در قسمت اول مقاله به توضیح این مطلب پرداخته شد که « واقعیت وحقیقت دنیا را تا جای ممکن درست فهمیدن، چراغ راهنمای آدمی برای رسیدن به اهدافی است که در سر می پروراند. این چراغ راهنما مسیر و چند و چون کوشش آدمی را روشن می کند. » در این قسمت سعی می شود به این سئوال که: تقوی چیست و نقش تقوی در دنیا؟ در حد امکان و مختصر پاسخ داده شود.
تقوی چیست؟
انسان خداباور با تقویا است؛ تقوای عمل به حقوق و مکارم اخلاق و بنابراین کرامت افزایی است. باوجود صراحت قرآن، برای بسیار این سئوال مطرح است که تقوا چیست؟ آیا تقویا ترس و وحشت داشتن از خدا است؟ بسیاری به دون توجه به قرآن – که کتاب قانون و روش، برای کسانی است که زندگی را با دو چشم نگاه می کنند و عمل آنها بیانگر این نگرش باید باشد -، برای تقویا معنی ترس و وحشت میسازند.
در کتابهای قانون در دنیا گفته میشود: اگر مرتکب قتل شدی، دزدی کردی، خیانت کردی، به مال و ناموس مردم تجاوز کردی و چه و چه، برای هر کدام از جرائمی که مرتکب شدی، برابر عدالت، سزای اعمالت را مییابی. در کشور ها هم وقتی کسی مرتکب قتل و جنایت شد و در دادگاه محکوم شد، می گویند که عدالت اجرا شد. بنابراین همانگونه که مردم از کتاب قانون ترسی در دل ندارند، قرآن هم که کتاب قانون آن نوع از زندگی است و قوانین آن زندگی را در خود دارد، ترس آور نیست. همانطورکه در تمامی کشورها یک جنایتکار باید از عمل جنایت کارانه خود در برابر قانون ترس داشته باشد و نه از کتاب قانون. ما آدمیان تنها و تنها باید از نتیجه عمل خود بترسیم. پس آدمی رهین رفتار و کردار خویشتن است.
چونکه بد کردی، بترس آمن مباش زآنکه تخم است و برویانَد خُداش
اگر بدی کردی و یا خوبی، این یا آن بذر است که خدا برایت بدی یا خوبی میرویاند. هر عملی که کسی انجام دهد نتیجه آن عمل رویانده و بوی بازگردانده می شود.
جمله دانند این، اگر تو نگروی هرچه می کاریش، روزی بد روی
این قاعده بدیهی و مسلم زندگی است که همه مردم بدان باور دارند، اگر چه کسانی هم هستند که گمان میبرند قاعده در باره آنها صدق نمیکند. آنها اصل را نمیتوانند انکار کنند الا اینکه گمان میکنند تافته جدا بافته اند و بدی آنها به آنها باز نمیگردد.
