جنبشهای اعتراضی به سخنان مکرون، رئیس جمهوری فرانسه و تکرار ترور و ربط آزادی و آزادی بیان با کاریکاتور ناسزا و نیز موجهای حمله کرونا همزمان شدند با انتخابات ریاست جمهوری امریکا. در خود امریکا و در جهان، دولتها و گروههایی خواستار پیروزی ترامپ هستند. از جمله دولت چین خواهان پیروزی ترامپ است زیرا به انحطاط غرب شتاب میبخشد:
❋ فرانسوا هرون François Héran استاد کالژ دو فرانس است که در باره آزادی بیان به معلمان تاریخ و جغرافیا درس میدهد:
لوموند (30 اکتبر 2020) نامه فرانسوا هرون خطاب به معلمان تاریخ و جغرافیا را انتشار داده است. او خطاب به آنها نوشته است: چگونه در کمال آزادی در باره آزادی بیان بیاندیشیم، آزادی بیان را چگونه تعلیم دهیم؟ به این پرسش، با مراجعه به تاریخ آن پاسخ میدهد. بجای آنکه آزادی بیان را مطلق کنیم، زمان آن است که شرائط عمل به آن را در زمان و مکان معین، بررسی کنیم…:
● بازگردیم به متنها:
نامه ژول فری (وزیر فرهنگ فرانسه که در سال 1905 قانون لائیسیته را از تصویب مجلس فرانسه گذراند)، بیشتر خوانده و بیشتر به آن رجوع داده شده است. او خطاب به معلمان نوشته است: «میپرسید اگر یک پدر خانواده، میگویم، اگر تنها یک پدر، در کلاس درس شما حاضر باشد و تدریس شما را گوش دهد و، با حسن نیت، گفتههای شما را رضایتآمیز نیابد، از گفتن دم فرو بندید و اگر رضایتآمیز بیابد، با حرارت به تدریس ادامه دهید» (مورخ 17 نوامبر 1883). او، در بحبوحه بحث در باره قانون لائیسیته در مجلس، دورتر رفت و گفت: «اگر یک معلم مدرسه دولتی، وظیفه خود را از یاد ببرد و در مدرسه خود، در مورد باورهای مذهبی، هر مذهب و مرام و معتقدان به آن، تعلیمی خصمانه، توهینآمیز بدهد، با همان سختی و سرعت تنبیه میشود که اگر دانشآموزان را کتک بزند و یا به آزار و اذیت آنها بپردازد» (سخنان 11 مارس 1882). خوب خواندید! توهین به باورهای مذهبی کودکان بهمان اندازه وخیم است که کتک زدن و یا اذیت و آزار آنها.
آیا سخنان او بدین معنی است که تمامی ادیان درخور احترام هستند؟ اصل اول قانون اساسی 1958 فرانسه،به این پرسش پاسخ میدهد: آری، همه ادیان درخور احترام هستند.
اصل اول قانون اساسی فرانسه: «فرانسه یک جمهوری تقسیم ناپذیر، لائیک، دموکراتیک و اجتماعی است. این جمهوری برابریِ همه شهروندان را بدون توجه به اصل و نسب و نژاد و دین، در برابر قانون، تأمین میکند. این جمهوری تمامی باورها را محترم میشمارد». در موقعیت کنونی، جمله آخر اصل اول قانون اساسی، اثر وارد کردن ضربه سخت را بر اذهان دارد. ممکن است کسانی به این خیال بیفتند که باید اصل را تغییر داد و جای آن را به «جمهوری هیچ باوری را محترم نمیشمارد» داد. تا آن زمان، قانون اساسی فرانسه میگوید: این جمهوری همه باورها راباید محترم شمارد.
انقلاب اسلامی: بدینقرار، عمل هفته نامه شارلی هبدو و کار معلمی که کاریکاتور توهین آمیز پیامبر را در کلاس درس، دستآوزیر «تعلیم آزادی بیان» کرده، هم سخنان مکرون، ناقض تعلیم ژول فری و اصل اول قانون اساسی فرانسه هستند. تعریف آزادی بیان را نیز از خود بیگانه میکنند. استاد کالژ دو فرانس، توضیح میدهد:
● آیا «آزادی بیان» ارزش برین جمهوری است؟:
…آزادی بیان از پایان جنگ جهانی دوم وارد زبان فرانسه شده است. در جمهوری سوم ناشناخته بود. در توصیف بلاغت و زیبایی بکار میرفت: «نقاشی کردن چیزی با بیشترین آزادی بیان». اصطلاح آزادی بیان نخست در اعلامیه جهانی حقوق بشر بکار رفت (1948) و زوج آزادی عقیده شد: «هر کس بر آزادی عقیده و آزادی بیان حق دارد. این دو آزادی ایجاب میکنند که او بخاطر عقایدش و بخاطر جستجو و دریافت و انتشارِ بدون ملاحظات مرزی، اطلاعات و اندیشهها، با هر وسیله بیان که باشد، مورد مزاحمت قرار نگیرد»… این تنها در سال 1950 بود که در ماده 10 کنوانسیون اروپایی حقوق انسان، اصطلاح «آزادی بیان»، بیکم و کاست، در همان معنای امروز آن، بکار رفت. بدینسان، آزادی بیان فرآورده جمهوری فرانسه نیست. منشاء آن، اعلامیه حقوق بشر ویرجینی در 1776 است. سپس بقیه امریکا آن را پذیرفت و آنگاه اروپا.
● حقوق و وظایف آزادی بیان، آزادی پرخاشگر یا روابین:
به دانش آموزی که ماده چهارم حقوق بشر را پیشاروی شما معلم مینهد، چه پاسخی باید داد؟ ماده چهارم میگوید: «آزادی توانایی انجام هرکاری است که به دیگری زیان نرساند». همانطور که دُنیس رامون Denis Ramond دو برداشت و تفسیر از آزادی کرد: پرخاشگر و روابین. دادگاه استراسبورگ آزادی پرخاشگر را بر میگزیند و میگوید: هر سخن و یا تصویر پرخاشگر در جامعه بحث برمیانگیزد، بنابراین، برای دموکراسی سودمند است. برای همه حتی برای اقلیت مورد حمله، سودمند است. این موضع، از نوع «پدرسالارانه» است. کسی که حمله میکند بهتر از هرکس میداند که این او است که صلاح دیگری یا دیگران را در این میبیند که به آنها حمله کند و پدرسالارانه برای او یا آنها مصلحت تشخیص میدهد. او تشخیص میدهد که زخمی که ایجاد میکند را سود حاصل از حمله، التیام میبخشد. تازه، براین نیز هست که حمله شونده از او بخاطر درس آزادی که به او داده است، تشکر نیز باید بکند! شما معلمان، در پرتو رویدادهای اخیر، اثرات این برداشت از آزادی را به دانش آموزان خاطر نشان کنید.
در قسمت پایانی نامه، استاد کالژ دو فرانس، خاطرنشان میکند که غیر از اینکه پرخاشگر خود را قیم حمله شونده میکند، اگر خود برای این خودکامگی که آزادی نیست، حد قائل نشود چه وضعی پیش میآید؟ بر پرسش او باید افزود: هرگاه مورد حمله نیز این حق را برای خود قائل شود و به حمله متقابل دست زند، بر هم افزایی این حمله و حمله متقابلها جامعه را به میدان جنگ دائمی بدل نمیکند؟. افزون بر این، پرخاشگری، بنابر این که زور در بردارد، ناقض آزادی است. و چون، به ضرورت، با فساد همراه است نتیجه نیکو ببار نمیآورد. در حقیقت، هم به حمله کننده و هم به حمله شونده و هم به دیگران ضررهای مادی و معنوی وارد میکند. تنها نقد بمعنای جدا کردن صحیح از نا صحیح و تصحیح نا صحیح، ترجمان آزادی است و در این صورت، فاقد صفت حملهآور است.
برداشت دیگر از آزادی و حق آزادی بیان، منطبق است با اصل زیان نرساندن که اعلامیه حقوق بشر 1789 و اصل احترام به باورها که مورد تأکید ژول فری و اصل اول قانون اساسی فرانسه است. این برداشت با اصل کثرت گرایی که از اصول راهنمای مردم سالاری است، خوانایی کامل دارد… ما در جامعهای زندگی نمیکنیم که، در آن، بر سر ارزشها اجماع وجود داشته باشد و کثرت آراء جنبهای از جنبههای تجدد است. ما در جامعههایی زندگی میکنیم که، بلحاظ دینی و سیاسی و اخلاقی و فلسفی، کثرت گرا هستند… آماده کردن دانشآموزان برای وارد شدن به این جامعه، از نظر من، کار معلم مدرن است. کار معلم این نیست که محتواهای آمرانه را به دانش آموز انتقال دهد، بلکه باید به دانش آموزان کمک کند تا که، در وضعیتهای تنازع آمیز، با شجاعت، خود را از افتادن به دام مخاصمتها بازدارد. ریکور سه نمونه از خودداری از افتادن در دام مخاصمتها را ذکر میکند: حفظ اختیار خویش در فضای عمومی بحث و تعلق به یک سنت زنده بدون طرد سنتهای دیگر و داشتن اعتقاد شخصی در عین «گشایش روابین به روی مواضعی غیر از موضع خود». باید به دانشآموزان آموخت که بنابر ریکور، کثرتگرایی غیر از نسبیت گرایی است. کثرت گرایی ارزش بنیادی دموکراسی است.
انقلاب اسلامی: بدینقرار، توهین و تحقیر زبانی و تصویری با تعریف آزادی در اعلامیه حقوق بشر نیز در تضاد است.
در عینحال، واکنش خشونتآمیز نیز هم با قرآن (هرگاه با لغو روبرو شدی، با کرامت از آن درگذر، سوره فرقان آیه 72) و هم با رفتار پیامبر (ص) در تضاد است. در حقیقت افتادن به دام خشونتگران است. وگرنه، خشونت را با خشونت نمیتوان از میان برد.
❋ استادان کالژ دو فرانس و ویروس کرونا:
جمعی از استادان بنام کالژ دو فرانس، که در رشتههای مختلف تدریس میکنند، به اتفاق، در باره پیآمدهای بهداشتی و سیاسی و حقوقی و جامعهشناسی و جامعهشناسی – اقتصادی بیماری فراگیر کوید – 19 اندیشیده اند. حاصل اندیشه جمعی آنها موارد زیر هستند:
1. بیماری فراگیر ارتباط متقابل قلمروهای مختلف را که در مقام تصمیم گیری و اجرا، بضرورت، در وابستگی متقابلشان به یکدیگر لحاظ نمیشوند، مسلم کرد: سلامت و بهداشت، تحقیق، جامعه – مردمشناسی، جمعیت شناسی، سیاست، اقتصاد، کار – شغل، حق، فرهنگ، فلسفه، حافظه – تاریخ، دین و…
2. وقتی در خلاءهای موجود در نظامهای خود تأمل میکنیم، ضعفهای جامعهها و نهادهای ملی و بینالمللی خود را مشاهده میکنیم. بیماری فراگیر کوید – 19 تأثیر ویرانگر انسان را بر کره زمین نمایان میگرداند.
3. این استادان پیشنهاد میکنند که هماندیشی جمعی در باره جهت یابی جامعههای خود، «بعد از کوید»، بعمل بیاوریم. دو موضوع اصلی این هماندیشی عبارتند از:
الف. سیاست بهداشتی و بهداری و سلامت سیاسی بمعنای اعتماد، حاکمیت، همبستگی با هدف بازشناسی عوامل تعیین کننده بحران بهداشتی و بهداری و اقتصادی و اجتماعی.
ب. محیطهایی که بیماری و بحرانها را فراگیر میکنند: انسان، جامعه، اکوسیستم، آب و هوا و شیوههای تولید و مصرف نیرو.
استادان شرکت کننده در هم اندیشی، عبارتند از:
● فیلیپ سانسونتی Philippe Sansonetti استاد میکروبیولوژی و بیماریهای عفونی
● فرانسوا هرون François Héran استاد مهاجرتها و جامعهها
● سامانتا بسون Samantha Besson استاد حقوق بینالملل و نهادها
● میریل دلما – مونتی Mireille Delmas-Marty استاد مطالعات حقوق تطبیقی و بینالمللی کردن حق
● فیلیپ آگیون Philippe Aghion استاد اقتصاد نهادها، نوگردانی و رشد اقتصادی
● آلن فیشیر Alin ficher استاد پزشگی تجربی
● لوئی کینتانا مورچی Lluis Quintana-Murci استاد ژنومیک انسانی و تحول
● مارک فونته کاو Marc Fontecave استاد شیمی فراگردهای زیست شناسانه.
انقلاب اسلامی در هجرت: خوانندگان هرگاه به وضعیت سنجیها در باره هجوم ویروس کرونا مراجعه کنند، میبینند که کاستیها و خلاءها در نظام سیاسی ایران و در جامعه ایرانی خاطر نشان شدهاند. این واقعیت که حقوق، رابطهها را تنظیم نمیکنند و قدرت تنظیم میکند، بنابراین، در سطح انسان و در سطح هر جامعه و در سطح جامعه جهانی، محیطها محیطهای پدیدآورنده بحرانها و بیماریها و فراگیر کننده آنها هستند، بطور مستمر خاطر نشان شده است.
در ایران، کارشناسان میگویند میزان ابتلا به بیماری کوید – 19 و مرگ ناشی از آن، دست کم سه برابر آماری است که انتشار مییابند. بنابراین، بیکفایتی و، در واقع، فلج رژیم ولایت مطلقه فقیه عیان است. بنابر اطلاع موثق، سپاه در کار تدارک سومین روش «مبارزه با کرونا» است و قرار بر مراجعه به خانهها و آزمون افراد هر خانواده و تشخیص مبتلا و قرنطینه کردن او دارد. این «مبارزه» با کرونا، در واقع به حمله پیشگیرانه به مردم ایران از بیم به جنبش برخاستن آنها میماند. شیوه آزمون بیماری است که تنها به عقل زورمدار گرفتاران به بیماری جباریت میرسد.
مردم ایران که گرفتار 10 جنگ و تحریمهای شداد و غلاظ امریکا هستند، هرگاه فرصت را برای باز اندیشی جمعی در باره دو موضوعی که استادان پیشنهاد میکنند و وضعیت خود رامغتنم بشمارند و با وجدان به حقوق و عمل به حقوق و تنظیم رابطهها با حقوق، خویشتن را فعال و رژیم و، طرف او در بحران سازی، یعنی امریکا را فعلپذیر بگردانند، میتوانند زندگی را از چنگ کرونا و رژیم و امریکا بدر آورند و از آن خود کنند.
❋ انتخابات امریکا و نتیجه آن؟:
تا این زمان، صبح چهارشنبه 4 نوامبر 2020، هنوز معلوم نیست که کدامیک، جو بایدن یا ترامپ، رئیس جمهوری امریکا میشوند. مجلس نمایندگان در دست حزب دموکرات میماند و تکلیف سنا نیز هنوز معلوم نیست. اما این واقعیتها عیانند:
1. عوامل استقرار رژیم اقتدارگرا وجود دارند: حزب جمهوریخواه که با معیارهای دموکراسی بریده است بعلاوه سازمانهای مذهبی بنیادگرا بعلاوه افراطیهای مسلح «آتش به اختیار» وجود دارند و در انتخابات در ترساندن رأی دهندگان نقش ایفا کردهاند.
2. دیوان عالی در اختیار است و ترامپ تهدید میکند که به این دادگاه مراجعه میکند تا به پیروزی او رأی دهد.
3. ترامپ خود را رئیس جمهوری قانون و نظم میخواند – و نمیداند که نظم با زورمداری نمیخواند با حقوندی میخواند و دستگاه آشفته او بهترین دلیل – و قوای نظامی را برای برقراری نظام، وارد شهرهای امریکا کرد.
4. اتحاد سرمایه سالاری و فرماندهان نظامی.
5. باوجود نقشی که کرونا به زیان ترامپ ایفا کرد، آرای مردم امریکا معلوم کردند که هنوز نسل جوانی که باید وارد عمل شود و امریکا را از سقوط برهد، وارد صحنه نشده است. بنابراین، اگر بایدن رئیس جمهوری بگردد، از این نسل نمایندگی نمیکند و به ایجاد تغییرات اساسی، توانا نمیشود.
6. در شهرهای بزرگ، واشنگتن و نیویورک و… شهروندان خود را آماده زد و خوردهای بسا مسلحانه بعد از انتخابات میکنند.
7. هرگاه ترامپ رئیس جمهوری امریکا بماند، روند انحطاط امریکا بمثابه قدرت شتاب میگیرد.
بدینقرار، «تنها ابر قدرت» امریکا، ضعف خویش را آشکار کرد. وجود خلاءها و کاستیها در قانون اساسی امریکا، از عوامل وضعیتی است که امریکاییان اینک درآنند. پیشاروی این امریکا، روش صحیح این است که میدان عمل برای آن ایجاد نشود و میدانهای عمل موجود نیز از میان برداشته شوند. هم آنها که چشم امید به این امریکا دوختهاند تا مگر حاکم بر ایرانشان بگردانند و هم رژیم ولایت مطلقه فقیه که مرتب برایش میدان عمل ایجاد میکنند، تکیه گاه بس سستی دارند.
بنابر تاریخ، مردم ایران هربار که قدرتهای خارجی را ناتوان از دخالت در امور خویش و یا حمله به ایران یافتهاند، جنبش کردهاند. اینک که ناتوانی امریکا آشکار است، فرصت برای جنبش است. بسا نسل جوان امریکا نیز به یمن جنبش مردم ایران، درپی وجدان به حقوق و تنظیم رابطهها با حقوق شوند و امریکا را از چنگال سالاریها بدرآورند.