خانم هانا آرنت میگوید نظامهای توتالیتر در طول حیات خود سه مرحله را میگذرانند:
● مرحله اول اکثریت مردم سرمست از ایدئولوژی به دنبال رهبران خود راه میافتند، انگار بهشت گمشده خود را یافتهاند. ایدئولوژی را دربست میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
● مرحله دوم، دوم واقعیات چهره خود را نشان داده و هیچ کدام از وعدههای فریبنده رهبران تحقق نیافته است. مردم از نظام دلزده و مأیوس میشوند. در این مرحله گروهی به فکر اصلاحات میافتند ولی به دلایل متعدد از جمله این که اصول ایدئولوژی را نمیتوان تغییر داد، اصلاحات راه به جایی نمیبرد.
● مرحله سوم یا مرحله نهایی رﮊیمهای توتالیتر است. در این مرحله، متولیان تمامیت خواه سعی میکنند از خشونت عریان استفاده کنند. از بین همفکران سابق، هر کس با آنها کوچکترین زاویهای داشته باشد را از دایره خودیها میرانند. تصفیههای گسترده شروع میشود و دایره خودیها کوچک و کوچکترو ناکارآمدیها عمیقتر و تعداد مخالفان بیشتر و بیشتر میشود و نهایتاً سیل اعتراضات میآید و همه چیز را با خود میبرد.
نظر هارنت نیاز به نقد دارد: در مرحله اول، مردم مرامی را که به آنها پیشنهاد میشود میپذیرند با این تصور که رابطهها را نه قدرت که حقوق مندرج در مرام تنظیم خواهند کرد. دلیل، اصول راهنمایی که لنین به جامعه روسی پیشنهاد میکرد و چون حاکم شد، آنها را به کناری نهاد و مدعی شد به بورژوزای کلک زدهاست! همان کار خمینی کرد (جعل ولایت مطلقه فقیه) و همان سخن که خمینی گفت (در فرانسه از راه مصلحت حرفهایی زدهام و حالا خلاف آنها را میگویم). در مرحله دوم، آن مرام را قدرت جدید از خود بیگانه میکند. این اصول ایدئولوژی نیست که چون تغییر ناپذیر هستند، اصلاحات ممکن نیست، چراکه قدرت جدید خود عامل تغییر این اصول است. چنانکه لنین اندیشه مارکس را مارکسیسم خواند و سه تغییر اساسی در نظر مارکس ایجاد کرد و شد مارکسیسم – لینیسم و استالین در دنباله روی از او، آن اندیشه را میان تهی کرد. بنابراین، مرحله دوم، مرحله استقرار قدرت توتالیتر، از خود بیگانه ساز مرام راهنما و تنظیم کننده همه رابطهها از رابطه فرد با فرد تا رابطه جامعه با دولت است. در این مرحله است که یا جامعه فعلپذیر میماند و از میان میرود و یا رژیم از درون گرفتار پویایی مرگ و از بیرون، گرفتار پویایی حیات جامعه میشود و از میان میرود. هنوز که هنوز است، رابطه مرام با قدرت «مجهول» است و تا وقتی این «مجهول» معلوم نگردد، به دنبال هر جنبش، قدرت بازتولید میشود. بهررو، به یمن این نقد و از منظر قدرتی که در ایران امروز تنظیم کننده همه رابطهها است، در وضعیت رژیم ولایت مطلقه فقیه تأمل میکنیم:
ابتدای تیر ماه، خبر آمد سردار حسین زیبایی نژاد معروف به حسین نجات به فرماندهی قرارگاه سرکوب استان تهران، ثارالله، رسید. در کتاب «جمهوری اسلامی ایران: از بازرگان تا روحانی» نوشته فریدون قاسمی، صفحه ۲۶۲ آمده است: «در جریان حمله به کوی دانشگاه کسانی مانند سردار حسین نجات فرمانده سپاه ولیامر به همراه سردار محمد رضا نقدی، سردار محمد باقر ذوالقدر و دیگران طرح سرکوب دانشجویان و حتی عزل سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت را ریخته بودند.»