قرآن از این نظر مانند کتاب قانون است. آیا آدمیان از کتاب قانون میترسند؟ طبیعی است که خیر! کتاب قانون ترس ندارد. آنچه ما آدمیان از آن ترس داریم، عمل خود ما است. در کتاب قانون مشخص شده است که دست زدن به فلان جرم و جنایت و یا تخلف از حقوق مردم چنین جزائی و عقابی در پی خواهد داشت. از این نظر قرآن مانند کتاب قانون است. با این دو تفاوت عمده: اولاً این کتاب برای کسانی است که به آن اعتقاد دارند و به دنیای دیگر معتقدند؛ حتی ناباوران نیز اگر بخواهند از خطا مصون بمانند، روشها که در این کتابند، بکارشان میآید. اما بکار کسانی که مادیگر وقدرت باورهستند نمیآید. البته در جوامع چه خدا باور و چه خدا ناباور باید بتوانند با همزیستی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی داشته باشند. این موضوع فعلاً موضوع بحث ما نیست و در جای خود به آن پرداخته شده و باز هم پرداخته خواهد شد. ثانیاً در کتاب قانون برای هر جرمی مجازاتی در نظر گرفته شده است که شخص مجرم، در صورت محکوم شدن، آن مجازات را مییابد. اما در این کتاب، جرم و جنایت هایی که مجازات این دنیایی دارند، مجازات آنها دست آویز کس یا کسانی بر مردم نمیشود. محل رسیدگی به اعمالی (از کفر وشرک گرفته تا تذبذب در عقیقده و…) در آن دنیا است. زیرا رسیدگی به آنها در این دنیا سبب تفتیش عقیده و یا سلب آزادی از انسان میشود. از این منظر، قرآن با کتابهای ادیان و ایدئولوژیهای دیگر تفاوتی اساسی دارد: جرم عقیده در قرآن نیست. در این دنیا، ثواب و عقاب در اختیار کسی نیست؛ در اختیار خداوند است که در دنیای دیگر هر کسی نتیجه عمل خود را خواهد دید. البته ، در این دنیا هم از مکافات عمل نباید غافل شد و هرکسی آن را خواهد دید. اما قرآن دایره جرم و مجازات را محدود میکند. ما آدمیان با وجود مشاهده پیآمدهای اعمال خود در همین دنیا، به روی خود نمی آوریم و بسا همان اعمال را تکرار میکنیم و تقصیر را به گردن این و آن و روزگار میاندازیم.
بنابر این از چشم و دید انسانی که حقیقتاً به خدا و حیات جاوید اعتقاد دارد و عمل او بیانگر باور او است، حقیقت زندگی دنیا همان است که قرآن تصویر می کند: برای یک انسان خدا باور و الهی زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و البته سرای باز پسین و آخرت برای کسانی که تقوا پیشه کنند بهتر است آیا نمی اندیشید؟ و ما الحیوه الدنیا الا لعب و لهو و للدار الآخره خیر للّذین یتّقون افلا تعقلون(آل عمران/32)
برای رستگاری در این نوع زندگی، قرآن میآموزد که باید تقویا رویه کرد. حال سئوال این است که تقوایی که قرآن نسخه آن را به دست انسان میدهد، چگونه نسخهای است؟
نسخه تقوا:
وقتی ما به قران مراجعه کنیم و از قرآن بپرسیم تقویا چیست؟ قرآن این پاسخ را میدهد:
الف: تقویا توشه و سرمایه گذاری است
ب: تقویا بهترین لباس و زینت است.
ج- تقویا تقویت قوه تشخیص حق از باطل است.
د. تقویا عمل به حق و فراخواندن به حق و صبر است.
ه.تقویا شتاب به سوی دریای لا اکراه بیکران غفران الهی است.
الف: تقویا توشه و سرمایه گذاری است
تقویا توشه و یا سرمایه است که بکار میافتد در پرهیز از زشتکرداری و بر هم افزودن نیککرداری و حاصل آن میشود کرامت افزایی. نکته قابل تعمق اینکه وقتی عمل نیک بر خود افزا است، عمل بد هم خود افزا است. وقتی آدمی عمل نیکی انجام می دهد و یا بانی عمل خیری می شود، تا اثر آن عمل نیک و آن بنیان کننده خیر پا بر جاست در عین حالی که دیگران از آن بهره می برند، برای بنیان کننده اش هم اثر معنویش بر هم افزوده می شود و همچنین است برای پایه گزار بدعت، تحریف، جرم و جنایت. به طور مشخص تقویا درختی است که میوه آن کرامت افزایی است. در حقیقت کرامت افزایی افزودن به تقویا است و افزودن بر تقویا کرامت افزون میکند. پس تقویا آن سرمایه و درختی است که باید همواره در بارورکردن آن کوشید. خردمندان از سرمایه و درختی که تقویا است بهره می برند و در بارورکردن آن میکوشند. آیه زیر درس تجربه بزرگی را به آدمی میآموزد. زیرا به او یادآور می شود که هر کار نیکی که انجام دهد، خداوند از آن آگاه است و عمل نیک را برخود افزا میکند. پس آن توشه و یا سرمایه که انجام کارهای نیک است باید همواره انجامشان داد. این تقویا موجب سعادت و رستگاری است. با دست آوری و نگهداریش با دوری از امور خلاف ارزشها و سنت الهی میسر است و خردمندان باید واقف به این نکته باشند.
