سایت انقلاب اسلامی در هجرت: در ماه نوامبر ۲۰۲۰، وزارت خارجه آمریکا اسناد روابط خارجی در باره بحران گروگانگیری را از تاریخ نوامبر ۱۹۷۹ تا سپتامبر ۱۹۸۰، منتشر کرده است. بلافاصله پس از گروگانگیری، حکومت امریکا تمام اهرمهای فشار بر دولت ایران برای آزاد سازی سریع گروگانها را بررسی و فعال می کند.
بحران سازی در داخل ایران با کمک به گروه هایی برای ایجاد ناامنی و برخوردهای نظامی خصوصاً در مناطق مرزی ایران
کمک به نیروهای مخالف ایرانی در خارج کشور از جمله پهلوی طلبها و شاپور بختیار هم برای استفاده از آنها برای متزلزل کردن رژیم و هم برای ایجاد یک آلترناتیو و در صورت امکان ساقط کردن دولت ایران.
فعال کردن رژیمهای عربی از جمله عراق، برضد ایران. در همان روزها بعد از گروگانگیری، صدام به امریکاییها میگوید میخواهد به قراداد ۱۹۷۵ با ایران پایان دهد.
ایجاد فشارهای اقتصادی با سعی بر کنترل قیمت نفت و نیز با کنترل منبع اصلی درآمد ایران، یعنی نفت خوزستان با آسیب رسانی به پالایشگاهای نفت و یا حتی با کنترل کامل استان خوزستان.
در این سند، به صراحت از همکاری دولت عراق، شاپور بختیار و احزاب کرد در طراحی عملیات نظامی در داخل خاک ایران، سخن میرود. در همان روزهای پس از انقلاب، برخی از احزاب کرد، جنگ مسلحانه را برای دستیابی به اهداف سیاسی روش خویش کردند. در ۲۷ اسفند ۱۳۵۷، پادگان سنندج را محاصره کردند؛ وارد پادگان شدند و ۲۱ سرباز را به شهادت رساندند. پادگان سنندج بزرگترین زرادخانه اسلحه و مهمات کشور در غرب (برای مقابله با عراق) بود. از فروردین ۱۳۵۹، فعالیت های نظامی در کردستان شدت گرفتند. ستون های ارتش در حالی که برای استقرار در نقاط مرزی در حرکت بودند، مورد هجوم قرار می گرفتند: 1- در سنندج، ممانعت از حرکت ستونی که از کرمانشاه عازم منطقه مرزی سردشت و استقرار در مرز ایران و عراق بود و 2- ستون دیگری که از ارومیه عازم منطقه مرزی از طریق دره قاسملو بوده با گروه های مسلح درگیر و عدهای نظامی به شهادت میرسند. در همان زمان، ارتش عراق مرتب در مرزهای ایران دست به عملیات نظامی میزد.
صورت جلسات شورای انقلاب، مربوط به آذر ۱۳۵۸، منتشر شده است. کردستان، موضوع اصلی گفتگو و تصمیم است. گزارش هیأت تحقیق به شورا، حاکی است که رژیم صدام از سه راه اسلحه وارد کردستان ایران میکردهاست، پیشنهاد میشود با صدام گفتگو شود تا مگر به این رویه پایان دهد. بنیصدر میگوید: صدام خواهان تفاهم بود، آقا نپذیرفت. حالاهم با مذاکره با صدام مخالف است. بهشتی میگوید: باید رعایت جنبش اسلامی عراق را کرد و هاشمی رفسنجانی اعتراض میکند که به چه قیمت! بنیصدر جانبدار گفتگو با کردهایی است که روش مسلحانه را در پیش گرفته اند و…
