استبداد به معنی خودسری و خودرأیی است. درسیاست هم به مفهوم حاکمیت فرد و گروه کوچکی بر یک جامعه می باشد. به معنای اول این واژه، در این جهان پهناور، مستبد فراوان یافت می شود. به خود واطراف خود که بنگریم، انواع کم وزیاد کردار استبدادی را در افراد مشاهده خواهیم کرد. درچنین اوضاعی، خارج از انتظار نیست که هرکس در رأس کشوری قرار گرفت، خوی استبدادی درسر نپروراند، حتا در کشورهای واقعا دمکراتیک. اما آنچه دراین میان مهم است دامنۀ کردارفرد مستبد می باشد و آن محدود است به میدانی که در اختیار دارد ویا دراختیار او قرار می گیرد. درجریان انقلاب وتا قبل از سقوط رژیم سابق، خمینی یک نفر بود. جریان انقلاب از خیابان به سوی او هدایت می شد و او ابتکار چندانی در جنبش مردم نداشت ونقش سخنگوی جنبش مردم را بازی می کرد. از زمانی که این سخنگوئی اورامجبور به مدیریت کشور کرد، به سیاسیون پناه آورد و آنان را به کار دعوت نمود. دسته ها وگروه های گوناگونی که اغلب از دیدمردم ناشناخته بودند، خود را به او رساندند وبه مثابه بازوان اجرائی مدیریت، جدا از سیاسیون شناخته شده، رفته رفته به دور او جمع شدند و دیگر او به مثابه فرد، یا رهبر انقلاب، جای خود را به سامانه ای داد که در دورترین نقاط کشور عمل می کرد. هرکسی به نام این سامانه خودسری می کرد و اوهم گرفتار در این سامانه، راه پس و پیش برای خود نمی دید. اوائل انقلاب کسی به من گفت فلانی (درکمیتۀ انقلاب) یک خانم مجاهد را که نشریه می فروخته بغل کرده و در خودرو گذاشته و به کمیته برده است. من اورا دیدم واعتراض کردم که مگر فروختن نشریه ممنوع است که طرف را به این بهانه بغل می کنی؟ بگومگو بالاگرفت. گفتم آیا این کار به دستورامام بوده است؟ به اسلحه اش اشاره کرد وگفت با این خواهر ومادر امام را هم… گفتم این است ولایت فقیه؟ البته در سطح بالاتر هم با خود خمینی مستقیم این رفتارها از سوی مؤتلفه و حزب جمهوری اسلامی می شد که قبلا در چند نوشته به آن اشاراتی کرده بودم. دراین اوضاع، آیا می توان تمامی جنایات و فساد را درکشور پهناورمان ازعملکرد آن یک نفردانست؟ چگونه دست او توانست به هزاران دست رشد پیدا کند تا این فجایع را ببارآورند؟ از این راه درمی یابیم که حاکم مستبد فرد نیست، بلکه یک سیستم یا سامانه است که عمل می کند. بنابراین، کسانی که درساختن چنین سامانه ای، با هرهدفی، دست دردست یکدیگرمی گذارند، درآن استبداد ازمسئولیت برابر برخوردار هستند. مسئولیت یکی است، اما با جرم های گوناگون و کم و زیاد. خمینی دربرقراری این نظام خودکامه همان اندازه مسئولیت دارد که عملگان سازندۀ آن. وقتی سامانه ساخته شد، از رهبر تا آخرین ردۀ آن که درون سامانه هستند خود، به کارگزاران وعملگان آن سامانه تبدیل می شوند. کسانی که سامانۀ استبدادی رضا شاه را سازمان بخشیدند و قراردادهای ننگین ایران فروشی را امضاء کردند، بعد از او به حاشا کردن مشغول شدند و حتا امضای خود را حاصل زورگوئی او قلمداد کردند وخود را بی گناه خواندند. معلوم نیست برخی ازکنشگرانی که در ساختن سامانۀ استبدادی حاکم، در لحظه به لحظۀ آن با جدیت و فداکاری خسته ناپذیری، از کودتای خرداد 60 تا استقرار کامل آن شرکت داشتند، بر چه پایه و اساسی ازاِعمال زور وقدرت این سامانه شکایت دارند؟ واکنون که به هر دلیلی به گذشته انتقاد دارند، خود را به بیگناهی می زنند و رسا و روشن از مردم عذرخواهی نمی کنند؟ چگونه می توانند همانند تقی زاده ها از امضای قراردادهای ننگین دست خود را بشویند وهمه را به گردن مستبد بودن رضاشاه بیندازند؟ وبگویند اگر من نبودم کسی دیگر امضاء می کرد! وباید گفت اگر آن کسی دیگرهم نبود؟ رضاشاه هم نمی توانست قلدری کند. قرارداد خائنانۀ الجزایر و برجام هم نمونه هائی ازآن قماش هستند که گناهش را به گردن خمینی و خامنه ای می گذارند. خمینی به تنهائی جنگ را هشت سال ادامه نداد و نمی توانست ادامه دهد. کسانی که در آستانۀ پایان دادن به جنگ در خرداد 60 در برکناری بنی صدر ازفرماندهی کل قوا برای خمینی دست می زدند، مسئولان اول ادامۀ جنگ وآن همه خسارات وارده به کشورهستند.
اکنون اسلحۀ آن کمیته چی ابتدای انقلاب هزاران برابر شده است، دست زنندگان برای خمینی با چپاول ثروت های ملی به مهره های اصلی نظام تبدیل شده اند وبرخلاف ابتدای انقلاب به کار خود نظم داده اند. بغل کردن دختر روزنامه فروش، اکنون ظاهری قانونی به خود گرفته است. چند روز پیش، خانمی بدون روسری درشهری دوچرخه سواری می کند. از او فیلم می گیرند و در فضای مجازی انتشار پیدا می کند. عده ای تجع کرده وبه بی حجابی اعتراض می کنند← امام جمعه معترض می شود← نیروی انتظامی او را دستگیر می کند← به قوۀ قضائیه تحویل میدهد← ظاهرا درقوانین بی حجابی جریمۀ نقدی دارد، اما دراینجا اجرای قانون مطرح نیست زیرا “قلب امام زمان” به درد آمده است. واگر به ابتدا، یعنی امام جمعه برگردیم، حوزۀ علمیه را می بینیم که باید آن را راضی کرد و برای ترساندن جامعه و بازداشتن دیگران از تکرار جرم، قضیه را اگرچه درعمل هم نباشد، اما دررسانه ها وایجاد تجمعات مهم جلوه داد وتنبیه سختی را برای آن خانم در نظر گرفت. درحقیقت همان هرج ومرج ابتدای انقلاب با رونمائی دیگر در جریان است.
به این ترتیب به اهمیت مسئولیت تک تک کنشگران در ساختن، استقرار و استمرار سامانۀ استبداد پی می بریم. اهمیت وجود تک تک این کنشگران که عملگان سامانۀ استبدادی هستند در دوام این سامانه به حدی است که به راحتی دستشان در دزدی ها و اختلاس ها و جنایات باز است وبه دلیل همین موقعیت، با خیالی آسوده به فسادشان ادامه می دهند. البته باید این مهم را در نظر داشت که اختلاس گران دودسته هستند، اختلاس گرانی که بابت آن برای حفظ سامانه اقدام عملی می کنند و اختلاس گرانی که طفیلی هستند و فقط از موقعیت موجود استفاده می کنند. گروه اول کسانی هستند که باوجود فساد همچنان در رأس امور قراردارند و به کار فساد بدون دغدغه ادامه می دهند. گروه دوم حالت متزلزلی دارند که گاهی قربانی فشار های مردم می شوند، آنان در صورت لزوم به محاکمه کشیده می شوند. مانند معاون قوۀ قضائیه که اکنون در زندان است. هرگاه این سامانه شکسته شود، که تجربۀ بشر نشان داده است که شکسته خواهد شد، راه تحول باز می گردد. اما جامعه باید آمادگی تحویل گرفتن کشور را داشته باشد تا از تشکیل سامانۀ جدیدی همانند ابتدای انقلاب جلوگیری کند و مجالی به افراد و تشکل های تمامیت خواه ندهد. در این مورد کنشگران سالم و میهن دوست و حق شناس باید به اهمیت وجود خود پی ببرند و تمامی وقت خود را برای استقلال و آزادی و آبادی و عدالت اجتماعی کشور اختصاص دهند.