آوازه خوش است اگر که بتوان نگه اش داشت.
آوازه، شهرت ، ارتقای جایگاه انسانی، افزونی وسوسه کننده ، همه وهمه همچون قاعده ی حاکم بر قدرت، دارای سه بخش ورتبه متناوب پیوسته ی :اکتساب ( به دست آوردن) مانور( به نمایش در آوردن ؛ برای تبلیغ ، حفظ ( نگهداری ) است.
در بخش اکتساب ؛ گاهی اتفاق می افتد که آدم هایی با پیش زمینه وبستر ژنتیکی یا اهدایی ، از موهبتی برخوردار میشوند که آن موهبت ، دستاورد تصمیم ، اراده وخواسته شان ( اکتسابی )نیست، ( برخی از هنر مندان و جانشینان قدرت سیاسی ). اما اگر همین دسته ی برخوردار از برجستگی ، موروثی، اکتسابی یا اهدایی ، بتوانند به مدد دانش وشایستگی در نمایش آن ، اقبال عمومی را جلب نمایند، خواهند توانست به قله قاف نگهدارنده افزون بودنی شان برسند ودست بیابند .
در بازار مکاره هنر برای هنر، تلاش برای آموختن اسلوب وروش های ارتقای هنر مطرح است که مشتریانش را باید در همان وادی های هنر خاص یافت اما آنگاه که هنر ملبس به لباس خدمت به مردم میشود، جلوه وارزش ملی می یابد که هنر مند را در جایگاه ملی ( برتر از جای تخصصی هنر) می نشاند.چه بسیارند آنانکه با اهرم هنری خاص به خدمت مردم افتخار حضور می یابند و محبوب دلها میشوند( همچنانکه سیاوش شجریان ، هنرش را بخدمت مردم در آورد واز نیکان شد و برعکس او ، هم ولایتی اش نتوانست از قدرت سیاسی پیکش شده اش بهره ی نام نیک ببرد که به یقین از زمره بد نامان تاریخ در خواهد آمد ) .
راز سر افرازی شجریان ، در همین یک نکته است که پیوندش را از مردم – همچون همشهری بر نشانده بر جایگاه قدرت سیاسی – نبرید وفریب آوازه نخورد.
پاینده ایران
هیجدهم مهر ماه یکهزارو سیصد ونود ونه
خلیل خلیلی پور دارستانی