در زیر سند، سرمقاله های بنیصدر که در روزنامه انقلاب اسلامی آن زمان بچاپ رسیده را می آوریم تا خواننده مشاهده کند در همان زمان، از نقش و حمایت عراق و امریکا در ایجاد این عملیات نظامی اطلاع داشتند و نیز چطور سعی می شد با روش خشونت زدایی، از خونریزی ممانعت شود. اما آیا روزی افرادی که بنام کرد و دفاع از حقوق کردها، با دیکتاتوری بنام صدام که در همان زمان مرتکب کشتار مردم کرد عراق میشد و کردهای عراقی در ایران پناهنده بودند، همکاری کرده، و عده ای از جوانان کشور را در برخوردهای برادرکشی به کشتن دادند و از آنها، وسیلهای برای فراهم کردن جنگ عراق علیه وطنشان، ساختند، در مقابل مردم و تاریخ پاسخگو خواهند بود؟
تاریخ سند ۱۳ فوریه ۱۹۸۰ برابر با ۲۴ بهمن ۱۳۵۸
دفتر بایگانی اسناد تاریخی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا
مرکز، اسناد تاریخی، روابط خارجی ایالات متحده، ۱۹۷۷-۱۹۸۰، جلد ۱۱، بخش ۱ ایران : بحران گروگانگیری، نوامبر ۱۹۷۹ – سپتامبر ۱۹۸۰
سند ۱۸۲
روابط خارجی ایالات متحده ، ۱۹۷۷-۱۹۸۰ جلد ۱۱ – بخش ۱ : بحران گروگانگیری ، نوامبر ۱۹۷۹ – سپتامب ۱۹۸۰
۱۸۲– یادداشت تنظیم شده توسط سیا
واشنگتن ۱۳ فوریه ۱۹۸۰
کشور
ایران عراق
موضوع
نقشههای بختیار نخست وزیر پیشین ایران برای سرنگون کردن دولت انقلابی ایران ( کمتر از ۱ خط طبقه بندی نشده است )
منبع
(۳ خط طبقه بندی نشده است )
۱- (۱ خط و نیم طبقه بندی نشده است ) بختیار نخست وزیر پیشین ایران، در نظر دارد در نیمه ماه مارس ۱۹۸۰ اقدام به سرنگونی دولت انقلابی ایران نماید. بختیار از محل اقامت تبعیدی خویش در پاریس به بغداد سفر کرد تا مخفیانه با رئیس جمهور عراق صدام حسین در مورد حمایت عراق از برنامههای وی برای بازگشت به قدرت مشورت کند. بختیار از توانایی خود، برای بازگشت به قدرت در تهران با پشتیبانی عناصر وفادار نیروهای مسلح، ابراز اطمینان کرد. بختیار، رهبر مقاومت، گفت در انتظار حمایت سیاسی و نظامی عمده ای از جنبش خویش توسط دولت عراق است.
۲- رهبر کرد گفت که او ، به همراه نمایندگان سه سازمان کرد دیگر ، در ۲۰ فوریه در بغداد یا مکانی در آن نزدیکی دیدار خواهند کرد تا بین خود، عملیات نظامی و عملیات دولت عراق، در حمایت از کودتای برنامه ریزی شده توسط بختیار هماهنگ کنند.
وی دیگر نمایندگان شرکت کننده در جلسه را صلاح مهتدی[1] از کوموله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران)، یکی از برادران شیخ عثمان نقشبندی[2] که نام او مشخص نیست و شیخ عزالدین حسینی[3] معرفی کرد. رهبر کرد اظهار داشت که وی تقریباً ۱۰۰۰۰۰ دینار عراقی (۳۰۰،۰۰۰ دلار) ماهانه از بختیار برای حمایت از ۲۵۰۰ فرد مسلح در سازمان خود دریافت میکند. وی گفت که تمام امور مربوط به این حمایت و حرکتهای نظامی آنها در کردستان را از عراق [صفحه ۴۷۹] با بارزان[4]، برادر ناتنی رئیس جمهور صدام و رئیس سرویس مخفی غیر نظامی عراق هماهنگ می کند.
