«در سال ۱۳۴۸ خامنهای کتابی را دربارهی صلح امام حسن تحت عنوان «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» ترجمه و منتشر کرد. در سال ۱۳۹۲ هم برای توافق برجام از همین کلید واژه استفاده کردند» انصاف نیوز
خامنهای در روز شنبه ۴ شهریور سال 96در دیدار با اعضای هیات وزیران، ضمن زیر سئوال بردن آمار حکومت روحانی و اعتراف به این که جهت گیری اقتصادی ایران «رانتی و نفتی» است، در زمینه سیاست خارجی، خواستار «حفظ جهت گیری و روحیه انقلابی و دینی» شد و گفت که این جهت گیری منافاتی با «استفاده از نرمشها و پیچشها و طنازیهای هنر دیپلماسی» ندارد.
با نگاهی به تاریخ نرمشهای خامنهای، به خصوص در سالهای 76 و 92(ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و حسن روحانی)، به خوبی میتوان دریافت هر زمان که او به مشکل بر میخورد و احتمال میدهد که فشار از حد بگذرد و رﮊیم دوام نیاورد، با پوشش ردای ریا، خود را همانند امام حسن ابن علی، مینمایاند و مدعی میشود که میتوان با «دشمن» به خاطر مصلحت (حفظ نظام) ، مذاکراتی انجام داد .
این روزها، خامنهای با این فریب و بیان شجاعترین چهره تاریخ اسلام ( امام حسن ابن علی)،چند کار را همزمان انجام میدهد:
●اول با دادن عنوان «شجاعترین چهره تاریخ اسلام به امام حسن (ع)، عقل زورمدار خود را به نمایش میگذارد. زیرا با تخریب شروع میکند. آنهم با تخریب پیامبر (ص) و امامان دیگر شیعه از جمله اماعلی (ع)، امام حسین (ع)؛ صفت «ترین» بدین معنی است که آنان شجاعت امام حسن (ع) را نمیداشتهاند. چرا این کار را میکند؟ برای این که خود را برکشد و زبونی خویش را شجاعت با صفت «ترین» بنمایاند.
●دوم: ناخودآگاه، فریبکار و ریاکاری خود را به نمایش میگذارد. زیرا، نخست، فرصتهای خوب را میسوزاند و با رجزخوانی – بایدانقلابی عمل کرد، باید بامقاومت کرد، پوزه دشمن را به خاک مالید و نباید مذاکره کرد- و سپس وقتی چارههای خود را ناچارکرد، به یاد نرمش و پیچش قهرمانانه میافتد و امام حسن (ع) را خرج خود میکند.
●سوم: با دستآویز قرار دادن صلح امام حسن (ع)، برای ادامه حیات نظام نکبتار، مصلحت اندیش میشود، با این عذر که باید «زمان به دست آوریم»!
❋اول، فشارهای وارده بر رﮊیم ولایت:
علائم و نشانههایی که بیانگر فشارهای وارده بر رﮊیم ولایت فقیه مطلقه است و نمایان میسازد وضعیت برای حاکمیت مناسب نیست و باید دست از گزافه گویی برداشته وارد مذاکره شود تا زمان ادامه احتمالی حیات را بدست آورد، عبارتند از:
الف: فشارهای خارجی
تشدید تحریمهای کمرشکن نظام، این تحریمها روز به روز افزایش پیدا میکنند؛ اما تا زمانی که مردم زیر فشار هستند او خم به ابرو نمیآورد ولی وقتی میبیند فشارها نظام ( یعنی استبداد مطلقه او)،را به خطر انداخته، «اجازه» مذاکره را صادر میکند.
یکی از مهمترین دلایل پیش کشیدن نرمش قهرمانانه، پیشنویس قطعنامهادامه تحریم تسلیحاتی ایران، توسط امریکا است. این قطعنامه قرار است در شورای امنیت سازمان ملل به رأی گذاشته شود. رﮊیم امیدوار است با رأی منفی روسیه و چین از دستور کار خارج شود. اما آمریکا اعلام کرده است که اگر روسیه و چین با این پیشنویس مخالفت کنند، در آن صورت آمریکا به این استدلال حقوقی روی خواهد آورد که هنوز «جزو مشارکتکنندگان برجام» تلقی میشود و از این رو میتواند اصطلاحا با فعال کردن مکانیسم ماشه مانع از وتوی آنها شود. گرچه از نظر حقوقی، ادعای امریکا مبنی ندارد.
کاهش شدید صادرات نفت، از دو سال گذشته که تحریم فروش نفت ایران و به صفر رساندن آن در دستور کار امریکا قرار گرفت، به کمتر از 8 میلیارد دلار، فشار اقتصادی وارد بر ایران را تشدید کردهاست. ابتدا مسئولان از بسته شدن تنگه هرمز سخن میگفتند: اگر نفت ایران صادر نشود، نفت هیچ کشور دیگری از تنگه هرمز صادر نخواهد شد. اینک صادرات نفت ایران در شرایط کورنایی به حدود 70 تا 200 هزار بشکه در روز رسید که ادامه این شرایط اقتصاد ایران را ویران میکندو به اعتراضات مردم دامن میزند. هر چند با نظامی و امنیتی کردن شرایط، خامنهای تلاش میکند هر صدای مخالفی را خاموش کند، اما خوب میداند که مهار امور دارد از دستش خارج میشود. انباشت فقر و تورم و فساد، انفجار ببار میآورد.
