ما ایرانیان، دستکم در چهل سال پس از وقوع انقلاب، جنگ نیابتی را خوب میشناسیم. انگیزه اصلی آغاز و ادامه اینگونه جنگها، همیشه ضامن قوام، دوام و بقا استبداد های حاکم نه تنها در منطقه خاورمیانه، بلکه در تمامی جهان، از گذشته های بسیار دور تا هم اکنون بوده و هست.
در حقیقت ایجاد هر گونه جنگ و ادامه آن در همه جای جهان و همه وقت در خدمت قوام و دوام بخشیدن به روابط سلطه گر – زیر سلطه است. و مستبدین نگاه دارنده این روابط، همیشه آتش بیار این جنگ ها بودهاند و هستند. همه جا و همیشه جنگ به ضرر و هزینه ملت هایی تمام میشود که مستبدین به دروغ بنام آنان آتش این جنگها را بر میافروزند.
پر شمار بحث ها، نظریه ها و تبلیغات پیرامون « جنگهای عادلانه و غیر عادلانه » و یا « جنگ ابتدائی و یا پیشگیرانه » همگی ساخته و پرداخته مغزهای زور مدار مستبدین است.
پتر اوستینوف Peter Ustinov هنرپیشه، کارگردان، نویسنده که از سال 1961 رئیس سازمان « حق شهروندان » در کشور سوئیس بود، جنگ را به درستی تعریف میکند. او میگوید:
« تروریسم جنگ فقرا است. ولی جنگ تروریسم ثروتمندان ( صاحبان قدرت ) علیه مردم است. ( نگاه کنید به Welt.de/print 22. April 2003 تحت عنوان «جنگ تروریسم ثروتمندان»)
مردم ایران، تروریسم ثروتمندان صاحب قدرت را ابتدا بمدت هشت سال تمام، و سپس تا هم اکنون، با پوست و گوشت و روح خویش تجربه کرده اند و میکنند. تروریسمی که به جان مردم ایران انداختند، بدست و کارگردانی صاحبان قدرت در آمریکا و اروپا، بعلاوه کشورهای مرتجع منطقه، در راس آنان اسرائیل، بازماندگان رژیم شاهی، و بیش از همه آمران و عاملان باز سازی استبداد در ایران بعد از انقلاب بودند. این تروریسم هنوز در ایران حاکم است و فساد و ویرانی ببار میآورد.
هدف اصلی اعمال این تروریسم به مردم ایران، انحراف انقلاب مردم ایران از سازندگی و رشد به جنگ و فساد و ویرانی، در قوام و دوام و بقا بخشیدن به رژیم ولایت مطلقه فقیه در ایران بود، که قرین موفقیت نیز گشت.
حال بار دیگر جنگی خانمانسوز در همسایگی کشور ما ایران برپا گشته است. جهت شناخت چند و چون این جنگ که همان تروریسم صاحبان قدرت به مردم این دو کشور است، ابتدا امر های واقعی را که در این نزاع وجود دارند، شناسایی میکنیم.
در ذیل ترجمه خلاصه ای از تحلیل مندرج در اشپیگل شماره 42 بتاریخ 12 تا 19 ماه اکتبر 2020 را مطالعه میکنیم.
سپس نکات مشترک جنگ کنونی در قره باغ با جنگ ایران و عراق که چهل سال از شروع آن میگذرد، ولی آثار ویرانی های آن هنوز در ایران وجود دارند، از جنبه روانشناسی اجتماعی جنگ، مطالعه و تحلیل خواهد شد.
مقاله اشپیگل به قلم Christian Esch و تحت نام « جهان شاهد جنگ جدیدی است » میباشد.
تحلیل: در نزاع و برخورد بر سر قره باغ، ارمنستان خود را نه تنها قربانی تجاوز آذربایجان میبیند، بلکه ترکیه را نیز شریک در آن میداند.