منبع : کتابخانه کارتر ، امور امنیت ملی-
182. Intelligence Cable Prepared in the Central Intelligence Agency1
Washington, February 13, 1980, 2326Z
COUNTRY
- Iran/Iraq
- Reported plans by former Iranian Prime Minister Bakhtiar to attempt the overthrow of the Iranian Revolutionary Government [less than 1 line not declassified]
- [3 lines not declassified]
SUBJECT
SOURCE
1. [1½ lines not declassified] former Iranian Prime Minister Bakhtiar, the latter plans to launch an attempt, approximately in mid-March 1980, to overthrow the Iranian Revolutionary Government. Bakhtiar travelled to Baghdad from his exile residence in Paris to consult secretly with Iraqi President Saddam Husayn on Iraqi support for Bakhtiar’s planned return to power. Bakhtiar voiced his confidence in his ability to return to power in Tehran with the support of loyal elements of the armed forces. The resistance leader said that Bakhtiar expects major political and military support from the Iraqi Government for his movement.
2. The leader said that he, along with representatives of three other Kurdish organizations, will meet in Baghdad, or a location nearby, on 20 February to coordinate military operations amongst themselves and the Iraqi Government in support of the planned coup by Bakhtiar. He identified the other expected representatives as Salah Mohtadi from Komola (Zaaman-e Zahmat-e Keshan-e Kurdistan—Revolutionary Organization of the Workers of Kurdistan), an unidentified brother of Sheikh Osman Naqshahandi, and Sheikh Eziddin Hoseini. The Kurdish leader indicated that he receives approximately 100,000 Iraq pounds (USD 300,000) monthly from Bakhtiar for support of 2,500 armed men in his organization. He said that he coordinates all matters related to this support and their military movements into Kurdistan from Iraq [Page 479] with Barzani, half-brother of President Saddam and Chief of the Iraq Civilian Secret Service.
- Source: Carter Library, National Security Affairs, Staff Material, Middle East File, Box 32, Subject File, Iran [Retained] 2/80. Secret. Sent to the National Security Agency; Departments of State, the Treasury, and Justice; Defense Intelligence Agency; Secret Service; Federal Bureau of Investigation; National Security Council Staff, and White House.
https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d182
سرمقاله های ابوالحسن بنیصدر در باره مسائل کردستان
سرمقاله یکشنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، ۲۷ آوریل ۱۹۸۰، شماره ۲۴۱ روزنامه انقلاب اسلامی
کردستان و «اضمحلال قدرت مرکزی»
آمریکایانی که در حمله بدفرجام آمریکا دخالت داشته اند، در مصاحبه هایشان گفته اند هدف آمریکا تضعیف دولت ایران و ساقط کردن آن است. امروز موضوع در اروپا و آمریکا از پرده بیرون افتاده است و مطبوعات و رادیو تلویزیون ها فراوان از آن حرف میزنند. گروه های سیاسی مترقی به سود ایران موضع میگیرند و به آشکاری مینویسند که گروگان ها وسیله کار آمریکا هستند. امروز دیگر عیان است که طرح آمریکا ایجاد یک اغتشاش عمومی توأم با خونریزی های مهیب به قصد نابود کردن دولت انقلاب بوده است.
بخشی و بخش تعیین کنندهای از این توطئه در کردستان باید انجام میپذیرفت. گفته می شود که تغییر ناگهانی رفتار گروه کومله در کردستان در پی قول و قراری است که با «جانشین حکومتی انقلاب اسلامی گذاشته اند». اینک گزارش گردش کار کردستان را میآوریم تا معلوم شود دولت هیچ گونه تمایلی به درگیری مسلحانه در کردستان نداشته است:
در آغاز انتخاب به ریاست جمهوری، از سوی حزب دمکرات کردستان هیأتی با طرحی 6 ماده ای به نزد من آمد و آن طرح با اصلاحاتی که در آن انجام گرفت پذیرفته شد. هم در آن مجلس مقبول همه شد که آنچه داده میشود به مردم کردستان است و نه به گروه های مسلح.
پیش از آن با هیأت ویژه توافق شده بود که پاسداران از سنندج بروند و ارتش باشگاه افسران و فرودگاه و ساختمان رادیو تلویزیون را نگاهداری کند و هیچ گروه مسلحی در شهر نباشد. اما به محض بیرون رفتن پاسداران افراد مسلح کومله وارد شهر شدند و در شهر هر کار که خواستند کردند.
