بقائی یکی از عوامل انگلیس ها بود که به آمریکائی هم وصل شده بود و در طول دوران حکومت مصدق و بعد از آن با آمریکائی ها در رابطه بوده است. بقائی خود را شخصیتی جهانی و قدرتمند و کسی که باید نخست وزیر ایران شود می دانست و به کمتر از نخست وزیری راضی نبود و بر اساس آن برنامه ریزی می کرد و به همین علت با زاهدی و آمریکائی ها همدست می شود. حزب زحمتکشان و بقائی از همان اوایل حکومت مصدق از کمک مالی آمریکائی ها برخوردار بوده و برای راه گم کردن با اطلاع آمریکائی ها علنی به آنها انتقاد می کرده است. دکتر سپهبدی نماینده بقائی در تاریخ 15 دسامبر 1951 (24 /9/1330) در همان سال اول نخست وزیری مصدق به سفارت آمریکا می گوید:
«آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکار و علنى علیه ایالات متحده آمریکا اظهار نظر کند. آقاى سپهبدى معتقد است که اگر دکتر بقایى طور دیگرى رفتار مىکرد تودههاى مردم داستانهاى درج شده در مطبوعات را که گفته مىشود تحت الهام کمونیستها است، باور مىکردند که سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران کمک مالى به این حزب کرده و آنرا تحت تشویق معنوى قرار مىدهد».(14)
هندرسن سفیر آمریکا در 31 مارس 1953 (سهشنبه 11 فروردین 1332) به وزارت خارجه اطلاع میدهد که «تنها فرد باقی که قادر به جانشینی مصدق میباشد تیمسار زاهدی است. زاهدی از پشتیبانی رهبران سیاسی نظیر کاشانی، حائریزاده، بقایی و برادران ذوالفقاری و همین طور سایر محافظهکاران و ارتش برخوردار است مکّی نیز ممکن است از وی پشتیبانی نماید. زاهدی سه روز پیش به طور محرمانه از علاء دیدار نموده. »(15) بقایی در دوران نهضت ملی شدن نفت، خود را جانشین مصدق تصور میکرد و برای تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینه خود، در طراحی و توطئهها علیه مصدق شرکت جست که از جمله شرکت در ربودن و قتل افشار طوس رئیس شهربانی کل کشور، برای تصاحب پست نخستوزیری است. (16)
بعد از کودتای 28 مرداد بقایی به زاهدی به چشم دولت محلّل و انتقالی نگاه میکرد و خود را جانشین واقعی مصدق میدید به همین علت در مذاکرات طولانی خود با هندرسون سفیر کبیر آمریکا، بعد از کودتا، مطلب را با وی در میان گذاشته که هندرسون با استفاده از یک ضربالمثل فرانسوی بوی گوشزد کرده: «در موقع عبور از سیلاب اسبهای کالسکه را نمیشود عوض کرد. باید حوصله کرد که اوضاع به مسیر طبیعی بیفتد و به این نکات توجّه شود. »(17) با وجودی که وی هیچ فرصتی برای نخست وزیر شدن از دست نمی دهد و برای نخست وزیری به هر قیمتی از پا نمی نشیند وزارت خارجه آمریکا، در آذر 1337 به سفارت گزارش کرده که «بقایی جاه طلب، هدفش را بر روی کمتر از نخستوزیری تنظیم نکرده است… اگر چه فرصت طلب و زیرک است، شاهدی براحتمال وقوع چنین چیزی وجود ندارد. »(18)