در جریان اعتراضات آبانماه سال 98، مردم به دلیل افزایش بنزین به خیابانها آمدند و چیزی نمانده بود که بساط ولایت مطلقه را برچینند و او نگزیر شد سپاه و کلیه نیروهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی به جنگ با مردم و کشتار آنها بگمارد. بعدها معلوم شد، در جلسهای، بعد از تأیید خامنهای، اعلام شد که شورای اقتصاد متشکل از رؤسای سه قوه تصمیم به افزایش بهای بنزین گرفتهاند. بنابر اطلاع، مجتبی خامنهای ، خطاب به پدر خود میگوید: تمام نقشههای ما را بر هم زدید؛ قرار بود بهای بنزین 5 هزار تومان تعیین شود و حسن روحانی را عامل افزایش قیمت معرفی کنیم و به این بهانه و بهانه های دیگر (شکست برجام و…) وی راساقط کنیم. ولی شما به دلیل ترس از حضور مردم در خیابانها، به میدان آمدید و تمام برنامههای ما را بر هم زدید و تقصیر را از گردن رییس جمهور برداشته و به گردن رؤسای سه قوه انداختید و کار را خراب کردید. با اینحال، طرح اجرا شد. مرحله بعدی، به ریاست جمهوری رساندن کسی است که همتای رئیسی و قالیباف باشد.
بنابر گزارش، رشد اقتصادی کشور در سال پیش منفی ۷.۶- و تورم به مرز ۴۰% رسیده است. برآوردهای اقتصادی حاکی است که بعد از پایان یافتن کرونا، کشور ما با رشد منفی ۱۵% روبرو شود. ۱۸ میلیون جوان کشور ما که حدود ۱۰ میلیون آنها زیر سی سال سن دارند؛ شغل ثابتی ندارند و یا اصلا شغلی ندارند. این جمعیت که حدود یک چهارم جمعیت کشور را تشکیل میدهند بیشتر به پس اندازهای خانوادگی و کمکهای آنها برای زندگی متکی بودهاند. اقتصاد کشور ما در منطقه خلیج فارس با کشورهای همسایه، دوست و دشمن، که حتی نیروی تحصیلکرده و سرمایه انسانی آنها با ما قابل مقایسه نیست در شرایط بسیار وخامت باری قراردارد.
فرار مغزهای تحصیل کرده از کشور ما در بالاترین سطح در دنیا قرار گرفته است. در یک سرشماری توسط انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران در سال ۲۰۱۸ از ۲۳۲ دانشجو، ۶۴% آنها میخواستند از کشور خارج شوند. ۴۱% احتمال میدادند که بعد از اتمام تحصیلات عالی به کشور برگردند. ۳۸% این دانشجویان میخواستند به آمریکا، ۳۶% به اروپا، ۱۵% به استرالیا، ۹% به اروپای شرقی و ۲% به آسیا مهاجرت کنند. در سال ۲۰۱۹ میلادی، بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار از نیروهای تحصیلکرده کشور به خارج مهاجرت کردند. کمتر کشوری در دنیا در مقایسه با کشور ما، نسبت به میزان جمعیت و منابع عظیم ملی، با چالش وخیم فرار مغزها روبرو شدهاند.
کاهش نفوذ رﮊیم در عراق، با کشته شدن مشکوک سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی مهندس – به نظر یکی از مقامهای رژیم، کشته سردار سلیمانی بهتر از اسیر شدن او بود ! – موقعیت ایران در عراق به شدت صدمه دید. بدانحد که مجبور شد تن به نخست وزیری مصطفی الکاظمی بدهد که به قول گروه کتائب حزب الله یکی از بزرگترین گروههای حشد الشعبی به فرماندهی ابو مهدی مهندس، مصطفی الکاظمی را عامل دادن اطلاعات به امریکاییها اعلام کرد که موجب ترور قاسم سلیمانی و ابو مهدی مهندس شدهاست. بهررو، رﮊیم که ابتدا مخالف نخست وزیری او بود مجبور به پذیرش او گشت تا شاید بتواند بخشی از پولهای بلوکه شده ایران در خارج از کشور را به دست آورد. از قرار، در این مورد نیز تیرشان به سنگ خورد و پولهای موجود در لوکزامبورگ گیر کرد و از سویی دیگر با خالی شدن پایگاه هایی که امریکاییان در اختیار داشتند و واگذار شدن آنها به ارتش عراق – که در اختیار نیروهای جدا شده از حشد الشعبی قرار داده شد -، حشدالشعبی را بازهم ضعیفتر کرد. جدا شدن گروههایی که به سیستانی و مقتدی صدر نزدیک هستند از حشدالشعبی و پیوستنشان به ارتش عراق موجب شد تا ایران گروه جسم( جیش اسلامی للمقاومه) را به فرماندهی یکی از سرداران سپاه قدس،تشکیل دهد. چرا که حشد الشعبی در حال افول است. جالب اینکه با انتخاب مصطفی الکاظمی هم تصاویر قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس از ورودی فروگاه بین المللی بغداد جمع شد و هم تحریم گاز و برق ایران که امریکا به مدت 30 روز برداشته بود به 120 روز رسید و هم مشخص شد که بیپولی ایران و ناتوانی جانشین قاسم سلیمانی، بخش عراقی هلال شیعی را با مشکل فراوان روبرو ساخته است .