چندین نوبت از سوی مسلمانان سنندج مراجعه شد که با این گروه مسلح شدت عمل به خرج داده شود و پاسخ همواره این بود که باید مردم شهر- خود بایستند و سلطه این گروه را نپذیرند مردم مسلمان شهر در چند نوبت در نمازهای جمعه نفرت خود را از این گروه اظهار کردند تا این که این گروه نماز جمعه را تعطیل کرد.
وقتی عراق در مرزها نیرو جمع آورد و تهدید کرد، در آذربایجان غربی به پست های نظامی حمله شد. مقصود از این حمله گرفتن مواضع پست بارزانی و قطع رابطه آن ها با پایگاهاشان و کمک به بعثی های عراق بود.
در همین وقت نماینده ای به کردستان فرستاده شد تا معلوم کند مقصود از این کارها چیست؟ و وی آمد که حزب دمکرات جنگ نمیخواهد و آماده تفاهم است.
اما وقتی از خوزستان مراجعت کردم، معلوم شد در سنندج مانع از رفتن ستون نظامی به پادگان شده اند، هر اندازه از نرمش لازم بود به خرج داده شد:
فرماندار سنندج گفته بود خود پیشاپیش ستون آن را به پادگان میبرد که ممکن نشد.
قرار شد برای پرهیز از درگیری ستون از خارج شهر برود، در راه مورد حمله قرار گرفت و فرمانده نظامی کشته شد و مواد غذایی ارتش به دست مهاجمان افتاد.
در همین وقت یک واحد نظامی را در نوسود خلع سلاح کردند و 7 تن اسلحه را بردند.
گروه کومله به این حد قناعت نکرد در سقز و بانه به حمله دست زد و پادگان سنندج را تهدید کرد.
باشگاه افسران را محاصره کرد و آب و غذا را به روی محاصره کنندگان بست.
فرمانده لشگر تهدید کرد جواب شنید جواب هر گلوله توپ را با 20 گلوله توپ خواهیم داد.
در این فاصله چون ما میدانستیم این کار جزیی از یک توطئه بزرگ است و باز چون میدانستیم کومله تکیه گاهی در افکار عمومی ندارد و بدون جنگ چون برف آب میشود، از تمام امکانات برای پرهیز از برخورد نظامی استفاده کردیم:
روز سه شنبه در اجتماع بزرگ مردم تهران گفتیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن صورت گرفته است پذیرفته ایم.
ارتش پی در پی اخطار میکرد که اگر دست از محاصره باشگاه افسران بردارند وارد عملیات نخواهد شد.
به ارتش و پاسداران دستور داده شد اگر ناگزیر از عملیات شوند باید تلفات سنگینی را به جان بخرند اما حتیالمقدور به مردم شهر صدمه کم بزنند. معلوم بود که این کار سبب سنگینی تلفات و دیرتر رسیدن به هدف های نظامی میشود. مردم شهر اطلاع میدادند کومله خانه ها را سنگر کرده است و به ما نیز اجازه خروج از شهر را نمیدهد. از پاسداران و ارتشیان خواسته شد، تن به تن بجنگند و خطرها را بپذیرند و تا حد ممکن به مردم صدمه کم برسد.
دستور داده شد به محض آن که گروه های مسلح بپذیرند شهر را ترک کنند و به جنگی که تحمیل کرده اند پایان بدهند، عملیات نظامی قطع شود. نیم روزی نیز به طور یکجانبه عملیات قطع شد.
قرار شد تلگرامی بفرستند و پاسخی در این باره بگیرند که هیچ خبری نشد.
در اجتماع مردم اهواز بدون آنکه تلگرام رسیده باشد، از نو تأکید کردیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن انجام گرفته است می پذیریم. تا هرگونه بهانهای از بین برود. اما باز دست برنداشتند.
اینک که طرح «کودتای خزنده» به دست افتاده است ما میدانیم که نمی توانسته اند دست بردارند چرا که وابسته اند و دشمن گمان میبرده است که «این بار ضربه سنندج» کار دولت انقلاب را خواهد ساخت.