همچنانکه در قسمت اول این پژوهش آمد، خمینی تا نهضت 15 خرداد 42 و زندا نی و بعد تبعید و رفتن به نجف به ولایت فقیه معتقد نبوده و خواسته و ایده آلش اجرای قانون اساسی است . با بقائی که او هم در چهارچوب قانون اساسی در صدد دست یافتن به پست نخست وزیری بود، با خمینی هم خط و هم گام می بود و بنابر این علت همراهی و همگامی بقائی با روحانیون طرفدار کاشانی بهبهانی و بعد هم خمینی همراه داشتن حمایت آنها برای رسیدن به پست نخست وزیری است. در این جهت وقتی از سال 1341 حرکت روحانیت به رهبری خمینی شروع ومنجر به نهضت 15 خرداد شد. خمینی حمایت حزب زحمتکشان و بقائی را به همراه داشت. اما بقائی سعی می کرد که به نحوی در سایه و با به نعل و به میخ زدن عمل کند تا موقعیت برایش فرا برسد: «دکتر بقایی گفت مبارزه را عده ای از طبقات روحانی شروع کرده اند. ما اگر دخالت کنیم علاوه بر این که آن ها را سست خواهیم نمود و باعث رکود مبارزه آن ها خواهیم شد و ما نیز سوءاستفاده چی معرفی خواهیم شد که از مبارزه عده ای استفاده نموده و به نام خودمان تمام کنیم ما هرگز در این فکر نبوده و نخواهیم بود. » (19)
بقائی در جریان نهضت 15 خرداد 42 از خمینی طرفداری و حمایت کرد. بعد از دستگیری خمینی، اسدالله علم نخست و زیر در 17 خرداد گفت: «… 15 نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی که در آشوب (15 خرداد 42. ن) ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشتهاند تسلیم محکمه نظامی خواهند شد و محکمه نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد… ولی ما رؤسای آنها را دستگیر کردهایم» (20)
با توجه به مصاحبه فوق مظفر بقایی نامه سرگشادهای در حمایت از خمینی و زمانی که هنوز وی مرجعیت عام پیدا نکرده بود، در تاریخ 15 تیر ماه 1342 خطاب به مراجع روحانی نوشت: « … و از مرحوم آیتالله کاشانی اعلیالله مقامه الشریف در مبارزات مذهبی و سیاسی آن راد مرد مجاهد حمایت کامل کرده است… با مطالعه فتوای شجاعانه و عمیق حضرت آیتالله خمینی به این مضمون که «تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ» تشخیص داد که شخص ایشان صلاحیت کامل مقام ریاست تامه شیعیان جهان را احراز کردهاند… کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ملت ایران برای اطلاعات از همین فتوای عالی لازم دانست نتیجه مطالعات و استنباطات خود را باستحضار مراجع محترم تقلید و روحانیون عظام رسانده … از لحاظ سایسی وظیفه خود دانست مراتب ذیل را باین عده پیشنهاد نماید:
1ـ حضرت آیتالله خمینی بعنوان عالیترین مرجع تقلید و شخص اول روحانیت بتمام مراجع داخلی و خارجی رسماً و بدون ابهام معرفی گردد.