از دست دادن موقعیت برتر در سوریه: وضعیت نیروهای به اصطلاح مقاومت در سوریه نشان می دهد که همه چیز به زیان ایران در حال انجام است زیرا
اولا تحریم ها موجب بیپولی شدید ایران گشته و به نیروهای در اختیار ایران باید حقوق پرداخت. این نیروها که به حال اعتراض درآمدهاند. زیرا برخی از انها به شکل مزدور به کار گرفته شده بودند.
ثانیاً روسیه به این نتیجه رسیده است که اسراییل و امریکا به حضور روسیه منهای ایران، رضا میدهند. بنابراین، بیرون شدن نیروهای ایران از آن کشور میتواند روسیه را امتیازات ویژه ای برخوردار کند. به همین دلیل برخی از پایگاه هایی که قوای ایران و قوای تحت حمایت «ایران» در اختیار داشتند، خالی شدند و در اختیار نیروهای سوری قرارگرفتند و قوای «ایران» به مناطق دیگر فرستادشدند.
ثالثاً، حملات موشکی و بمبارانهای اسراییل – که نه با واکنش نظامی روسیه روبرو میشوند و نه با واکنش ضد هوایی سوریه – «ایران» را مجبور ساختهاند نیروهای خود را به منطقه ابوکمال، در مرز سوریه و عراق ببرد و در آنجا مستقر سازد. بدینترتیب، پایگاه هایی که با هزینه های بسیار سنگین، زیر زمین، ساخته شده اند تا که راه ارسال مهمات از ایران به عراق و از عراق به سوریه و لبنان ایجاد و از امنیت کافی برخوردار باشد، به زودی بی حاصل میشود. و گرد آوردن همه نیروهای «ایران» و تحت حمایت «ایران» این خطر را دارد که آنها را در معرض حملات سنگین و پرتلفات قراردهد.
رابعاً، علاوه بر این که وضعیت رژیم بشار اسد در سوریه بعد از پایان جنگ، وضعیت متزلزلی هست و میشود، هرگونه مصالحه منطقهای و جهانی، به زیان ایران انجام خواهد شد. از هم اکنون معلوم است که اوضاع به زیان رژیم در سوریه در حال تحول است.
از دست دادن موقعیت در افغانستان، با انجام مذاکره میان امریکا و طالبان در افغانستان که با نگرانی و مخالفت های ایران همراه بود، از نفوذ «ایران» در این کشور نیز کاهش یافتهاست. جنایتها که افغانستانیها قربانی آنها هستند، مردم این کشور را از رژیم ایران خشمگین کردهاست و تظاهرات کابل بر ضد دیکتاتوری هم در تهران و هم در کابل، ابراز این خشم در وضعیتی است که اجتماع کردن بسیار مشکل است. قاآنی، فرمانده کنونی سپاه قدس، در دوران قاسم سلیمانی، در افغانستان، کیا و بیا داشت، اما با مذاکرات انجام شده و صلح نصف و نیمه طالبان با امریکا و دولت افغانستان، دیگر آن موقعیت را ندارد.
به آب انداختن و غرق کردن کارجویان افغانی در نیمه اول اردیبهشت ماه سال 99 در رودخانه مرزی – که بنا به قول مسئولان افغانستانی با ضرب و شتم کار جویان و تیراندازی جهت ایجاد وحشت در آنان، همراه بوده است – و تیر اندازی به خود رو سه افغانستانی در یزد، موقعیت ایران در افغانستان را بازهم ضعیفتر میکند. بدینترتیب، شعار از مرز هند (مرز افغانستان با کشمیر) تا مدیترانه، میانتهیتر میگردد.
نکته جالب اینکه مسئول مرزداری ایران، سردار قاسم رضایی از خشنترین سرداران سپاه است. در دوران مرزداری او، دها کوله بر را با فرمان او به قتل رساندند. مهمتر اینکه او تا تاریخ 15 اردیبهشت ماه سال 99 در این مقام بود و بعد از آن به دلیل جنایت در مرز افغانستان احتمالا به جانشینی فرمانده نیروی انتظامی رسید تا از زیر بار این جنایت که در تاریخ 11 اردیبهشت ماه سال 99 اتفاق افتاده بود خارج شود. در واقع این جابجایی برای گم کردن رد پای جنایات بسیاری از سرداران است که بعد از هر خیانت و جنایتی صورت میگیرد. مانند تغییرات پی در پی سرداران محمد رضا نقدی، احمدی مقدم، محمد باقر قالیباف، رحیم صفوی، محسن رضایی، اسماعیل کوثری، غلامحسین غیب پرور، محمود سیف و….
کاهش قدرت در لبنان: از ماهها قبل مردم لبنان با اعتراضاتی مانند مردم عراق، خواهان کوتاه شدن دست نیروهای حزبالله به نمایندگی از ایران در آن کشور هستند.
مردم لبنان که خواهان استقلال کشور خود میباشند همچنان در جنبش هستند. هر چند دستگاه خامنهای تلاش میکند، با تقویت نیروهای حزب الله، پایگاه خود در این کشور را حفظ کند، اما احتمالا فشارهای مردم لبنان و همچنین سازمانهای بینالمللی در نهایت میخ ایران را از لبنان بیرون خواهد کشید. کمر بند سبز که کمربند ویرانی و مرگ شد، جز هزینههای برباد رفته و قربانیان پرشمار و گرفتار شدن ایران به جنگهای ده گانه بعلاوه جنگی که ویروس کرونا به راه انداخته است، حاصلی ببار نیاورد.