بنا بر این در کردستان هیچ گونه بهانه ای برای تحمیل جنگ نبوده است و اگر توطئه در کار نبود به طور قطع و یقین هیچگونه درگیری پیش نمیآمد. تاریخ 70 سال اخیر ایران نشان می دهد که هر بار ملت ایران خواسته است شانه خود را از زیر بار سلطه گران خارجی خلاص کند، وابسته های چپ و راست دست در دست هم مانع شده اند؛ چرا که سلطه گران در لزوم سلطه بر ایران با یکدیگر اختلاف ندارند.
چه خوب است که سران این گروه های مسلح در یک بحث آزاد شرکت کنند و به مردم ایران توضیح بدهند چرا اسلحه به دست گرفته و چرا پاسخ دعوت به صلح طلبی و برادری و اخوت را با اسلحه می دهند؟ عدم وجود امنیت را بهانه قرار ندهند، تأمین کامل امنیت آمد و شد آن ها را دولت بر عهده می گیرد.
پس از آن که از منصرف کردن این گروه از زدو خورد مسلحانه مأیوس شدیم البته با قاطعیت تمام عمل کردیم و امید میداریم که فرصت جبران خرابی ها فرا رسیده باشد و مردم کرد بدانند عنوان های فریبنده همواره میتوانند پوشش خائنانه ترین توطئهها باشد.
سرمقاله دوشنبه 22 اردیبهشت ماه 1359، 12 مه 1980، شماره 253
واقعیّت ها و هشدارها
…
از قرار اطلاع آقای قاسملو با یک روزنامه ایتالیایی مصاحبه کرده و گفته است:
به هنگام پیش آمد اشغال سفارت آمریکا یا مراکز حکومت آمریکا بر ایران، عده ای از افسران عالی رتبه به او مراجعه کرده و گفته اند، اگر با آن ها کنار بیاید، بعد از پیروزی به او خودمختاری خواهند داد. این افسران اخیراً نیز که آمریکاییان به ایران تجاوز کرده بودند مراجعه و همان وعده را تکرار کرده اند.
بر فرض صحت این حرف، معلوم می شود که:
سخن ما بر حق بوده و روی آورد گروه های مسلح وابسته به جنگ در کردستان و تحمیل جنگ به دولت، بیرابطه با نقشه های آمریکا برای ایران نبوده است. بنابراین آن ها که در سنندج جنگ را به مردم و نیروهای مسلح تحمیل کردند به ساز قدرت خارجی میرقصند.
و آقای قاسملو بداند که آن ها که به دستیاری آمریکا حق خودمختاری را از ملتی می گیرند، به ایشان وعده ای میدهند که هرگز تحقق نخواهد یافت و اگر موفق بشوند ملتی را به خاک و خون بکشند، کردستان را بنام ایشان قباله نخواهند کرد. و باز بدانند که نه در شرایط جهانی امروز و نه در شرایط آینده، چند کشور خاورمیانه را نمی توان بر اساس «ناسیونالیسم» تجزیه کرد. اما حتماً می توان با گسترش موجهای انقلابی و زیر پرچم اسلام قلمرو وسیعی را از سلطه ابرقدرت ها بیرون برد.
و اگر آقای قاسملو به ایران و انقلاب مردم ایران علاقه دارد، چرا این افسران خائن را به حکومت اسلامی معرفی نکرده است؟
…
کارنامه جمعه 26 تا سه شنبه 30 دیماه 59 (تاریخ انتشار 13 بهمن 1359 شماره روزنامه 464)
«گفتم که ما به آنچه گفته بودیم پایبند بودیم و در همان روزهایى که مىرفت ما امیدوار بشویم که مسئله کردستان حل شده است، در سنندج راه بر نیروهاى ارتش جمهورى اسلامى بستید. آنها هم مطابق معمول گفتند: «ما نبودیم کومله بود». بعد به یادشان آوردم که طرح تقسیم اسلحه و مهمات پادگان سنندج که شما سه دسته تنظیم کرده بودید، در دست ما است.
بالاخره پذیرفتند که «اشتباهاتى» شده است ومىگفتند که از طرفین اشتباهاتى شده است.
حالا به همین مناسبت به شما مردم عزیز آن سامان مىگویم: برادران من، خواهران من، ما هر چه بهم ظلم بکنیم یک هزارم ظلم بیگانه را نخواهیم کرد، شما بیایید، آثار جنگ را در خوزستان ببینید، آنچه را که ارتش صدام بر سر شهرهاى خوزستان آورده است ببینید تا حرف مرا بفهمید.
