back to top
خانهدیدگاه هامحمد جعفری: الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه...

محمد جعفری: الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه – بخش چهارم

Jafari Mohamad

ب- ابتکار طرح ولایت فقیه در مجلس خبرگان توسط حزب زحمتکشان و بقائی

نظر به اینکه یکی از وظایف دولت موقت تهیه قانون اساسی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید بود. دولت موقت هم عده ای از حقوق دانان را مأمور تهیه و تدوین طرح قانون اساسى کرد. قانون اساسی جدید تهیه و پس از حک و اصلاح آن، متن نهایی که به تآیید دولت موقت و تصویب شورای انقلاب رسید و و مورد تأیید علما و آقای خمینی هم قرار گرفت و در آن بحثی و حتی کلمه ای از ولایت فقیه نبود. در مورد اینکه این قانون اساسی چگونه به رأی ملت گذارده شود در شورای انقلاب دو نظر بود:

یکى اینکه همین قانون اساسى به رفراندوم گذاشته شود و دیگر اینکه مجلس مؤسسان تشکیل شود و این قانون اساسى درمجلس مؤسسان500 – 600 نفره به تصویب نهایى برسد. هر کدام از طرفین این دو نظر هم دلایل خود را داشت و درآخرین مرتبه که جلسه در قم و با حضور آقای خمینی تشکیل شد به نتیجه مشخصی نرسیدند. سرانجام آقاى طالقانى وسط را گرفته و پیشنهاد مجلس خبرگان را دادند و گفتند: براى اینکه مشکل حل بشود، مى‏شود مجلس مؤسسانى که اعضاء آن محدود به 60 – 70 نفر باشد تشکیل داد و این مجلس مؤسسان محدود کار تصویب قانون اساسى را به پایان برساند. این پیشنهاد پذیرفته شد و قرار بر این شد که مجلس مؤسسان محدود یعنى مجلس خبرگان تشکیل بشود و در آن قانون اساسی جدید که دولت موقت تأیید و شورا انقلاب هم آن را تصویب کرده وآقای خمینی و سایر علما هم آن را تأیید کرده اند در این مجلس خبرگان قانون اساسی به تصویب نهایی برسد.  

مجلس خبرگان درست همزمان در سالگرد کودتای 28 مرداد ماه 58 افتتاح شد که غیر مستقیم این معنی را در بطن خود داشت که از این به بعد کار به دست موافقان و حامیان کودتای 28 مرداد رقم خواهد خود. اما در آن زمان کسی به آن توجهی نکرد. در مجلس خبرگان آقای منتظری رئیس مجلس و آقایان بهشتی و آیت به ترتیب نایب رئیس اول و دوم انتخاب شدند. در مجلس خبرگان پیشنهاد قانون اساسی تهیه و تصویب شده دولت موقت و شورای انقلاب و تأیید مراجع و آقای خمینی به کنار نهاده شد و حسن آیت نظریه ولایت فقیه دکتر بقائی را ابتدا به آیت الله منتظری القا کرده و بعد با موافقت او که رئیس مجلس خبرگان بود، طرح به مجلس آورده شد و وسیله آقای منتظری و آیت، بحث تصویب و اختیارات ولایت فقیه به صحنه آمد و چون ولایت فقیه با اسلام بیانگر قدرت آقای خمینی و دیکتاتوری صلحای آقای بهشتی (57) همآهنگی داشت آقای خمینی که تا آن زمان از ملیون و آزادیخواهان واهمه‌ای داشت و تا قبل از تشکیل مجلس خبرگان نامی از ولایت فقیه به میان نیاورده بود، وقتی زمینه را مساعد دید ماهی پس از تشکیل مجلس خبرگان در 30 مهر و 1 آبان 58 با غوغا سالاری سخت بر مخالفان ولایت فقیه تاخت. (58) و چون طرح موافق ذائقه سایر روحانیون قدرت طلب و بویژه اعضای روحانی مجلس خبرگان بود، از تصویب مجلس خبرگان گذشت.