2ـ کلیه تقاضاهای مختلفه بصورت شعار واحد یعنی اجرای کامل قانون اساسی و قوانینی که بتصویب مجلس شورای ملی رسیده است منحصر گردد…» (21)
بعد از آزادی آقای خمینی باز هم حزب زحمتکشان با امضای دکتر بقایی در اعلامیهای که حدود 32 صفحه بود تحت عنوان دفاع از آیتالله خمینی انتشار داد و از جمله نوشت: « … اینک که توفیق انتشار آن پس از آزادی آیات عظام حاصل شد میخواستم بطور ضمنی به مسلمین جهان تبریک عرض کنم ولی متأسفانه پس از یک روز آزادی چون دولت تحمل استقبال مردم را نداشت آیات عظام را در منازل خود برخلاف موازین قانونی محبوس کرد و اکنون در زندانهای نوع جدید دوره سازندگی میباشند. »(22)
آقای سیدجلالالدین مدنی با تمجید از بقائی از دکتر مصدق بدلیل بی تفاوت ماندن و حمایت نکردن از خمینی و نهضت 15 خرداد 42، و در جریان کاپیتولاسیون تنقید کرده و در جلد دوم تاریخ معاصرخود، در رابطه با کاپیتولاسیون مینویسد: «نشریهای مفصل با عنوان هست یا نیست؟ در همان زمان به امضای دکتر مظفر بقایی انتشار یافت و مصوبه مجلس را مورد سؤال قرار داد… گرچه نوشته بقایی کوبنده مستدل و دقیق بود ولی نمیتوانست تأثیر مهمی داشته باشد… ولی بهر حال اقدام بقایی در مقایسه با سایر رجال سیاسی پر ادعا که سکوت داشتند قابل توجه است. »(23)
بی مناسبت نیست که در همین جا برای اطلاع خوانندگان چند نکتهای در مورد دو جلد کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران» را که آقای دکتر سیدجلالالدین مدنی تألیف و تنظیم کرده و توسط «شورای تبلیغات اسلامی» انتشار پیدا کرده است یاد آور شود: از خلال تحلیلهای دو جلد تاریخ معاصر، چنین استنباط میشود که آقای مدنی خود از اعضای حزب زحمتکشان و یا حد اقل از علاقه مندان و پیروان خط کاشانی ـ بقایی و خمینی است و کتاب که در حقیقت در تبیین خط کاشانی ـ بقائی ـ خمینی تنظیم گردیده، دارای تحریفات تاریخی چندی در جهت تخریب مصدق و طرفداران وی و غلبه دادن خط کاشانی ـ بقایی بر خط مصدق است (24)
بقائی که به دنبال دست یافتن به پست نخست وزیری بود، از زمان حکومت مصدق و – همچنانکه در بالا اسناد آن آمد- حتی قبل از آن با سفارت آمریکا رابطه داشت و در هر مرحله ای متناسب با آن مرحله عمل می کرد:
1-شکستن جبهه داخلی علیه مصدق و حمایت از کودتا
در کودتای 28 مرداد «نیروهای بقایی در کنار چاقوکشان شعبان بیمخ قرار داشتند و طرفداران وی در شهرستانها نیز به فعالیت مشغول بودند. ناصر بقایی، پسر عموی او، نامهای از طریق منصور رفیعزاده ارسال کرد و در آن از تظاهرات طرفداران بقایی در روز 28 مرداد سخن گفت شبکه حزب زحمتکشان در تهران و شهرستانها، همراه با سازمان نظامی حزب، نقش مخرب ایفا کردند که یکی از آنها قطعه قطعه کردن سخایی، رئیس شهربانی کرمان، بود. »(25)
و به پاس خدمات بقایی در کودتای 28 مرداد به دریافت یک نشان رستاخیز مفتخر گردید:
جناب آقای دکتر بقایی
به فرمان مطاع شاهانه به پاس فداکاریهایی که در قیام ملی 28 مرداد ابراز داشتهاید به اعطاء یک قطعه نشان رستاخیز درجه یک مفتخر میگردید. »(26)
و عبد الله شهبازی هم به درستی آورده که «در ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 نیروهای دکتر مظفر بقایی از افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند. آنان در عملیات کودتا نیز نقش فعال داشتند و به این دلیل مطبوعات پس از کودتا بقایی را یکی از رهبران “قیام ملی” علیه دولت دکتر مصدق عنوان کردند.» (27)
2- پیشنهاد به آمریکائی ها در تهیه سیاست نفتی برای ایران:
سفارت آمریکا در تاریخ 17 اکتبر 1952( 5/8/ 1331) گزارش مىکند که وابسته کارگرى سفارت اخیراً با آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران ایران و عضو برجسته جبهه ملى ملاقات کرده و مسائلى را مورد بحث و گفتگو قرار داده است. از جمله اینکه دکتر بقایى “مدعى است که با عزیمت انگلیسیها، آمریکا فرصت خواهد داشت تا یک سیاست مستقل و روشن بینانه نفتى براى ایران تهیه کند. او این موضوع را از لحاظ تاسیسات توزیع و پخش و به بازار رسانى نفت توصیف کرد”.(28)
3-راهکار پیشبرد سیاست آمریکا در ایران
اسناد لانه جاسوسى، شماره 23 توصیه های بقایى به آمریکایىها در مورد مسائل ایران و نحوه درگیرى آمریکایىها با آن مسائل و نیز توضیح علت بعضى از مواضع آقاى دکتر بقایى نسبت به آمریکا را در بر مىگیرد. در زیر به دو نمونه از این اسناد و گزارشها اشاره مىشود. در تاریخ 15 دسامبر 1951 (24 /9/1330) آقاى دکتر سپهبدى در یک مذاکره حضورى به وابسته کارگرى سفارت آمریکا آقاى سى. سى نینچ اظهار مىدارد:
“آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکار و علنى علیه ایالات متحده آمریکا اظهار نظر کند. آقاى سپهبدى معتقد است که اگر دکتر بقایى طور دیگرى رفتار مىکرد تودههاى مردم داستانهاى درج شده در مطبوعات را که گفته مىشود تحت الهام کمونیستها است، باور مىکردند که سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران کمک مالى به این حزب کرده و آنرا تحت تشویق معنوى قرار مىدهد”.
آقاى سپهبدى معتقد است که به نفع روابط حسنه بین ایران و آمریکاست که آمریکا هدف حمله قرار گیرد، تا بدین ترتیب هر گونه امکان اینکه ایرانیان باور کنند که ایالات متحده پشتیبان حزب کارگران است رد شود.(29)
و یا آقاى دکتر بقایى و دستیارانش به مأمورین آمریکایى مىگویند: آقاى دکتر بقایى رهبر حزب زحمتکشان، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکاروعلنى علیه ایالات متحده اظهارنظرکند.آقاى دکترسپهبدى به مأمور سفارت مىگوید:
“به نفع روابط حسنه بین ایران و آمریکاست که آمریکا هدف حمله قرار گیرد، تا بدین ترتیب هرگونه امکان اینکه ایرانیان باور بکنند که ایالات متحده پشتیبان حزب کارگران است رد بشود و یا به آمریکا پیشنهاد مىشد بعد از عزیمت انگلیسىها آمریکا فرصت خواهد داشت که یک سیاست مستقل و روشن بینانه نفتى براى ایران تهیه کند. و یا در مورد تصویب لایحه مصونیت قضایى مستشاران نظامى آمریکا در ایران، چون مىداند که ملت ایران مخالف تصویب یک چنین تصویبنامه هایى بوده و هستند و علیه آن اعتراض خواهند کرد آقاى بقایى به آمریکایىها مىگوید که سرگرم تهیه رسالهاى است علیه این تصویبنامه، ولى خطى را که او در مقابل آمریکایىها از آن دفاع خواهد کرد این خواهد بود که آمریکایىها بطور غیر معقولانهاى اجازه مىدهند که این قانون به وجهه آنها و شهرت آنها در ایران لطمه بزند.”(30)
آنچه در مورد دکتر بقایى در اسناد لانه جاسوسى، شماره 23 آمده و دو نمونه آن اینجا نقل شد اگر چه از نظر تاریخى مهم است که معلوم شود آقاى دکتر بقایى و یا همکاران و دستیاران وى نظیر دکتر سپهبدى و یا… رسماً جاسوس و عامل آمریکا و انگلیس بودهاند یا خیر؟ اما مهمتر از این آن است که چگونه مىشود، بهتر از این روش به یک دولت بیگانه جهت ارضاى جاهطلبىهاى خود در جهت پیشبرد سیاست و اهدافشان به آنها خدمت کرد و به آنها راهنمایى و پیشنهاد داد. شما فکر مىکنید کدام جاسوس و یا مشاور خودى بهتر از این پیشنهادها و راهنمایىها را مىتوانست در مواقع مختلف نسبت به دولت مطبوع خودش آمریکا در رابطه با آن وضعیتهاى مختلف که دکتر بقایى و دستیارانش به دولت آمریکا در رابطه با سیاست و پیشبرد اهدافشان دادهاند، بدهد؟ به نظر من کار یک جاسوس و عامل خارجى در داخل یک کشور در مقایسه با روشى که حزب زحمتکشان و آقاى دکتر بقایى و یارانش در رابطه با یک دولت خارجى و منافع آنها – آمریکا و انگلیس – در پیش گرفته بودند، خیلى ناچیز است. زیرا یک جاسوس و یا عامل همیشه و در همه جا مورد سوء ظن است و مطرود و با هزاران ترس و لرز خبرى گیر مىآورد و یا عملى به نفع دولت خودش انجام مىدهد. ولى با این روش که اینها در پیش گرفته بودند، در لباس ملیت، دفاع از منافع کشور، محبوبیت ملى، وطن خواهى و سیاست مستقل ملى و با محبوبیت و وجهه ملى، بهترین پیشنهادها و اطلاعات دست چین شده را در اختیار بیگانه قرار مىدادهاند.
در تاریخ 3 نوامبر 1964 ( 8/12/ 1343) از یک منبع کنترل شده آمریکایى (CAS) به رئیس بخش سیاسى در مورد آقاى بقایى چنین گزارش مىشود:
“1- دکتر مظفر بقایى روز 11 آبان 1343 گفت که آیتالله خمینى در نطق مهمى درقم در روز4 آبان وضعیت موافقتنامه و نیروها و همچنین موافقتنامه دویست میلیون دلارى خرید اسلحه را که اخیراً از تصویب مجلس گذشته مورد حمله قرار داده است.
2- بقایى گفت که خود او سرگرم تهیه رسالهاى است که به امضاى خودش خواهد بود و طى آن او حکومت را به خاطر پشتیبانى و تصویب وضع موافقتنامه نیروها با ایالات متحده آمریکا مورد حمله قرار خواهد داد. بقایى همچنین گفت که خطى را که او در مقابل آمریکاییها از آن دفاع خواهد کرد این خواهد بود که آمریکاییها بطور غیر معقولانهاى اجازه مىدهند که این قانون به وجهه آنها و شهرت آنها در ایران لطمه بزند. بقایى همچنین گفت که او حاضر است به خاطر انتشار این رساله به زندان بیفتد ولى احساس مىکند که براى او لازم است که ابتکارى در این زمینه بعمل آورد زیرا او انتظار دارد که دیگرانى که مخالف این موافقتنامه هستند نیز آنرا مورد حمله قرار دهند”(31).
بقائی بعد از کودتای 28 مرداد به این نتیجه رسیده بود که بدون موافقت و پشتیبانی آمریکا به خواسته خود که نخست وزیری است نخواهد رسید، در این راستا طبق اسناد فوق، درشکستن جبهه داخلی علیه مصدق و حمایت از کودتا، و نشان دادن راهکار پیشبرد سیاست آمریکا در ایران، هم با سفارت آمریکا در تهران و هم از طریق منصور رفع زاده – که بعد با صلاحدید بقائی به عضویت «سیا» در آمده – در آمریکا با آمریکائی ها همگام بوده است. بقائی از یکطرف برای رسیدن به معشوقه خود یعنی نخست وزیری می سوزد و کم کم به این نتیجه می رسد که به هر دلیلی شاه آمادگی نخست وزیری او را ندارد و از طرف دیگر به این واقعیت بیش از پیش پی می برد که روحانیون توان بالقوه و بالفعل بسیج مردم را در اختیار دارند، به احتمال قوی به این فکر افتاده که از طریق روحانیون به معشوقه خود دسترسی پیدا بکند بویژه که روحانیون همگام با مشی کاشانی، بهبهانی و خمینی را هم به همراه دارد . در جریان نهضت خرداد 42 بنا به گزارش ساواک « بقائی مدعی بود که در آن شرایط بهترین فردی است که می تواند سکّان کشتی توفان زده را عهده دار گردد. سوابق او در زمینۀ دوستی با آیت الله کاشانی می توانست زمینه ای مساعد برای وی فراهم کند. بقائی صراحتاً گفت تا آن روز بین مردم و هیئت حاکمه حائل بوده است، ” بگذارید نباشم تا بدن ملت را سرنیزه هیئت حاکمه سوراخ کند” (32)
دکتر حسن آیت هم که از اعضای حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقائی که بسیار هم به او نزدیک و در حکم دستیار و همکارش بود، وی را به این نیروی عظیم بیش از پیش آگاه می سازد.