هیچکس براى شما دلسوزتر از ما و براى ما دلسوزتر از شما نیست و این میهن یک میهن است و متعلق به همه ما است. همه ما هم مسلمانیم و اگر بر اساس اخوت اسلامى عمل کنیم، هیچ دلیلى براى برخوردهاى مسلحانه نمىماند. این روزها، روزهاى حساسى در تاریخ میهن اسلامى ما است. از من بشنوید: با اسلحه یعنى ایجاد رابطه بر پایه تضاد نیروها کار از پیش نمىرود.
بگذارید قدرتهاى خارجى همآنطور که ما را استوار و با صلابت یافتند یکپارچه و متحد نیز بیابند. اگر براه تفاهم مىآمدید و اگر وحدت حکومت اسلامى را مورد خدشه قرار نمىدادید (خطابم به گروههایى است که به نام کردستان عمل مىکنند)، نیروهاى ما پخش و پلا نمی شد و دشمن در درستى تصمیم خودش در تجاوز به ایران تردید مىکرد. اگر هم تجاوزمىکرد، قبل از اینکه این همه خرابى ببار آورد ما متجاوز را بر سر جایش مىنشاندیم. پس شما در آنچه بر کشور رفته است سهیم هستید. تاریخ از این کار شما در نخواهد گذشت. هنوز وقت باقى است به دامن حکومت اسلامى بازگردید.
کارنامه یکشنبه، سوم اسفند – تاریخ انتشار 27 اسفند 1359- شماره 501 روزنامه انقلاب اسلامی
مسئله کردستان: بعد در سنندج راه بستن بر ارتش پیش آمد
عنوان بعدی «مسئله کردستان» است که نوشته است که «به دنبال مطرح شدن مسئله در کارنامه رئیس جمهور و انتشار مصاحبه آقای قاسملو با بی بی سی که بنا به گزارش در کیهان به صورت تحریف شده و موذیانه منعکس شده است و گفته است که یکی دو روزنامه هم خواستهاند تلویحاً تا حدودی صراحتاً پیرامون سازش رئیس جمهور هشدار بدهند، حالا آنها که این هشدار را میدهند، قبل از ریاست جمهوری من بگویند چه بر سر آن کردستان آوردند و کردستان در چه وضعی بود.
آنها درسی ندارند که به من بدهند چون خود کردستان را به وضعی انداخته بودند که به صراحت آن را از دست رفته میدانستند.
اما اینکه آقای قاسملو گفته است آن شش ماده ابتدا با موافقت من روبرو شده و در شورای انقلاب رد شده است، خلاف واقع است. چرا که این شش ماده از سوی ما مورد تغییر قرار گرفت و صورت تغییر یافته آن موجود است. بعد در سنندج راه بستن بر ارتش پیش آمد که منجر به مقابله و درگیری نظامی شد. و جریان حوادث به صورتی در آمد که دنبالهاش تا به حال ادامه یافته است و در آن جا بود که آن سند به دست آمد و معلوم شد که اینها سه دسته «کومله»، «دمکرات» و یک دسته سومی طرح تنظیم کرده بودند برای اینکه وقتی پادگان سنندج سقوط کرد اسلحه و مهمات را بین خودشان به چه نسبت تقسیم کنند و این نشان میدهد که آنها میخواستند از سویی ما را سرگرم گفتگو بکنند و از سوی دیگر به اصطلاح ضربه نظامی وارد کنند.