 

هیچ جای شک و شبهه ای نیست که طرح نظریه ولایت فقیه دکتر بقائی در مجلس خبرگان و در تصویب آن آیت نقش ویژه ای بازی کرده است و این را هم خودش و هم بعضی دیگر از زعمای آن زمان جمهوری ولایت فقیه اذعان کرده اند. دکتر حسن آیت در یک مصاحبه مطبوعاتى در محل حزب جمهورى اسلامى گفت:

«علت اینکه روزنامه انقلاب اسلامى و سایر ضدانقلابیون… علیه من دست به سمپاشى زده‏اند دو چیز است: یکى اینکه من قانون اساسى را که تلاش کردم و در مجلس خبرگان از صورت غربى به صورت اسلامى درآوردم بى اعتبار سازند و دوم اینکه چون من باعث به تصویب رسیدن اصل ولایت فقیه هستم مى‏خواهند از من انتقام بگیرند».(59)

وقتی هم در 14 مرداد 60 آیت ترور شد، آقای رفسنجانی نوشت: « وی [یعنی حسن آیت. ن.] پس از انقلاب به عنوان نائب رئیس مجلس خبرگان، نقش مؤثری در تصویب مواد مربوط به ولایت فقیه ایفا کرد. شهید آیت همچنین در افشاگری علیه بنی صدر بسیار فعال بود.» (60)

در پیش نویس قانون اساسی تهیه و تصویب شده دولت موقت و شورای انقلاب و تأیید مراجع و آقای خمینی که در آن هیچ ذکری و یا نامی از ولایت فقیه به میان نیامده بود و قرار هم بود که این قانون در مجلس خبرگان به تصویب برسد، ناگهان دو هفته‏ قبل از تشکیل مجلس خبرگان آقاى منتظرى مصاحبه‏اى کرد و گفت:

«غرب زدگى پیش نویس قانون بیش از شرع زدگى آنست. یکی از مسائلی که باید در قانون اساسی گنجانده شود مسئله ولایت فقیه و حکومت فقیه است…خلاصه در این قانون بایستى ولایت و حکومت فقیه کاملاً تصریح شود» (61)

توضیح آقای رفسنجانی در مورد تشکیل مجلس خبرگان و تصویب ولایت فقیه گویا است:

«همانطوری‌که پیش از این گفته‌ام، اصل ولایت فقیه و محتوای آن را امام، سالها پیش در نجف بحث کرده بودند و تقریباً از نظر تئوری موضوع روشن بود، امّا در مورد شکل اجرائی آن فکر نشده بود. به همین دلیل در پیش‌نویس قانون اساسی ـ که جمعی از کارشناسان و حقوقدانان با دیدن قوانین اساسی دنیا آن را تهیه کرده بودند ـ بحثی از ولایت فقیه نیامده بود. آن پیش‌نویس در شورای انقلاب که آمد، آنجا این بحث، به ذهن‌مان نرسید که بگنجانیم و وقتی هم این پیش‌نویس پس از تصویب شورای انقلاب، خدمت امام دادیم و حضرات آیات گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی مرعشی (62) و دیگر علمایی که آن موقع بودند، آنها هم گنجاندن این بحث در متن قانون به ذهنشان نرسید. در برخی محافل و مطبوعات، بحثهایی در این زمینه وجود داشت و حتی آقای منتظری، در آستانه انتخابات مجلس خبرگان، مصاحبه‌ای کرد و خواستار گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی شد ولی بطور رسمی این بحث تا تشکیل مجلس خبرگان، در جای دیگر مطرح نشد…امام (ره) هم وقتی این بحث بطور جدی مطرح شد و متوجه شدند این نقص در پیش‌نویس قانون اساسی بوده است، خیلی محکم ایستادند و از آوردن مسئله ولایت فقیه در قانون اساسی دفاع کردند. »(63)