موافق متن نامه 94 صفحهای آقای آیت که در تاریخ سوم آذر ماه 1342 به آقای مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان نوشته است، عیوب حزب زحمتکشان و راههای برطرف کردن آنها را گوشزد میکند و علاوه بر آن برای رسیدن بقدرت کارهایی را که باید و نباید بکند برای آقای بقایی برمیشمرد و مهمتر از هر چیز دیگر بوی نشان میدهد که چگونه و بچه نحو از نیروی مذهب استفاده کند و در این رابطه تنفرّ خود را از مرحوم مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی و آیتالله زنجانی بطرق مختلف اظهار میدارد و غبطه میخورد که چرا آقای دکتر بقایی با وجودی که سابقه منفی که روحانیت از آن اطلاع داشته باشد، نداشته بلکه سابقه همکاری با آیتالله کاشانی و عنایت ایشان بوی از این زمینه مساعد استفاده نمیکند.
آیت به آقای بقایی گوشزد میکند که « مسئله مذهب و استفاده از نیروی عظیم مذهبی از مسایلی است که باید مورد توجه کامل حزب قرار گیرد… »(33)
پس از تشریح چگونگی استفاده از نیروهای مذهبی اظهار میدارد: « در مرامنامه حتماً باید بعضی از اموری که جنبه مذهبی دارد و موجب جلب افراد مذهبی میشود گنجانده شود و نیز به مذهب اسلام و قوانین مذهبی اشاره گردد تا ضمن اینکه عدهای بدینوسیله به ما میگروند، در آینده هم از حربه دین برعلیه ما استفادهای نتوانند بکنند» (34)
در مورد مرحوم بازرگان و آیتالله حاج سید جوادی میگوید: « جنابعالی نه تنها سابقه منفی که روحانیت از آن اطلاع داشته باشد نداشتید بلکه سابقه همکاری جنابعالی با آیتالله کاشانی و عنایت ایشان نسبت به شما و شعار نصرمن الله و فتح قریب که زیب شاهد بود و امثال آن زمینه مساعدی برای جنابعالی فراهم آورده بود. »(35) و شخصیت شما «گذشته از آن در تمام نهضت آزادی شخصیتی که حتی قابل مقایسه با جنابعالی باشد وجود نداشت. یعنی شخصیتی که از طرفی سابقه همکاری و همگامی با بزرگترین شخصیت سیاسی و مذهبی عصر حاضر ایران یعنی آیتالله کاشانی را داشته باشد و از سوی دیگر سابقه 14 سال مبارزه کوبنده و شکننده را دارا باشد و از جانب دیگر شخصیت بینالمللی در ردیف آقای دکتر مصدق پیدا کرده باشد. نهضت آزادی فاقد چنین امتیاز بزرگی بود.» (36)
آیت در نامه خود به بقائی برای تبدیل حزب زحمتکشان به یک حزب طراز نوین و قوی برای بدست گرفتن قدرت و رهبری کشور، 20 پیشنهاد (37) که در اینجا چند نمونه آن آورده می شود بوی ارائه میدهد:
1-تبلیغات خارج از کشور را برای رسوخ در روحانیت و مردم وسعت دهیم.
