خواهد رفت و در سیاست دخالت نخواهد کرد. جنبش ممکن شد و بعد از پیروزی جنبش، خمینی زیر قولها زد و ما او را بابت خیانت نقض عهد تنبیه نکردیم، امد برسرمان انچه امد.
امروز عده ای میگویند نیروی جانشین نیست! و میگویند این استبداد را نمیخواهند ولی نمیگویند چه میخواهند؟ آیا استقلال و ازادی را میخواهند؟ اگر آری، پس باید دید در این ۴۰ سال چه کسانی به این اصول وفادار بوده اند و چه کسانی برای رسیدن به قدرت دست به دامان قدرتهای خارجی برده اند. و این وابستگان به قدرتهای خارجی از نظر من همجنس مستبدان حاکم هستند.
بنابراین برای ادامه تجربه انقلاب برای عبور از استبداد میبایست از شکستها درس بگیریم ، ضعفها که علت شکست شدند را شناسایی و به قوت بدل سازیم ، شفاف بگوییم چه میخواهیم تا ببینیم چه کسانی معرف آن خواستها هستند، انزمان به انها یادآور شویم که هر لحظه انها را با خواستهای جنبش خواهیم سنجید و دیگر تحمل خیانت به عهد وقولها را نخواهیم کرد.
فراموش نکنیم که ما دو دشمن داریم:
۱- استبداد حاکم که برای بقایش، حقوق ملی را زیر پا میگذارد و ایران را بطرف نابودی میبرد.
۲- قدرتهای خارجی و وابستگانشان که به بهانه نیازهای استبداد برای بقایش بنام “منافع” خود حقوق ملی را زیر پا میگذارند.
با ما است با پاک کردن اصالت دادن به زور در پندارمان، وطن را از خطرسقوط نجات دهیم واحترام به حقوق خود به عنوان بشر و شهروند، احیای حقوق ملی و احیای حقوق طبیعت را در ایران مستقل و آزاد را ممکن سازیم.
در استبداد ولایت مطلقه فقیه رؤسایی که با تایید “رهبر” موقت انتخاب میشوند میبایست نماد زورپرستی باشند. رییسی کسی است که مرحوم ایت الله منتظری در موردش گفته بود که در تاریخ بعنوان یکی از بزرگترین جنایتکاران از او یاد خواهد کرد و قالیباف با انتخاب شدنش میگوید ۱- قدرت را سپاه میخواهد نه پنهانی بلکه آشکارا بدست گیرد، ۲- میبایست ازسرانی از سپاه باشد که پرونده جنایت و خیانتش مورد تایید “رهبر” است.
انها که فریاد اصلاح از درون استبداد بدون هرینه را میدادند امروز به همه نشان دادند که قصدشان نه خدمت به ملت که حفظ استبداد بوده و است. هر روز که عمر استبداد طولانی تر شود ، وضع بدتر میشود. بقای استبداد در هر شکلش با بقای ایران در تضاد است. استبدادها، تاجدار و خصوصا عمامه به سر معنای لغات را برای بقای استبدادهای خود تغییر داده بودند و میدهند. در هرجمعی ازخانه وخانواده گرفته تا وطن، سعی کرده و میکنند این تعاریف خود را بنام “دین”، “مدرنیسم” تحمیل کنند. تحمیل کرده و میکنند که هر جامعه نیاز به یک رییس دارد که میبایست از او اطاعت کرد. تحمیل کرده بودند که زن در فرزندی مالکش پدرو بعد همسر است. او را انسانی آزاد و مستقل تعریف نمیکردند و نمیکنند. توانسته اند حتی عدهای از زنان را قانع کنند که این ظلم طبیعی است. مثالی دیگر اینکه لغت ناموس را که معنایش حفظ حقوق است تبدیل کردند به تصمیم گرفتن بجای انسانی دیگر و نسبت به او احساس مالکیت کردن. یا واژۀ غیرت که معنایش حفظ آنچه اهمیت زیاد دارد را به تعصب کور تعریف کردند تا پرستش بت زور دوام آورد.
با کنشگران است که این فضا را خالی نگذارند تا واژه ها درعدم زورمعنای خود را بیابند، تا استقلال و ازادی انسان و وطن ممکن گردد.
بدانیم در هر جامعه از خانه، شهر و کشور و جهان، احترام به حقوق انسان خصوصا زنان اندازه آزادی و استقلال را در آن جامعه نشان میدهد. آرزو میکنم در مبارزه با استبداد در هر شکلش، احیا و حفظ حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق طبیعت در استقلال و آزادی خواست و تلاش همه ما گردد.
خود سانسوری نکنیم، سرچون کبک دربرف نکنیم! چون و چرا کردن و تحقیق را روش کنیم، بدانیم که گفتار زورپرست، دروغ، تهمت، تهدید و توهین است. کردارش خشونت، زور پذیری و زورگویی است. بیهوده نیست که در قرآن گناه زور پذیر از زورگوبیشترشناخته شده است ، چرا؟ چون اگر زور را نپذیریم، فضایی برای زورگویی بوجود نمیاید. خودسانسوری، قبول ظلم است. با باوردروغ انتخاب بین بد و بدتر، بدتری را در ذهن پذیرفته ایم، تا بد را بهترین انتخاب پنداریم. خودسانسوری پذیرفتن زور است. می بایست سانسور را در ذهنیت و در عینیت بشکنیم، عقل خود را به هیچ بهانه تعطیل نکنیم.
میبینیم مبارزه با استبداد فقط نه گفتن به استبداد حاکم نیست! میبایست تغییر را از خود شروع کنیم، اصالت دادن به زور را از پندار وکردارو گفتار خود دور سازیم تا توان تغییر دادن را پیدا کنیم! آنزمان یافتن نیروهای جانشین با برنامه برای دوره گذار با درس گرفتن از تجربه انقلاب در کنار جنبش ما دیده و شناخته خواهند شد.
شاد باشید.
حمید رفیع