به خبر زیر توجه کنیم:جمعه, ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹، شورای امنیت سازمان ملل در اقدامی خواستار خلع سلاح همه گروههای مسلح لبنان شد. شورای امنیت در جلسه خود اعلام کرد که اجرای کامل قطعنامه شماره ۱۵۵۹ شورای امنیت که خواهان خلع سلاح همه گروههای مسلح در لبنان است و اینکه فقط سلاح در دست ارتش لبنان باشد، دارای اهمیت است. شورای امنیت بر ادامه حمایت جامعه بین المللی از ارتش لبنان تاکید کرد. همچنین این شورا اعلام کرد که نقض حاکمیت لبنان از طریق هوا و دریا باید فوراً متوقف شود.
این در حالی است که آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل در گزارش خود درباره لبنان از دولت این کشور خواست: « در راستای انجام اصلاحات اقتصادی و خلع سلاح حزب الله و هر سلاحی که در حوزه گروهها و شبه نظامیان مسلح دیگر است، حرکت کند. مشارکت حزب الله در نزاع سوریه خطر درگیر شدن لبنان در نزاعهای منطقهای و از بین رفتن ثبات لبنان و منطقه را در پی دارد و این مایه نگرانی است» (خبرگزاری مهر ).
●ب: فشارهای داخلی
1. وضعیت مالی کشور بیش از اندازه وخیم است. به جرأت میتوان گفت که اقتصادی کشور در معرض فروپاشی است. زیرا تقریبا اکثر منابع درآمد در اختیار خامنهای است و مردم در تنگنای شدید مالی قرار گرفته اند، نه تنها مقامهای حکومت میگویند 60 میلیون از جمعیت کشور نیازمند امداد است، بلکه سخن از تشدید تورم و وسعت گرفتن فقر و گرسنگی است.
2. بیماری مرگبار کرونا، به دلیل پنهان کاری و دروغگویی مسئولان حاکم بر ایران، با ورود ویروس کرونا توسط هواپیمایی ماهان وابسته به سپاه پاسداران و پنهانکاری مسئولان کشور از خامنهای تا فرماندهان نظامی و امنیتی و عدم موافقت با قرنطینه قم و گسترش آن در کشور و کشتار مردم بیگناه که بر اساس اخبار و گزارشات منابع مستقل تعداد کشته شدگان در رابطه با این ویروس به حدود 50 هزار نفر رسیده است. هنوز موج اول تمام نشده، ایران گرفتار موج دوم شدهاست.
ویترین مبارزه با ویروس کرونا را مسعود نمکی وزیر بهداشت در اختیار دارد و دروغگویی به نام جهانپور ، به عنوان سخنگوی وزیر بهداشت، آمارهای تنظیم شده توسط سپاه پاسداران را در صدا و سیما بازگو میکند. امر مشخص این که به دستور خامنهای، مبارزه با بیماری کوید – 19، در دست سپاه میباشد. زیرا ناتوانی رژیم در مبارزه با بیماری را باید از دید مردم ایران و جهان، مخفی کرد. اگر کسی در شبکه های اجتماعی در باره این بیماری، اطلاع رسانی کند، بخش فتای نیروی انتظامی به سرعت وارد عمل میشود و او را دستگیر میکند. هر خبرنگاری که اطلاع رسانی کند سانسور میشود. رژیم از آن بیم دارد که بیماری کاسه صبر مردم را لبریز کند و ایرانیان روی به جنبش آورند.
کاهش اعتبار و تضعیف شدید خامنهای، از جمله به دلیل سخنان مضحک او در ماههای اخیر – که بخشی از آن به دلیل وضعیت جسمانی او و بخشی دیگر به دلیل کنترل شدید او می باشد-، از سویی و روشدن مهندسی سه قوه که به علت تحریم گسترده انتخابات مجلس و احتمال تحریم بازهم شدیدتر انتخابات ریاست جمهوری، دولت را از آنچه هم بود ناتوانتر کرد، از سوی دیگر، خامنهای سخت دل نگران کرده است.
یکی از گفتههای سبک و مضحک او این بود: نیروهای امنیتی و اطلاعاتی غرب از اجنه استفاده میکنند برای مبتلی کردن مردم جهان به بیماری فراگیر. سخن او انسان را به یاد جمله مصباح میاندزاد. از قرار، همان سخن را تکرار میکند. در سال 1394، مصباح یزدی وضعیت آن زمان را چنین توضیح داد: «شیطانهای جن و انس نیز درصدد هستند تا مردم به خصوص جوانان را نسبت به روحانیت و علما بدبین نمایند.» (خبرگزاری حوزه، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴).
3. بیاعتبار خامنهای در حوزههای قم و نجف: برای نشان دادن وضعیت از دست رفته خامنهای در حوزههای دینی، بخش هایی از پاسخ حجهالاسلام مهدی نصیری ازسوپر خشونت طلبان ادوار گذشته توجه فرمایید که زمانی به دستور خامنهای به مدیر مسئولی روزنامه کیهان رسید و هنگامی که از دانشجویان درس خارج فقه شخص خامنهای بود نشریه ماهنامه صبح از افراطی ترین نشریات خشونت گرا را منتشر میساخت. این روزها دستش از برخی اموال کوتاه و جایگاه از دست داده و انتقاد آغاز کرده است. به بخش هایی از پاسخ او به آیهالله اعرابی توجه کنیم:
مهدی نصیری پژوهشگر با انتشار متنی در کانال تلگرامیاش نوشت: آیهالله علیرضا اعرافی رییس حوزههای علمیه کشور و عضو فقهای شورای نگهبان و امام جمعه قم و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و … و. اخیرا اظهار داشته اند: «حوزه باید پاسخگوی هفت میلیارد بشر باشد؛ نمیتوان بعد از تحولات جهان کار کرد؛ بلکه باید قبل از آن برنامه ریزیهای لازم را انجام داد». (حوزهنیوز)
در این باره، چند نکته قابل ذکر است:
«الف. این گونه حرف زدن از مصادیق غلو و مبالغه گویی غیر منطقی است که در امر دین و مقدسات زیانبارتر از عرصههای دیگر است. آیا واقعا حوزه ما سرشار از پاسخهای متقن و منقح و علمی برای مشکلات بشریت و دنیاست؟ ما که در پیش پا افتادهترین مسائل فقهی خود مانند وقت نماز صبح تا مهمترین مساله کلامی و فلسفی مان یعنی توحید، اختلافات در حد تضاد و تناقض داریم…؟
ب. ما به ازای عملی ما در قبال شعارها و ادعاهایمان برای عرضه به دنیا چیست؟ کشوری مملو از مشکلات عدیده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و با قوای سه گانهای گرفتار ضعفهای اساسی ایدهای و ساختاری و مدیریتی و انضباطی و …؟
کشوری گرفتار دوقطبیهای مزمن فرساینده و ویرانگر اجتماعی و سیاسی با کاهش حضور مردم در میدان انتخابات و سطوح بالای طلاق و اعتیاد و کاهش زاد و ولد و بیکاری و فقر و تورم لجام گسیخته و شکاف طبقاتی و گرفتار در چنبره اژدهای هفت سر فساد و چپاول بیت المال و مسئولان اشرافی و…؟
البته این حرف به معنای انکار نقاط قوت و دستاوردهای جمهوری اسلامی نیست، اما به نظرم این حجم از دستاوردها و نقاط قوت هنوز به سطحی نرسیده که با اتکای به آن بتوان به دنیا فخر فروخت و ادعای امالقری بودن نه تنها برای جهان تشیع و جهان اسلام که برای کل جهان و بشریت را کرد!
ج. به نظرم نقطه قوت اغلب مسئولان جمهوری اسلامی به خصوص روحانیون و حوزویان آنها در فن خطابه و عبارت پردازی و بلیغ گویی، از جمله عوامل ضعفها وکاستیها در تمام سالهای پس از انقلاب بوده است چه آن که این توانایی، امر را بر آنان مشتبه کرده و احساس میکنند که با سخندانی و سخنرانی (به خصوص وقتی به زیور طبع و پخش و نمایش در رسانههای مکتوب و صوتی و تصویری آراسته میشود) مسائل و امور جامعه، تمشیت و حل و فصل، و رضایت عامه جلب میشود، در حالی که واضح است وقتی در مقام حرف قوی و در مقام عمل ضعیف باشیم خود از اسباب تضعیف و ادبار ملک است».
پرت و پلا گویی علیرضا اعرافی، مدیر منصوب و مورد تأیید خامنهای بر حوزههای علمیه سراسر کشور تا جایی پیش رفته که، اخیراً، اعتراف کرد که روحانیت در مبارزه با کرونا فقط از سپاه پاسداران حمایت میکند و گفت که روحانیون برای «شکوه و عظمت» سپاه دعا میکنند. در حالی که مقامهای اول روحانی، از این که برغم فتاوای آنها، رفتار رژیم و عوامل آن سبب شده است حوزهها حتی مسئول شیوع بیماری شدهاند، سخت ناراضی هستند.
4. شبح جنبش عظیم در کشور برضد رژیم: بنا بر اطلاع، مسئولان در مورد آینده شیوع هرچه بیشتر بیماری کوید- 19 و بدتر از بد شدن وضعیت زندگی مردم، از جمله بیکاری و کاهش درآمد و فقر خانوارهای ایرانی، نگران هستند. گزارشهای محرمانه در این باره ها به خامنهای داده شده اند. بنابر این گزارشها، هرگاه پیشگیری ضرور انجام نگیرد، رژیم دیگر به مهار مردم قادر نخواهد شد.
5. بیحیثیت شدن بازهم بیشتر روحانیون دولتی و سرداران سپاه به دلیل دروغگویی، خالی بندی، فسادهای مالی و اخلاقی و همچنین سرکوب خونین مردم در طول 40 سال و ناتوانی آنها در مقابله با بیماری مسری و پیش از آن، با سوانح طبیعی – هم اکنون زلزله زدگان غرب ایران، برای آنکه سرپناه پیدا کنند، اعضای بدن خود را میفروشند – و این واقعیت که مراجع قم میان رژیم و مردم قرار گرفتهاند و توانایی گزیدن مردم و ایستادگی در برابر رژیم ضد دین و ضد کشور را به خود نداده و در نتیجه، بلااثر گشتهاند و رژیم روحانیان نجف را از دهان گشودن به اعتراض میترساند، نهاد روحانیت بمثابه ستون پایه رژیم، بازهم ضعیفتر کردهاست.