2-یک هسته قوی مخفی تشکیل دهیم تا در صورت توقیف افراد شناخته شده، فعالیت متوقف نشود و بسیاری از کارهای ضروری که بنام حزب نمیشود انجام داد، آن تشکیلات مخفی انجام دهد.
3-در تعقیب پیشنهادهای قبلی در خصوص ایجاد یک جمعیت مذهبی در کنار حزب مجدداً پیشنهاد مزبور را تکرار میکنم. میتوانیم هیئتهای متعدد و مذهبی و غیره تشکیل دهیم و از آن طریق به مبارزات خود ادامه دهیم.
4-کلیه افراد حزب و بویژه افرادیکه در رأس قرار دارند از تظاهر به هر عملی که مغایر ظواهر سنن و شعائر مذهبی و ملی باشد خودداری شود.
نظر به اینکه دکتر حسن آیت نقش بزرگی در آوردن ولایت فقیه به مجلس خبرگان و تصویب آن داشت، بعضی ها کوشش کردند، وانمود کنند و بگویند: آیت از حزب زحمتکشان کناره گیری و به بقائی پشت کرده و راه و رسم دیگری را در پی گرفته است. به شرحی که در قسمت چهارم این تحقیق خواهد آمد فاقد حقیقت است. در بخش سوم این نکته که خمینی و بقائی هر دو ضد دموکراسی هستند و معتقدند که رأس حکومت باید در دست یک فرد باشد مورد بحث قرار می گیرد.
محمد جعفری 27/خرداد/1399
نمایه و یادداشت:
14-پاریس و تحول انقلاب، چاپ اول ص281؛ به نقل از: اسناد لانه جاسوسی شماره 23، ص 142-141.
15-اسناد سخن میگویند، پژوهش و برگردان دکتر احمد علی رجائی میهن سروری (رجائی)، جلد دوم، سند شماره 322.
16–توطئه ربودن و قتل سرلشکر افشار طوس رئیس شهربانی حکومت ملّی، گردآورنده محمد ترکمان، چاپ اول 1363، ص 124 و 5 و برای اطلاع دقیقتر مطالعه اسناد گردآوری شده در این سند ضروری است.
17-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 177.
18-اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص 164.
19- زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص267.
20- تاریخ سیاسی معاصر، سیدجلالالدین مدنی، ج دوم آبان 1362،ص 49 .
21- همان سند، ص50-49.
22- همان سند، ج دوم آبان 1362، 58.
23- همان سند، ج دوم آبان 1362، ص 85 و 61.
24- برای اطلاع بیشتر در مورد بعضی از تحریفات تاریخ سیاسی معاصر به کتاب «تقابل دو خط» چاپ اول ص 176–162 و چاپ دوم 226-214 مراجعه کنید.
25- زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص172.
26- همان سند.
27- https://www.shahbazi.org/pages/baghai.htm
28– اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص 152-151.
29- اسناد لانه جاسوسى، شماره 23، ص 142-141.
30- اسناد لانه جاسوسى، شماره 23، ص 193-196.
31-اسناد لانه جاسوسى، شماره 23، ،ص 187-186.
32-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص266؛ گزارش ساواک 19و20/3/1342.
33-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات پژوهشهای سیاسی 1377، چاپ اوّل، ص 509.
34-همان سند، ص 512.
35-همان سند، ص 525ـ 523.
36-همان سند، ص 536 ـ 535.
37-آیت در خلال نامه 94 صفحه ای خو به بقائی جهت ایجاد حزبی نوین برای دست گرفتن قدرت 20 پیشنهاد بوی ارئه می دهد. برای مطالعه کامل این پیشنهاد ها به زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی ص 561-554 و برای خلاصه این 20 پیشنهاد به تقابل دو خط چاپ اول ص 127-124 و چاپ دوم ص179-177 مراجعه کنید.