و حرف من با مردم کردستان همواره این بوده است که در این جهان وقتی ما به صورت یک ملت در کنار هم از عهده توطئههای خارجیان در داخل و خارج به زحمت بر میآییم، در جدایی جز اینک شکار آنها بشویم چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد؟
ما باید جنگ که تمام شد تمام خدمت را به مردم عرب خوزستان بکنیم
بمناسبت این گزارش صحبتى را که باید در کارنامه روزهاى آینده بیاورم، در اینجا بدان اشاره مىکنم و آن صحبتى بود که با امام درباره مردم عرب خوزستان کردم. به ایشان گفتم: این جنگ یک آزمایش بسیار موفقى براى جمهوریمان، براى وضعمان و براى حال و آیندهمان است. وقتى عراق حمله کرد بر مناطقى دست یافت که ساکنان آن عرب بودند و آنها در محل سکونت خویش نماندند. نه کمک از عراق پذیرفتند، نه اسلحه پذیرفتند و نه حاضر شدند وسیله سیاست عراق بشوند. اینها بطرف ما آمدند اشتراک در دین، در رژیم و در وطن آنها را سوى ما آورد و تکذیبى روشن و صریح شد برادعاى رژیم عراق که مىکوشد بگوید ما رژیمى نژادگرا هستیم و جنگ، جنگ عرب و فارس است؛ حال اینکه عرب بدو پشت کرد و بسوى ما آمد دقیقاً. به لحاظ اینکه ما به نژاد اصالت نمىدهیم و برادرى و اخوت اسلامى را قدر مىشناسیم. رژیم سابق حدود 60 سال بر این مردم ستم روا داشت بعنوان اینکه اینها چون عرب هستند پس براى ایران خطر هستند و مىخواست یک جورى آنها را براند. این سابقه در نحوه رفتار ما هم متأسفانه اثر گذاشت و ما با سوءظن با این مردم عمل کردیم تا این آزمایش پیش آمد و آنها بهترین و عالیترین نمونه موفقیت در آزمایش را نشان دادند و وفادارى به اسلام، علاقه به میهن اسلامى و نه گفتن به متجاوزین. گفتم: ما باید جنگ که تمام شد تمام خدمت را به این مردم بکنیم و گذشته تلخ و طولانى را جبران بکنیم.
بر این باوربودهام که باید به مردم کردستان اعتماد کرد
امام هم بر این معنا بسیار تأکید داشتند و گفتند مناسبتى که پیش بیاید در این باره صحبت خواهم کرد. آنچه را که عربهاى خوزستانى کردهاند را بگوییم دلیل ندارد، انتظار از مردم کردستان دلیل دارد: از کرد کردستان یعنى مردمیکه خود از بنیانگذاران کشور ایران جزو هفت طایفه اولى که بناى این کشور را گذاشتهاند، بودهاند جزو وفادارى به میهن اسلامى، چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟ آیا میشود تصور کنیم آنها ممکن است میهن اسلامى خودشان را به تمایل تجزیهطلبى، آن هم با زد و بند با خارجى بفروشند؟ بنابراین اگر من از ابتدا اینطور که در نوشتهها نوشتهام، در بیانها گفتهام، بر این باور بودهام که باید به مردم کردستان اعتماد کرد، تجربه خوزستان مىگوید که حق با من بوده است. مردم غیر از گروههایى هستند که از مردم بیگانه مىشوند و به راهى مىروند که راه تجزیه و دشمنى و خصومت است. حالا من به آنها مىگویم، رژیمى عربى و «عرب ستاینده» که به خوزستان درآمد و مناطق عرب نشین را کوبید و مردم عرب هم به آنها پشت کردند و به ما روآوردند، آیا شما گمان مىکنید که این رژیم (رژیم عراق) با شما بهتر عمل خواهد کرد؟ آن روستاهاى کرد را در عراق کدام رژیم با خاک برابر کرده؟ این رژیم با کرد عراقى جفا کرد آیا تصور مىکنید با شما وفا مىکند؟ آیا وقت آن نرسیده است که شما این روش و شیوه غلط را ترک کنید و به دامان امنى بیایید که بدون آن ما قادر نمىشویم نیروها و توانایىهاى خودمان را صرف سازندگى عمومى کشورمان بکنیم؟ تا کى باید جنگ باشد و یکدیگر را دریدن و پاره پاره کردن؟ شما (گروههاى مسلح) آب در هاون مىکوبید، ممکن نیست مردم کرد از وطنى که خود ایجاد کردهاند جدا بشوند.
