هیچ تلخى نیست بر دل تلخ تر از فراق دوستان پر هنر
افسوس که دوست فرهیخته و خرد جوى ما، همگام و همراه و هم سنگر سالیان دور ودراز، ره پو و رهرو بى پیرایه وبى توقع نهضت ملى ایران، علیرضا بهزادى، در نخستین ساعات بامداد پنج شنبه بیستم شهریور ١٣٩٩ برابر با یازدهم سپتامبر ٢٠٢٠ میلادى در آستانه ٧٨ سالگى، نادیده فجر، چشم فروبست، جام تن بشکست و جان از قید جسم رنجور رهانید.
علیرضا در چهارم آبان ماه ١٣٢١ شمسی دیده بر جهان گشود، تقارنى که با رسیدن به سن تمیز سخت آزردهاش مىکرد. سرانجام براى گریز از آن روز ششم آبانماه را بعنوان سالگرد تولدش برگزید، به یازدهمین بهارعمر نرسیده خزان کودتا از راه رسید و وطن باردگر به مدد سر سپردگان داخلى جولانگه بیگانگان جهان خوارى شدکه بر پهنه میهن به دگربار بساط سیطره گستردند.
دوران رشدش در بستر زمانه حرمان و خسران بسرآمد و او به قافله “جوانان هنوز به همه چیز نرسیده” پیوست؛ به مدد فطرت پاک و آزادهاش در تلاش براى بازیافت استقلال و آزادى از دست رفته وطن دل به گرو راه رهبر فرزانه نهضت ملى ایران، مصدق بزرگ سپرد.
به سال ١٣۴٣ شمسى (١٩۶۴ میلادى) بریتانیا را جهت ادامه تحصیل برگزید، تغییر محیط و دورى از فشار و خفقان مستولى بر میهن، عزم رزم را در او جزم تر کرد. پیوستنش به انجمن دانشجویان ایرانى مدد ساز آشنایى با دوستان همدل و همساز و همراهى شد که به طول یک عمر در کنار هم به استقامت ایستادند، آشنایى با همسرش خانم آذر بهزادى و دوست و یاور دیرینهاش دکتر عبدالصمد تقى زاده ارمغان این دورانند.
در تحصیل علم و ستیزه با استبداد وابسته کوشا و استوار بود، در لندن به جبهه ملى سوم پیوست ودر کار نشر خبرنامه این جبهه که گزارشگر صادق و آینه تمام نماى جنبش ضد استبدادى و ضد استعمارى ایران و در عین حال پایگاه تبادل اندیشه و تحلیل پویاى برى از قید و بند سانسور بود، شرکت فعال جست.
وى در زمره بانیان و مؤسسان انجمن اندیشه در بریتانیا بود که بعدها سمت دبیرى آنرا یافت؛ انجمنى که برگزارى بحث آزاد، مبارزه با سانسور، ایجادبستر سیال تبادل اندیشه و کمک به گسترش فرهنگ و خرد شالوده تشکیل و هدف بنیانگذارانش بودند.
در طول دوران اختناق و سرکوب حکومت مطلق العنان شاه، بىتکلف و توقع در امر مبارزه آگاهى بخش و نمایاندن چهره واقعى رژیم از پس پرده ریا، شرکت فعال داشت.
پاى در رکاب دادخواهی از قربانیان بیداد، از مراجعان پیگیر به سازمان عفو بینالملل و سازمانهاى مدافع حقوق بشر بود و پویا در تلاش جلب توجه افکار عمومى جهانى به ظلمى که آمران و عاملان استبداد وابسته در ایران بر مبارزان روا میداشتند. وى در زمره آنانى بود که به مدد ساز و کارهاى موجود و مرسوم و سنن پارلمانى کشور میزبان با مراجعه به نمایندگان مجالس و با ارائه داده هاى غیر قابل انکار از ستمى که بر مخالفان در بند مىرفت و جفا و خفقانى که بر ایران مستولى بود، صداى رساى تظلم اسیران در بند گشتند و با این دادخواهىها، مکررا موجب محکومیت بین المللى سیاست سرکوب و اختناق رژیم کودتا شدند.
آنگه که در اوج ستم، دیوارترس فرو ریخت و ایران یک پارچه در طلب رهایى و آزادى، یکسره در جنبش و خروش و قیام شد، علیرضا، آن پوینده پیوسته نهضت ملى ایران با تمام توان در تلاش سترگ بازیافت استقلال و آزادى وطن شرکت جست.
از سال ١٣۵۶ تا پیروزى انقلاب، گاه به صفت دبیر انجمن اندیشه و گاه به صفت شخصى، به کرات عهده دار تصدى جلسات سخنرانى و یا بحث هاى آزاد پیرامون انقلاب در لندن بود. وظیفه ترجمه به انگلیسى اخبار جنبش، و اعلامیه هاى صادره پیش کسوتان داخل و خارج از کشور به طور عام و اعلامیه هاى آقاى خمینى را در کسوت رهبرى انقلاب به طور خاص، به عهده داشت، تا این متون سریعا توسط همرزمانش در اختیار رسانه هاى گروهى بینالمللى قرار گیرند، او براستى مترجم پرکار بیان انقلاب و آئینه دار تحولات و حوادث مسیر آن بود.
در پى پیروزى انقلاب به وطن بازگشت، مدتى تصدى دفتر بینالمللى خبر رادیو و تلویزیون ملى ایران را عهده دار شد، سپس به دعوت کهن دوست همرزمش دکتر عبدالصمد تقى زاده به دانشگاه ملى ایران رفت و عهده دار مدیرکلى کارگزینى آن دانشگاه شد.
بعنوان یار دیرینه و پایدار آقاى ابوالحسن بنى صدر اولین رئیس جمهورى منتخب ایران در تأسیس مرکز تحقیقات و سپس تشکیل دفاتر هماهنگى انتخابات (که پس از پیروزى آقاى بنىصدر در انتخابات ریاست جمهورى به دفاتر هماهنگى مردم با رئیس جمهور تغیر نام یافت) شرکت داشت، از دیرباز در زمره نزدیکان و هسته مشورتى آقاى بنىصدر بود و بر عهد دوستى او پایدار ماند. وى در زمره نسلى شد که شوربختانه شاهد دو کودتا و صدمات و پیامدهاى جبران ناپذیرشان به نهضت ملى ایران و کشور شد.
پس از کودتاى خرداد ١٣۶٠ بار دیگر در لندن همراه با یارانش کار مبارزه را از سر گرفت، گرچه در سالهاى پایانى عمر، جسم دردمند و آلام روحى ناشى از خدعه، فریب و نقض عهد رهبرى انقلاب و صدمات و ظلمى که بر تک تک ایرانیان پس از پیروزى انقلاب رفت، توانش را به تحلیل برده بودند و موجب تحیر و آزردگى عمیق او گشته بودند، اما بخت با وى یار بود تا با پایبندى به عهدى که با راه مصدق، مردم، دوستان، بستگان و میهنش داشت، سربلند از آتش حوادث بگذرد.
علیرضا حافظهاى شگرف، ذهنى جستجوگر و انسى خاص با کتاب داشت، ریز بین ونقاد و پرسشگر بود، بر تاریخ ایران و جهان و تاریخ ادبیات فارسى تسلط داشت،
علیرغم شیفتگى به هنر در تلاش بر هوشیار ماندن و سنجیدن، از دلباختگى حذر مى کرد اما این گریز مانع از لطافت پنهان طبعش نبود، به صنعت سینما و تولیدات برجسته آن توجهى خاص داشت و با لذت و شوق تحولات آنرا پى مىگرفت.
افول ستاره عمرش بر دوست، یار و همسرش خانم آذر بهزادى، فرزندان برومند او آقایان شروین و اسفندیار و دوشیزه ستاره بهزادى و هم چنین دوستان و دیگر بازماندگانش تسلیت باد.