این بحران همراه با خیانتها و فساد ها و جنایاتی که بنام آن و به هزینه ملت ایران دو دهه است تمام فضای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم ایران را آلوده به خود کرده است، اینبار نیز با ترور برنامه ریزی و اجرا شده از جانب اسرائیل، چهره زشت خود را نمایان کرد.
واقعیت امر اینست که رژیم ولایت مطلقه فقیه و مافیاهای نظامی و مالی پاسدار آن، بدون بحران سازی و در بحران زندگی کردن، قادر به ادامه حیات نیستند. بحران اتمی، سومین بحران در حیات چهل ساله نظام جبار ولایت مطلقه فقیه است. بحران اول گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران بود، بحران دوم، ادامه دادن به جنگ با کشور عراق بمدت هشت سال و بحران سوم، بحران اتمی است.
چرا رژیم نیاز به بحران دارد؟ و بحران سازی از جنبه روانشناختی چه سودی حاصل رژیم میکند، را در نوشته ای دیگر بطور مفصل تشریح خواهم کرد.
عجالتاٌ ترجمه قسمت هایی از یک مقاله و بخش کوتاهی از مصاحبه مجله اشپیگل با وزیر خارجه آلمان که نقش میانجیگری میان آمریکا و ایران را جهت باز گشت به قرارداد اتمی « برجام » را به عهده گرفته است، از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
مجله اشپیگل در شماره ۵۰ به تاریخ ۷ تا ۱۴ ماه دسامبر ۲۰۲۰ مقاله ای تحت عنوان « اولتیماتوم » را در مورد بحران اتمی ایران و قتل محسن فخری زاده آورده است. ترجمه قسمت هایی از آن، به قرار ذیل است.
« اولتیماتوم
نویسندگان مقاله:
Christiane Hoffmann, Susanne Koelbl, Dietmar Pieper, Raniah salloum
ایران: پس از قتل یک دانشمند اتمی در ایران، تند رو ها در تهران، صحبت از جنگ میکنند. برای رئیس جمهور آتی ایالات متحده آمریکا، جو بایدن، وقت کمی برای گفتگو و مذاکره با ایران باقی میماند. ( برجسته کردن کلمات و جمله ها همه جا از مترجم است.)
اگر پیامد یک قتل سیاسی اولتیماتوم گردید، چگونه میتوان مانع اوج گیری بحران گشت؟ در زمان کنونی جهت یافتن جوابی برای این سئوال، سران سیاسی نیمی از جهان خویشتن را عذاب میدهند.
اینها میخواهند راه کاری بر این مبنی پیدا کنند: چگونه میتوانند به نفع خودشان در بازی سیاسی مبهم بر سر ایران و برنامه اتمی او، به راه حل عاقلانه ای دست یافت. علاوه بر این در انتظار چه اتفاقات غیره مترقبه ای بایستی آماده گی داشته باشند.
بدون هیچ شک و شبه ای سوء قصد به جان فخری زاده یک قتل سیاسی است. همه علائم حاکی از آنند که سفارش دهندگان این قتل در اسرائیل بر مسند قدرت نشسته اند. و این امکان نیز وجود دارد که از قبل اقدام به سوء قصد را به رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، اطلاع داده باشند.
دو سال پیش نتان یاهو در برنامه تلویزیونی فخری زاده را معرفی کرده و گفته بود: « محسن فخری زاده، این نام را بخاطر سپارید. »
در اثر جابجایی قدرت سیاسی در واشنگتن، بسیاری در ایران و اروپا امید دارند که تنش های سیاسی میان ایران و غرب تعدیل یابند. رئیس جمهور آتی آمریکا، جو بایدن، اعلام کرده است، میخواهد به تهران نزدیک شود. ولی این امید در اثر قتل فخری زاده با مانع بزرگی مصادف گشته است.
مسئله اصلی این است: آیا قرارداد اتمی با ایران که در سال ۲۰۱۵ منعقد گردید، هنوز آینده ای دارد یا نه؟
محتوی اولتیماتوم که نمایندگان مجلس در ایران تصویب کردند، از این قرار است: اگر تا اوایل ماه فوریه 2021 تحریم های آمریکا علیه شرکتهای نفتی و بانکهای ایرانی بطور ملموسی کاهش نیابد، در اینصورت کنترل دستگاههای تولید کننده هسته ای که در قرارداد منعقد گردیده است، لغو خواهد شد. و کنترل کننده گان سازمان بین الملی اتمی (IAFA ) بایستی ایران را ترک کنند.
اما نشانی و آدرس گیرنده اولتیماتوم غیره قابل شناسائی و مبهم است: جو بایدن روز بیستم ماه ژانویه مقام رسمی ریاست جمهوری در آمریکا را از دونالد ترامپ دریافت خواهد کرد.
زمانیکه نمایندگان مجلس در ایران قانون اولتیماتوم را تصویب میکردند، شعارهای « مرگ بر اسرائیل » و « مرگ بر آمریکا » فضای مجلس را پر کرده بود. با این وجود رئیس جمهور ایران، حسن روحانی، بلافاصله مخالفت خویش با این قانون را اعلام کرد. او که سیاستمدار میانه رویی محسوب میشود، بطور آشکاری گفت: « حکومت او با این اولتیماتوم مخالف است. نظر او این است که این قانون به کار دیپلماسی ایران آسیب میرساند. »
حال وضعیت چگونه خواهد گشت؟
اسرائیل و عربستان سعودی هر دو مدتهای زیادی است که مخالف سرسخت نزدیکی آمریکا با ایران هستند. تا زمانیکه ترامپ هنوز در مقام ریاست جمهوری آمریکا است، تلاش خواهد کرد، برای جانشین خود، جو بایدن، زمینهای سوخته بجای گذارد.
حال این سئوال نیز بسیار با اهمیتی است: تا کجا صاحبان قدرت در تهران اجازه میدهند، آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی، آنها را تحریک و وادار به واکنش کنند؟
اینطور بنظر میرسد که برای اروپائیان ادامه قرار داد اتمی با ایران، پیروزی در سیاست خارجی قلمداد میگردد. زیرا که اروپائیان به ثبات در منطقه پر از بحران و هرج و مرج خاورمیانه امید بسته اند، علاوه بر اینکه در آرزوی مبادلات اقتصادی خوب با کشورهای آن منطقه نیز هستند.
حال فرستادن اولتیماتوم از تهران، مشکلات زیادی را برای بازار مذاکرات بعدی بر سر قرارداد اتمی گشوده است. برای اروپا، آمریکا و ایران هیچ راه دیگری جز چانه زنی با یکدیگر باقی نمانده است.
حکومت فدرال آلمان خود را میانجی گر میان آمریکا و ایران دانسته و امید به بازگشت به قرارداد اتمی با ایران را دارد. در برلین اینطور میگویند: « خدمات ما در این زمینه، هم ضرورت دارند و هم مورد استقبال قرار میگیرند.» وظیفه اروپا این است که آمریکا را بار دیگر بر سر میز مذاکرات آورد و هم زمان ایرانیان را نیز به اینکار متقاعد کند. ایرانیان بایستی از این پس همه مفاد و شروط مندرج در قرارداد را اجرا کنند.
دست اندرکاران در برلین میگویند، هدف ما « رعایت کامل برای پایبندی کامل » است. به زبانی دیگر: اگر ایران از قرارداد پیروی کرد، همه دیگر کشورها نیز همین کار را خواهند کرد.
البته این کارها به سرعت عملی نخواهند شد. به همین دلیل، برلین پیشنهاد نزدیکی قدم به قدم را میکند. بایدن بایستی تحریم ها علیه ایران را بتدریج لغو کند، ایران نیز فعالیتهای هسته ای خویش را بطور قابل آزمونی کاهش دهد. بر این اساس گفتگوها میتوانند در مورد زنده کردن مجدد قرارداد صورت گیرند.
مسئولان اینکار در برلین، موضع آمریکا در این مورد را قبول دارند که تنها بستن قرارداد اتمی هدف مذاکرات نمیتواند باشد. ایران بوسیله حمایت از گروههای مسلح ( میلیشیا ) در لبنان و یمن آشوب و بی امنیتی در منطقه بو جود میآورد. این رفتار بایستی تغییر کند. علاوه براین بایستی برنامه موشکها کشور ایران نیز لغو شوند.
وزیر خارجه آلمان، هیکو ماس Heiko Maas در مصاحبه با اشپیگل همین هفته ( که ترجمه کوتاه آنرا نیز خواهم آورد: مترجم ) پیشنهاد کار بر روی یک « قرارداد اتمی بعلاوه Plus » Nuklearabkommen Plus را میکند.
اما از دید ایرانیان، اروپا قادر به هیچ کاری نیست. ناصر هادیان، پروفسور سیاست که بهترین روابط را با دوایر داخلی حکومت ایران دارد، با عصبانیت میگوید: « ما آموختیم که تنها آمریکا تصمیم میگیرد. در صورتیکه اروپائیان در این قرارداد هیچ اهمیتی ندارد. ما بشدت در این مورد خشمگین هستیم. »
در ایران این نظر گسترش یافته که اروپائیان در ابتدا قول های زیادی میدهند، ولی به هیچکدام از قول و قرار های خود پایبند نیستند. برای مثال مقاومت آنان در برابر تحریم های شدید آمریکا در مورد ایران به سرعت درهم شکسته شد.
در واشنگتن در مورد امکان بازگشت به قرارداد اتمی با ایران نظرات گوناگونی وجود دارد:
پایگاه ترامپ بشدت مخالف بازگشت به قرداد است. آنها نه تنها میخواهند علیه موشکهای ایرانی و حمایتهای مالی گروههای مسلح اقدامات شدیدی به عمل آید، بلکه خواستار این امر نیز هستند که محدودیت زمانی در قرار داد نیز برداشته شود.
بایدن در مبارزات انتخابی خویش بطور روشنی موضع خویش را بیان کرد. او در ماه سپتامبر اینطور نوشت: « ما بایستی سیاست خویش را به سرعت تغییر دهیم. ایران امروزه به ساختن بمب اتم خیلی نزدیکتر شده است تا آنزمان که دونالد ترامپ به ریاست جمهوری رسید.»
بدین خاطر بایدن میخواهد، « به تهران راه قابل باوری به بازگشت به دیپلماسی » را نشان دهد. در ابتدا بایستی « رعایت شدید قرارداد » ایجاد گردد. سپس آمریکا نیز به قرارداد ملحق خواهد گشت ـ البته تنها برای شروع مذاکرات. بنا بر این شرط که شهروندان توقیف شده آمریکایی در ایران بایستی آزاد گردند، بعلاوه پایان دادن به ادامه جنگ در کشور یمن.
برنامه بایدن تقریباً شبیه به ایده وزیر خارجه آلمان است. بایدن سعی خواهد کرد، « قرارداد هسته ای بعلاوه » را وارد مذاکرات کند.
توماس فیرید من، نویسنده مفسر « نیویورک تایمز» میخواست نظر بایدن را در این مورد بداند که پس از قتل فخری زاده سرنوشت قرارداد اتمی با ایران چگونه خواهد شد. بایدن جواب داد: « سخت خواهد شد، ولی بله ما ادامه میدهیم. »
از همه غیره قابل رویت تر و مبهم تر، وضعیت در تهران است. کشور ایران دارای چندین مراکز قدرت است. اینکه سرانجام، مجلس و شورای نگهبان نظر خویش را به کرسی عمل می نشاند و یا حکومت در اطراف روحانی؟ واقعیت این است که تصمیم اصلی را بالاترین رهبر در ایران، علی خامنه ای، میگیرد. البته جنگهای زبانی مابین این مراکز متعدد قدرت به اندازه کافی وجود دارند.
وضعیت قرارداد اتمی موجود در تهران تأثیر زیادی بر روی انتخابات ریاست جمهوری در روز ۱۸ ماه جونی ۲۰۲۱ خواهد داشت. در این انتخابات روحانی اجازه ندارد بار دیگر خود را نامزد کند. این امکان وجود دارد که آیت الله خامنه ای تا پایان ریاست جمهوری روحانی به او وقت دهد، وارد مذاکرات و بستن قرارداد اتمی تازه ای برای ایران گردد. ( یعنی همان « نرمش قهرمانانه» خامنه ای در گذشته: مترجم )
تاریخ انتخابات در ماه جونی این معنی را نیز در بردارد: برای جو بایدن زمان زیادی باقی نخواهد ماند، اگر به اولتیماتوم تند رو های در ایران بی اعتنا ماند.
مصاحبه اشپیگل شماره ۵۰ با وزیر خارجه آلمان فدرال، هیکو ماس، پیرامون بحران اتمی ایران:
اشپیگل: پس از سوء قصد و ترور دانشمند اتمی ایرانی، محسن فخری زاده، شما دعوت به مدارا و ملاحظه کاری کردید. آیا میتوان در مقابل یک قتل که ضد حقوق ملی مردم ایران است، محتاط و ملاحظه کار باقی ماند؟
ماس: من معتقدم، از اتفاق در یک چنین وضعیتی غیره مسئولانه است، اگر ما ملاحظه کاری را کنار گذاریم. ما دیدیم و تجربه کردیم که استراتژی فشار حداکثر ایالات متحده آمریکا، ما را به کجا کشانید. در زمینه هیچ موضوعی با ایران پیشرفتی حاصل نشد ـ برعکس. ما تجربه کردیم که قرارداد اتمی تا چه اندازه بی ارزش میشود، وقتی آمریکا از یکطرف با تحریم های اقتصادی علیه ایران و تهدید ها علیه شرکتهای تجارتی اروپایی که در ایران بکار معاملات اشتغال دارند، ستیز کند.
اشپیگل: سئوال این است: آیا شما یک چنین سوء قصدی را که در ایران صورت گرفته، وسیله ای مشروع میدانید؟
ماس: نه. بطور انتزاعی ممکن است وضعیتهایی وجود داشته باشند که در آنها، مانع اشخاصی در انجام عملیاتی گردید تا بدینوسیله حقوق ملتها بتوانند رعایت شوند. و بطور مشخص از تخلف در پیش گرفته شده جلوگیری به عمل آید. ولی این ریسک که وضعیت خطرناک تر خواهد گشت، کاملاً معلوم و مشهود است.
اشپیگل: آیا پس از این سوء قصد، بازگشت آمریکا و ایران بر سر میز مذاکرات به آینده های دوری سپرده نخواهد شد؟
ماس: بازگشت به قراردادی که تا کنون وجود داشته، خواه نا خواه کافی نیست. بایستی نوعی « قرارداد هسته ای بعلاوه » منعقد گردد، آنچه خواسته ما نیز هست. ما انتظارات شفاف و روشنی از ایران داریم: عدم سلاح هسته ای، و همچنین نبود برنامه موشکی پرتاب به هوا که تمامی منطقه را تهدید کند. علاوه بر این، ایران بایستی در منطقه نقش دیگری را بازی کند. ما نیاز به این قرارداد داریم، چرا که هیچ اعتمادی نسبت به ایران نداریم. من با همکاران فرانسوی و انگلیسی خود در این زمینه ها به توافق رسیده ام.
اشپیگل: و چه چیزهایی به ایران عرضه خواهد شد؟
ماس: بایستی یک علامتی وجود داشته باشد، مهم این است که آمریکائیان تحریم های اقتصادی علیه ایران را لغو کنند. هر دو طرف بایستی با یکدیگر کنار آیند. زمان کم است، زیرا که در ایران بزودی انتخابات ریاست جمهوری در پیش است.