سایت عصر ایران وابسته به «اصول گرایان»، چهارشنبه 22 شهریورسال 96، یادداشتی
تحت عنوان «نقدی بر روحانیت در حاشیه بیلبوردهای شهری “آینده را از مسجد بسازیم”» منتشر کرد. در این مقاله آمدهاست: «چرا کار بدانجا رسیده که برای کشاندن مسلمانان به مسجد، تبلیغاتی همسنگ تبلیغات فروش کالاهای تجاری در سطح شهر انجام میشود؟! مگر در طول تاریخ رفتن مردم ایران به مساجد، تابعی از اراده حکومت یا تبلیغات جارچیان بوده است؟! واقعیت این است که حضور مردم در مساجد و ارتباط آنها با روحانیت بسیار کمتر از گذشته شده است. این در حالی است که در طول حدود اً 1400 سالی که اسلام وارد ایران شده است، هیچگاه روحانیت تا بدین اندازه امکان تبلیغ دین را نداشته است. پس چه شده است که ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،
که همه تریبونها در اختیار مبلغان دینی بوده است، مساجد چنان خلوت شده که برای حضور مجدد مردم در آنها، دست به دامن بیلبوردها و تابلوهای تبلیغی میشوند و البته نتیجه نیز مشخص است: آنان که به مسجد نمی روند، با بیلبورد از مسجد گسسته نشده اند که با بیلبورد به مسجد باز آیند.»
6. بیاعتباری نیروهای سرکوبگر سپاهی و نیروی مخصوص و … کشتار آبان ماه 98، و سپس ساقط کردن هواپیمای اوکرائینی، تن به ارائه دادهها و آمار نمیدهند و سرانجام، ناگزیر میشوند آمار کشتهها و زخمی را منتشر کنند که گرچه واقعی نیستند، اما گزارشگر جنایتکاری و ددمنشی گردانندگان رژیم و دژخیمهای آنان هستند. همزمانی این انتشار آمار آن بی مهابایی در کشتار مردم با فراگیر شدن بیماری کوید – 19، و ناتوانی سپاه و حکومت در مدیریت مبارزه با بیماری، یکبار دیگر، این واقعیت را در منظر مشاهده مردم ایران قرارداد: از خونریز و ویرانگر، نجات زندگی و سازندگی بر نمیآید. اگر بر میآمد، کجا نیاز به خونریزی و ویرانگری پید میشد؟
7. به میدان آمدن سید محمد خاتمی: شرایط و اوضاع و احوال نظام به حدی نگران کننده است که سید محمد خاتمی که به هیچ وجه حاضر به مخالفت با خامنهای نبود، اینک با وخیم وضعیت کشور، به میدان آمده و اموری را گوشزد میکند که خود بیانگر خطرناک شدن وضعیت رﮊیم است.
8 . وضعیت خطرناک ورود مردم به بورس کشور: به دلیل وضعیت بد اقتصادی و فشار خامنهای به حکومت حسن روحانی، سهام عدالت وارد بازار بورس شدند؛ نزدیک به 40 میلیون نفر به این بازار وارد شدند و این از دید مسئولان نظام دور ماند که اگر این سرمایه اندک مردم (بین 7 تا 15 میلیون تومان)، به دلیل افت شاخص بورس ازبین برود، انها با نزدیک به 45 میلیون مال باخته ای روبرو خواهند شد که احتمال دارد به میدان بیایند و طلب داراییهای خود را بکنند. آن هم در موقعیتی که افزایش و تورم کنترل نشدنی اقلام مورد نیاز مردم، تنها در این دو ماه گذشته از سال 99، بسیاری از اقلام مورد نیاز مردم و به خصوص مواد غذایی و بهداشتی با افزایشی حتی بیش از 100 درصد روبرو گشته به گونهای که فشار سختی را به مردم وارد ساخته و نزدیک به 70 درصد از مردم را به سوی فلاکت و زیر خط فقر برده است. این مسئله را مرکز پژوهش های مجلس گوشزد نموده است اما گویا مسئولان توانی برای بهبود وضعیت حقوقی و درآمدی کارمندان و کارگران ندارند.
و… دهها بحران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و…که هر کدام خود مصیبتی برای نظام به همراه آورده است
❋ دوم: نشانه های احتمالی مذاکره:
نگارنده به یاد دارد که در سال 91، خامنهای هم زمان از دو طریق خود را آماده مذاکره با امریکا مینمود: در آن سال، در حالی که، در ظاهر، شعارهای ضد امریکایی، اسراییلی و اروپایی سر میداد، مترسکی به نام سعید جلیلی را جلو میفرستاد تا با چهرهای انقلابی خواهان کسب امتیازاتی از امریکا و اروپا شود. در همان حال، زمینه را برای گفتگوی گروه اصلی مذاکره کننده فراهم میکرد. آینده نگری در او و گروه مذاکره کننده وجود نداشت؛ امتیازاتی به ایران واگذار میشد و او فرصت را میسوزاند تا مگر با امریکا معامله کند و از امریکا، امتیاز بگیرد که اصلش تضمین بقای رﮊیم بود و هست. گروه مذاکره کننده، سعید جلیلی که برادر داماد خامنهای (علی باقری)، در میان آنها بود، کارشان تنها فشار را برای گشودن راه برای گروه دوم مذاکره کننده بود.
گروه دوم مذاکره کننده که در خفا از سوی سید علی خامنهای وارد مذاکره با امریکاییان شد، به مدیریت اکبر ولایتی و بعدها علی اکبر صالحی بود که در عمان با امریکاییان رو در رو قرار گرفتند و مذاکره را آغاز نمودند. رﮊیم او در شرایط بدی بود. مانند سال 76، که او از ترس سرنگون شدن رﮊیم، مجبور به تن دادن به ریاست جمهوری محمد خاتمی شد، این بار نیز، ناگزیر شد چهره مذاکره کننده آینده را به مقام ریاست جمهوری برساند. بدین خاطر بود که در سال 91، حسن روحانی را به صدا و سیما دعوت نمودند تا در گفتگویی از مذاکره حمایت کند و در ان گفتگو بود که مصاحبه کننده سخن از شیخ دیپلمات به میان آورد تا نشان دهد که او شیخ مذاکره است و برای آینده در آب نمک خوابانده شدهاست.
