شعله های آتشی که به جان کودکان و زنان و مردان پناه جو در شب سه شنبه گذشته در جزیره لسبوس افتاد، تمامی ادعاهای این سیاستمداران مبنی بر جانبداری « مغرب زمین » از کرامت و حقوق انسان را بیپایه کرد؛ با وجود گنجاندن این کرامت و حقوق در قوانین اساسی کشورهاشان، اینان با، نقض آنها، در آن شب، آن همه ادعا را به شعلههای آتش بیدادی سپردند که به جان پناهجویان افتاد.
زمانیکه آتش شعلهور بود و انسانهای پناه جو، در التهاب و اضطرار، در تقلای گریختن از خود و فرزندان شان از سوختن در آتش بودند. پر شمار ویده ئوها که این صحنه های دلخراش را فیلمبرداری کرده اند، نشان میدهند، افرادی با شادی و شعف سرود « Bye-Bye Moria » را میخواندند.
ایکاش آرزوی اینها برآورده گردد و مردم باورمند به حقوق انسان در کشورهای اروپایی سیاستمداران کشورهای خویش را وادار کنند، دست از جنایت هولناک علیه پناهندگان سیاسی بر دارند، پس از سالها وعده و وعید، قوانین و قواعدی استوار برای برخورداری این پناه جویان از حقوق انسان، وضع و اجرا کنند.
هر انسان باورمند به حقوق و منزلت انسان از خود سئوال میکند: چگونه در آینده رهبران سیاسی و وزیران خارجه کشورهای اروپایی در صحنه سیاست جهانی قادرند روی در روی حاکمان مستبد در کشورهایی همچون چین و روسیه و عربستان سعودی و ایران و … بنشینند و از آنان بخواهند در حق مردم کشور خودشان حقوق انسان را مراعات کنند؟
هر کدام از این مستبدان حق دارند در مقابل این خواسته بگویند: « در خانه خود را جارو کنید»؛ شما اروپائیان ابتدا بروید در کشورهای خودتان روشی را در پیش بگیرید که کودکان بیگناه پناه جو در مخروبه های بدون آب و برق مجبور به زندگی کردن نباشند.
در حقیقت دو واقعیت قابل مشاهده است: واقعیت اول اینکه 22 دولت عضو اتحادیه اروپا، همانند کشورهای توتالیتر شرق اروپا، که در گذشته، « دیوار برلین» در اطراف اروپا بنا کردند؛ همانند ترامپ که در صدد است ساختمان دیوار در مرز مکزیک با آمریکا را به اتمام رساند و یا اسرائیل که در سرزمین اشغال کرده فلسطین در میهن خود مردم فلسطین، دیوار بنا کرده است، در یونان، حصاری بلند مابین اروپا و کشورهای خاورمیانه و شرق دور ایجاد کرده اند.
واقعیت دوم اینست: آمریکا در گذشته مدعی بود که مشعل دار آزادی و حقوق انسان در غرب، بلکه در جهان است. اما پس از جنگ جهانی دوم، از آن زمان که نقش ابر قدرت را یافت، اولین کودتای خویش را با همدستی انگلستان برضد حکومت قانونی مردم ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در مرداد ماه سال 1332 انجام داد. سپس مغرور از این پیروزی در دوران « جنگ سرد »، در دیگر کشورهای جهان، از جمله کشورهای آمریکا لاتین، یکی پس از دیگری کودتا کرد و دست نشانده گان خویش را حاکم بر مردم این کشورها گرداند.
آمریکا یار و همدست اروپاییان، با رفتار خویش در سطح جهان نشان دادند که با روابط سلطه گر – زیر سلطهای که با دیگر کشورها برقرار میکنند، ادعای رعایت حقوق بشر، دروغی مضحک بیش نمیشود و نشد.
با این وجود، هنوز اکثریت بزرگ مردم جهان غرب، کشور و دولت امریکا را مشعلدار مردم سالاری و حقوق انسان میدانستند. ولی با دیدن صحنه ها و تصاویر شکنجه کردن در زندان ابوقریب در کشور عراق، جائیکه زندانبان های ایالت متحد آمریکا زندانیان سیاسی را تا حد مرگ شکنجه میکردند. و یا رفتار دولت آمریکا با زندانیان در گوانتانامو، دانستند که قدرت سلطهگراز «قانون» قدرت پیروی میکنند که تحمیل مرگ با خشنترین روش است.
علاوه بر اینها انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری کشور آمریکا، رئیس جمهوری که در مدت نزدیک به چهار سال هر روز افتضاح جدیدی ببار میآورد و جامعه آمریکا را دچار جنگ داخلی در اثر پشتیبانی خویش از نژاد پرستی، این بیماری مزمن و مهلک انسانی و اجتماعی، کرده است، چنان کردهاست که، در حال حاضر، هیچ انسان باورمند به مردم سالاری و حقوق انسان دیگر آمریکا را مردم سالار و جانبدار حقوق انسان نمیداند.
حال وضعیت مردم سالاری و حقوق انسان در اروپا نیز روز به روز بدتر و وخیم تر از گذشته میشود؛ طوری که خانم کاترین الگر Katrin Elger در سرمقاله این هفته اشپیگل شماره 38 بتاریخ 14 تا 21 ماه سپتامبر در مورد پیامدهای سیاسی آتش سوزی در موریا، مینویسد:
« در هفتهای که در پیش است رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، خانم اورزولا فون لین، میخواهد بالاخره پیشنهادی برای وضع قانونی برای نظم بخشیدن به پناهندگی در اروپا، به پارلمان اروپا ارائه کند. ولی بندرت کسی باور میکند که پیشنهاد او قرین موفقیت گردد. چرا که اتحادیه اروپا هیچگونه سابقه و شهرت خوبی در یافتن راه حلهای همبستگی در این زمینه ( حقوق انسان و حق پناه جویان) ندارد. ولی آنچه مسلم است اینست: هیچ نظام مردم سالاری قادر نیست با اینهمه تجاوز به حقوق انسان که هم اکنون در مرزهای اروپا در یونان اعمال میگردد، دوام آورد. » ( برجسته کردن جمله ها از من است.)
در این قسمت از نوشته خلاصهای از گزارش مجله اشپیگل شماره 38 بتاریخ 14 تا 21 ما سپتامیر سال 2020 از محل وقوع آتش سوزی در مقر پناهندگان سیاسی را میآورم.
باز گشت به جهنم ( دست ساخت استبداد):
مهاجرت: پس از آتش سوزی وسیع در موریا یونان، نه تنها محل تجمع پناهندگان تبدیل به ویرانه سرایی گشت، بلکه مجموعه سیاستهای پناهندگی اروپایی نیز سبب شرمساری شد. مدد رسان ها و سیاستمداران انسان دوست آلمان مدت مدیدی است که خواستار نقل مکان دادن پناه جویان از جزایر یونان به جاهای دیگر اروپا هستند. ولی حکومت آلمان خود را در پشت سر ( تصمیم جمعی) اتحادیه اروپا پنهان کرده است.
شهرزاد موفق شد خود را از درون شعله های آتش در داخل موریا، بزرگترین محل تجمع پناهندگان در اروپا که این روزها به زمین سوختهای تبدیل شده است، نجات دهد. ولی شهرزاد که 25 سال دارد، نمیداند به کجا رود. او خانمی خجالتی اهل افغانستان است. در غروب روز چهار شنبه در کنار شوهر و دو فرزند کوچک خود در مقابل کمپ سوخته شده در جزیره لسبوس نشسته است.
از او سئوال میکنیم، حالا چکار خواهید کرد؟ او جواب میدهد: « ما نمیدانیم. ما تنها توانستیم مدارک شناسائی خودمان را از سوختن در آتش نجات دهیم. ولی اسباب های دیگرمان همگی در آتش سوختند». او در ادامه میگوید: « ما غذا برای خوردن نداریم، تنها مقدار کمی آب برای نوشیدن داریم و هیچکس به ما چیزی نمیگوید.»
شهرزاد آهسته میگوید: « موریا هرگز جای خوبی نبود. » کمپ پناهندگان مدام پر از جمعیت بود. خانواده شهرزاد هر روز در اینجا غم و اندوه و درماندگی، و بیچارگی را همراه با ترس با تمام وجود خویش لمس و احساس میکرد. ولی دستکم در درون بک اطاق در زیر سقف میتوانستند بخوابند.
نزدیک به 13 هزار انسان از طریق آتش سوزی در موریا از امروز به فردا بیخانمان شدند. حکومت یونان میخواهد آنان را در کشتی و یا زیر چادرها جای دهد.
علت اصلی آتش سوزی و عاملان آن هنوز بطور کامل معلوم نشده است. در جزیره از صبح چهار شنبه شایعات پر شماری بر سر زبانها در جریان بودند. احتمال آتش زدن عمدی از جانب راستی های رادیکال یونانی شروع شده به خود پناهندگان و حتی به حکومت ترکیه که قصد فتنه گری و آشوب در کشور یونان را دارد، نسبت داده میشود.
امر واقع این است که اتحادیه اروپا میخواست موریا را به مثابه طرح مدلی برای سرمشق گرفتن پناهندگان، در کشور یونان مستقر کند. هر کس قبل از آتش سوزی از وسط موریا عبور میکرد، کثیف ترین و خطرناکترین مکان زندگی کردن در قاره اروپا را مشاهده میکرد.
انسانها در اینجا در تنگ ترین فضاهای حیاتی در زیر پوششهای پلاستیکی زندگی میکردند. در همه جا بوی تعفن زبالهها در هوا پخش بود و به مشام میرسید. جوی های آب در اثر جمع شدن کوهی از بطریهای پلاستیکی بسته شده بودند. شیوع بحران کرونا وضعیت جزیره را در هفته های پیش از آتش سوزی بسیار بد تر کرده بود. خیلی زودتر از آتش سوزی، موریا تبدیل به نماد تعصب و سرسختی اروپاییان در پایمال کردن حقوق انسان گشته بود. طوریکه گرالد کناز، مشاور سیاسی از برلین، در مورد پناهندگان موریا از « گوانتانامو پناهندگان » نام میبرد. ( برجسته کردن جمله ها همه جا از مترجم است.)
تا روز سه شنبه، روز آغاز آتش سوزی، 35 نفر در موریا مبتلا به بیماری کوید 19 شده بودند. بنا بر دستور اداری هرگونه سرپرستی پزشکی جز در حالات ویژه و اضطراری از کار افتاده بود. همه مدارس بسته شده بودند. دست آخر ناراحتی و ناامیدی ساکنان و ترس آنان از مبتلا گشتن همه به ویروس کرونا بعلاوه شرایط بد زندگی تا آن اندازه بزرگ و عظیم شده بود که ساکنان کمپ خود شروع کردند به آتش زدن کمپ. این احتمال را در هر صورت ناظران در محل میدهند.
بسیاری از پناهندگان و ساکنان جزیره آرزو دارند که موریا، این لکه شرم آور تجاوز به حقوق انسان، برای همیشه از میان برداشته شود. ولی با این وجود، این احتمال نیز میرود که کمپ دوباره ساخته و توسعه پیدا کند. حکومت میتزوتاکیس اطلاع داده است که جز کودکان خرد سال بدون سرپرست، هیچکس از جزیره به جای دیگری نقل مکان نخواهد کرد.