آقاى مهندس عزت‏الله سحابى در رابطه با ولایت فقیه و دکتر حسن آیت و نقش وی در پیشنهاد و تصویب ولایت فقیه در مجلس خبرگان در مصاحبه با اینجانب متذکر شد که ولایت فقیه را حسن آیت و اسرافیلیان از دوستان و همکاران دکتر بقایى و حزب زحمتکشان ابتدا به آقاى منتظرى پیشنهاد کرده‏ و سپس به مجلس خبرگان آورده شد:

«هنگامى که مجلس خبرگان تشکیل شد، آقاى آیت جزء اعضاء هیئت رئیسه بود. وى در روز تشکیل مجلس خبرگان سخنرانى کرد و در آن مسئله ولایت فقیه را عنوان کرد و گفت: دولت موقت صلاحیت نوشتن قانون اساسى رانداشته است و مجلس خبرگان خودش باید رأساً قانون اساسى را از نو بنویسد و بعد از آن آقاى آیت بعضى از مواد قانون اساسى مصوب شوراى انقلاب را با قانون مشروطیت مقابله کرد و نتیجه گرفت که آن قانون خیلى مترقى‏تر از این قانون بوده است و حداقل با بودن پنج مجتهد رنگ و بوى اسلامى دارد، در صورتیکه این قانون مصوب شوراى انقلاب اصلاً رنگ و بوى اسلامى ندارد. بعد از آن وى متن آماده شده‏اى را آورد و تک تک مواد آن را به بحث گذاشت و به تصویب رسانید. بعدها در پرونده آقاى دکتر آیت مشاهده شد که مسئله ولایت فقیه را، وى عنوان کرده است.

از طرف دیگر روزى آقاى موسوى اردبیلى در شوراى انقلاب جزوه‏اى را که حزب زحمتکشان تهیه کرده بود و به امضاء شوراى مرکزى آن حزب بود و بوسیله یکى از اعضاء خود آنرا به آقاى موسوى اردبیلى داده بودند، وى آن را به من داد. در آن جزوه ذکر شده بود که این قانون اساسى که دولت موقت تهیه کرده است، فقط در آن بجاى شاه رئیس جمهور گذاشته شده است و رنگ و بوى اسلامى ندارد و همان قانون مشروطیت است، با این تفاوت که آن قانون مشروطیت خیلى از این قانون اساسى تهیه شده وسیله دولت موقت مترقى‏تر بوده است، چونکه در متمم آن قانون آمده است که براى تطابق قوانین با شرع باید قوانین به تصویب پنج مجتهد برسد. آقاى مهندس سحابى در ادامه آن اضافه کردند و گفتند: در دوره اول مجلس شوراى اسلامى که من نماینده بودم به کمیسیون برنامه و بودجه رفتم و آقاى دکتر آیت هم به این کمیسیون آمد و من با وجودیکه از وى خوشم نمى‏آمد، ولى چون هر دو در یک کمیسیون بودیم و من در آن کمیسیون رئیس بودم، گهگاهى با هم صحبت مى‏کردیم و با هم در رابطه بودیم و اصولاً در یک کمیسیون کارى، همه با هم در ارتباط و گفتگو هستند. روزى دکتر آیت در کمیسیون برنامه و بودجه در مورد ولایت فقیه براى من و آقاى مهندس معین فر چنین نقل کرد: من و اسرافیلیان رفتیم خدمت آقاى منتظرى و گفتیم که مردم انقلاب کرده‏اند که ولى فقیه حاکم باشد و قانون اساسى اسلامى باشد، حالا این پیش نویس قانون اساسى که وسیله دولت موقت تهیه شده و به تصویب شوراى انقلاب رسیده است رنگ و بوى اسلامى ندارد و این قانون اساسى اسلامى نیست و باید تغییر کند و بصورت اسلامى درآید و ولایت فقیه باید در قانون اساسى جمهورى اسلامى باشد . بعد از این جریان فهمیدیم که مصاحبه آن روز آقاى منتظرى همان بوده است که حسن آیت و اسرافیلیان از دوستان و همکاران دکتر بقایى و حزب زحمتکشان به وى پیشنهاد کرده‏اند.» (64)

