در اخبار شایع شد که آیت الله حیدری یکی از مراجع قم تحت فشار حوزۀ قم قرار گرفته است. راست یا دروغ بودن خبرمهم نیست زیرا اگر صحت هم نداشته باشد، باید روزی منتظر این واقعه بود. دلیل آن، تکیۀ آیت الله حیدری به دو امری است که از نظر حوزه حیاتی می باشد و مستقیم به حیات و ممات حوزه بستگی دارد. اول تکیۀ او بر قرآن، به مثابه تنها نماد دین و کار وپژوهش علمی در مورد شناخت و محتوا و فهم آن می باشد. دوم تکیه بر مشروط کردن و قرار دادن دین برواژه هائی مهم در قرآن، یعنی “افلا تعقلون- افلا تتفکرون” آیا تعقل یا خردورزی نمی کنید؟ آیا تفکر نمی کنید؟ می باشد. این دو امر مهم، اساس تشکیلات روحانیت مسلط را متزلزل می کنند. از جامعه خرافات زدائی می کند، شرک و بت پرستی را کاهش می دهد و سلطه گری از راه دین را ازمیان برمی دارد.
یادآوری می کنم که تسلط ضدانقلاب بر کشوربا به کارگیری همین دین خرافات زده و ضد تعقل و تفکربه مثابه ابزار سلطه، عملی گردید. دلیل اصلی وابستگی حاکمیت به حوزه، همین امر می باشد. راهی برای معماران این روند به رهبری خمینی جز جذب و همکاری با بی اخلاق ترین افراد جامعه باقی نگذاشت. گفتمان مکتب و تخصص با هشیاری تمام در این راستا و در جهت جذب بی اخلاق ها به راه انداخته شد تا راه تظاهر و چاپلوسی باز شود و باریش گذاشتن و سوزاندن پیشانی وتظاهر به دین داری بتوانند جذب را به حداکثر برساند. دستگاه های جاسوسی غرب و شرق و اسرائیل هم از این فرصت طلائی استفاده کردند و به تکاپو افتادند تا با ماشین “مکتبی” سازی به درون نظام نفوذ کنند و کردند و تاکنون هم این نظام میزبان آنان است. آیا می توان تلاش مظفر بقائی عامل انگلیس در جریان کودتای 28 مرداد برای پست نخست وزیری در ابتدای انقلاب که مورد توافق خمینی قرار نگرفت را حرکت شخصی او تلقی کرد؟ و یا حضور همکار او حسن آیت در مجلس خبرگان و پیشنهاد دهندۀ اصل ولایت فقیه و گنجاندن آن در قانون اساسی توسط روحانیان را امری شخصی به حساب آورد؟ دلیل اصلی پیروزی حاکمیت در این روند، چیزی جز بی اخلاقی گسترده در جامعه نبوده و نیست که قرن ها توسط همین روحانیت، به نام دین بر جامعه تحمیل شده است. جریان بی اخلاقی در جامعه، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن بسیار قوی و حاکم بر جریان های مختلف سیاسی می باشد. یکی از بحث های درون شورای انقلاب از ابتدا، همین قاچاق ارزاق ملی به خارج به دلیل سوبسید های دولتی بوده است که اکنون دامنۀ آن به میلیاردها دلار درسال کشیده شده و ارث به جامانده از سده های گذشته می باشد.
مسبب اصلی گسترش فساد و بی اخلاقی در کشور دو قشر بوده و هستند که باوجود تضاد ظاهری از یک وحدت پنهان بهره مند هستند. قشر اول، همین روحانیتی است که با ساختن دینی جدید البته به نام شیعه و اسلام، با ساختن و تزریق انواع خرافات، سلطۀ فرهنگی و اقتصادی خود را برجامعه عملی ساختد. و قشر دوم، روشنفکران ضد دین که با تبلیغ گسترده به سود قشر اول سعی داشته و دارند تا دین واقعی را، همان تبلیغ کنند که آنها ساخته اند. دراین مورد حیدری درهر دو جبهه می جنگد. می بینیم که رسانه های وابسته هنگامی که یک بز کوهی شکار می شود، هیاهو به پا می کنند اما وقتی یک مرجع دینی پیدا می شود که کارعلمی و خردورزی و اجتناب از خرافه را برای شاگردانش تبلیغ می کند، فشار بر او را سانسور می کنند تا مخالفان حوزوی او بتوانند با خیالی آسوده او را همانند گذشتگانش از سر راه بردارند.
متأسفانه بخش بزرگ کنشگران کشور در فساد وبی اخلاقی وخرافه غوطه می خورند وبه تلاش بزرگان واقعی خودشان ارج نمی گذارند. البته این امر درتاریخ ما کم سابقه نیست و کشور محتاج به یک انقلاب اخلاقی می باشد.
کشورما را مجوعه ای از جریانات نه خیلی روشن و ناروان و تاریک روشن تشکیل می دهد. جریانی به نام اصولگرا، جریانی به نام اصلاح طلب، دیگری ملی- مذهبی، آن دیگر ملی و جریانی دیگر استقلال و آزادی و چپ و راست و…. فضای سیاسی کشور را ایجاد کرده اند. کمتر کسی در این جریانات وجود دارد که بگوید مخالف استقلال و آزادی است. و کمتر کسی پیدا می شود که تعریف روشنی از مفهوم استقلال و آزادی ارائه دهد. خارج از این دسته بندی ها، طیفی متشکل از جریانات مختلف، از ابتدای انقلاب توانست با تعریفی خشونت آمیز از دین، قدرت را در دست گیرد. این تعریف از دین را جز از درون حوزۀ علمیه قم نمی شد ایجاد کرد. به همین دلیل تمامی روحانیانی که با این تعریف هماهنگ نبودند را از میان برداشتند واکنون نوبت به آیت الله حیدری رسیده است. فساد های اقتصادی وغیر اقتصادی در بالاترین سطح در حاکمیت رسیده است. اینها همه ایرانی هستند و هم وطن. درد کشور اصول گرا و اصلاح طلب و غیره و ذالک نیست، درد کشور نبود ارج و قدربرای اخلاق که هدف اصلی دین بوده می باشد.