اینک، او جای سرداراسماعیل کوثری از فرماندهان معلومالحال را گرفتهاست و، طبق معمول این تغییرات، کوثری مشاور (مقامی سرکاری در ایران)، شدهاست. چه اموری پس پرده این تغییرات نهفته است؟
● آیا نزدیک شدن زمان تعیین جانشین خامنهای، موجب تغییرات در سپاه شده است؟
● آیا جنبش احتمالی در آیندهای نزدیک، موجب تغییرات در فرماندهی سپاه گشته است؟
● آیا تصفیههای نیروهای سپاه به دلیل ریزشها به عمق خود رسیده است؟
❋ زورازمایی جانشینان احتمالی رهبری:
نگارنده بر این باور است که سوای همه تحلیلها، به احتمال زیاد، جنگ قدرت تنها در میان افراد بیت رهبری (فرزندان خامنهای)، از یک سو و احیانا برخی از فرماندهان سپاه از سوی دیگر برای به دست آوردن قدرت در جریان است و معرفی افرادی خارج از بیت و سپاه پاسداران،برای کسب رهبری مقام تا حدی بعید به نظر میرسد .
از سالها پیش، باند سید مجتبی خامنهای برای در اختیار گرفتن مقام رهبری برنامه ریزیهای خاص خود را با کمک نیروهای حامی به اجرا گذاشتهاست. در شرایط کنونی، با توجه به دورکردن سید علی خامنهای از مردم و مسئولان نظام، به بهانه ویروس کرونا و پنهان نگاه داشتن ضعف جسمانی و نیز تشتت فکری و پریشان حالی و فراموشی او در برخی مواقع که در سخنرانیهای اخیرش با وجود ضبط از پیش برنامه ریزی شده در هم ریختگی مغزی و روانی او را به خوبی نشان میدهد، مجتبی به تلاش برای کنترل اوضاع افزودهاست.
در این وضعیت، دخالت در امور رهبری از سوی فرزندان او گستردهتر شده و در کنار آن، برای اینکه او را مطمئن از وضعیت موجود نمایند، اطلاعات و آمار غلط به او میرسانند. این رویه ادامه مییابد تا زمانی که مانند خمینی سر بر گور نهد. در این دوره از عمر او، تضادها در بیت او همچنان گسترش مییابد؛ مگر اینکه قبل از مرگ، او یکی از پسرانش را بر اریکه رهبری بنشاند. در حال حاضر، جنگ میان سید مجتبی و سید مسعود روشنتر دارد از پرده بیرون میافتد. یکی قدرت رسانهای، تبلیغاتی و تا حدی قوه مقننه و برخی علما و مراجع را در کنار خود دارد و دیگری قدرت نظامی، امنیتی و اطلاعاتی را در کنار قوه قضاییه.
در همین رابطه، گفته میشود مجتبی اختیارات بیشتری دارد و عملاً کارهای خامنهای را به عهده گرفته است. او از سالها قبل سعی کرده میخ اجتهاد خود را بر تابوت ولایت فقیه بکوبد. به همین دلیل کلاسهای درس خارج فقه را در بیت رهبری با نزدیک به 30 نفر راه اندازی کرد و بعدها با پرواز به قم برای قدرت نمایی کلاسهای چند صد نفره خارج را بر پا ساخته تا اجتهاد جامع الشرائط خود را بقبولاند و مراجع و علما و سید مسعود و دیگران را یارای نفی اجتهاد او نماند. در عین حال بسیاری از شاگردان خود را به مقامات بالا از جمله امام جمعه و پستهای قضایی و سیاسی بر میکشد تا آینده را از پیش تدارک ببیند و برای انتخاب شدن به رهبری، با مشکلی روبرو نشود.
چند سال پیش، محمدی گلپایگانی، در قم و در خانه یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه، ضمن تعریف و تمجید فراوان از مجتبی خامنهای گفته است: هم اکنون رهبری بخشی از مسئولیتهای خودش را به مجتبی محول کردهاست. با نگاهی به سوابق دخالتهای سید مجتبی، میتوان به چند مورد از موارد تفویض اختیار که علنی شدهاند، اشاره کرد:
●اول: بخشی از نامه صادق لاریجانی در سال 89 به رهبری: «اگر چه حضرتعالی پذیرفتید که این کمیته زیر نظر مستقیم رئیس قوه قضائیه انجام وظیفه کند، اما متاسفانه این کمیته مصدرعملی تصمیمات قضائی نبود؛ احکام قضائی در دفتر شما [مقام معظم رهبری] توسط آقازاده محترم آقاسید مجتبی، حجهالاسلام سردار حسین طائب [فرمانده وقت بسیج و رئیس کنونی سازمان اطلاعات سپاه] و سردار محمدرضا نقدی [فرمانده فعلی بسیج] صادر و به آقای رئیسی عضو این کمیته ابلاغ میشد. من چند بار خواستم آقای رئیسی را عزل کنم، آقا سیدمجتبی اجازه نداد. اگر چه ظاهراً بنده رئیس قوه قضائیه هستم، اما در واقع این فرزند شما است که از طریق ابراهیم رئیسی حکم قضائی صادر میکند». ابراهیم رئیس اینک جانشین او در مقام رئیس قوه قضائی است!
●دوم: از قول یکی از مدرسین حوزه علمیه نقل میشود: زمانی عدهای از پیامدهای بازداشت و یا حصر موسوی و کروبی ابراز نگرانی کردند، خامنهای گفت: «اشراف به این پرونده و پیامدهای سیاسی و امنیتی را آقا سید مجتبی و کارشناسان مورد اعتماد بنده به عهده دارند و جای نگرانی نیست».
● سوم: محمد سرفراز به نقش مجتبی خامنهای در برکناریاش از مدیریت صدا و سیما چنین اشاره میکند: «در تعطیلات فروردین ماه ۹۵ [قبل از اعلام استعفا] جلسهای با آقای طائب [رئیس سازمان اطلاعات سپاه] داشتم و گفتم که من تشکر میکنم از شما و چون ممکن است آقایان را نبینم، از طرف من از آقای حسین محمدی [معاون بررسی دفتر رهبری] و حاجآقا مجتبی تشکر کنید، زیرا زمینه را فراهم کردید که من از صداوسیما بروم و این جای تشکر دارد و من راحت میشوم. او بهجای اینکه تکذیب کند، گفت: خوب میخواهی بعدش چه کار کنی؟ گفتم بازنشسته میشوم.»
مسئله نامشخص ایناست: سپاه که خود را نگاهبان انقلاب اسلامی میداند و زاییده طرح محرمانه دست پخت یزدی و پذیرفته خمینی است و به ظاهر مطیع رهبری سید علی خامنهای است، آیا به اطاعت از ولی فقیه آینده در صورتی که سید مجتبی خامنهای یا هر کس دیگر باشد، تن میدهد یا نه؟ برخی تغییرات اخیر در سپاه پاسداران آیا برای تحکیم موقعیت سید مجتبی در سپاه نمیباشد؟ چرا که در شرایط کنونی به کارگیری سرداران با سابقه که برخیها در رابطه با کل نظام مسئله دار شده اند، خطرناک خواهد بود و باید مطیعترین نیروها را به کار گرفت هر چند فاقد سابقه باشند. زیرا از آنها میتوان نیروهای مطیعتر ساخت تا نیروهای با سابقه سپاه که قبل از ولایت خامنهای ازسرداران و فرماندهان سپاه در جنگ بودهاند. زمانی که خامنهای حتی رییس جمهور هم نبود و هنگامی که به عنوان مقام نماینده خمینی در جبهههای جنگ حضور پیدا میکرد نیز از سوی برخی از پاسداران تحویل گرفته نمیشد چه برسد به سید مجتبی.
❋ علت تغییرات در سپاه پاسداران:
تغییر سردار کوثری و جانشین شدن سردار علی فضلی در کنار علی فدوی بیانگر چه مسائلی میتواند باشد؟:
●اول: به دلیل شرایط موجود در ایران، ریزشهای کلانتری در سپاه روی دادهاست. نیاز به تغییر فرماندهان پیدا شده و دگرگونیهایی در حال رخ دادن است.
● دوم: خطر حمله و شورش 30 میلیون گرسنهای که پیش بینی شدهاست، فرماندهان سرکوبگر حامی رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را بر آن داشته تا این تغییرات را انجام دهند و سرداری که تظاهر کنندگان آبانماه سال گذشته را حاشیه نشینان بیسوادی خواند که تحت تاثیر شبکههای مجازی قرار گرفتهاند، برای سرکوب به میدان بیاورد . این کار بسا در توان سردار اسماعیل کوثری نبوده است. هرچند او از سرداران سرکوبگر است و نباید بخاطر ناتوانی از سرکوب کنار گذاشته شده باشد.
در حقیقت، سردار کوثری از سردارانی است با روابط گسترده سببی با دیگر فرماندهان سپاه؛ بسا تدارک بینندگان جانشینی خامنهای، گروهبندیها از این نوع را خطر خیز ارزیابی کردهاند. سردار کوثری 5 فرزند پسر دارد و 5 تن از دخترانی را به عقد آنها در آورده که هر یک به یکی از فرزندان یکی از جانبازان و شهیدان و سرداران هستند: مثلا یکی از عروس های او دختر سردار علی فدوی جانشین فرمانده سپاه و معاون هماهنگ کننده سپاه است. عروس دیگر او دختر شهید حاجی حاتم است. البته نمیگوید کدام شهید حاجی حاتم؟ آیا آن حاجی حاتم که در سقوط هواپیمای سپاه در کرمان کشته شد یعنی شهید حاتم مجیدی یا آن حاتم که در حزب الله لبنان بوده و کشته شده است؟ عروس دیگر او دختر یکی از سرداران قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه است و…
● بخشهایی از گفتگوی سردار محمد اسماعیل کوثری با برنامه دستخط صدا و سیما:
س: شما 5 پسر دارید؟
کوثری: بله.
س: همه ازدواج کردهاند؟
کوثری: بله.
س: ازدواجها چطور بود؟ با افراد شناخته شدهاست؟
کوثری: نه، حالا شناخته شده هم هستند.
س: چه کسانی مثلا؟
کوثری: اولی پدرش جانباز 70 درصد و پزشک هستند که الان 3 فرزند هم دارند. دومی آقای فدوی (فرزند فرمانده نیروی دریایی سپاه) هستند. الحمدالله هم پسران و هم عروسها از نظر علمی جایگاه خوبی دارند.
س: به غیر از آقای فدوی کدام یک شناخته شده هستند؟
کوثری: سومی هم یکی از برادرهایی است که از قدیم میشناختیم و چهارمی هم یکی از برادرها در قرارگاه خاتم بودند که سید هستند. عروس پنجمی هم دختر شهید حاج حاتم هستند.
هنوز چند روزی از برکناری و مشاور شدن سردار کوثری نگذشته بود که به ناگاه سرداری دیگر از سرکوبگران نام آشنا در ایران، یعنی سردار علی فضلی که هنوز مدت زیادی از تزریق مغز استخوان به او نگذشته و در حال شیمی درمانی است را، با چوب و عصا، سرپا کرده و به جانشینی سردار علی فدوی قرار دادند. این در حالی است که میدانیم سردار علی فدوی پدر عروس سردار کوثری است و احتمالا او را آماده کرده اند تا جایگزین سردار فدوی و یا ناظر اعمال او گردد.
نتیجه اینکه گویا باید کوثری و تیم نزدیکان او به حاشیه رانده شوند. در این بین، میماند سردار حسن محققی که شوهر خواهر سردار اسماعیل کوثری است و فعلا در کنار سردار حسین طائب مشغول به انجام امور محوله است. باید به انتظار نشست و دید که آیا او نیز برکنار میشود یا اینکه در کنارش فردی را قرار میدهند که آماده جانشینی او گردد یا در مقابل برادر همسر قرار میگیرد.
❋ نمایی از جنگ برادران و شکاف های سپاه پاسداران؛ چهار خط رودر روی یکدیگر:
با توجه به تغییر و تحولات و مقابله و اختلاف برخی از سرداران سپاه با یکدیگر به خوبی میتوان دریافت که به احتمال زیاد چهار خط در میان فرماندهان سپاه در مقابل هم قرار گرفته اند. البته باید به این نکته اشاره کرد که بر اساس برآوردهای انجام شده در نیروهای مستقر در سپاه، تنها 7 الی 10 در صد از نیروها کاملا همراه با ولایت میباشند؛ ما بقی خود را با مردم نزدیکتر میدانند . بنابراین می توان گفت که خطوط یاد شده در میان همان 10 درصد پیرامون ولایت فقیه میباشد:
●گروه اول: سرداران ارشد و فرماندهانی که خط و خطوط نزدیک به سید مجتبی را پی میگیرند و تغییرات برای تحکیم موقعیت همین گروه است. بسیاری از سرداران و فرماندهان این دسته به سید مجتبی خامنهای نزدیکتر هستند و عموما به این دلیل انتخاب شده اند که مشکلات سرداران با سابقه سپاه را نداشته و تنها با رهبر یا جانشین او هم سلک باشند.
●گروه دوم: سرداران ارشد و فرماندهانی که با سپاه قدس بوده اند و در مقابل گروه اول قرار میگیرند. این گروه در زمانی که قاسم سلیمانی زنده بود هرگز به نیروهای سپاه تحت فرماندهی محمد علی جعفری و بعد حسین سلامی اجازه ورود به پایگاههای خود را نمیداد. نیروهای این سپاه به سید مسعود نزدیکتر هستند.
●گروه سوم: سرداران ارشد و فرماندهانی که در ستاد کل نیروهای مسلح گرد آمده اند که با فرماندهی حسین سلامی مشکل دارند و گاهی این مشکل نمایان میشود؛ افراد این گروه نیز تلاش میکند در میان درگیریهای سید مجتبی و سید مسعود در علن خود را بیخط و جهت نشان دهند.
●گروه چهارم: سرداران ارشد و فرماندهانی که در حال حاضر در خارج از سپاه مشغول به فعالیت میباشند. در برخی مواقع تضاد آراء و افکار و اعمال آنها بیانگر اختلافات شدید میان آنها میباشد، اینها تلاش میکنند در جریان اختلافات میان دو برادر مستقر در بیت رهبری جهتگیری نداشته یا آن را نمایان نسازند.
ایران هنوز در تب و تاب کرونا و تغییرات فرماندهان سپاه بود که ناگهان، در 7 تیر ماه در اقدامی نسنجیده و یا سنجیده و عمدی به دلیل تضاد منافع میان بخشهای مختلف بیت رهبری و سپاه، تسنیم نیوز خبر داد که قاآنی برای بررسی وضعیت به ابوکمال در مرز عراق و سوریه رفته است و ناگهان هواپیماهای اسراییل به آن محل حمله کردند تا شاید بتوانند قاآنی را به سرنوشت سردار سلیمانی گرفتار کنند. ولی موفق نشد و سردار قاآنی قبل از آن، از آن محل خارج شده بود. لذا خبرگزاری تسنیم وابسته به یک بخش از سپاه به سرعت خبر خود را از روی خروجی برداشت تا نقش خود را در لو دادن سفر و مقصد فرمانده سپاه قدس، پنهان سازد. باید گفت که دیر زمانی است که بخشی از سپاه پاسداران از سپاه قدس ناخشنود و بیزار است؛ زیرا این سپاه را نتوانسته به اختیار خود درآورد.
خبر تسنیم این بود:تسنیم: اسماعیل قاآنی به بوکمال در سوریه سفر کرد.
https://fa.al-ain.com/article/tasnim-ismail-qaani-traveled-to-bokmal-in-syria
این خبر که در رسانههای خارجی نیز بازتاب یافت، دقایقی بعد از انتشار خبر، از سایت تسنیم حذف شد.
از سویی، بخش دیگری از سپاه که با بخش اول مسئله دارد، در فردای آن روز که تسنیم موضوع حضور قاآنی در ابوکمال را افشا کرد، اقدام به پاتکی بر ضد نیروی اول زد و قرار ازدواج دخترقاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با رضا صفیالدین، پسر سید هاشم صفیالدین معاون اجرایی و تقریبا جانشین حسن نصرالله را افشا کرد تا به آن بخش سپاه بگوید که چه در سر دارد و تلاش میکند با قدرت نمایی دختر فرمانده سابق سپاه قدس و ازدواجش با داماد حزبالله نشان دهد نمیخواهد قدرت را به رقیب واگذار نماید.
باید به این نکته اشاره کرد که به نظر می رسد به احتمال زیاد جانشین حسن نصرالله، سید هاشم صفی الدین باشد زیرا شیخ نعیم معاون فعلی حسن نصرالله ، سید نیست و شیخ است ، بنابراین با بالا آمدن سید صفیالدین و کنترل بیشتر او بر جبهه مقاومت، آن بخش از سپاه که مخالف این روند است قدری قدرتش کاسته خواهد شد به خصوص اینکه اگر سید صفیالدین رهبر حزب الله شود در آن صورت، رضا صفیالدین میتواند به مسئولیت فرماندهی جبهه مقاومت با توجه به حضور زینب سلیمانی که در بسیاری از جریانات همراه پدرش بود، وارد شود و مشکل فقدان قاسم سلیمانی تا حدی حل شود.
جالب اینکه تنها کسی که ازدواج این دو را تبریک گفت سردار هوا فضای بازنشسته سپاه سردار عزتالله ضرغامی از باند سید مسعود خامنهای بود که شادی خود را از این ازدواج شاید به نمایندگی از جبهه خود تبریک گفت .
ماه هنوز از دهه اول تیرماه نگذشته بود که ناگهان بر خلاف گزافه گوییها و خالی بندیهای مسئولان امنیتی – نظامی و اطلاعاتی، چندین انفجار در ایران روی داد و معلوم شد کشور به دلیل درزهای اطلاعاتی – امنیتی و نظامیای که به جهت اختلافات میان نیروهای محافظ امنیت کشور ایجاد شدهاست، فاقد امنیت لازم است. کار به جایی رسید که شعار دروغین «گر در سوریه نجنگیم با داعش و دشمنان باید در داخل شهرهای کشور بجنگیم»، باد هوا شد و معلو گشت جنگ بر سر کسب قدرت بسیار مهمتر از امنیت کشور است
پارک ملی خجیر که زمانی محل شکارگاه بود و بنا به فرمان شورای انقلاب در اختیار محیط زیست قرار گرفته بود، از سالها قبل، سپاه پاسداران در این پارک ملی اتوبان کشی کرده بود و بخشی از آن را به پایگاه موشکی و انبار موشکی خود و نیز محل آماده سازی سوختهای موشکی تبدیل کرده بود، منفجر شد. حالا، هیچ کدام از مسئولان امنیتی و اطلاعاتی و نظامی حاضر نیستند بگویند چه اتفاقی افتاده است و دروغ روی دروغ سوار میکنند .
هنوز چند روزی از این انفجار رسوا کننده نگذشته بود که ناگهان مرکز اصلی قدرت و رجز خوانی نظام یعنی سایت هستهای نطنز دچار انفجار از درون شد و این انفجار آنقدر برای جبار و دستیاران او گیج کننده بود که گفتند میدانند چپ اتفاقی افتاده است اما اعلام نمیکنند!
جلسه روز سه شنبه مسئولان امنیتی – پدافندی، اطلاعاتی و نظامی با شورای عالی امنیت ملی نشان داد که هنوز نمیدانند عامل نفوذی کیانند. اخبار جلسه بیانگر شک و تردید مسئولان به مسئولیت های یکدیگر بود؛ زیرا آنها در گزافه گوییهای خود مدعی بودند که از درون اتاق خواب نخست وزیر اسراییل هم خبر دارند و…
انفجار در سایت هستهای نطنز، موجب سرافکندگی کلیه نیروهای خالی بند سپاه و بسیج شد که از سالها قبل مدعی بودند هواپیمای بیسرنشینی را بر فراز نطنز ساقط کرده اند. بعدها معلوم شد آن هواپیمای بدون سرنشین متعلق به سپاه بوده است که به اشتباه سرنگون شده بود .
اگر کاری به دیگر حوادث در نیروگاه زرگان (رامین)اهواز و پتروشیمی بندر امام خمینی نداشته باشیم، همان دو حادثه خجیر و نطنز موجب شد که جبار و دستیارانش تا حدی دست به عصا شوند؛ هنوز نمیدانند از کجا و چگونه خوردهاند؛ در این شرایط وخیم، یا باید صبر استراتژیک را پیشه کنند و یا اقدام به انتقام سخت! در هر دو صورت چیزی به جز شرمساری عاید این نیروها و فرمانده کل قوا نمیشود.