آقای سیّد مصطفی تاجزاده اخیراً در صفحۀ اینستاگرام خود مطلبی تحت نام “نقد آیتالله بهشتی به روش آیتالله مصباح” نگاشته است که به باور من شاید بسیار متأثر از حال و هوای اول انقلاب میباشد در آن نوشته او سعی بر آن دارد. تفاوتهای بینشی و منشی بین این دو روحانی تأثیرگذار انقلاب ایران را نشان بدهد. او هشدارها و زنهارهای کلامی چندی را از طرف مرحوم بهشتی نسبت به دیدگاههای مملو از تحجر مصباح یزدی نقل میکند. در فرازی از همین نوشته از مجادلهای در رابطه با هشدار دادن او به مصباح یزدی نسبت به بکارگیری عبارت «اتمام حجت» روایت میشود در حالی که بهشتی خود در نامهای به آیتالله خمینی با اشاره به حمایتهای وی از ابوالحسن بنیصدر برای آیتالله خمینی ضربالاجل (اولتیماتوم) میگذارد: ” اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم (بنی صدر و دیگران) را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.”
آقای تاجزاده عزیز! خواهش میکنم نقش به غایت مفید و روشنگرانه خود را با یک اسطوره سازی دیگر به نفع این و یا آن شخصیّت تاریخی دیگر که مدّتهاست تاریخ نقشآفرینیاشان بسر آمده مخدوش نکنید.
در رابطه با نقش و جایگاه مرحوم آیتالله دکتر سیدمحّمد حسینی بهشتی(۲ آبان ۱۳۰۷ – ۷ تیر۱۳۶۰) در حوادث و وقایع منجر به انقلاب و رخدادهای پس از پیروزی انقلاب تا آخرین روزهای حیاتش گفتنیها بسیار است نام و نقش و عملکرد بهشتی بعضاً و شاید حتّی به میزان زیادی هنوز تحتالشعاع اقدام تروریستی وحشیانهای قرار دارد که منجر به کشته شدن او و دیگر کارگزاران نظام در مقّر حزب جمهوری اسلامی.گردید.
برای کسانی که بهشتی را از همان سالهای پیش از انقلاب میشناختند و به یاد دارند، پندار، گفتار و کردار اقتدارگرایانه او را در راستای یک تلقی مردمسالارانه از حکومت و نقش و جایگاه روحانیّت در این مجموعه ارزیابی نمیکردند.
در رابطه با نقش بهشتی به عنوان یکی از ستونپایه های استبداد دینی در حال شکلگیری در مجلس خبرگان به عنوان نایبرئیس و در قوه قضائیه به عنوان رئیس دیوان عالی کشور خوشبختانه تا کنون تاریخ در مجموع سکوت اختیار کرده است. لیکن اگر قرار باشد گفتنیهای آن دوران گفته شود خواهیم دید قضاوت تاریخ آن چنان هم مثبت نخواهد بود.
در آن ایّام امّا همگان بهشتی را به عنوان معرکه گردان مجلس خبرگان به خوبی به خاطر دارند. همان مجلسی که با یک قیام و قعود قانون اساسی مصوب دولت موقت و شورای انقلاب را به نفع قانون اساسی فعلی مزین به ولایت فقیه ملغی کرد. او اسبی را زین کرد یا حداقل اجازه داد دیگران آن را زین کنند که فکر میکرد پس از بنیانگذار انقلاب خود تواناترین و محّقترین فردی باشد که میتواند بر آن سوار شود. بهشتی نه منتظری عالم و صادق بود و نه حتی خاتمی. معتدل و مداراگر.
نه آقای تاجزاده عزیز! بگذارید بعضی گفتنیها مسکوت بماند. گرچه تاریخ خود کاوشگر و قضاوتگری بیهمتاست!