آقای مسعود بهنود هم که پی گیرمسئله بوده و همچنانکه در قسمت سوم آمد، با بقائی همان اوایل بعد از پیروزی انقلاب مصاحبه و گفتگو کرده برایش آشکار شده که دکتر حسن یکی از اعضای حزب زحمتکشان و بسیارهم به بقائی نزدیک بوده و او نظریه ولایت فقیه دکتر بقائی ابتدا به آقای منتظر القا و بعد هم با موافقت ایشان آن را به مجلس خبرگان آورده است. (65)  

نظر به اینکه دکتر حسن آیت نقش بزرگی- همچنانکه خودش و زعمای جمهوری اسلامی به صراحت بدان اذعان کرده اند- در آوردن ولایت فقیه به مجلس خبرگان و تصویب آن داشت، بعضی ها کوشش کردند، وانمود کنند و بگویند: آیت از حزب زحمتکشان کناره گیری و به بقائی پشت کرده است که به شرحی که در پائین خواهد آمد این نکته فاقد حقیقت است.

 

آیا حسن آیت از بقائی و حزب کناره گیری کرده است؟

در دیکتاتوری ولایت مطلقه تمامی سعی و کوشش بر این بوده که تاریخ کشور حتی از دوران باستان تا به امروز را از نو بنویسند که همآهنگ و موافق قدرت آن ها باشد و چنان نشان دهد که نه نتها ایران بلکه جهان را هم اینان اداره و هدایت کرده اند. چون این آیت بود که ولایت فقیه را به مجلس خبرگان ارائه داد و آن را به تصویب رساند. و نظر به اینکه بقائی و حزب زحمتکشان که جزو باند کودتاگران 28 مرداد بودند، مورد تنفر و انزجار بود، بر این اساس کوشش مذبوحانه ای شده است که جا بیندازند که آیت از بقائی و حزب کناره گیری و از وی دوری گزیده است. آیت در سال 1339 به عضویت حزب زحمتکشان در آمده و بنا بر اعترافات خودش تا سال 1350 عضو حزب بوده و از آن تاریخ به بعد از عضویت در حزب کناره گیری کرده است. فرض محال محال نیست. فرض را بر این می گذاریم که او بعد سال 1350 دیگر در حزب نبوده است. سئوال اساسی در این رابطه این است که آیا در حزبی نبودن دلیل بر مخالفت با حزب و خط مشی رهبری آن حزب آن است؟ و آیا نمی شود خارج از حزبی بود ولی برای پیشبرد خط مشی حزب و موفقیت رهبری آن کوشید؟ در تمامی احزاب دنیا افرادی خارج از آن حزب هستند که از بسیاری از افراد درون حزبی، برای پیشبرد اهداف و خط و خطوط آن حزب مؤثر تر و مفید تر هستند. نه تنها چیزی که حکایت از این داشته باشد که آیت از بقائی بریده و از وی و خط و مشی اش بری شده است وجود ندارد. بلکه به عکس وی در بیرون و خارج از حزب زحمتکشان برای پیشبرد حزب عمل می کرده است. و این هم در بسیاری از احزاب متداول است که کسانی بیرون از حزبی به عنوان شخص بی طرف پیشبرد خط مشی آن حزب را غیر مستقیم به پیش می برند و این روش برای پیشبرد هدف حزب بسیار مؤثر تر از اعضای رسمی حزب است. در احزاب این روش نیز متداول است که بعضی از امور و کارهائی را که نمی شود بنام حزبی انجام داد، در خارج از حزب سازمان های مخفی برای حزب تشکیل می شود و آن امور و کار ها بدون نام حزب و بنام آن سازمان ها در جهت پیشبرد خط مشی حزب بدون اینکه در تیر رس حکومت و یا احزاب دیگر باشد، انجام می گیرد و حزب زحمتکشان بقائی هم از آن مستثنی نبوده بویژه که حتی بقائی در ساواک برای دستیابی به اطلاعات چند نفر و از جمله منصور رفیع زاده را کاشته بود. با این نگاه اگر به مسئله نگریسته شود، دیگر مهم نیست که آقای آیت در حزب زحمتکشان بعد از پیروزی انقلاب بوده و یا نبوده است. مهم روشن شدن اجرای خط کاشانی ـ بهبهانی ـ بقایی است که همه جا حضور داشته است، تازه اگر هم رسماً جزو اعضای حزب نبوده، در آن سازمان مخفی که خود پیشنهاد دهند آن به بقائی است که «هسته یک تشکیلات قوی مخفی ریخته شود که در صورت توقیف افراد شناخته شده فعالیت متوقف نشود و گذشته از آن انجام بسیاری از کارهای ضروری که بنام حزب نمی‌شود انجام داد آن تشکیلات مخفی انجام دهد» (66) در آن هسته مخفی در خط حزب زحمتکشان عمل می‌کرده است. درکتاب خاطرات سیاسی بقائی به در ستی آمده: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی مکتب و میراث بقائی، به سان برخی دیگر از جریان های سیاسی گذشته که در این مرحله از نوزائی جامعه ایران تجدید حیات. یافتند، مدافعانی داشت.» (67) و در حزب زحمتکشان دو گروه و طیف ناهمگون وجود داشت: گروهی که زمینه مذهبی داشتند و گروه سپهبدی، زهری، رفیع زاده و خطیبی. موافق اسناد « رویه بقائی با گروه نخست عوام فریبانه و دسیسه کارانه» و با گروه دوم «صمیمانه و همدلانه بود» بود (68) و سرشناس ترین گروه نخست « دکتر سید حسن آیت بود که متن کامل 94 صفحه ای او به بقائی(مورخ 3 آذر 1342) در کتاب حاضر مندرج است. … معهذا چنانکه در نامه آیت خواهیم دید، گروه نخست همچنان خود را پیروان راستین مکتب بقائی و تداوم بخش میراث او می انگاشتند.» (69) در رابطه با آیت خلخالی هم در نامه خود در تاریخ 14/5/59 در چرائی مخالفت خو را با وی به نکات مهمی اشاره می کند و از جمله دلایل نوشت آیت«… از تیپ روشنفکران فقط آقای بقایی را در خط امام می‌دانست و این مطلب برای ما قابل قبول نبود که او با بقایی ارتباط نداشته باشد و حال آنکه از او تعریف و تمجید می‌کرد. باید سؤال کرد که عیب بقایی چه بود که با او ارتباط را قطع کردی و اینهمه تمجید از او چه معنایی دارد و آیا این حقیقت نفاق نیست.» (70) خلخالی در نامه خود متذکر می شود:

«و حتی روزی مرا به خانه آیت دعوت کردند و آقای شمس اردکانی سفیر ایران در کویت هم حضور داشت. پس از صرف غذا درباره افراد و اشخاص و طبعاً سیاست سخن به درازا کشید مخصوصاً درباره دولت موقت که ایشان مانند من اصرار داشت که این دولت بدرد نمی‌خورد و لذا گفت که من از حالا از میان اساتید و افراد برجسته لیستی تهیه کرده‌ام ومشغولم که در آتیه کابینه تشکیل بدهم» (71)   همچنانکه خلخالی در نامه خود متذکر می شود، آیت خود را برای نخست وزیری آمده کرده بود. افزون بر آنچه در بالا آمد آقای مهندس عزت الله سحابی نقل کرد که « در بازجویى‏هایى که از بقایى به عمل مى‏آید، اعتراف مى‏کند که با آمریکایى‏ها کار مى‏کرده است. از وى مى‏پرسند دیگر چه کسانى با شما همکارى مى‏کرده و عامل بوده‏اند. مى‏گوید: اول به مقدم مراغه‏اى پیشنهاد کردند و وى همکارى را پذیرفت و دوم محمود کاشانى از طریق انگلیسیها به آمریکایى‏ها وصل مى‏شود وآقاى دکتر حسن آیت نیز همکار من بوده است.» (72) در بالا هم از آقای بهنود آمد که با اطلاعاتی که از مصاحبه اش با بقائی به دست آورده نقل کرده که دکتر حسن آیت « بسیار هم به بقائی نزدیک بود

