❋ طرحهای ملی و منطقهای و جهانی که به عمل درآمدند و ناکام و یا فرصت انجام نیافتند:
زمانی بود که بُعد اقتصادی تنها لحاظ میشد و رفاه مادی رفاه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هم گمان میرفت. سپس دوران توجه به حقوق انسان پیدا شد. از حقوق شهروندی، بخشی از حقوق سیاسی آنهم برای قشرهایی از شهروندان (که مالیات میپرداختند) پذیرفته شد. تحول ادامه یافت: همزمان با مطالبه برابری در حقوق و برخورداری از حقوق شهروندی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، رشد، بیشتر بزرگ شدن سرمایهداری و جبارتر شدن نظامهای اجتماعی و کمتر رشد انسان گشت. بطور روزافزون، رابطهها را، کمتر حقوق و بیشتر قدرت تنظیم کرد و کرد تا شد وضعیت امروز جهان.
پیش از این، طرحهای جهانی و منطقهای و ملی پرشمار تولید میشدند: لیبرالیسم و مارکسیسم دو طرح جهانی بودند. مارکسیستها، بزعم استالین، به سوسیالیسم در یک کشور که مادر شهر جهان کمونیست بگردد، رضا دادند و روسیه را مادر شهر کردند. لیبرالهای اروپایی، بعد از جنگ جهانی دوم، اتحادیه اروپا را بنیاد کردند. بدینسان، در پی طرحهای جهانی مسیحیت و اسلام و…، طرحهای جدید نیز به اجرا گذاشته شدند. و امروز سخن از بنبست اندیشه راهنما است و ضرورت وجدان به حقوق و خلاقیت انسان برای خارج شدن از بنبست اندیشه راهنما و وضعیت کنونی.
در آنچه به ایران مربوط میشود، طرحی که ایران را الگو بگرداند، در انقلاب 57 پیشنهاد شد: انقلاب صفت اسلامی جست چرا که اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی، راهنمای آن شد: بیست اصل (حقوق انسان بعلاوه ولایت جمهور مردم و شرکت هر شهروند در اداره امور جامعه خویش و…) بعلاوه معنویت که بکاربستن قواعد خشونتزدایی (پیروزی گل بر گلوله) مدار اندیشه هر انسان را میگشاید. این انقلاب در اسلام، همراه بود با پیشنهاد طرح جامع. طرح جامع یعنی تغییرهای بایسته در بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تا که نظام اجتماعی باز و تحولپذیر بگردد؛ به سخن دیگر، شهروندان حقوند بگردند و رابطهها را حقوق تنظیم کنند. پیش از سقوط رژیم شاه، وجدان به حقوق همگانی نشد چه رسد به عمل به آنها.
در سطح جهان، انقلاب ایران نخستین انقلابی بود برخوردار از طرح جامع. دلیل اول آن، شرکت جمهور مردم در انقلاب، دلیل دوم آن، پیروزی گل بر گلوله، دلیل سوم آن، این واقعیت که انقلاب ضد دین نبود (انقلاب فرانسه که ضد کلیسا بود و «انقلاب» روسیه که ضد دین بود)، انقلاب در دین بود: از دین تکلیفمدار از خود بیگانه در بیان قدرت به دین حقوقمدار و بیان استقلال و آزادی. دلیل چهارم آن، وجود برنامه تحول در چهار بعد به قصد برخوردار شدن از نظام اجتماعی باز بود. بدینقرار، هرگاه طرح جامعی وجود نمیداشت، انقلابی با شرکت جمهور مردم نیز روی نمیداد. باوجود این، چرخ آن انقلاب، با سقوط رژیم شاه از حرکت بازماند. عوامل بازسازی استبداد وابسته در کارنامه- روزها بر رئیس جمهور چگونه می گذرد- که مطالعه بالینی انقلاب است و سپس در کتاب انقلاب، شناسایی شدهاند.
و اینک، ایرانیان، در داخل کشور و در منطقه و جهان در وضعیتی هستند که بیرون رفتن از آن، با بازگشت امریکا به قرارداد وین (برجام) و یا جانشین غرب کردن چین و روسیه و … و پیش فروش نفت، میسر نمیشود. نیاز به آن تغییر است که ایران را از نظام سلطهگر – زیرسلطه، در سطح کشور و در سطح منطقه و در سطح جهان، رها سازد. کشورهای دیگر جهان نیز نیازدارند از این نظام خارج شوند. بدینخاطر هر جنبش همگانی، در هر کشوری، در همانحال، جنبشی در سطح جهان است. از اینرو، جهانیان نیازمند طرح جامعی هستند که بخشی از آن جهان شمول باشد:
❋ طرح جامعی که بخشی از آن جهان شمول است:
بنابر این که انسانها برابر هستند و انسانها و جانداران دیگر و گیاهان به محیط زیست سالم نیاز دارند، بخش جهان شمول طرح جامع را حقوق و قانون اساسی برپایه حقوق تشکیل میدهند. بدینقرار،
1. حقوق انسان، حقوقی که ذاتی حیات باشند و تمرکز و تکاثر و انباشت و بزرگ شدن سرمایه و خارج شدن بخش بزرگی از آن از چرخه تولید را جانشین انسان در برخورداری از حقوق نکنند؛
2. حقوق شهروندی که باز ذاتی حیات هر انسان بمثابه شهروند باشد و حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در بر بگیرد. به ترتیبی که تمامی شهروندان امکانها و اسباب رشد را در اختیار داشته باشند.
3. حقوق ملی که ذاتی حیات هر جامعه هستند. یعنی اینکه هرگاه جامعهای به حقوق عمل نکند، حیات خویش را گرفتار عوامل مرگآور میکند. استقلال و آزادی دو حق پایه هستند و در همه دیگر حقوق نیز مشترک فیه هستند. اگر این دو حق رعایت نشوند، جامعه ملی در موضع مسلط یا زیرسلطه قرار میگیرد و گرفتار ویرانی میشود. ویرانی اول جانشین حقوق شدن قدرت است و کار قدرت بزرگکردن ابعاد تخریب در جامعههای در رابطه است.
4. بنابراین که طرح جامع باید بکار ایجاد جامعه جهانی برخوردار از صلح پایدار و مدیریتی توانا به تضمین رشد همآهنگ شهروندان همه جامعهها بیاید، حقوق هر جامعه بمثابه عضو جامعه جهانی نیز حقوقی جهان شمول هستند. این حقوق نیز باید ذاتی حیات جامعه جهانی و عضویت هر جامعه در این جامعه باشند.
5. نقشی که جامعه مدنی در تنطیم رابطهها میان شهروندان و میان آنان و دولت به ترتیبی برقرار میکند که شهروندان از تمامی حقوق خویش برخوردار باشند، نیز جهان شمول است. زیرا برخوردار شدن جامعهها از نظام اجتماعی باز، ایجاب میکند جامعه مدنی هر جامعه، از اختیارات لازم برای ایفای این نقش برخوردار باشد.
6. سرانجام، از پایهها که، برآن، حقوق طبیعت، تعریف میشوند، این پایه پذیرفته شد – که در حقوق پنجگانه مبنی گشته بود – که طبیعت را باید موجود زندهای پذیرفت که دارای حقوق ذاتی حیات است. هرگاه انسانهای سراسر جهان این حقوق را نقض نکنند، طبیعت بطور خودجوش به حقوق خود عمل میکند. با اینحال، حق طبیعت است که همه انسانهای ساکن کره زمین، در آبادانی آن شرکت کنند تا مگر تخریبها جبران شوند و طبیعت از آلودگیها برهد. سازمان ملل متحد طرحهایی تهیه کرده است که یکی از آنها، طرح 2030 است. مجمع عمومی در 2015 به این طرح رأی داد. این طرح شامل 17 هدف است که باید در حوالی 2030 متحقق بگردند.
7. بنابر اینکه مرام دولتها باید حقوق پنجگانه باشند، اصول قانون اساسی که این حقوق و نیز اختیارات و نقش جامعه مدنی را بیان میکنند، جهان شمولند.
8. از آنجا که دو حق اختلاف و اشتراک از حقوق انسان و حقوق شهروندی او هستند، پس در هر جامعه، اختلاف دینها و مرامها و آراء (اصل کثرت آراء) و نیز جریان آزاد باورها و اندیشهها و دانشها و هنرها و فنها و دادهها و اطلاعها که امکان گذار از اختلاف به اشتراک را فراهم میکند، باید از مبانی طرح جامع باشد. بدینسان، حقوق پنجگانه، بدینخاطر که ذاتی حیات هستند و همه انسانها از آنها برخوردارند، بخش مشترک باورها و مرامها میگردند و مرزهای خصومت را که قدرت در پوشش دین و مرام ایجاد کردهاست، از میان بر میدارند. صلحی که به یمن اشتراک همگان در حقوق پدید میآید، دو حق اختلاف و اشتراک را از عوامل رشد انسانها، میگرداند.
اما بخشی از قانون اساسی که به هرجامعه مربوط میشود، جنبه داخلی خواهد داشت. این بخش میباید امکان بدهد برنامه جامعی به عمل درآید که، بنوبه خود، ملی، منطقهای و جهانی است:
❋ چرا هر برنامه جامع ملی، واجد بعدی منطقهای و جهان شمول است:
هر برنامه جامعی – جامع بمعنای در بردارنده تدابیر سیاسی و تدابیر اقتصادی و تدابیر اجتماعی و تدابیر فرهنگی – بدینخاطر که برپایه استقلال و آزادی تنظیم میشود و هدف از اجرای آن، خارج کردن جامعه از نظام سلطهگر – زیرسلطه، بنابراین، فعالکردن نیروهای محرکه در درون نظام اجتماعی باز و در خدمت رشد شهروندان حقوند است، حصار کشی بر دور کشور نمیشود، بلکه جانشین کردن تعاون و همکاری با یکدیگر، برابر حقوق پنجگانه، میشود. در حقیقت، بیرون رفتن از نظام سلطهگر – زیرسلطه، با یافتن موقعیت و وضعیت نه مسلط و نه زیرسلطه، واقعیت پیدا میکند (که یکی از تعریفها و راهبردهای استقلال است)، هر جامعهای و هر انسانی، به یمن وجدان به حقوق خویش و عمل به این حقوق، بمثابه مجموعهای از استعدادها و فضلها فعال میشود (یکی از تعریفها و راهبردهای آزادی). بدینسان، انسانهای مستقل و آزاد و جامعههای مستقل و آزاد، توانا به همکاری و همیاری با یکدیگر، به یمن اجرای طرح جامع و برنامه جامع، واقعیت پیدا میکنند. از اینرو، هر برنامه جامعی برپایه استقلال و آزادی، در بر میگیرد راهحلها را که از راه مراجعه به مسائل و واقعیتها که داخلی – خارجی بدست میآیند. بدینسان، برنامه جامع چند بعد پیدا میکند:
1. در سطح جهان، همکاری و همیاری را جانشین رابطههای سلطهگر – زیرسلطه میکند و به نیروهای محرکه، در رشد انسان و آبادانی طبیعت، کاربرد میبخشد و پویاییهای نظام باز را جانشین پویاییهای نظام سلطهگر – زیرسلطه میکند. حقوق پنجگانه قلمروهای همکاریها و همیاریها را مدام گستردهتر میکنند؛
2. بعد ملی برنامه جامع تغییر در بعدهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است تا که جامعه و طبیعت به گذاشتن امکانها و اسباب رشد دراختیار شهروندان توانا بگردند؛ به ترتیبی که بجای کاسته شدن مداوم نیروهای محرکه و آلوده شدن پیوسته محیط زیست و بیرمق شدن مستمر زمین، نیروهای محرکه در اختیار انسان – و نه قدرت – قرارگیرند و این انسان بتواند محیط زیست را سالمتر و خاک را بارورتر بگرداند؛
3. اصول اقتصادی که راهنمای اقتصاد که با لحاظ کردن داشتههای هر کشور و هر منطقه و نیز جهان، راهنمای هر اقتصاد میشوند، به ضرورت، اصول راهنمای اقتصاد ملی و اقتصاد منطقهای و اقتصاد جهانی باید بگردند؛
4. بنابر اینکه انسان حقوند برخوردار از استعدادها و فضلها، از جمله، استعداد دانشجویی و آفرینندگی است، پس فرهنگ که فرآورده استعدادهای انسان با همیاری طبیعت است، فرهنگ استقلال و آزادی میشود و ابعاد ملی و منطقهای و جهانی پیدا میکند. جداکردن حساب فرهنگ از ضد فرهنگ که اینک دارد پذیرفته میشود، در همانحال که کوششی است ملی، کوششی است منطقهای و جهانی. بنابراین، باز بودن فرهنگها به روی یکدیگر و جریان آزاد باورها و اندیشهها و دانشها و فنها و هنرها و دادهها و اطلاعها، از مبانی برنامه جامع میشود؛
5. بنابر اینکه تحول از بالا، قدرت را صاحب نقش و بسا صاحب نقش انحصاری میکند، آن برنامه برنامه جامع است که جمهور مردم در اجرای آن نقش بیابند و به یمن حقوند شدن همگان، نظامهای اجتماعی هرمی شکل که در رابطه مسلط – زیرسلطه با یکدیگرند، از میان بر خیزند.
بدینقرار، مشکل طرح و برنامه جامع ایناست که «نخبهها» توانا به تهیه و پیشنهاد آن نیستند زیرا باید موقعیت خود را بمثابه ارباب فکری و عملی جامعهها از دست بدهند. طرحها از بالا نیز در همهجا به شکست انجامیدهاند. قوتگرفتن گرایشهای راست و راست افراطی در جامعههایی که خود را پیشرفته میخوانند، ناشی از شکست طرحها برای تغییر از بالا و گویای تقلا در بنبست است.
این ویژگیهای طرح جامع و برنامه جامع بکار نسل امروز میآید هم در محک زدن برنامهها که به او پیشنهاد میشوند (از جمله محک زدن و شناسایی کردن میزان ویرانگری طرحهایی از نوع پیش فروش کردن نفت برای حل مشکل اقتصادی، بستن قراردادهای 25 ساله با چین و 20 ساله با روسیه و امید بستن به نتایج انتخابات امریکا و…) و هم در برآورد اندازه تضاد رژیم ولایت مطلقه فقیه با طرح جامع و برنامه جامع و هم در شناسایی حال و آیندهای دیگر، هرگاه این نسل بر آن شود که جنبش همگانی را با وجدان به حقوق و عمل به حقوق و وجدان به استعدادها و فضلهای خود و فعال گشتن بمثابه استعدادها و فضلها آغاز کند.