●علائمی که نشان میدهند رﮊیم به سوی مذاکره خواهد رفت:
اول: تویت خامنهای در رابطه با شجاعت امام حسن: در روز شنبه 20 اردیبهشت ماه سال 1399، توئیت خامنهای مطلبی از کتاب خود درباره امام حسن نوشته است – قبلا هم در وبسایت رسمی او نشر شده بود، بازنشر داد. انتشار این قسمت از کتاب، در این روزها از اهمیت ویژهای بر خوردار است، زیرا متناسب با شرائط روز انتخاب و منتشر شدهاست:
«…امام دوم شیعیان شجاعترین چهره تاریخ اسلام است چون: «ایشان حاضر شد خود را و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى کند و تن به صلح دهد، براى اینکه دیدبانى اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهاى آیندهِ تاریخ را در موقع خود انجام دهد.»
بنا به گزارشی، خامنهای در مجموع ۶۴۹ بار در سخنرانیهای مختلف به امام دوم شیعیان و صلح او اشاره کرده است که ۳ بار آن مربوط به یک ماه و نیمی است که از سال جاری گذشته است. او در این رابطه یک کتاب نیز ترجمه کرده است با عنوان «صلح امام حسن، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ.»
او در مجموع سخنرانیهایی که توسط وب سایت دفترش جمع آوری شده است ۷۵ بار نیز مشخصا به «صلح امام حسن» اشاره کرده است.
در شهریورماه سال ۹۲ ، او طی یک سخنرانی اعلام کرد که با «حرکتهای صحیح دیپلماسی» مخالف نیست و به «نرمش قهرمانانه» اعتقاد دارد، سه ماه پس از این سخنرانی، تیم جدید مذاکره کننده هستهای ایران، به توافقی با قدرتهای جهانی دست یافت که بر مبنای آن ، رژیم 105 تعهد برعهده گرفت و در برابر نتوانست تعهد امریکا را به خارج نشدن از قرارداد وین و بازنگرداندن تحریم ها بدست آورد. قرار بر الغای تحریمها و آزاد شدن پولهای ایران نیز شد.
دوم: نامه محمد جواد ظریف، 19 اردیبهشت سال1399: «وزیر» در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت برای اجرای برجام «آماده گفتوگو در هر سطحی» هستیم. محمدجواد ظریف در نامه خود به آنتونیو گوترش که روز جمعه، ۱۹ اردیبهشت، منتشر شد موضع دولت آمریکا در قبال قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل را «بسیار نگرانکننده» توصیف کرد و هشدار داد که مواضع دولت آمریکا «ممکن است اوضاع را به شرایط غیرقابلکنترل بکشاند. رفتارهای دولت آمریکا در تناقض آشکار با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است. خروج آمریکا از برجام به عنوان خاتمه یافتن مشارکت ایالات متحده در برجام است».
سوم: هشدار علی شمخانی،14 اردیبهشت ماه سال 1399: اوهشدار داد که در صورتی که تحریم های تسلیحاتی تمدید شود، برجام به «مرگ ابدی خواهد رفت». گفته می شود که سردار علی شمخانی از سوی خامنهای برای برخی مذاکرات محرمانه به عمان سفر کرده است.
چهارم:علی ربیعی گفتگو در مورد زندانیان،یکشنبه, 21 اردیبهشت 1399: علی ربیعی، سخنگوی دولت ایران میگوید: ایران آماده است تا بدون هیچ پیش شرطی، برای تبادل همه زندانیان با دولت آمریکا گفتگو کند. اما «آمریکا تاکنون از پاسخ خودداری کرده است».
ربیعی در گفتوگو با خبرآنلاین مدعی شده است که پیشنهاد ایران بدلیل «شرایط شیوع بیماری کووید-۱۹ است. زیرا جان شهروندان ایرانی در زندانهای آمریکا تهدید میشود. به گفته وی در این خصوص هیچ کشوری نقش میانجی را ندارد و دفتر حفاظت از منافع ایران در شهر نیویورک میتواند مقدمات این تبادل را انجام دهد. ایران آمادگی بحث کردن پیرامون آزاد کردن همه زندانیان را دارد و این طرف آمریکایی است که باید در این زمینه اعلام نظر کند و شواهدی درباره تغییر دیدگاه آنها وجود دارد.
سرانجام، مبادله زندانیان مسلم کرد که مذاکره انجام شدهاست و به دنبال آن، ترامپ گفت: میبینید که میتوانیم با هم معامله کنیم. منتظر شکست من ننشینید و من دوباره انتخاب میشود. بیایید با خود من معامله کنید. گفتنی است که در روزهای قبل از قرارداد وین نیز، گفتگوهایی در رابطه با تبادل زندانیان میان امریکا و ایران صورت گرفت و برخیها مبادله شدند.
● پنجم:انتخاب مصطفی کاظمی به نخست وزیری عراق. مصطفی کاظمی، رئیس پیشین سازمان اطلاعات ملی عراق، روز ۱۷ اردیبهشت 99 رأی اکثریت مجلس عراق را برای ریاست هیئت وزرا به دست آورد.