آیت هم که حقیقتاً در خط بقایی و برای به قدرت رساندن وی کوشش می‌کرد، بر این نظر بود که با وسیله قرار دادن مذهب و جلب حمایت رهبران مذهبی می‌توان قله قدرت را فتح کرد و همانطوری که در بخشی از این تحقیق ملاحظه شد که وی چگونه اینگونه روشها را در نامه‌اش به بقایی توضیح می‌دهد. در همان نامه به بقائی یادآوری می‌کند که باید رسالت نجات مردم ایران را به مثابه «کاوه»ای ایفا کند.

«پس از قرنها مجدداً جامعه ما احساس می‌کند که احتیاج به یک کاوه دارد که با برافراشتن درفش خود مردم را از دست ضحّاک زمان برهاند. و چون جامعه احتیاج به چنین کاوه‌ای را با تمام وجود خود احساس می‌کند، خواه ناخواه چنین کاوه‌ای پیدا خواهد شد همانطوری‌که آیت‌الله خمینی پیدا شد. آن عده از مردم که عمیق فکر می‌کنند و تاریخ معاصر را به خوبی مطالعه کرده‌اند و از مقتضیات زمان به خوبی آگاهند و غرض و مرضی هم ندارند، بدون استثنا چشمِ انتظارشان به شما دوخته شده و آن کاوه را در وجود شما جستجو می‌کنند. چون لااقل نشان داده‌اید که صمیمانه خواهان نجات مملکت هستید و هیچگاه حاضر نیستید به خاطر جا و مقام با خون مردم بازی کنید.» (73) این مطلب جای هیچ شک و شبهه باقی نمی‌گذارد که دکتر آیت نه تنها آقای خمینی را رهبر و نجات دهنده کشور نمی‌دانسته و بدنبال اسلام نیز نبوده، بلکه چشم به راه «کاوه‌ای» در کسوت دکتر بقایی بوده است و منافقانه و برای رسیدن به هدف خود بعنوان وسیله ای آقای خمینی و روحانیت، اسلام و ولایت فقیه را ـ به همان نحوه که در نامه خود(منظور نامه 94 صفحه‌ای است که آیت در تاریخ یکشنبه سوم آذر 1342 برای آقای بقایی نوشته است) برای بقایی توضیح داده ـ مطرح می‌کرده است. بدین علت بعد از پیروزی انقلاب با روحانیون حزب جمهوری، دست به تشکیل حزب جمهوری اسلامی زد و با حمایت آنها به مجلس راه یافت. با توجه به نکات ذکر شده آیت هرگز از بقائی نبریده بلکه برای رساندن بقائی به قله قدرت تمامی سعی و کوشش خود را بکار برده است. جالب است بدانید که آیت در ابتدآ جزوهیأت مؤسسین حزب جمهوری اسلامی بود و در روز افتتاح و اعلام موجودیت حزب هم در اسفند 57 جزو امضاء کننده اعلام موجودیت آن اعلان شد و همزمان با خامنه‌ای، موسوی اردبیلی و رفسنجانی به جز بهشتی که در جلسه حاضر نبود ااز وی مصاحبه به عمل آمد. «جز آیت‌الله بهشتی، همۀ اعضای امضاءکنندگان اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی را در برابر دارم. حاصل این نشست بی‌تردید ضرورت آگاهی‌های نخستین را نسبت به این سازمان سیاسی جدید، به کار خواهد آمد و نقطه نظرهای عمومی این حزب را روشن خواهد کرد. من می‌پرسم و چهار امضاء کننده یا مؤسس، پاسخ می‌دهند، سیدعلی خامنه‌ای ـ دکترسید حسن آیت ـ عبدالکریم موسوی [اردبیلی] و هاشمی رفسنجانی. از من خواسته‌اند که به نوشتن اسمشان بسنده کنم، بی‌هیچ عنوانی و پسوندی. » (74) و بعد هم عضو شورای مرکزی و رهبری شاخه سیاسی حزب هم در اختیارش قرار گرفت. اما کمی بعد که مخالفت ها در جامعه علیه آیت و بقائی شروع شد، نامش از جزو هیأت موسسین حزب برداشته و به جایش دکتر جواد با هنر قرار داده شد. در صورتی که در روز اعلان موجودیت حزب نامی از با هنر در میان نبود و همان چهار نفر به اضافه دکتر بهشتی که در آن جلسه غایب بود صحنه گردان و گفتگو کننده به عنوان مؤسسین حزب بودند.