پرتاب روزانه موشک به خانه های مسکونی مردم شهر ستپاناکر در قره باغ
این روزها که ارمنستان خود را در جنگ با همسایه خویش آذربایجان و ترکیه می بیند، خاطرات کشتار دسته جمعی ارامنه بدست دولت عثمانی در اوایل قرن بیستم، دوباره زنده گشته است. اگر آدم به سخنان نخست وزیر ارمنستان، نیکول پشین جان، گوش فرا دهد، سال 2020 سال 1915 را در اذهان عمومی تداعی میکند.
نخست وزیر ارمنستان به مخبر مجله اشپیگل در مقر حکومت خویش در اروین، اینطور حالی میکند: آنچه را دولت عثمانی در سال 1915 آغاز نمود، یعنی کشتار و امحاء قومی ارامنه، هم اکنون یعنی صد سال پس از آن، ترکیه در کار بازانجام آن است. در اینصورت، وجود و هستی ملت ارمنستان در معرض خطر نابودی قرار گرفته است. ( برجسته کردن جمله ها و کلمات همه جا ازمن است.)
بیان اینگونه سخنان غلو آمیز، جهت پوشاندن این واقعیت ها است:
سه دهه نزاع و برخورد قدیمی مابین ارمنستان و آذربایجان بار دیگر در این چند هفته گذشته شعله ور گشته است. مسئله مربوط میشود به قره باغ، منطقه ای که اکثریت ساکنان آنرا ارامنه تشکیل میدهند. آنان خود را از کشور آذربایجان جدا کردند و « جمهوری آرزاخ » را ایجاد کردند که از جنبه حقوق ملتها غیره قانونی است. چون این منطقه جزء قلمرو آذربایجان محسوب میشود.
این منطقه از جانب دولت ارمنستان کنترل و حفاظت میشود. با فروپاشی و پایان یافتن امپراطوری روسیه شوری پر شمار « برخوردهای خصومت آمیز منجمد گشته » هنوز در مناطق قدیمی تحت نفوذ روسیه شوروی وجود دارند. این برخوردها سبب گشته اند که دو کشور متخاصم ارمنستان و آذربایجان بصورت آشتی ناپذیری در برابر یکدیگر قرار گیرند.
ولی آن نزاع قدیمی اینروزها بشکل غیره منتظرهای تبدیل به جنگ جدیدی گشته است. و رئیس جمهور ترکیه اردوغان، نیز در آن سهم دارد.
برخلاف سالهای گذشته که گاهی در نقاط مرزی مابین ارمنستان و آذربایجان برخوردهای مسلحانه ایجاد میشدند، رئیس جمهور آذربایجان، الهام علی اوف که در این کشور حاکمیت استبدادی دارد، اینبار بطور آشکارا هدفش اینست که یکبار برای همیشه تمامیت ارضی کشور خود را دوباره بدست آورد. برای دستیابی به این هدف، هیچ ملاحظه و مراعات مردم غیر نظامی شهر ستپانکر در قره باغ را نمیکند و این شهر را بطور روزانه به رگبار موشک بسته است.
تنها کشوری که بجای خواستار متراکه جنگ مابین دو طرف شدن، از الهام علی اوف و جنگ او آشکارا حمایت میکند، ترکیه است.
آذربایجان همپیمان تاریخی کشور ترکیه است. در آذربایجان مردم ترک زبان مسلمانی زندگی میکنند که زبانشان بسیار به زبان ترکی نزدیک است. اردغان این رابطه بسیار نزدیک و تنگ با آذربایجان را اینطور توصیف میکند: « ما یک ملت هستیم، با دو دولت »
ترکیه دستکم هزار جنگجوی شورشی سوری را وارد در جنگ علیه ارمنستان کرده و به آنجا آورده است. طوریکه میگویند، هواپیماهای جنگنده اف 16 ترکیه نیز در فرودگاههای آذربایجان رویت شده اند. علاوه بر اینها وزیر خارجه ترکیه بطور کاملاً روشنی از « همبستگی هم در میدانهای جنگ و هم بر سر میز مذاکره» سخن میگوید.
از جانب دیگر نخست وزیر ارمنستان پشین جان، در مصاحبه با مجله اشپیگل میگوید: « مردم ارمنستان در جنوب قفقاز، تنها مانع بر سر راه سیاست توسعه طلبانه دولت ترکیه هستند.»
منظور او اینست که مسئله اصلی بر سره قره باغ نیست، بلکه مسئله به نوعی پیوستن کشور آذربایجان به ترکیه است. چون کشور ارمنستان میان این دو کشور قرار گرفته، مزاحم است.
ولی واقعیت این است که حرفهای غلو آمیز پشین جان، نخست وزیر ارمنستان، توجیه کننده وضعیت اضطراری مردم ارمنستان نیست. این نخست وزیر سیاستمداری عوام فریب (پوپولیسم) است که بیانهای تند و تیز او بیشتر به این جنگ دامن میزنند.
پشین جان در سیاست داخلی کشورش دچار مشکلات زیادی گشته است. او در سال 2019 در یک سخنرانی عمومی در قره باغ اعلام کرد: « آرزاخ جزء ارمنستان است، تمام و بس. » اعلام این امر خط بطلانی بر تمامی مذاکرات صلح آمیز مابین ارمنستان و آذربایجان کشید.
آنچه اینروزها در جنوب قفقاز میگذرد، خیلی بیشتر از شعله ور گشتن یک برخورد قدیمی است. در اینجا بطور کامل جنگ جدیدی مابین چندین دولت در حال شکل گرفتن است. این جنگ از جانب آذربایجان برنامه ریزی شده و با مدرنترین فنون جنگی و استقرار نیروهای عظیم نظامی در حال تدارک شدن است.
حال جای پاسخ یافتن برای این پرسش میماند. نقش روسیه در این جنگ چیست؟ روسیه چتر حفاظت سنتی ارمنستان محسوب میشود. کرملین تا بحال خود را از معرکه جنگ کنار کشیده است. پشین جان بطور محتاطانه به مجله اشپیگل میگوید که روسیه به وظایف همپیمان بودن خویش با ارمنستان عمل خواهد کرد. ولی پوتین، رئیس جمهور روسیه این امر را روشن کرد که این وظایف تنها به مناطق ارمنستان مربوط است، ولی به قره باغ مربوط نیست. »
خوانندگان گرامی که جنگ مابین ایران و عراق را شاهد بودند، از جمله خود نویسنده این سطور و یا آنرا مطالعه و تفحص کرده اند، شاهد نکات مشترکی در برنامه ریزی جنگ میان دو ملت ایران و عراق، که از پیش تدارک دیده شده بود، هستند.
ابتدا در ایران « دانشجویان خط امام » که شماری از آنها ازاعضای سپاه پاسداران بودند، به سفارت آمریکا در تهران هجوم آوردند و آنرا تسخیر کردند. بر اساس حقوق ملل و معنای سیاسی آن، عمل حمله کردن به سفارت یک کشور خارجی، یعنی هجوم آوردن به خاک و تمامیت ارضی آن کشور. یعنی اعلام جنگ به آمریکا و وارد کردن آن کشور به درون خاک ایران. در واقع، امریکا که انقلاب از ایران بدرش کرده بود، با گروگانگیری وارد شد. رابطه علنی جای به رابطه غیر علنی و بده بستانهای زیرا زیر داد: خمینی و باز سازان استبداد در خفا و پنهان با آمریکا مذاکره و معامله کردند و هنوز نیز میکنند.
« تسخیر لانه جاسوسی» اولین جزء تدارک جنگ بود. خمینی این عمل را بلافاصله « انقلاب دوم و بالاتر از انقلاب اول » نامید. سپس همانگونه که در بالا آمد، چندین و چند کشور در منطقه و جهان با دادن پول و اسلحه و وعدههای شیرین دیگر، صدام حسین را تشویق و راضی به حمله به ایران کردند تا بنا بر گفته خود صدام « جلو طوفان انقلاب ایران » بایستد و آنرا تبدیل به ضد انقلاب کند. در این امر موفق شدند، طوریکه کاملاً شبیه به همان رژیم شاه با برقرار کردن همان روابط تنگاتنگ با دیگر کشورهای همپیمان با آمریکا، از جمله اسرائیل، همان روابط سلطهگر – زیر سلطه برقرار گشت.
ابوالحسن بنی صدر در مقدمه کتاب گزارش روزانه رئیس جمهور به مردم ایران « روزها بر رئیس چه میگذرد» که در دست انتشار است، در مورد گروگانگیری اینطور مینویسد:
« گروگانگیری قراردادن کشور ( ایران ) تحت منگنه قدرتهای خارجی، در واقع، بازگرداندن ایران به ساختار منطقه ای و جهانی نظام سلطه گر – زیر سلطه بود. » و در ادامه «…. مهمتر از همه اینکه گروگانگیری به آنها ( رژیم ولایت مطلقه ) آموخته بود، چگونه میتوانند، با محور سیاست داخلی و خارجی کردن قدرت بیگانه، مردم ایران را به گروگان بگیرند. بدین خاطر بود که جنگ را نعمت خواندند و از آنروز تا امروز کشور را در حلقه آتش قرار داده اند…»
در جنگ هشت ساله با کشور عراق بیشمار جوانان و حتی کودکان در هر دو کشور ایران و عراق قربانی قدرت طلبیهای مستبدین گشتند، دو کشور ایران و عراق با آنهمه ثروتهای ملی که دارند، سخت ضعیف و درمانده گشتند اما بکمک جنگ، استبدادگرایان بار دیگر استبدادی خشن تر، فاسد تر و ویرانگر تر از رژیم شاه را در ایران قوام و دوام و بقا بخشیدند. از آن روز تا کنون، جنگ بمثابه تروریسم خوف ناک حاکمان برضد مردم ایران را دائمی کردهاند.
نه تنها در ان جنگ بلکه در جنگهای دیگری که یکی پس از دیگری در منطقه خاورمیانه تا به امروز جریان دارند و زندگی مردم این سرزمینها را سیاه و تباه کرده اند، همان دست اندرکاران قدیم از آمریکا و اروپا گرفته تا روسیه و دیگر مستبدین حاکم در کشورهای این منطقه شرکتی فعال داشتند و هنوز نیز دارند.
جنگ در بیرون مرزهای هر کشوری ربطی مستقیم به وضعیت داخلی آن کشور دارد. غربیها میگویند، « جنگ همان سیاست است، ولی با ابزاری دیگر » و درست میگویند. ماهیت هر جنگی در ذات خویش خصلت تجاوز و تعرض به حقوق انسانها را دارد. هم تجاوز به حقوق انسانهای خود کشور متجاوز و هم حقوق مردم کشوری که مورد تجاوز قرار میگیرند.
ملتها در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی سر دشمنی با یکدیگر نداشتند و ندارند. همه مردم جهان صلح و دوستی و آرامش را دوست میدارند، چرا که جزء حقوق ذاتی حیات آنان است. آغاز هر جنگی در هر کجای جهان هدف و معنایش، در ابتدا امر، سرکوب و مهار مردم درون خود کشور متجاوز است.
استبدادهای حاکم در همه جای جهان ابتدا در درون کشور خویش بر ضد مردم خویش جنگ به راه می اندازند تا حکومت کنند. اگر زمانی به این نتیجه رسیدند که عمرشان به آخر رسیده و باید بروند، بخشی از این جنگ را به بیرون از مرزهای کشور خویش صادر میکنند. چرا که هر جنگی پشتیبان مستبدین در نگاهداشتن مردم خویش در ترس و نگرانی، در نتیجه تسلیم اراده جباران گشتن است.