« و ما تفعلوا من خیر یعلمه اللّه و تزودوا فان خیر الزاد التقوى و اتقون یا اولى الالباب(بقره/197) و هر کار نیکی که انجام دهید خدا آن را می داند و توشه برگیرید که بهترین توشه تقوا است. و ای خردمندان! از من پروا گیرید.»
ب: تقوا بهترین لباس و زینت است
برای اینکه روشن شود منظور از لباس تقوا که بهترین لباس است چیست؟ باید مختصری به کاربرد لباس توجه شود. بدون دانستن کاربرد لباس در عرف جوامع، منظور از لباس تقوا که بهترین لباس است معلوم نخواهد شد. لباس در مفهوم عرفی و قرآنی سه نوع کاربرد دارد:
1ـ نگهداری از سرما و گرما: جدیترین کاربرد پوشاک و جامه، محافظت و نگهداری از سرما و گرما است.(1)
2ـ تنظیم رابطه انسانها با یکدیگر: زیبایی چنان در عرصه خلقت و نزد همه انسانها ارزشمند است که خداوند وقتی از آفرینش زمین و گسترش آن نام میبرد، تمامی آفریده خود را در زمین زیبا، بهجت آفرین و موزون میخواند(2). جاذبه زن و مرد بر یکدیگر و تفاوتها و نابرابری سنی، ایجاب میکند که رابطهها به ترتیبی تنظیم شوند که رابطهها مخرب زندگی فردی و جمعی نگردند. از اینرو، در همه جامعهها، پوشاک یکی از مهمترین تنظیم کنندههای رابطهاست. نوع پوشش در جامعهای که در آن، همبستگی و تعاون بیشتر و رابطههای قوا کمتر باشد، با نوع پوشش در جامعهای که رابطههای قوا بیشتر باشد و داشتههای جسمی از عوامل تنظیم کننده رابطههای قوا باشند، یکسان نبوده است و نیست. لباس پوشاننده عیبها نیز هست.
بخاطر آفرینش انسان خداوند به خود تبریک میگوید و او را در عرصه خلقت ممتاز میگرداند (3). بنابراین زیبایی پیکره انسان، خارق العاده و یکی از داشتههای مهم است که بنابر نوع رابطهها، کاربردهای نایکسان پیدا میکند. در طول تاریخ و در همه جوامع از لباس در جلوهگری زیبایی انسان استفاده شده و میشود. در قرآن چند بار از واژه «زینت» و«ریشاً» استفاده شده و زینت و ریش منطبق بر جامه و لباس است و چون زینت (و ریشاً) آن چیزی است که زیبایی را جلوهگر میکند و یا عیبها را میپوشاند، پس قرآن، بدان، بمثابه یک امر اجتماعی میپردازد.
3ـ پرهیز از پلشتی و آلودگی ها
در تمامی جوامع لغات و کلمات به دو صورت حقیقی و مجازی بکار برده می شود. اما وقتی از معنای مجاز آن استفاده می شود، باید بین معنای حقیقی و مجازی رابطهای وجود داشته باشد تا بتوان به مقصود گوینده پی برد.
بسیارند کلمات و لغات که از معنای مجازی آن استفاده می شود و نه معنای حقیقی آن. برای مثال، استعمال لفظ «اسد» که معنای حقیقی آن « شیر» است، و چون شیر سلطان جنگل و به شجاعت مشهور شده، استعمال آن در معنای مجازی برای انسان بمعنای «شجاعت» است و بین معنای حقیقی و مجازی رابطه شجاعت بر قرار است. استعمال لغات در معنای مجازی در زندگی روزانه، بویژه در شعر و ادبیات، با استفاده از معنای واقعی برای آسانکردن فهم سخن گوینده، بسیار رایج است. بنا بر تعریف جرجانی: «مجاز گوهری است از گوهرهای گرانبهای بلاغت که گویندۀ بلیغ و نویسندۀ توانا میتواند از این نوع استعمال سرمایه بگیرد و کلام را موافق طبع و ذوق و بر اساس یک هدف عالی قرار بدهد و درعینحال زیبا آورده و معنی را هم به ذهن شنونده نزدیک سازد.»
همچنانکه در عرف جامعه به غیر از معنای حقیقی لغات و اصطلاحات، در معنای مجازی هم استعمال می شود. قرآن نیز معانی مجازی را بکار میبرد. مثلاً در مورد لباس: گفته می شود لباس ترس و گرسنگی، و یا لباس تقویا. بین آدمی و لباس پوشیدن رابطه ترس و یا تقوا بر قرار است در قرآن میخوانیم:
«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ»(اعراف / 26)
«ای فرزندان آدم، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که [آن لباس] زشتیهای شما را بپوشاند و [برای شما پوشاندن] زشتیها زینتی است.»
وقتی «سوءات» به معنای زشتی است، لباس پوشاننده زشتی، لباس تقویا است. لباس تقوی، لباسی است که زشتی ارتکاب فجور را میپوشاند. انسان میتواند از خداوند غافل شود و بدان، استقلال و آزادی خود را گم کند و بر خداوند عصیان کند و درجا برده زور بگردد. این به تقویا است که استقلال و آزادی خود و خدا را باز مییابد. هرگاه انسان استقلال و آزادی نداشت و مجبور بود، البته نمیتوانست از آن غافل شود. چون آدمی وقتی چیزی را ندارد، غافل شدن از آن بی معنی می شود، از اینرو، بازیافتن خویشتن مستقل و آزادی، بدرآمدن از غفلت از خداوند و این عمل تقویا است. بنابراین «سوءات» به معنای زشتیهای قدرتمداری انسان است.
در مورد معنای «ریش» در «یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ» باید توجه نمود که «ریش» در معنای اصلی به پر و بال پرندگان اطلاق میشود که با آن میتوانند به پرواز درآیند، و هم، رنگ وارنگ و هم زینت بخش آنها است. انسان هم با لباس تقوا میتواند به پرواز درآید. نظر به اینکه زشتیها هم رنگ وارنگ است، پس برای انسان چه زینتی بهتر از این لباس میتواند باشد؟!
و چون انسان دارای استعداد فجور و تقوی است، عمل انسان است که نیکی و یا بدی را پدید میآورد. و لباس تقویا؛ پرهیز دادن انسان است به استفاده از استعداد فجور و یا توانائی انجام فجور که تخریب خود و فساد بر روی زمین را ببار میآورد. دوری جستن از فجور با لباس تقوی ممکن است. پس تقوی خویشتنداری، و نیروی مقاومت است در برابر تمایل به قدرت و زشتکاریهای ناشی از آن صفات که وجود آدمها را میپوشاند. چرا باید لباس تقوا داشت؟ زیرا این لباس بازدارنده انسان از زشتکرداریها و نمایانگر ایمان است.
ج- تقوا وجدان به حق را بیدار و قوه تمیز حق از باطل را افزون میکند:
عمل انسان است که عیوب را پدید میآورد و انسان، مستقل در انتخاب و آزاد در گزینش نوع انتخاب آفریده شده است و لازمه داشتن حق اختیار و آزادی انتخاب، داشتن استعداد و یا الهام تقوی و فجور در وجود آدمی است و خداوند انسان را چنین آفریده است.« فالهمها فجورها و تقویها»
تقویا قوه تشخیص حق از باطل در آدمی را بطور مداوم تواناتر و فعالتر میکند. وجود وجدان آدمی بر حق و قوه تقوی انسان را قادر می کند آسان بتواند حق و باطل را ازهم تمیز دهد و در ورطه باطل نیفتد. من بر این نظرم آدمی با تقویا به راحتی قادر است حق را از باطل تشخیص بدهد. باز اشتباه نشود، گفتن اینکه کسی تقوی دارد و یا با تقوی است، با کسی که تقوی را در خود پرورش داده و زندگی و راه و روش عملی او بیانگر تقوای او است، کاملاً متفاوت است. پر واضح است که قوه تقویا داشتن نوعی روش زندگی است. روشی است که به یمن تشخیص حق از باطل، انسان نه ویران میشود و نه ویران میکند و در راست راه رشد به پیش میرود. خداوند ما را با وجدان به حق و قوه تقویا آفریده است. اگر از آن غافل نشویم، به تقویا، از خداوند غافل نشویم و درجا برده زور نشویم، قوه تشخیص ما پرتوانتر و پرهیز ما از ارتکاب فجور مداومتر: یاایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال/29).
د. تقویا عمل به حق و فراخواندن به حق و صبر است
تقوی بمعنای عمل به حق و دعوت به حق و شکیبایی، ایمان را مینمایاند و مؤمن را الگویی مشاهده و پیروی کردنی میکند. در همانحال، ایمان، به غفلتی، از دست میرود و ایمان از دست داده، مهمترین نیروی محرکه خویش را از دست میدهد. از اینرو، تقوی لباس حافظ ایمان است.
چون وقتی بسیاری از آدمیان تقوای از خدا را با ترسی که آدمیان دارند یکسان می پندارند و غافل از این امر هستند که انسان وقتی از چیزی و یا کسی می ترسد، از آن فرار و یا سعی می کند از آن دور و برحذر شود. اما کسی که از خدا می ترسد، به او نزدیک می شود. زیرا میداند این نه از خداوند که از مکافات عمل خویش است که میترسد. پس به او پناه میبرد. با ایمان را ترسی از خداوند نیست. بدینسان، ترس از خدا از سنخ ترس از کسی و یا چیزی نیست.
هر که ترسد از حق و تقوا گزید ترسد از وی جن و انس و هر که دید
هر کس تقوا پیشه کند و از خدا بترسد، نه تنها از هیچ کس و قدرتی ترس ندارد بلکه آدمیان و پریان و هر که او را بیند و نظر سوئی داشته باشد، از او خواهد ترسید. اگر به قرآن توجه شود، بسادگی قابل فهم است که تقوی عمل کردن به حق و دوری کردن از هر ناحقی است. به عبارت دیگر تقوا دوری کردن از انجام اعمالی و عمل کردن و نزدیک شدن به اعمالی دیگر است. و این ترس نیست. و اگر هم گفته شود ترس از خدا باید داشته باشید، ترس از خدا از سنخ معرفت بر این امر است که کردار زشت مرتکب را گرفتار پیآمد زشت میکند و مرتکب از خداوند بخاطر آن پیآمد میترسد و در این صورت باید بترسد و تقویا گزیند، و عمل به حق و شکیبایی رویه کند، تا که به لطف خداوند، زشتکاری او جبران شود. معرفت به او که حق است و عشق به او، انسان را به او نزدیک و نزدیکتر می کند. در صورتی که وقتی آدمی از کسی و یا چیزی می ترسد، خود را از آن دور و برحذر می کند. پس هر که به خدا نزدیکتر است و از او تقوی دارد، از هیچ چیز، هیچ کس و قدرتی ترس ندارد. خداوندی که رحمنا و رحیم است اگر کسی از او بترسد، بنابر سنت، ترس او شدت میگیرد. او منبع فیاض عشق است. ترس از او خود فریبی است. آدمی باید از نتیجه عمل خود بترسد و نه از خدا. پس ترس از خدا و یا تقوی توانایی، رشد و نور می آورد. و ترس از اشخاص و قدرت ها و… زبونی، نگرانی و انواع بیماری های دیگر به همراه دارد. ومولانا در دیوان شمس چه نغز و شیوا سروده است:
سایه و نور بایدت هر دو بهم، زمن شنو // سر بنه و دراز شو پیش درخت اتقوا
چون ز درخت لطف او بال و پری برویدت // تن زن چون کبوتران، باز مکن بقر بقو
1-تقوی، از جمله، روش پرهیز از یک ترس، ترس عمل کردن به ناحق است. به سخن دیگر، تقوی مراقبت مداوم است بر غافل نشدن از حقوق خویش و عمل به این حقوق و کرامت برکرامت افزودن است (حجرات، آیه 13) که به یمن عمل به حق و دفاع از حق و رابطه حق با حق برقرارکردن، کرامت برکرامت افزوده می گردد.
2. تقوی در برابر فجور قرار میگیرد (شمس، آیه 8): انسان را توانایی تمیز حق از ناحق است. از این رو، غفلت از حقوق، انسان را عامل به فجور میگرداند و او تباه میشود و تباه میکند. بدینسان، تقوی ترس نیست، روش بکار انداختن توانائی تمیز حق از نا حق و راست راه حق را در پیش گرفتن، وصول به درک حق علیالاطلاق و صیر به او تا لقاء او، است. (احزاب، آیه 44).
هر که از تقوا توشه بردارد و آن را سرمایه گذاری کند و زینت اعمال خود گرداند، از ارتکاب فجور و پلشتیها وا میرهد و خداوند عقل او را بر تشخیص راه سعادت و رستگاری می گشاید. در حقیقت انواع شهوت و غضب که دو دست هوا است بسته و علم و عمل که دو دست عقل است باز گشاده می شود.
چونکه تقوا بست دو دست هوا حق گشاید هر دو دست عقل را
اما باید دقت نمود که انسان به آزادی و اختیار خود در تصمیمگیری ایمان دارد، ولی این ایمان، عریان و برهنه است و به لباس تقوی هم راه را از بیراهه تمیز میدهد و هم در معرض غفلتهای ایمان بربادده قرار نمیگیرد. حدیث نبوی هم مؤید این معنا است که «ایمان برهنه است و لباس آن پرهیزگاری است و آرایش آن آزرم است و میوهاش دانش» (4) و بنابراین لباس تقوی و یا پرهیزگاری او را از غفلت و تصمیم غلط باز میدارد.
مسلماً عمل آدمی است که خوبی و یا بدی پدید می آورد و این خوبی و یا بدی در خلاء اتفاق نمی افتد بلکه در اجتماع واقع می شود و در اجتماع اثر می گذارد. حتی آن دسته از اعمال نیک و بدی که در نهان انجام میدهیم، در اجتماع واقع میشود و بر آن اثر می گذارد. جمع نیز زشتکاری میکند. پس علاه بر تقوای فردی تقوای اجتماعی هم ضرورت پیدا می کند. تقوای اجتماعی را قرآن چنین تعریف می کند: تقوی در اجتماع و با اجتماع یعنی همکاری و یاری دادن به یک دیگر در نکوکاری و دوری از بدکاری و همیاری نکردن در ستمکاری و گناه، این است تقوای اجتماعی: «و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان» (مائده/2)
ه.تقویا شتاب به سوی دریای لا اکراه بیکران غفران الهی است:
باز خداوند روشن به ما یاد آور می شود که: تقویا شتاب به سوی دریای بیکران غفران و بهشت خداوند است(5) و پیوستن با طیب خاطربه دریای بیکران غفران الهی که اکراه و اجباری هم در آن نیست، سعادت هر دو جهان را نصیب آدمی می کند. آدمی باید بداند که راه بازگشت همیشه به رویش باز است. پس بجای یأس، نا امیدی و ترس ، باید خود را به مغفرت بیکران خداوندی بسپارد: که در رحمت او بروی همه و هر بازگشت کننده همیشه باز است. بنابراین باید از انواع و اقسام قدرت که انسان را به ورطه هلاکت میاندازد، دوری جست؛ از غفلت از حقوق بدرآمد و عمل به حق و فراخواندن به حق و شیکیبایی را رویه کرد. عمل به حق ما انسانها را از سرمایههای عظیمی برخوردار میکند که امروزه آنها را سرمایههای اجتماعی و طبیعی و فرهنگی میخوانند. نبود به تقویا، غفلت از حقوق و تخریب استعدادهای خویش و نیروهای حیاتی است. بهترین کار نیک که همه در آن شریک و بنابر وجدانی که هر کس به حق دارد، مقبول همه میشود، عمل به حقوق و تبلیغ حقوق است. بدین کار – اصلی ساری و جاری بین همۀ مردم – ، همه ما انسانها میتوانیم، در دریای آزادی و مغفرت خداوند، از یکدیگر سبقت و پیشی بگیریم. (6) حکیم سنائی تقویا را بهترین خلق در عالم می داند و حقیقتاً هم چنین است زیرا با وجود تقویا رویه کردن، حیات آدمی زندگی در بهشت میشود:
در مناجات با خدا موسی // گفت ایا کردگار و یا مولی
از هر آنچ آفریدی از هر لون // چیست بهتر ز خلقها در کون
گفت: کز خلقها ایا موسی // نیست بهتر بعالم از تقویا
سر هر طاعتی یقین تقوی است // متقی شاه جَنّه المأویست
کسانی که از سرمایه تقویا بهره می برند و خود را به لباس تقویا میآرایند، وجدان به حق خویش را دائم بیدار و هشدار نگاه میدارند و به یمن عمل به حق، قوه تشخیص حق از باطل آنها همواره به روز است. تقویا حفظ زندگی از تباه شدن در لجههای فجور است و تمرینی است که انسانهای رشید و در رشد، هیچ از آن غافل نمیشوند. اینان دوستان خدا هستند نه بیمی و ترسی از کسی و یا چیزی و – جز از عمل خویش – دارند و نه اندوهگین می شوند.(7)
محمد جعفری 25 شهریور 1399
نمایه:
1-«… وَ جَعَلَ لَکُمْ سرَبِیلَ تَقِیکمُ الْحَرَّ وَ سرَبِیلَ تَقِیکم بَأْسکمْ»، و خدا برای شما تنپوشهایی مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ میکند و تنپوشها [زرهها]یی که شما را در جنگ حمایت مینماید.» (نحل/285)
2- «وَ الأَرْض مَدَدْنَهَا وَ أَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَسی وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کلّ زَوْج بَهِیجٍ ( و زمین را گسترانیدیم و در آن لنگرهایی افکندیم و در آن از هر [چیز] جفت زیبا [دل انگیز] رویانیدیم.» (ق 7 و حج 5)؛ «وَ الأَرْض مَدَدْنَهَا وَ أَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَسی وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کلّشیءٍ مَّوْزُونٍ ، زمین را گسترانیدیم و در آن کوهها افکندیم و همه چیزهای متناسب [زیبا] در آن رویانیدیم.» (حجر/ 19)
3-«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ… فَتَبَارَک اللَّهُ أَحْسنُ الخْلِقِینَ ، … آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.» (مؤمنون/ 12 و 14)
4-مصیبت نامه، عطار نیشابوری (تصحیح محمد رضا شفیعی کدکنی)، تعلیقات ص 510 به نقل از کشف الخفاء 23:1 : الایمنُ عریانٌ فلباسهُ التقوی و زینته الحیا و ثمرتُهُ العلم.
5- « و سارعوا الى مغفره من ربّکم و جنّه عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتقین* الّذین ینفقون فى السراء و الضراء و الکظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحب المحسنین ( آل عمران/ 133و134)
6-« و سـابـقـوا الى مـغـفـره مـن ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و الارض اعدت للذیـن امـنـوا بـاللّه و رسـله ذلک فـضـل اللّه یـوتـیـه مـن یـشـاء واللّه ذو الفـضـل العـظـیـم» (حدید/21) .
7- الا ان اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون* الذین امنوا و کانوا یتقون (یونس/ 62و63)