بسم الله الرحمن الرحیم
شانزده آذر 32، سه ماه و اندی روز پس از کودتای ننگین انگلیسی/آمریکایی، که با همدلی و همراهی عوامل مرتجع داخلی و دوستان حسود (ناکثین) سیاسی دکتر مصدق رخ داد؛ سه یار دبستانی به فرموده معلم کبیر انقلاب اسلامی دکتر شریعتی که، ” هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیل شان فراغت نیافته اند، نخواستند همچون دیگران کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند، ” به شلیک مستقیم نیروهای فدایی سلطنت یا همان جانبازان، از پای در آمده به شهادت رسیدند.
نهضت ملی که غایت آرزوی آن، استقلال و آزادی ملت ایران است، و ذیل آن ملی شدن نفت، شیلات و… قرار می گیرد ابتدا با همدلی و همنوایی نیروهای ملی و دینی فارغ از مذهب آغاز گردید اما سرانجام تراژدی برای رهبر اصلی آن و همراهان اصیل نهضت شد.
انگیزه مصدق از ملی شدن صنعت آن بود که علاوه برآن، عایدات نفت نیز باید به مالک اصلی آن یعنی ملت ایران برگردد، مدیریت و گرداننده اصلی صنعت مزبور باید ایرانی باشد.
صدافسوس اکنون با توجه به سبقه بالای یک قرن از اکتشاف نفت در مسجدسلیمان، اما تخصص فنی این ماده حیاتی را کشورهای فاقد نفت چون ژاپن، چین، کره، فرانسه، آلمان و… در انحصار دارند.
به این معنی اگر مصدق پیروز کارزار بین المللی علیه انگلیس می شد و دولت ملی آن بدون تعارض کشورهای امپریالیستی(هژمونی خواه) بود قطعا ایران از کشورهای دارای متخصص و فن سالار در حوزه نفت و میعانات آن می شد. اما غرب با تمامی ابزار به مقابله با پروسه استقلال خواهی مصدق برخاست و فضا را چنان شبهه و تار ساخت، پس از کودتای ننگین 28 مرداد32 بنا به نوشته کتاب”،بخشی از خاطرات آیت الله العظمی منتظری”، که قاطبه ائمه جماعات سراسر ایران به شکرانه سقوط مصدق سجده شکر گزاردند!
حتی شهید نواب صفوی پس از دریافت خبر سقوط دولت ملی/قانونی مصدق در گزاره ای وحشتناک اینگونه از فضای روحانیت عصر پرده برداری کرد:
«اگر نبود لطف خدا!!!که این مردک ساقط شد وگرنه با همین کلت _اشاره به کلت همراه خود_ مغز او را نشانه می گرفتم»
در چنین فضایی حتی کابینه مصدق او را تنها گذاشت و پس از فراخوان به اعضای کابینه در پاسخ، عده ای دنبال کراوات خود بودند تا به کت و شلوار شان ست باشد. اما فضای دانشگاه سراسر غیظ و کین از شاه، امپریالیست و مرتجعین بود.
شاه مامور امپریالیزم منطقه، اکنون میزبان صاحب و ولینعمت خود است. میهمانی که قدم بر خاکی گذارد لایق قدم ستارخان، باقرخان، میرزا کوچک، خیابانی و پیشوای بزرگ نهضت ملی ایران مصدق بوده نه اجنبی غارتگر.
دانشگاه تهران اکنون باید انگاره کربلای حسینی در مقابل سفیران چپاول و حقارت ملی باشد. و چه زیبا این سه یار دبستانی و دیگرانی چون ابوالحسن بنی صدر، شهید مصطفی چمران، ابراهیم یزدی، دکتر عباس شیبانی و… خواب آرام شاه و مرتجعین را بر آشفتند.
صحن مقدس دانشگاه تا آن تاریخ مهبط عالمان بزرگی چون دکتر یدالله سحابی و… بود اما رژیم فاسد پهلوی برای اولین بار آن را به پادگان نظامی و خانه سرکوب و کشتار فرزندان ملت و کنشگران خط استقلال و آزادی تبدیل کرد.
بچه ها فضای دانشگاه را متشنج احساس کردند اما با بی حوصلگی وارد کلاس شدند. رژیم با تمام قوا آمده است تا این آخرین سنگر شرف و پشتوانه ملی رهبر و شیر در زنجیر نهضت ملی را متلاشی سازد، مگر می توان به باران بهاری گفت نبار و به کوه نایست، و به عقاب نپر؟!،
اما جانبازان سلطنت وارد کلاس شدند تا سلسله آدمکشی و جنگ متصل گردد که آغازگر جنگ و کشتار دیکتاتور است .
لوله تفنگ باید به سمت دشمنان استقلال و آزادی باشد اما در مکتب دیکتاتور باید به سمت فرزندان ملت نشانه گرفت.
جانباز سلطنت :چه کسی زِر زد؟بگو تا سه شماره فرصت است یک، دو دو دو سه آتش.
آری شانزده آذر 1332 دانشگاه تهران، مشهد شهدای نهضت ملی ایران شد و رژیم کودتا به رسم همه دیکتاتورهای دنیا، فرزند و خادمان راستین خلق را زیر پای عوامل بیگانه قربانی کرد تا حکومت جنایتکارانه آن چند صباحی دوام آورد.
از آن روز تا به امروز هرسال صحن مقدس دانشگاه های ایرانی محل استقلال خواهی و آزادی طلبی فرزندان این مرز و بوم می باشد.
آذر99 _سیدیعقوب آل شفیعی فومنی