نویسنده: Susanne Koelbl
ترجمه: علی شفیعی
تحلیل: طالبان در افغانستان مذاکره صلح میکند – و در عین حال تجاوز های خشونت آمیز خویش ( نسبت به مردم افغانستان) را افزایش میدهد.
هفته گذشته طالبان در جنوب افغانستان شدیدترین حمله خویش پس از بستن قرارداد صلح با آمریکا در ماه فوریه امسال را آغاز کردند. در قرارداد صلح با واشنگتن، اسلامیستهای طالبان خود را متعهد کرده بودند، از اعمال خشونت نسبت به مردم افغانستان در خاک آن کشور، دست بردارند.
چگونه بستن قرارداد صلح با آمریکا و شدت بخشیدن به اعمال خشونت در افغانستان، با هم جور در میآید؟
همزمان طالبان در دوها با حکومت در کابل مذاکرات صلح میکند. بطور کاملاً آشکاری طالبان دارد آمریکائیها را آزمون میکند که چگونه واکنشی در مقابل تصرف های جدید طالبان در افغانستان از خود نشان خواهند داد.
از جانب واشنگتن تا بحال هیچ بیانی در مورد شکستن قول و قرارها طالبان بروز نکرده است. تنها فرمانده نظامی آمریکا در کابل دستور صادر کرده، « فعالیتهای تجاوز آمیز » به جانب حلمند بایستی سریعاً متوقف گردند.
در مناطق کناری لشکر گاه طالبان نیروهای امنیتی را که برای حفاظت از ورود و خروج به شهر مستقر گشته بودند، درهم کوبیدند و در آنجا پیشروی کردند. هزاران انسان بطور فوج های بزرگ با اسباب و اثاثیه های خویش از مرکز شهر و نواحی اطراف آنجا در حال فرار و گریز هستند.
در دوها نیز فرستاده های مذاکره کننده طالبان با حکومت افغانستان بیش از ده روز است که دیگر اصلاً بر سر میز مذاکرات صلح حضور پیدا نمیکنند – با وجود دعوت رسمی طرف مقابل از آنان.
محتوای مذاکرات نیز تا بحال هیچگونه نزدیکی مابین دو طرف را حاصل نکرده است. رفتار طالبان طوری است که گویا حکومت مستقر در کابل تسلیم آنان شده است. طوریکه یکی از مذاکره کننده گان به مخبر مجله اشپیگل گفته است: « حکومت افغانستان تنها بایستی شرایط تسلیم و انقیاد خویش را سازماندهی کند. »
تا زمانیکه خشونت بیشتر میشود، امید مردم افغانستان به نتیجه مذاکرات در دوها کاهش میابد. مردم افغانستان دارند تجربه میکنند که آمریکائیها دیگر حاضر نیستند، نه از آنان و نه از تعهدات بسته شده مابین واشنگتن و طالبان، دفاع کنند. و حکومت در کابل هم به اندازه کافی قوی نیست که از شهروندان خودش حفاظت کند. پیام اسلامیست ها کاملاً روشن است: در پایان تنها آنها هستند که بمثابه قویترین نیرو باقی میمانند.
چند تذکر و یاد آوری از مترجم:
کسانیکه چگونگی ایجاد و تکون اسلامیست های طالبان را میشناسند، بخوبی میدانند: طالبان نماد ساختار روابط سلطه گر – زیر سلطه در منطقه و در جهان، در همسایگی میهن ما، ایران است.
خانم بی نظیر بوتو که بدست همین طالبان ترور شد، بخوبی خاطر نشان کرده بود که طالبان با پول عربستان سعودی، سلاحهای نظامی آمریکا و تدارکات لجیستیکی حکومت پاکستان، پا به عرصه وجود گذاشت.
در واقع پس از خروج نیروهای نظامی روسیه شوری از افغانستان و فروپاشی نظام استالینیستی در این امپراتوری، و از این مهمتر، وقوع انقلاب مردم ایران در اواخر دهه هفتاد قرن بیستم، یعنی نزدیک به چهل سال پیش، غرب و هم پیمان های او در منطقه، بیش از همه اسرائیل و عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب، شروع کردند به ساختن گروههای مسلح تروریست با عناوین و اشکال و پرچمهای « اسلامی ». این سازمانهای نظامی تروریستی که نظام ولایت مطلقه فقیه هم یکی از آنان است، دارای چهار خصلت کاملاً بارز و مشخص هستند:
الف. جانبدار « اسلامی » بشدت دشمن حقوق انسان و در نتیجه نظام مردم سالاری.
ب. طرفدار پرو پا قرص خشونتی لخت و عریان و اعمال آن در هر زمینه اجتماعی، تحت نام « مقدس اسلام ».
ج. دارای نظرات و عقایدی بشدت ارتجاعی و عقب افتاده، طوریکه سخن گفتن از رشد و رفاه انسان نزد آنان « غرب زدگی » محسوب میشود و مستحق مجازات است.
د. این سازمانهای غالباً نظامی و تروریست در ظاهر مخالف آمریکا و غرب و در باطن گماشته های خدمت گذار منافع غرب، خاصه ابر قدرت آمریکا هستند.
حال با آغاز فروپاشی ابر قدرت دوم، امریکا، اینگونه سازمانهای تروریستی همگی در پی تصاحب دولتها در کشورهای مسلمان، یکی پس از دیگری هستند. نمونه طلبان در تحلیل بالا از مجله اشپیگل و نمونه دست اندرکاران نظام ولایت مطلقه فقیه، نشان میدهند که افراد متشکل در اینگونه سازمانها برای رسیدن به قدرت و حفظ آن از هیچگونه جنایت و فساد و خیانت نسبت به مردم جوامع خویش رویگردان نیستند.