بقائی بعد از پیروزی انقلاب با جمهوری اسلامی همدلی و همگام و این همگامی و همدلی بیش از حدود ده ماه طول نکشید (75). به شرحی که خواهید خواند بقایی بعد از آنکه متوجه می شود که در چهارچوب ولایت فقیهی که خود برایش طرح نوشته و با کمک دستیارش در مجلس خبرگان به تصویب رسیده است شانسی برایش وجود ندارد و تمام رؤیا و آرزوی دیرینه‌اش را نقش بر آب دید. از این مرحله به بعد آیت و بقایی، در دو نقش مختلف برای هدفی مشخص وارد عمل شدند. به توضیح این قسمت در پایان این مطالعه باز خواهم گشت.

حال که معلوم شد که دکتر حسن آیت به بقائی پشت نکرده و تا آخر با وی همراه و همگام بوده است، جا دارد که نقش بقائی در مورد طرح ولایت فقیه و مجلس خبرگان از زبان خودش بررسی شود.

 

محمد جعفری 10/خرداد/1399

mbarzavand@yahoo.com

 

نمایه و یادداشت:

57-سقوط دولت بازرگان، به کوشش دکتر صفاریان، مهندس معتمد دزفولی، چاپ دوم ، ص 329.

58-صحیفه نور، رهنمودهای آقای خمینی، جلد 10، ص 27 و ص 36 ـ 33.

59- کتاب غائله 15 خرداد، دادگسترى جمهورى اسلامى، چاپ اول، ص 356 و 357.

60-عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی بادداشت 14 مرداد 60 ص 228.

61- کیهان، سه شنبه 16 مرداد ماه 1358، شماره 10776، ص 6.

62-حضرات آیات شریعتمداری، نجفی مرعشی و گلپایگانی موافق ولایت فقیه نبودند و نه آنطوری‌که آقای هاشمی رفسنجانی آورده که «به ذهنشان نرسید

63-انقلاب و پیروزی، هاشمی رفسنجانی، به اهتمام عباس بشیری، زیر نظر محسن هاشمی 1383، ص 357ـ356.

64- پاریس و تحول انقلاب…، چاپ اول ص 275-274     و چاپ دوم ص 289-288.

65- https://www.youtube.com/watch?v=fHy3w9FfTdg

66-تقابل دو خط، چاپ دوم ص179و182؛ زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی ص 560.

67-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص30.

68- همان سند

69-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص30.

70-کیهان، سه‌شنبه 14 مرداد 1359، شماره 11061، ص 10، خلخالی، چرا به آیت رأی مخالف دادم؟ و تقابل دو خط، چاپ دوم ص 173.

71- کیهان، سه‌شنبه 14 مرداد 1359، شماره و 11061 و تقابل دو خط، چاپ دوم ص 172-171.

72- پاریس و تحول انقلاب…، چاپ اول ص 276 و چاپ دوم ص 290.

73-تقابل دو خط، چاپ دوم ص 266؛ زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، ص 550.

74- کیهان پنجشنبه 3 اسفند 1358، شماره 10644، ص 5 و کیهان شنبه 5 اسفند 58، شماره 10645؛ کسانی که مایل به اطلاع تمام گفتگوی چهار نفر از افراد مؤسسین حزب جمهوری اسلامی در روز افتتاح اعلان موجودیت حزب هستند به سند فوق مراجعه کنند.

75- زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان، ص 316.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید