حال که 39 سال بعد از حادثه هواپیمای سی 130 ارتش در 7 مهر 1360 و کشته شدن فرماندهان نظامی، سرهنگ بهمن فرقانی سرپرست تیم بررسی این حادثه نتیجه و گزارش بررسی تیم را آشکار و بیان کرده است (1)، برای آن دسته از کسانی که در طراحی از پیش تعیین شده به منظور قتل فرماندهان نظامی شک و شبهه ای داشتند، با این گزارش مسجل می شود که سانحه، یک سانحه طبیعی و اتفاقی نبوده، بلکه برای قتل فرماندهان نظامی از پیش طراحی شده است. اینجانب در سال 1377 در کتاب اوین جامعه شناسی زندانی و زندانبان با استناد به کتاب «عبور از بحران» خاطرات روزانه سال 60 آقای هاشمی رفسنجانی و ایماء و اشاره هائی که وی در یادداشتهای خود به دست داده بود، با شناختی که از روش و منش حکومت جمهوری ولایت فقیه داشتم برایم مسلم شده بود که سانحه هوا پیمای نظامی سی – 130، یک سانحه طبیعی و اتفاقی نبوده، بلکه این سانحه برای از بین بردن و قتل فرماندهان نظامی طراحی شده بود.
در جامعه همیشه کسانى هستند که بدلیل داشتن موقعیت اجتماعى، انقلابى و یا شرایط ویژه سیاسى و یا نظامى آنان، سر به نیست کردنشان از طریق پرونده سازى و متهم کردن آنان به وابستگى به این و یا آن کشور امکان پذیر نیست. از این رو اینگونه اشخاص را با توطئه هاى گوناگون سر به نیست مىکنند و سپس برایشان اشک تمساح مىریزند و یا به درجه رفیع شهادت نائل مىگردانند و در غالب موارد هم از شهادت شان براى اغفال و تحمیق هرچه بیشتر توده برانگیخته شده، استفاده هاى تبلیغى مىکنند. چند نمونه از این سر به نیست کردنها در جمهورى اسلامى با استناد به کتاب ” عبور از بحران ” آقاى هاشمى رفسنجانى که سرنخهائى را بدست داده:
دکتر مصطفى چمران، آیت اللَّه لاهوتى، تیمسار فلاحى و سرهنگ فکورى و…
در کتاب به آنها پرداخته شده است.
اما در این بحث از چگونگی قتل دکتر مصطفى چمران و آیت اللَّه لاهوتى می گذرم و علاقه مندان می توانند به چاپ دوم کتاب جامعه شناسی زندانی و زندانبان ص 83-76 که در سایت قابل دسترسی است مراجعه کنند (2) ولی در اینجا به قتل فرماندهان نظامی پرداخته می شود. و ابتدا، در زیر آنچه قبلاً در کتاب « جامعه شناسی زندانی و زندانبان » آمده، به نقل از کتاب ذکر می شود و سپس به نتیجه گزارش سرپست تیم تحقیق سانحه هواپیمای سی 130 سرهنگ بهمن فرقانی پرداخته خواهد شد:
قتل تیمسار فلاحى و سرهنگ فکورى:
«براى روشن شدن توطئه قتل سران نظامى، لازم است به عقب برگردیم و زمینه چینى نابودى سران نظامى را با کمک اعترافات ولى فقیه پشت پرده جمهورى اسلامى، آقاى هاشمى رفسنجانى مورد ارزیابى قرار دهیم:
“… در خصوص جنگ و فرماندهى ارتش، مطالب و احتمالات زیادى داریم. فرماندهى بخاطر ناهماهنگى و وحشت از نیروهاى خالص اسلامى، مایل است نیروهاى غیر اسلامى را در ارتش حاکم کند – که منافع مشترک پیدا کردهاند- و نیروهاى خالص دینى را یا منزوى و یا منفصل نماید. خلبان شیرودى که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من مىگفت که امروز ایمان مىجنگد نه تخصص، و مىخواهند دست مؤمنان را کوتاه کنند. ایشان همراه و همرزم خلبان شهید کشورى و خلبان شهید آشورى است. وحشت داشت و به من گفت پیامش را به شما بگویم و ضبط هم شده، احتمال اینکه مدیران جنگ بعلل سیاسى طالب طولانى شدن جنگ باشند، وجود دارد و این احتمال تکلیف آور است. احتمالا آقاى بنى صدر بمنظور تضعیف دولت و شاید – بعضى هم باشند- براى اجراى منویات امریکا و… مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در این مورد لازم است جنابعالى سریعاً فکرى بفرمایید و بهتر است در یک جلسه طولانى و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشى نظیر صیاد شیرازى، نامجو، سلیمى، شیرودى و… با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصمیم گیرى شود.” (3)
با وجودیکه سران نظامى از بین رفتند و فرماندهى جنگ و ارتش طبق منویات آقاى هاشمى بدست نیروهاى خالص اسلامى مورد اعتماد وى افتاد، حتى بعد از فتح خرمشهر مانع صلح شد و طبق گفته احمد خمینى، آقاى خمینى مایل بود که جنگ تمام بشود، اما مسئولان جنگ موافق پایان کار نبودند(4) جنگ را براى اجراى منویات امریکا و انگلیس طولانى کردند تا سرانجام جام زهر را به آقاى خمینى نوشاندند.
سه شنبه 4 فروردین
“با آقاى خامنهاى تلفنى صحبت کردم، صحبت از زیاده طلبى آقاى بنى صدر در مورد اختیارات شوراى عالى دفاع پس از برگشت به قانون اساسى و (همچنین) فشار آقاى فلاحى (رئیس ستاد مشترک ارتش) براى تحویل گرفتن اسناد دبیرخانه شورا بود.” ( عبور از بجران ص 37)
پنجشنبه 28 خرداد
“در باره شوراى فرماندهى نیروهاى مسلح، با امام صحبت شد. نظر ایشان این بود که فعلا به همین وضع بماند تا شخص یا اشخاص مناسبى پیدا شوند. پیشنهاد احمدآقا را دادم. ایشان گفتند احمد در هیچ کارى نباید وارد شود. آقایان فلاحى و فکورى را آنجا ملاقات کردم. نگران بودند ولى مىگفتند اگر ارتش در جریانات سیاسى دخالت نکند بهتر است و از این جهت عزل بنى صدر را خوب مىدانستند.” ( همان کتاب ص 160)
سه شنبه 23 تیر
“گروهى از نیروى هوایى آمدند و پیشنهادهایى داشتند براى تعویض کادر ستاد نیرو پس از سرهنگ جواد فکورى که احتمالا پست فرماندهى نیروى هوایى را براى پست وزارت دفاع از دست بدهد، چون قانون اساسى دو شغل را اجازه نمىدهد” (همان کتاب ص 201 کتاب)
سه شنبه 3 مرداد
“افطار را در نخست وزیرى با آقایان رجائى، احمد خمینى، موسوى اردبیلى، تیمسار فلاحى و سرهنگ فکورى صرف کردم. فلاحى از عملکرد دادگاه انقلاب و انجمنهاى اسلامى و امنیت شغلى افسران شکایت داشت و چاره جویى مىکرد” (همان کتاب ص 215 کتاب)
چهارشنبه 7 مرداد
“ظهر گروهى از همافران آمدند و خیلى ناراحت بودند و خواهان تصفیه در نیروى هوایى بودند. با توجه به فرار بنى صدر با هواپیمایى از این نیرو. در دفتر آقاى رجایى فوراً جلسه با حضور آقاى موسوى اردبیلى و سرهنگ فکورى فرمانده نیروى هوایى تشکیل دادیم. سرهنگ فکورى خیلى ترسیده و تعادل خود را از دست داده بود و مىگفت نیروى هوایى با این دو مورد فرار هواپیما متزلزل شده است. گفتم زمینه خوبى براى تصفیه ضد انقلاب در نیرو پیش آمده. با مشورت انجمن اسلامى سیاسى – ایدئولوژى نیرو و دادگاه انقلاب ارتش، تصمیمات مهمى گرفتیم. ستاد فرماندهى و فرماندهان پایگاهها را عوض کردیم. جانشین فرمانده را آقاى سرهنگ معینى قرار دادیم. اختیارات آقاى فکورى را به معینى دادیم.” (همان کتاب ص 219 کتاب)
یکشنبه 15 شهریور
“پیش از ظهر در خانه ماندم. اول وقت سرهنگ جواد فکورى، فرمانده نیروى هوایى آمد و تذکراتى در مورد جنگ داشت. پیشنهاد برکنارى فرمانده نیروى زمینى را مىداد. در این مورد با تیمسار فلاحى همراهند. این اختلاف قابل توجه است و مزاحم کار؛ از تصفیه نیروى هوایى گله داشت، این هم جالب توجه است” (همان کتاب ص 217 کتاب)