در فروردین ماه مقامهای عراقی گفته بودند آمریکا معافیتهای این کشور برای واردات برقوگاز از ایران را به مدت یک ماه دیگر تمدید کرده و این آخرین معافیتی است که به بغداد داده میشود، اما بعد از انتخاب او این معافیت به 120 روز تغییر کرد.
● ششم:گفتگو با سردارحسین علایی در صدا و سیما، 19 اردیبهشت سال 1399:یکی از اتفاقاتی که در این روزها واقع شد، گفتگوی سردار حسین علایی، متشخص ترین سردار مخالف با مواضع علی خامنهای و سرداران مستقر در مقامهای فرماندهی سپاه میباشد. چرا این مصاحبه انجام شد؟ سئوالی است که پاسخ آن را رویدادها بعدی خواهند داد.
این سردار سپاه پاسداران در چند مورد نظراتی مخالف نظرات مسئولان حاکم بر ایران داد که به شرح زیر به آنها اشاره میشود:
-به گزارش ایسنا، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره احتمال این که «کرونا» در چارچوب یک جنگ بیولوژیک در دنیا شایع شده باشد، اظهار کرد: بعید است هیچ قدرتی حتی خبیث، حاضر باشد چنین ریسک بالایی کند که خودش و مردمش نیز گرفتار شوند. گرچه باید همیشه نسبت به دشمن بدبین باشیم و همه احتمالات را فرض کنیم اما به نظر من یک اتفاق طبیعی و ناخواسته بود که از دست همه حاکمیتها و حکومتها در رفته است.
– در سال ۷۸ آن اتفاقاتی که برای کوی دانشگاه افتاد، شما رئیس … من رئیس ستاد (سپاه) بودم.
ارزیابی شما از آن اتفاق چه بود؟ آنجا حادثه خطرناکی نبود. به نظرم خوب مدیریت نشد که منجر به آن اتفاق شد.
– چه کسی باید مدیریت می کرد؟ هر کسی که مدیر جامعه بود، مدیرانی که باید اداره میکردند باید کاری میکردند کار به خیابان ها نکشد. سیاسی مسئله را حل میکردند. نباید اجازه میدادند تبدیل
به مسئله اجتماعی شود. یک اعتراض بود و میگفتند چرا بستید. روزنامه «سلام» را باز میکردند و بعد افکار دانشجویی را قانع میکردند و دوباره میخواستند این را میبستند. این نوع مسائل را باید سیاسی حل کرد. مسائل سیاسی را نباید امنیتی حل کرد. مسائل اجتماعی را نباید امنیتی حل کرد.
– درباره فتنه ۸۸ را چه نظری دارید؟ به نظر شما گروههای سیاسی چطور عمل کردند؟ کدام اتفاق را منظورتان است؟ بحث تقلبی که بیان شد. این هم از مسائلی است که به نظرم میشد، سیاسی حل کنند. اجازه دادند اجتماعی شود و بعد امنیتی شد. بالاخره بحث این است که شما قانون را قبول دارید یا ندارید. این بحث نیست. سه کاندیدا به جز آقای احمدی نژاد میگفتند تقلب شده است. حتی آقا محسن (رضائی) می گفت. آقا محسن بعد قانع شد. اینها میگویند این راه قانونی بیطرف نبوده است.
باید انتخابات را آقایان رسیدگی و درست کنند اما تا زمانی که یک قانونی وجود دارد، باید آن را تمکین کرد. خسارتی که کشور در سال ۸۸ از همه جنبه ها دید جبرانشدنی نیست. از همه جنبه ها خسارت وارد شد برای این که مسائل سیاسی را امنیتی کردیم.
یک زمانی بحث امنیت جزایر سه گانه، ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، بسیار مطرح بود. من یک پیشنهادی به سران کشور نوشتم و گفتم سه شهر بزرگ در این سه جزیره درست کنید؛ حافظ و فردوسی و سعدی. همه ثروتمندان و پولداران که میخواهند بروند، این شهرهای توریستی، گردشگری و تفریحی در این سه جزیره بنا کنید و خود کسانی که پولدار هستند، به جای این که در جاهای دیگر پول خود را هزینه کنند آنجا هزینه کنند و شما هم بپذیرید آنجا تفریح و گردش کنند و از خلیج فارس استفاده کنند تا امنیت اینجا حفظ شود. چرا برای الگو شدن گام برنمیداریم و بلند نمیشویم و حرکت نمیکنیم؟ میتوانیم. ایران بزرگ است. ایران قوی است. اگر این تحریم هایی که ترامپ علیه
ایران وضع کرده را علیه هر کشور دیگری وضع کرده بود، تا به حال بارها حکومت آن عوض شده بود.
هدف آشکار از هدفهای اجازه انجام این مصاحبه مقبول گرداندن راه و روش سیاسی در نظر کادرهای سپاه و غیر آنها است. مذاکره با امریکا، روش سیاسی در پیش گرفتن است.
باوجود این، در سنای امریکا، صحبت از به تصویب رساندن سنگینترین تحریمها میشود و نفتکشهای ایران به ونزوئلا بنزین میبرند. در همان حال، ترامپ در ضعیفترین وضعیت است. بنابراین آماده معامله است. هرگاه در ماه اکتبر نیز در وضعیت ضعیف امروز باشد، فرصت دیگری است برای معامله و استفاده از آن، بمثابه «اکتبر سورپرایز» در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر.