بی مبالاتی و سهل انگاری های دونالد ترامپ و خایر بولسونارو، رئیس جمهوری های آمریکا و برزیل دربرابر بحران بهداشتی شیوع جهانی ویروس کورونا این فکر را رواج داده که «عوام گرایی» مخالف علوم، به ویژه پزشکی است. تاریخ ایالات متحده و کانادا خلاف این را نشان می دهد: عوام گرایان برای همگانی کردن علوم و بهداشت و درمان مبارزه کرده اند درحالی که تشکل های پزشکان می کوشیدند آن را خاص ثروتمندان نگهدارند.
دراین سال شیوع جهانی ویروس کورونا، به ما گفته می شود که منشأ بحران سیاسی ناشی از خیره سری بخشی از مردم آمریکا در نفی گفتمان علمی است. به این مردمی که در استخر یک رستوران، نزدیک دریاچه های اوزارکس (میسوری) شنا می کنند نگاه کنید که در اوج کشتار ویروس همه گیر شده، چگونه سرگرم تفریح و شادمانی اند.
دیگرانی را ببینید که ابلهانه ترین نظریه های توطئه را رواج می دهند و مطالب تخیلی را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند، بدون ماسک به خرید می روند، در خیابان آتش بازی به راه می اندازند… و درباره رئیس جمهوری های کودنی که به توصیه های متخصصان خود اعتنا نمی کنند و وقت خود را به مسئول دانستن دیگران می گذرانند بدون آن که خود را نیز در زمره آنان به حساب آورند و تا آنجا پیش می روند که استفاده خوراکی از مواد ضد عفونی کننده را تجویز می کنند چون در سطح آشپزخانه و کاسه توالت خوب عمل می کند، چه می توان گفت ؟
این نبرد بیرحمانه بین «نادان ها» و «دانایان» از سال ها پیش در کانون زندگی سیاسی آمریکا قراردارد (١). در ذهن بسیاری، دموکرات های «پیشرو» با فاصله بسیار با واقعیت عینی هماهنگ هستند. به علاوه، آنها با دقت به نظرات دریافت کنندگان جوایز نوبل و دیگر مراجع عالی علمی توجه می کنند. اما، جمهوری خواهان در دنیایی دیگر سیر می کنند که در آن قصه و افسانه رواج داشته و حقیقت جایی ندارد.
در زمان های عادی، باشگاه تحلیل گران خودخوانده هدایت کننده افکارعمومی از این نزاع برای ایجاد نمره دادن به دو اردوگاه استفاده می کند . زرنگ تر از همه ما هستیم ! اما، در شرایط شیوع جهانی ویروس، ناگهان رودررویی به شدت و به شکلی بی سابقه تند و تیز می شود. آمریکایی های قابل احترام، با صدایی مرتعش اعتماد همیشگی و خلل ناپذیر خود به علوم را اعلام نموده و مسئولان دموکرات مردم را به پیروی از توصیه های کارشناسان – چنان که گویی کلام الهی است- فرامی خوانند.
رهبران افکارعمومی نیز نظریه هایی برای توضیح رفتار غیرمسئولانه کسانی که موجب نشر ویروس می شوند مطرح می کنند. آنها به ما می گویند که این راه گم کردگان نه تنها احمق هستند، بلکه تحت تأثیر یک نظریه واقعا ضد کارشناسی یعنی «عوام گرایی» قرار دارند. بنابراین، معتقدان به این باور یعنی «عوام گرایان» موجودات بی فرهنگی هستند که نسبت به همنوعان دانشمند خود چنگ و دندان نشان می دهند و آنها را عمیقا خوار می شمارند (٢). آنها ترجیح می دهند که به جای اعتماد به دانش مکتوب، به وهم و تخیل خود تکیه کنند و به توصیه های متخصصان بهداشت و سلامت وقعی ننهاده و از خرد جمعی تمجید کنند. نگفته پیداست که اینها نژاد پرست هستند. عوام گرایی دشمن علوم و با تفکر عقلانی در جنگ است. عوام گرایی اگر نه خود شرّ مطلق، دستکم همدست رواج آن است.
نبرد علیه مزیت های علم
استدلال خیلی محکمی وجود دارد که طبقه متفکر آمریکا در حد افراط از آن استفاده می کند – و تعجب برانگیز نیست زیرا مانند نوازش درجهت خواب مو اغواگرانه است. علوم پزشکی عین حقیقت است و عوام گرایی اشتباه می کند: این بداهت چنان بارز و آشکار است که تحسین اولی و محکوم کردن دومی تا حدی زیاد به صورت یک روند عادی تغذیه کننده تحریریه ها و مقالات درآمده است.
این درحالی است که این موضوع خبط و سهوی بزرگ است. با آن که ایالات متحده به شکلی غم انگیز از مقابله با تهدید ویروس جدید کورونا ناتوان است، این امر در درجه اول ناشی از حماقت های فوق العاده آقای دونالد ترامپ – با آن که در آن سهم دارد- نیست. این ناتوانی یک علت دارد و آن نظام سلامت آمریکا است. این نظام است که مردم را از دسترسی به خدمات بهداشت و درمان بازمی دارد و آن را به صورت تجملی خاص برای یک اقلیت در می آورد. این نظام است که به خاطر یک شکستگی ساده پا، کار انسان را به فلاکت می کشاند و اگر بیمه نداشته باشید درمان را از شما دریغ می کند، به محض آن که بیکار می شوید بیمه را از اعتبار می اندازد و این امر حتی در زمانی رخ می دهد که شیوع جهانی ویروس موجب شده که میلیون ها تن شغل خود را ازدست بدهند. سرانجام، این نظام است که زمانی که درمانی برای این ویروس یافت شود، آن را بی تردید به بهایی گزاف به شما می فروشد.
دلیل این که این نظام چنین خصوصیاتی دارد این است که « پزشکی سازمان یافته» متکی بر مزایای تخصص حرفه ای است و از نزدیک به یک قرن پیش می کوشد که تغییری در آن ایجاد نشود. برعکس، در تمام این مدت، عوام گرایی به صورت خیزش اصلاح گرانه ای درآمده که – بدون توفیق- کوشیده این نظام را تغییر داده و آن را در خدمت شمار هرچه بیشتری از مردم قرار دهد. به عبارت دیگر، متخصصان، دانشمندان و اندیشکده های فوق العاده جدی و بسیار هوشمند ما در تمام موارد خطا کرده اند. دلیل این امر این است که دربرابر نظرات علمی چنان کرنش و تکریمی نشان داده شده که سلامت عمومی به صورت یک رویای غیرقابل دسترس درآمده و چاره دردی که به ما تحمیل می شود چیزی جز روآوردن به عوام گرایی که مورد نفرت و هراس کارشناسان است نیست.
برای درک موضوع، ابتدا باید مفهوم آن توضیح داده شود. مفهوم «عوام گرایی» در ایالات متحده در سال ١٨٩١ در کانزاس، به وسیله یک حزب نوپای کشاورزی به کار برده شد. مطالبات این حزب از رها کردن پشتوانه طلای پول تا مبارزه علیه انحصارات و ملی سازی راه آهن را دربر می گرفت. این جنبش به سرعت گسترش یافت و موفقیت آن زمانی به جایی رسید که خواسته هایش به نظر تأمین شده می آمد. اما روند کار به صورتی دیگر رقم خورد: در کمتر از ١٠ سال، این حزب مردم گرا ازهم پاشید، اما درعوض، نفوذ آن در گذر زمان گسترش یافت تا جایی که برخی از ایده های آن را می توان در «حزب سوسیالیست آمریکا» (SPA)، در «معامله جدید» (New Deal) سال های دهه ١٩٣٠ و ١٩۴٠ یا حتی در کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری ٢٠١۶ و ٢٠٢٠ آقای برنی سندرز دید (٣).
صعود و نزول عوام گرایان آمریکایی – صحبت همچنان درباره کسانی است که این مفهوم را ابداع کردند- مدت های طولانی است که موضوع مورد علاقه تاریخ دان های مشتاق داستان سرایی است و تعداد بی شماری کتاب را به آن اختصاص داده اند. همه این آثار بر نکته ای غریب تأکید دارند: نمایندگان جریان عوام گرایی نه تنها هیچ مخالفتی با علوم یا آموزش نداشته اند، بلکه به عکس، حمایت آنها از فناوری، دانش و آموزش چنان صمیمانه و پویا بوده که حتی خواندن آنها در امروز ناراحت کننده است. دلیل این پشتیبانی و حمایت چه بود؟ دلیل این بود که عوام گرایان باورمند و کاملا موافق با پیشرفت های علمی پایان قرن نوزدهم بودند و از اصولی مانند حکومت حمایتگر یا دخالت قدرت دولت دفاع می کردند.
به موازات این امر، عوام گرایان در مبارزه مداوم با نخبگان اقتصادی و روشنفکران زمان خود یعنی کارشناسانی بودند که نظم مستقر را ناشی از مشیت الهی می دانستند. عوام گرایان به هرگونه امتیاز – از جمله امتیازی که مبنای اقتدار حرفه های برتر بود – به دیده سوء ظن می نگریستند. نمونه درخشانی از این ایده را می توان در اثر مشهور «باغ بهشت» در شهر لوکاس کانزاس در یک پارک از مجسمه ها، ساخته شده درسال ١٩١٠ یافت که یکی از نخستین کوشش ها برای عوامانه کردن نظریه های مردمی و سوسیالیستی بود. از جمله این جاذبه های اصلی، صحنه ای موسوم به «کاردستی مصلوب شده» است که در آن یک کارگر در حد مرگ توسط نخبه ترین افراد جامعه: یک بانکدار، یک پزشک و یک کشیش شکنجه می شود.
خلاصه این که جهان بینی نخستین عوام گرایان به شکلی رادیکال دموکراتیک بوده و در آن مردم بر همه چیز چیرگی داشتند و تنها نقش کارشناسان در دموکراسی می بایست محدود به خدمت و آگاهی رسانی به شهروندان باشد.
عوام گرایان پایان قرن نوزدهم هم حرف چندانی درباره سیاست سلامت و بهداشت نزده اند. باید گفت که در آن زمان پزشکی آمریکا هنوز شکل دهلیزهای دیوان سالارانه بسیار پرهزینه امروز را نیافته بود، اما به محض آن که بهای داروها شروع به افزایش کرد، در طول دهه های بعد انواع نظام های جایگزین دموکراتیک تر ، همراه با کشاورزان، سازمان های سندیکایی و موسسات نیکوکاری با هدف منحصر به فرد قابل دسترس کردن خدمات درمانی برای طبقه کارگر شکل گرفت.
یکی از کارهایی که می توان اعتبار آن را به این عوام گرایان نو داد درخور ذکر است. این کار در سال ١٩٢٩ در الک سیتی اوکلاهما انجام شد که ایالتی بود که نظریات عوام گرایان از پایان قرن پیش در آن هوادار بسیار یافته بود. موضوع برسر ایجاد یک نظام سلامت تعاونی بود که در آن کشاورزان و خانواده هایشان، در ازای پرداخت یک مبلغ مختصر سالانه، به خدمات پزشکی، دندان پزشکی و بیمارستان آن ناحیه که مجهز به تجهیزات مدرن بود دست می یافتند. اعضای این تعاونی – یعنی همگان و به خصوص کارگران کشاورزی – انتخاب هیئت مدیره برای اداره جنبه اقتصادی کار را به عهده داشتند.
این نظام سلامت، ابداع پزشکی به نام دکتر مایکل شادید بود که آن را به کمک شاخه محلی «اتحادیه مزرعه داران» که یک سازمان سندیکایی کشاورزان بود، به راه انداخت. حضور این اتحادیه نشان دهنده جنبه عوام گرایی برنامه بود زیرا این تشکل بازمانده کم و بیش مستقیم حزب ازبین رفته در سال ١٨٩٠ بود. ولی ماجرای شخصی دکتر شادید از این هم آموزنده تر است.
شادید متولد لبنان و در سال ١٨٩٨ به ایالات متحده مهاجرت کرده بود. او از آغاز کار حرفه ای خود، در میان کشاورزان آمریکایی بدون دریافت پول طبابت می کرد و مدتی کوتاه نیز به حزب سوسیالیست پیوسته بود. به رغم باورهای سیاسی نه چندان متعارف، او نه تنها یک مردم فریب نبود، بلکه به عکس در زمینه کیفیت خدمات نظراتی خاص و پیشرو داشت. او به خاطر انتقاد از پزشکی به باورش استثمارگر، به ویژه در شهرهای کوچک اوکلاهما، از همتایانش متمایز بود. او که دغدغه حفظ فاصله با شیوه سودجویی و استثمار را داشت، خود را یک «پزشک مردم» (۴) می دانست که قادر است مشکل اساسی آمریکا – که هنوز هم به صورت کامل وجود دارد- یعنی هزینه درمانی گزاف و مردمی در وضعیت سلامت نامناسب را حل کند. او می گفت: «در زمان های جنگ و صلح، بحران یا رونق و فراوانی، توفان یا آرامش واقعیت هایی وجود دارد که تغییر نمی کند: فقیران بیشتر مریض می شوند، مدتی طولانی تر مریض می مانند و خدمات درمانی کمتری دریافت می کنند درحالی که، نیاز بیشتری به این خدمات دارند. آنها مریض می شوند چون فقیر هستند (۵)».
تهدید های تلافی
شادید در یکی از نوشته هایش اعلام کرده بود که به نام «مردم آمریکا» مبارزه می کند تا «خود را از چنگ امتیازهایی که در حال کشاندن کشور به راه دیکتاتوری و هرج و مرج است رها کنند». جیمز رورتی، روزنامه نگار با نقل این کلمات در یک کتاب چاپ شده در سال ١٩٣٩ نوشت: «اینها شعارهایی ساده و بیش از آن که سوسیالیستی باشد عوام گرایانه است که در میان کشاورزان اوکلاهما طرفدار می یابد زیرا دقیقا از حال و روز آنها سخن می گوید (۶)».
کاملا بدیهی است که، هنگامی که او از امتیازها سخن می گفت، منظورش «انجمن پزشکی آمریکا» (AMA) یعنی سازمان حرفه ای پزشکان بود. اعضای این انجمن به خاطر این که او جرئت کرده بود یک بیمارستان تعاونی ایجاد کند، علنا به او اعلام جنگ کردند و اهریمنی ترین شیوه ها را درموردش به کار بردند. به نظر آنها، برنامه این اصلاح گر عوام گرای نو غیراخلاقی بود زیرا، تصمیم گیری درباره امور اقتصادی را به دست غیر اهل آن می سپرد. پس از آن «انجمن پزشکی آمریکا» کوشید پروانه پزشکی او را ضبط کند و او را از بخش محلی خود حذف نمود و این امر موجب شد که او بیمه مسئولیت مدنی خود را از دست بدهد. این انجمن همچنین موفق شد که بیشتر پزشکان را از استخدام در موسسه او بازدارد.
بی تردید، امروز تحلیل گران نسبت به چنین رفتاری رو ترش می کنند و آن را ناپسند می شمارند و آن را جنگ شادید عوام گرا علیه علوم به حساب می آورند. این درحالی است که بسیار درست تر این است که از جنگ علوم دربرابر عوام گرایی سخن گفته شود.
این جنگ سالیان دراز ادامه یافت و «انجمن پزشکی آمریکا» در طول آن همه انواع پیشنهادات مبنی بر دموکراتیک کردن دستیابی به خدمات درمانی را رد کرد. به عنوان نمونه، اعضای آن یک مجتمع تولید شیر برای کمک به یک موسسه نیکوکاری را که به طور مبهم وابسته به پایان دادن به پژوهش هایی در زمینه «اقتصاد پزشکی» بود را تحریم کردند. پل استار، اقتصاددان می گوید که در واشنگتن، که در آن یک تعاونی خدمات درمانی مشابه الک سیتی ایجاد شده بود، «انجمن پزشکی آمریکا» تهدید به تلافی و مجازات همه پزشکان شرکت کننده در این کار کرد و ترتیبی داد که مانع از این شد که بتوانند بیماران را معاینه کنند یا همکارانشان بیمارانی به آنها ارجاع دهند و موفق شد همه بیمارستان های منطقه کلمبیا را وادارد که از پذیرش آنها خودداری کنند». با این کار، این انجمن حق انحصاری یک پزشک، برمبنای عضویت در یک موسسه سلامت برای اخذ پذیرش بیمار در یک بیمارستان برای تشخیص یا درمان بیماری را نقض کرد (٧).
البته، این کار «انجمن پزشکی آمریکا» برایش به بهای محاکمه ای براساس قانون ضد انحصار تمام شد، اما این امر نتوانست جلویش را بگیرد. از هم چیز گذشته، آیا این تشکل دربرگیرنده بهترین متخصصان زمان خود نبود که خواستار این بودند که با آنها براساس ارزشی که داشتند رفتار شود؟ رئیس آن در سال ١٩٣٨، دربرابر یک تحقیق فدرال درمورد اصلاح نظام سلامت تا مرحله طغیان پیش رفت. او تأکید می کرد که اگر اجازه داده شود که بی فرهنگ ها و عوام با سروصدا و اصرار خواهان تجویز نسخه ازسوی حکیم های غیرمجاز شوند، همه سلسله مراتب اجتماعی تباه می شود. او با استهزاء نوشت: «این نوع کار پزشکی، هم از نظر علمی و هم از جهت اقتصادی نامعقول است».
به راستی، دیدن همه آنچه که اخلاق حرفه ای می تواند منع کند، زمانی که پزشکان وضعیت اجتماعی خود را درمعرض تهدید ببینند تعجب برانگیز است. هنری ترومن دموکرات در سال ١٩۴٨، در جریان کارزاری که بیش از انتخاب آقای ترامپ در سال ٢٠١۶ جنبه عوام گرایانه داشت، مبارزات انتخاباتی دوره دوم ریاست جمهوری خود را حول محور پوشش درمانی همگانی به پیش برد. او چند ماه پس از آغاز به کار، برنامه ای در این مورد تدوین کرد و ضمن تمجید از دستاوردهای پزشکی مدرن تأکید کرد که بالارفتن ناگهانی بهای دارو درآمد زیادی برای آنها به همراه داشته است. او در سال ١٩۴٩ خطاب به کنگره اعلام کرد: «اکنون، خدمات درمانی فقط برای افراد کم درآمد دور از دسترس نیست، بلکه همه قشرهای درآمدی، جز دارندگان درآمدهای خیلی بالا را دربر می گیرد (٨)».
«انجمن پزشکی آمریکا» (AMA) دست به ضد حمله زد و با انتقاد از «نظام خاص کشورهای رو به زوال» اعلام کرد که برنامه ترومن، پزشکان، که نمایندگان آموزش عالی دیده حرفه های فوق العاده قابل احترام هستند را زیر ضرب «یک دیوان سالاری اداری دولتی و زیر دست کارمندان، حسابداران و کمیسیون های نادان قرار می دهد». این انجمن که مصمم به متوقف کردن این رئیس جمهوری بی فرهنگ بود، اعضای خود (که اکثرا ثروتمند بودند) را به پرداخت یک حق عضویت استثنایی واداشت و با این کار توانست یک خزانه جنگی تدارک ببیند. این پول ها به انجمن امکان داد که از خدمات یک بنگاه کالیفرنیایی به نام «کمپین اینک»، که پیشرو ارتباطات سیاسی بود برخوردار شده و مأموریت بسیج نیروهایش را به آن واگذار نماید. به زودی، کشور زیر بار رگباری از جزوه، برگه های تبلیغاتی و کاریکاتورهای رسوا کننده ای که خبر از «پزشکی سوسیالیستی» می داد غرق شد و این کار به عنوان پایان چاره ناپذیر آزادی فردی معرفی گردید.
با جا افتادن این روش ها، برنامه ترومن با شکست روبرو شد و همه کوشش های بعدی برای ایجاد یک نظام سلامت اصیل همگانی در ایالات متحده به همین سرنوشت دچار گردید. اما، در کانادا بود که جنگ علوم علیه عوام گرایی، چنان که رابرت مک مث، تاریخ دان یادآوری می کند، توسعه و گسترش شدید یافت (٩).
در بسیاری از استان های میانی کانادا (prairie)، بازتاب شورش عوام گرایانه آمریکا در سال های دهه ١٨٩٠، به مدت چندین دهه باقی ماند. درطول سال های «رکود بزرگ»، که تجسم عالی این سنت بود، یک حزب کشاورزی رادیکال به نام «فدراسیون تعاونی مشترک المنافع» (CCF) به وجود آمد. در سال ١٩۴۴، این حزب در انتخابات استان سسکچوان پیروزی چشمگیری به دست آورد و در مسیری تاریخی قرار گرفت که می توان آن را «نخستین دولت سوسیالیست آمریکای شمالی» نامید.
این حزب که در طول سال ها بارها تجدید انتخاب شد، در سال ١٩۶٠ کارزار خود را گرد محور یک برنامه پوشش همگانی سلامت در سطح استان قرار داد و در انتخاباتی که این موضوع برآن سایه انداخته بود بار دیگر به پیروزی رسید. دو سال بعد، در ژوئیه ١٩۶٢، دولت استانی آماده ایجاد نظام «مدیکر» بود که در آن تنها یک پرداخت کننده یعنی دولت پرداخت همه هزینه های خدمات درمانی را به عهده داشت. امری که برای مردم کانادا بی سابقه بود.
در آن زمان بود که «علوم سازماندهی شده» سلاح کشتار جمعی خود را بیرون آورد. در همان روز نخست اجرایی شدن این نظام، همه پزشکان سسکچوان دست به اعتصاب زدند. البته، تعداد آنها از هزار تن تجاوز نمی کرد، ولی با این حال این یک «لحظه این راند»( Ayn Rand )، به نام فیلسوف و رمان نویس قرن بیستم بود که از هواداران فرد گرایی و در ایالات متحده بسیار محبوب بود (١٠). با این عمل، ١ درصد آموزش عالی دیده و ثروتمند، دست به ارعاب مردم می زد تا سرجای خود بنشینند و به آن احترام بگذارند.
این روایت کانادایی رودررویی بین علوم و عوام گرایی – بین یک گروه حرفه ای کم شمار اما بلندمرتبه، و کارگران سسکچوان- دستخوش مانوورهای متعددی شد که سرنخ آن را «انجمن پزشکی آمریکا» در دست داشت. گروه پزشکان استان نیز مانند این انجمن به جمع آوری پول با دریافت حق عضویت از اعضای خود پرداخت و این پول را صرف کارهای تبلیغاتی کرد. نه تنها این حرکت از سوی اتاق بازرگانی سسکچوان و دیگر انجمن های حرفه ای حمایت شد، بلکه مطبوعات محلی هم یکپارچه به حمایت از آن پرداختند و و با صدای بلند از استقرار کمونیسم و بیماری زیر یک چتر سخن گفتند. هواداران راست افراطی هم یکباره به این جمع پیوستند و تشکل «پزشکان ما را به حال خود بگذارید» (KOD) را به وجود آوردند که هدف آن ازبین بردن نظام سلامت همگانی ازطریق برپایی گردهمایی های عمومی، مقصر یابی و ابراز نظرهای نژادپرستانه بود. دولت عوام گرای نوی استان اعلام کرد که برای مقابله با اعتصاب کنندگان، از پزشکان خارجی برای جایگزینی آنها استفاده می کند.
البته، مسئله اساسی جایگاهی بود که متخصصان باید در یک دموکراسی داشته باشند. پزشکان در آن زمان وضعیتی انحصاری داشتند: آنها به تنهایی هم درمورد گزینش درمان و هم بهای آن تصمیم می گرفتند و جز به همتایان خود حساب پس نمی دادند. برنامه حزب CCF – و نیز برنامه های دکتر شادید یا رئیس جمهوری ترومن- از اقتدار آنها می کاست و بخشی از آن را به شهروندان عادی می سپرد. در آن زمان، یک روزنامه نگار نشریه واشنگتن پست چنین اظهارنظر کرد: «پزشکان ” کشیشان بزرگ ” عصر ما هستند و به این خاطر عادت به اطاعت از حکومت ندارند».
شورش خرفت ها
بارون تیلور، پزشک و سیاستمدار انگلیسی، که برای میانجیگری فراخوانده شده بود، رویداد ها را با مفاهیمی کلینیکی خلاصه کرد. «انجمن پزشکی آمریکا» که از وضعیت موجود در کانادا نگران بود، در سال ١٩٧۴ نوشت که: «در مخالفتی عصبی با هر شکلی از بیمه درمانی همگانی قرار دارد و می کوشد، با مقداری موفقیت، این عصبیت را به پزشکان و افکار عمومی سسکچوان انتقال دهد (١١)».
دستکم تشخیص دقیق بود: یک انجمن حرفه ای آگاهانه عصبیت را در سراسر استان های میانی کانادا گسترش داده بود. نتیجه ایجاد «ترسی دموکراتیک» بود که می توان آن را لایه فوقانی جامعه ای دانست که معتقد است مردم لگام گسیخته، امتیازهایش را به خطر می اندازند. این بحران های عصبی دوره ای حاوی برخی جهت گیری ها بود: دموکراسی به عنوان یک نظام جبار توصیف می شد و قشرهای پائین با انگشت نشان داده می شدند زیرا جرئت کرده بودند در اموری (اعم از اقتصادی، سیاست خارجی، و در این مورد خاص پزشکی) مداخله کنند که از آنها هیچ نمی دانند و البته، رسانه ها هم با آنها همراهی می کردند.
همه این اجزاء در ترس بزرگ دموکراتیک سال ١٨٩۶ وجود داشت. در آن سال، رهبران آمریکا، با حمایت تقریبا همه جانبه نهادهای مطبوعاتی، خود را در معرض تهدید توسط طبقه زحمتکش خونریزی یافتند که زیر لوای ویلیام جنینگز برایان، نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری جمع شده بودند. او مردی رادیکال به نظر می رسید و عوام گرایان گرد او جمع شده بودند. افراد آموزش عالی دیده پایان قرن نوزدهم، از بالای برج عاج خویش، به روزنامه ها پیوستند و خواهان از بین رفتن جنبش عوام گرایی شدند که به نظرشان چیزی جز شورش نامعقول افراد خرفت نبود.
کار به مرحله ای رسید که ترس دموکراتیک به هدف خود دست یافت. درمورد اعتصاب ١ درصدی ها، که در سال ١٩۶٢ سسکچوان را به آتش کشید، چنین نبود و شکست آنها حتی پرطنین بود. با آن که ترس در وهله اول اثر خود را کرد، نظر موافق نسبت به خواست های پزشکان به سرعت کاهش یافت و این کار به رغم سخنرانی های تند و تیز متخصصان انجام شد. یک کشیش انجیلی که در رادیو سخنان آتشین ایراد می کرد، مردم را به خونریزی دعوت کرد (١٢). پس از یک ماه اعتصاب پایان یافت. پنج سال بعد، همه استان های کشور از یک نظام سلامت همگانی مشابه سسکچوان برخوردار بودند و «مدیکر» به صورت دستاوردی درآمد که کانادا به آن مفتخر است.
هیچ یک از جنبش هایی که در اینجا شرح داده شد، مخالفتی با پژوهش علمی یا کشف های آن نداشتند. همه این متفکران عوام گرایی نو پزشکی مدرن را تحسین می کردند. آنها فقط خواهان این بودند که این دستاوردها در دسترس افراد کم درآمد نیز باشد. به عبارت دیگر، دو بینش از جامعه رودرروی یکدیگر قرار می گرفت: حفظ امتیازها درمقابل برابری.
روزنامه گلوب اند میل، چند هفته پس از آغاز اعتصاب نوشت: «مسئله اساسی در قلب رودررویی بین دولت و پزشکان سسکچوان نه بیمه درمانی همگانی بلکه دموکراسی است. دیر یا زود، متخصص، هر تخصصی که داشته باشد، باید تسلیم نظر عموم مردم شود، زیرا بدون این کار دموکراسی تحقق نمی یابد».
برخی فریاد برمی آوردند که اشکال کار دموکراسی درست در همین است! به مردم عوام و نادان امکان این را می دهد که قدرتی بیش از کسانی داشته باشند که سرآمد آنها هستند. جرج سوکولسکی، یک روزنامه نگار آمریکایی در سطح ملی، با حرارت به دفاع از اعتصاب کنندگان سسکچوان با این عنوان پرداخت که آنها تجسم «نبرد متخصصان در دوره ای هستند که دولتی عوام گرا حاکم است».
او که تا بن دندان ضد کمونیست بود، پزشکان را به افرادی تشبیه کرد که می خواهند سر خود را از آب بیرون نگهدارند، درحالی که همه دنیا غرق در امواج برابری طلبی است. او نوشت: «زمانی بود که افراد متقابلا به ارزش های یکدیگر احترام می گذاشتند. امروز، به نظر می آید که سکه رایج “من هم بقدر شما می خواهم” شده باشد». این مکتب اندیشه ، که او آن را هم دروغین و هم زیاده طلبانه می دانست، خشمگینش می کرد. به نظر او چنین می آمد که اگر در کشوری مانند ایالات متحده هرکسی آزاد باشد که نظر خود را بیان کند، دنیا به هم می ریزد. «تنها متخصصان هستند که می توانند درباره یک رشته از موضوعات نظر داشته باشند».
سوکولسکی یک هوادار دوآتشه مک کارتی و از جناح راست افراطی بود. حزب «فدراسیون تعاونی مشترک المنافع» سسکچوان، حزبی با خاستگاه کشاورزی و کارگری چپ بود. امروز، صحنه نمایش کاملا معکوس شده است. حزب دموکراتی که ترومن را به کاخ سفید فرستاد، اکنون در خدمت منافع کارمندان بلندمرتبه ثروتمند و دانشگاه دیده است، به نابغه های کوچک وال استریت کمک می کند، از فرمان های اقتصاد دان های مدافع مبادله آزاد تبعیت می کند و هنگامی که نمایندگانش یک اصلاح در نظام سلامت را پیشنهاد می کنند، این کار نه با مشاوره با طبقات پائین، بلکه با گردآوردن همه بخش های مربوطه انجام می شود و از آنها می خواهد که در بین خود نظام سلامت را تجدید سازماندهی کنند و سپس از این متعجب می شود که چرا صدای فریاد خشم مردم بلند شده است.
«ما، مردم»
نیروهای حاضر در زنجیره خدمات درمانی نیز متحول شده اند. «انجمن پزشکی آمریکا» دیگر آن دژ حرفه ای سلامت که سابق بود نیست. در نبرد برای جلوگیری از ایجاد پوشش همگانی خدمات درمانی، کنشگرانی جدید – گروه های بیمارستانی، آزمایشگاه های پزشکی و شرکت های بیمه- قدرت و نفوذی بیش از پزشکان یافته اند و با این حال انگیزه ارج گذاری بر آنچه که اکنون «نوآوری» نامیده می شود و متخصصانی که منشأ این نوآوری هستند، تغییر نیافته است.
اما، عمیق ترین تغییر مربوط به تفکر چپ است. سوء استفاده ای که نیروهایی که خود را پیشرو می خوانند از واژه «عوام گرایی» می کنند، نشان می دهد که آنها به میراث دموکراتیک خود پشت کرده اند. اکنون از آنها شنیده می شود که درباره حسن های سانسور (١٣) سخن گفته و برای روزهای خوشی ابراز دلتنگی می کنند که کارفرمایان بجای ما مدیران را انتخاب می کردند. آنها توضیح می دهند که دموکراسی مشکل زا است زیرا به مردم امکان می دهد که اقتدار متخصصان را زیرپا نهند. انتخاب آقای ترامپ ناشی از این دموکراسی نافرمان است که موجب ناتوانی ما درمورد گرمایش اقلیمی یا شیوع جهانی ویروس کورونا شده است. همه اینها تقصیر «ما، مردم» است (اینها کلمات نخستین قانون اساسی ایالات متحده است).
بنابراین، چشم انداز سیاسی وارونه شده ولی نبردی که جریان دارد همان که بوده باقی مانده است. اکنون اشتراک با خلوص اخلاقی منجمد چپ، بیش از ضد کمونیست بودن دهاتی های بی دست و پای جناح راست برای متخصصان که همچنان علیه پرخاشگرانی که جرئت می کنند قدرت آنان را به چالش بگیرند، مطرح است و این درحالی است که ما ترغیب می شویم که دربرابرشان تعظیم و کرنش نموده و حتی برای دفاع از مواضعشان به صف شویم.
با این حال، اگر به تخیلات خودخواهانه این «دفتر سیاسی» مدرن به صورت تجریدی نگاه شود، معادله سیاسی پیشین همچنان درپس پرده کفایت چپ دیده می شود. در زمان حاضر، سناتور عوام گرا، برنی سندرز پرشورترین مدافع نظام سلامت همگانی است، درحالی که سربازان «علوم سازماندهی شده» و نیروی بخش خصوصی به این ایده یورش می برند. عوام گرایی آخرین یافته درخشانی نیست که امکان می دهد شرّی که به آن مبتلائیم را دریابیم، بلکه شاید چاره ای برای خلاص شدن از آن است.
١- Cf. Chris Mooney, The Republican War on Science, Basic Books, New York, 2005. Lire aussi Serge Halimi, « La déroute de l’intelligentsia », Le Monde diplomatique, décembre 2016.
٢- Cf. Scott Lehigh, « Time to end populism’s war on expertise », The Boston Globe, 7 avril 2020.
٣- مقاله « سوسیالیسم در آمریکا، چرا فقط امروز ؟»، لوموند دیپلماتیک ژوئن ٢٠١٩ https://ir.mondediplo.com/article31…
۴- Cf. Michael A. Shadid, A Doctor for the People : The Autobiography of the Founder of America’s First Co-operative Hospital, Vanguard Press, Elk City, 1939.
۵- Michael A. Shadid, Doctors of Today and Tomorrow, The Cooperative League of the USA, New York, 1947.
۶- James Rorty, American Medicine Mobilizes, W.W. Norton, New York, 1939.
٧- Paul Starr, The Social Transformation of American Medicine. The Rise of a Sovereign Profession and the Making of a Vast Industry, Basic Books, New York, 2017 (1re éd. : 1982).
٨- Harry Truman, « Special message to the Congress on the nation’s health needs », 22 avril 1949.
٩- Robert C. McMath, Jr., « Populism in two countries : Agrarian protest in the Great Plains and Prairie provinces », Agricultural History, vol. 69, n° 4, Kennesaw, automne 1995.
١٠- مقاله « نه خدا، نه ارباب و نه مالیات»، لوموند دیپلماتیک ماه اوت ٢٠٠٨ https://ir.mondediplo.com/article13…
١١- Cité dans Malcolm G. Taylor et Allan Maslove, Health Insurance and Canadian Public Policy : The Seven Decisions That Created the Health Insurance System and Their Outcomes, McGill – Queens University Press, Montréal, 2009.
١٢- Gregory P. Marchildon (sous la dir. de), Making Medicare : New Perspectives on the History of Medicare in Canada, University of Toronto Press, 2012.
١٣- Jack Goldsmith et Andrew Keane Woods, « Internet speech will never go back to normal », The Atlantic, Boston, 25 avril 2020.
منبع: لوموند دیپلماتیک فارسی
برگردان: شهباز نخعی
اوت2020