جمعه 20 شهریور
“عصر در مجلس جلسه شوراى عالى دفاع داشتیم. از تأخیر عملیات مقرره ناراحت بودند. گفتند سپاه آماده نبود. سرهنگ معینى پور را بعنوان فرمانده نیروى هوایى تعیین کردیم و سرهنگ جواد فکورى را مشاور ستاد. سپس جلسه مشورتى داشتیم. احمد آقا هم در هر دو جلسه شرکت داشت” (همان کتاب ص 278)
سه شنبه 7 مهر
“اول شب خبر رسید که هواپیماى حامل تعدادى مجروح جنگى، جنازه و چند نفر از سران نظامى، تیمسار فلاحى رئیس ستاد، سرهنگ نامجو وزیر دفاع، کلاهدوز قائم مقام سپاه و سرهنگ فکورى و … نزدیک تهران، کهریزک سقوط کرده، عدهاى شهید و عدهاى زخمىاند. تا آخر شب با مراکز نظامى در تماس 130- Cبودم. خبر روشنى در علت سقوط و سرنوشت آقایان بدست نیامد. احتمال خرابکارى مىرود. امکان معمولى بودن حادثه هم هست، باید تحقیق شود. تلخى حادثه فشار و سنگینى زیادى برایم آورد.” (همان کتاب ص 307 )
چهارشنبه 8 مهر
“اول وقت با ستاد مشترک تماس گرفتم. حادثه هواپیما هنوز در ابهام است. احتمال شهادت فرماندهان نظامى زیادتر شده، چون جلوى هواپیما سوخته است، ولى خلبان و کمک خلبان زندهاند. تیمى براى تحقیق اعزام شدهاند. با احمدآقا و جاهاى دیگر تماس گرفتم. قرار شد اعلامیهاى که فقط اصل خبر را مىدهد پخش شود. ساعت 9 صبح در دفتر مهدوى (کنى) با حضور احمدآقا و آقاى موسوى اردبیلى و آقاى خامنهاى جلسهاى داشتیم. تحقیقات نشان مىدهد که به احتمال قوى خرابکارى نبوده است و چهار نفر آقایان فلاحى، نامجو، کلاهدوز و فکورى جزو شهدا هستند. هواپیما حامل 33 جنازه، 32 مجروح و 25 نفر مسافر دیگر بوده است که فقط 23 نفر زنده ماندهاند. اعلامیهاى تهیه شد و امام هم بیانیه دادند. در مورد جانشین آنها مشورت کردیم و تشییع جنازه را به فردا موکول کردیم.” (همان کتاب ص 208)
در رابطه با این حادثه نکات زیر حائز اهمیت است :
1- اگر براستى هواپیما سقوط مىکرد، به محض برخورد به زمین منفجر مىشد و آتش مىگرفت، در اینصورت بعید بود که سرنشینان آن جان سالم بدر ببرند، در حالیکه خلبان، کمک خلبان و 23 نفر دیگر زنده ماندهاند.
2- فقط جلوى هواپیما سوخته است. وقتى هواپیمایى خارج از باند فرودگاهى سقوط مىکند، بر اثر ضربهاى که هنگام برخورد با زمین به آن وارد مىشود، آتش مىگیرد و در یک لحظه آتش سوزى به تمام قسمتهاى دیگر سرایت مىکند و نه اینکه فقط جلوى آن آتش بگیرد و به جاهاى دیگر سرایت نکند. در لحظه سقوط هم امکانات آتش نشانى در زمین موجود نبوده است که بلافاصله مأمورین آتش نشانى از سرایت آتش به سایر قسمتها جلوگیرى بعمل آورند.
3- آقاى هاشمى روز بعد از سقوط مىگوید، چون جلوى هواپیما سوخته است، احتمال شهادت فرماندهان نظامى زیادتر شده، ولى خلبان و کمک خلبان زندهاند. براى آقاى هاشمى نیز ظاهراً جاى تعجب است، با وجودیکه جلوى هواپیما سوخته، خلبان و کمک خلبان که در جلوى هواپیما در کابین هستند زندهاند، اما فرماندهان نظامى سوختهاند. اگر این یک توطئه از پیش طراحى شده نبوده، آقاى هاشمى از کجا مىدانست که خلبان و کمک خلبان زندهاند، ولى احتمال شهادت فرماندهان نظامى زیادتر شده. ثانیاً چه رابطهاى است میان سوختن جلوى هواپیما و زیادتر شدن احتمال شهادت فرماندهان نظامى و زنده ماندن خلبان و کمک خلبان؟ این نکته به این مطلب اشارت دارد که هواپیما سقوط نکرده و به زمین نشسته و در زمین توطئه اجرا شده است.
4- چون هواپیما نظامى بوده است، در عرف نظامى و سلسله مراتبى، قائده چنین است که براى احترام، فرماندهان نظامى را در کابین جلوى هواپیما، جایى که خلبان و کمک خلبان هستند جا مىدهند و آقاى هاشمى نیز به این نکته معترف است. پس اگر جلوى هواپیما بسوزد و بخاطر آن آتش سوزى، فرماندهان نظامى از بین رفتهاند، خلبان و کمک خلبان نیز مىبایستى همراه آنان از بین رفته باشند.
5- در این حادثه نیز مثل سایر حوادث، اول با احمدآقا، کسى که در غالب توطئه ها همگام، همراه و یا طراح و پیشنهاد دهنده بوده است تماس مىگیرد و سپس با سایرین جلسه مىگذارد.
6- در خاطرات 8 مهر مىنویسد: حادثه هواپیما هنوز در ابهام است و تیم براى تحقیق اعزام شده است. شب بعد از حادثه مىگوید: باید تحقیق شود. صبح اول وقت مىگوید: با ستاد مشترک تماس گرفتم، حادثه هواپیما هنوز در ابهام است، تیمى براى تحقیق اعزام شدهاند. اما ساعت 9 صبح گزارش و تحقیقات رسیده و نتیجه تحقیقات نشان مىدهد که به احتمال قوى خرابکارى نبوده است و چهار نفر آقایان فلاحى، فکورى، نامجو و کلاهدوز جزو شهدا هستند. چه تیم مجرب و کار آزمودهاى بودهاند که فورى در ظرف کمتر از چند ساعت از یک چنین حادثهاى تحقیق کرده و نتیجه آنرا نیز اعلام کردهاند. تحقیقات و گزارش تیم تحقیقاتى کجا انتشار پیدا کرد و به اطلاع چه کسان و مقاماتى رسید. آیا خانواده هاى شهداى این حادثه اجازه داشتند آنرا مطالعه و یا در اختیار وکلاى خود قرار دهند؟
7- هواپیما حامل 33 جنازه، 32 مجروح و 25 مسافر دیگر بوده است که فقط 23 نفر زنده ماندهاند. اینجانب با یکى از آن زنده ها در مورد چگونگى این حادثه صحبت کردم. وى گفت که من در حال و هواى خودم بودم. با ورود به فضاى تهران دیدم شهر روشن است. بعد از چند لحظهاى دیدم که هواپیما در حال نشستن است، فکر کردم که به باند فرودگاه رسیدهایم و هواپیما براى فرود و نشستن پایین میآید. ناگهان در روى زمین صداى مهیبى شنیده و آتش و دود و غبارى را مشاهده کردم. از ترس و وحشتى که بر من مستولى شد، نمىدانم دیگر چه شد تا اینکه خودم را در بیمارستان دیدم.
8- بعد از حادثه، خانم فکورى، نظر به اینکه جزو خانواده شهدا بود، با آقاى کروبى سرپرست بنیاد شهید ملاقات و از وى تقاضا مىکند که پرونده کشته شدن همسرش را تحقیق و رسیدگى کند که چرا وى کشته شده است، در حالیکه 23 مسافر و خلبان و کمک خلبان زندهاند و وى اضافه مىکند که این حادثه، یک توطئه طراحى شده براى از بین بردن آنها بوده است. آقاى کروبى در پاسخ مىگوید: اگر مشکلى دارید، پول و یا چیزى لازم دارید بگویید همه چیز را براى شما مهیا مى کنیم، ولى پیگیر این مسئله نباشید. خانم فکورى مىگوید مىخواهم علت کشته شدن همسرم را بدانم که به چه گناهى وى بایستى از بین برود. آقاى کروبى مىگوید در کشور برخوردهاى سیاسى و تقابل وجود دارد و در این برخورد و تقابل ممکن است چیزهاى زیادى اتفاق بیفتد. به نفع شماست که این پرونده را پیگیرى نکنید و هرگونه چیزى که براى زندگى کردن و تحصیل بچه ها لازم است بفرمایید دریغ نخواهد شد.
نارضایتى و نامطمئنى دستگاه رهبرى از سران نظامى و تجزیه و تحلیل چگونگى وقوع حادثه با استناد به اعترافات آقاى هاشمى، یک شاهد در هواپیما و گفتار خانم فکورى همه دلالت بر وجود یک توطئه از پیش طراحى شده براى از بین بردن سران نظامى بوده است.» و اما
نکته مهم دیگر که در این رابطه باید گفته شود اینکه: فرماندهان نظامى، فلاحى و فکورى بدرستى فهمیده بودند که دستگاه رهبرى مایل به صلح و خاتمه جنگ نیست و تا همه چیز را از بین نبرند، کار را تمام نخواهند کرد. آنها از این مسئله اظهار نگرانى مىکردند و در صدد چاره جویى بودند. اوایل سال 60 که امیدشان از آخوندهاى مسلط بر دستگاه رهبرى قطع شده بود، آقاى فکورى با بعضى از بنى صدرى ها که با جبهه و جنگ سر و کار داشتند و یا رفت و آمد مىکردند، غیر مستقیم و بطور تلویحى اظهار مىداشت که با وجود این دستگاه رهبرى و این آخوندها که حاضرند قیصریه را فداى دستمالى بکنند، جنگ و مسائل کشور حل نخواهد شد و تا شکست، جنگ را ادامه خواهند داد. لذا آقاى بنى صدر باید فکرى بکند. و گهگاهى نیز پیشنهاداتى مىکرد.
تیمسار فلاحى نیز که بین آخوندها مشهور بود که وى یک سیاستمدار برجسته و هم یک فرمانده نظامى است، از وى ترس داشتند و در موارد مختلف این ترس خود را از وجود سران نظامى آشکار مىکردند. و دستگاه رهبرى که همیشه از سران نظامى در ترس و وحشت بسر مىبرد، تصمیم گرفته است که در وقت مناسب آنها را از بین ببرد و کودتای خرداد 60 علیه رئیس جمهور بنی صدر زمینه را برای از بین بردن آنه آماده کرد و بدین منظور است که توطئه حادثه هواپیما از قبل طراحى شده است و نمىتواند یک حادثه تصادفى و اتفاقى باشد.
خلاصه آنچه سرهنگ بهمن فرقانی سرپرست تیم بررسی کننده هواپیمای سی 130 ارتش که در آن فرماندهان نظامی کشته شدند، توضیح داده و هم اکنون کامل آن هم در یو توپ موجود قابل دسترسی است (5) در زیر می آید:
سرهنگ بهمنی با توجه به داده های فنی هواپیمای سی 130 گفت: تحقیقات ما علیه دلایلی بود که خلبان هواپیما بر این حادثه ادعا کرده بود. خلبان مدعی بود که با شنیدن صدای انفجار، برق هواپیما رفته و بعد هواپیما را بطریق مکانیکی در بیابان بر زمین نشانده و در هنگام نشاندن بال چپ هواپیما به خاک ریز قنات گیر کرده و شکسته شده و در نتیجه بنزین بیرون ریخته و انفجار صورت گرفته است. و خوش و کمک خلبان از دریچه کابین بیرون آمده و بقیه که زنده مانده اند از شکاف بدنه قبل از اینکه دود ناشی از انفجار آن ها را بکشد بیرون می آیند و مابقی کشته می شوند.
اما بررسی نشان می داد که تا آخرین لحظه هر چهار موتور هواپیما کار می کرده و حتی علائم ملخ روی زمین هنگام برخورد به زمین نشان می داد که سرعت دور موتور درست بوده است. تحقیقات ما نشان داد که به لحاظ فنی و ساخت هواپیمای سی 130 چنین چیزی امکان پذیر نبوده است.
ادعای دیگر خلبان این بود که نشان دهنده مو تورهای آر پی ام صفر را نشان می داده است و این هم درست نبود زیرا تنها موردی که نشان دهند صفر را نشان می دهد وقتی است که برق بهشان نرسد، در مابقی موارد به دلیل اینکه باد ملخ ها را می چرخاند و دوری حدود 12% را نشان خواهد داد، کافی است که خلبان سوئیچ اینوِرتور را از روی جنراتور برداشته و روی باطری بگذارد و از برق باطری استفاده کند و در این صورت همه چیز نرمال بوده و می توانستند که بنشینند. متأسفانه نقص فنی دلیل قطع برق مشخص نشد…. وی افزود که هیچ نوع اثری از اصابت موشک یا ضد هوائی به هیچ جای بدنه هواپیما دیده نشد و در گفتگو با اهالی محل و اطراف محل هیچ کس صدائی نشنیده و چیزی ندیده بود و هیچ دلیلی بر این امر اصلاً وجود نداشت.
از سرهنگ بهمنی سئوال شد: بعضی ها، بعضی از خودی ها می گویند حادثه مشکوک بود.
سرهنگ بهمنی پاسخ می دهد: « در همان موقع این تهمت را به ما زدند که مجاهدین در این هواپیما بمب گذاشته بودند و من که رئیس تیم بودم دارم با آنها همکاری می کنم که این کار را به اصطلاح لاپوشانی بکنم . به خاطر همین من در گزارشم درخواست کردم که یک تیمی از یک کشور دوست برادر بیاید و بدون اینکه اطلاعاتی که ما داریم به آن ها نشان بدهند، دوباره این سانحه را بررسی بکنند. خوشبختانه این کار را کردند و یک تیمی از پاکستان، یک ژنرالی از پاکستان رئیس امنیت پرواز پاکستان با تیم متخصصی آمدند و سانحه را بررسی کردند و دقیقاً همان مطالبی را که ما پیدا کرده بودیم، عین همان ها را، اینها هم تأیید کردند.» (6)
با این گفته سرهنگ بهمنی معلوم می شود که خواسته اند با این جنایت دو هدف را تعقیب کنند: هم از دست فرماندهان نظامی راحت شوند و هم جنایت و قتل را به گردن مجاهدین بیندازند. که خوشبختانه به دلیل درایت آقای بهمنی و در گزارش خود، مطرح و پیشنهاد کردن بررسی مجدد سانحه توسط تیمی از یک کشور دوست و برادر هم از تهمت به خود را مبری سازد و هم غیر مستقیم نشان دهد که این سانحه قریب به یقین طرح از پیش تعیین شده ای بوده که توسط کروی (خلبان و …) هواپیمای نظامی سی 130 به اجرا در آمده است. از بدو تأسیس جمهوری ولایت فقیه، ترور و قتل یکی از پایه های این رژیم مطلقه بوده و چنین جنایات، قتلها و ترور ها به دست عوامل خودی به اجرا در آمده و بعد آن قتل، جنایت و ترور به گردن این و آن انداخته شده و حتی بی گناهانی به این علت اعدام و یا تیر باران شده اند.
محمد جعفری 8/مهر ماه/1399
نمایه و یادداشت:
1-
https://www.youtube.com/watch?v=uaUFl-I4UZ8#t=49m53s
2- https://usercontent.one/wp/enghelabe-eslami.de/wp-content/uploads/2020/10/Ewin-Jameehshenasi-2nd-Edition.pdf?media=1730104486
3– نکته ششم از نامه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى خمینى، مورخ 25/11/59، مندرج در کتاب عبور از بحران.
4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 16/1/74
5- خوانندگان محترم بهتر است که خود این اظهارات سرهنگ بمهمن فرقانی رئیس تیم بررسی کننده سانحه هواپیمای سی 130 که بر روی یوتیوپ از دقیقه پنجاهم به بعد آمده وموجود است گوش فرا دهند:
https://www.youtube.com/watch?v=uaUFl-I4UZ8#t=49m53s
6- همان سند بالا.