در این دنیا همه در پى وحدتند تا بتوانند در برابر غولهاى بزرگ بایستند. همین کتابى که گفتم براى من آورده بودند، همان فریادى است که من هفده سال در اروپا همواره مىشنیدم. امروز اروپا بصورت کشورهایى جدا از هم نمىتواند در برابر دو ابرقدرت موجودیت خود را حفظ کند. با وجود اینکه روزگارى دراز پنج قاره را غارت کرده و ثروتهایى بس عظیم گردآورده است. این اروپا در پى آناست که متحد و یکى بشود، بلکه بتواند موجودیت خود را در برابر این دو ابرقدرت حفظ کند و شما چگونه مىخواهید در سرزمینى که انقلاب آن را از کام رژیم پیشین بدرآورده است و امروز با دهها مشکل در همه زمینهها روبروست بصورت جدا و منفرد جامعه پیشروی بشوید و چرا چنین فکری در کله شما است؟ مىگویید نه ما چنین فکرى نداریم، بسیار خوب پس اسلحه را زمین بگذارید و بدانید که همانطور که گفتم ملت ما آرام آرام دارد به این فکر مىرسد که چماق و انواع آن جز زیان، ببار نمىآورد. ما مىتوانیم از راه بحث آزاد زمینه اجتماعى را براى آنچه باید کرد فراهم بیاوریم. هیچ کسى در ایران امروز دیگر بر این باورنیست (هیچ کس البته منظور خود جامعه و منتخبان او است) که «باید یک عده از مردم ساکن در نقاطى از ایران را تحت فشار قرارداد». امروز همه بر این باورند که همه جاى ایران باهم و دست در دست هم باید پیشرفت بکنند، بدین جهت ما مىتوانیم با نمونه و الگوى جدیدى که بوجود مىآوریم موجب جذب و وحدت همه منطقه بشویم.
چرا ما از وجود ترک و کرد و لر و عرب و ترکمن و بلوچ بترسیم؟ ما مىگوییم چون اینها در اسلام، در میهن اسلامى، در فرهنگ مشترکى که طى قرون بوجود آمدهاست، با یکدیگر مشترکند و ما باهم برادرى و اخوت اسلامى داریم، پس این سرزمین را با هم آبادان مىسازیم، تا اقوام پراکندهاى که در کشورهاى دیگر هستند نیز به همین وحدت بپیوندند، یک وحدت بزرگ اسلامى که به مجموع ما امکان بدهد در برابر ابرقدرتها با توانایى تمام بایستیم. بهرحال من آمادهام که در این مسئله یک بحث آزاد تشکیل بشود و امنیت شرکت کنندگان در این بحث آزاد هم فراهم بگردد، بلکه این شکل در همین زمینهاى که گفتم حل شود.
[1] یکی از بنیانگذاران کومله و برادر بزرگ عبدالله مهتدی که هماکنون دبیر کل حزب کومله کردستان ایران است.
[2] در سندی از ویکیلیکس بتاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۷۹ معادل با ۲۴ آبان ۱۳۵۸، در باره شیخ معصوم نقشبندی جنین آمده است:
(ارتشبد) جم (کاملا محفوظ بماند) با امبوف ملاقات کرد…. کردهای نقشبندی از او تقاضای کمک کردهاند و او دیداری با اسرائیلیها برای آنها تدارک دیدهاست. بختیار چون علف نی ضعیف است ولی تنها آلترناتیو حقیقی در میدان است. جم با او تماس دارد ولی برای او کار نمیکند. او قویاً از امریکا در خواست میکند که کردها را با دادن اسلحه و شاید هم پول کمک کند. متن کامل سند را می توانید در اینجا مطالعه کنید).
…
5- یک راه، کارکردن از طریق کردها است. جم یادآوری کرد که سالها در مهاباد مأموریت داشته و در آنجا، دوستهای زیادی پیدا کردهاست و سالها است که رابطه خود را با آنها حفظ کردهاست. یکی از آنها شیخ معصوم نقشبندی است که با پسرش و برادر زادهاش به لندن آمده و درخواست کمک کردهاند. جم درخواست آنها برای همکاری در مبارزه را رد کرده است. (او گفته است بسیار پیر هستم) ولی سعی میکند برای آنها اسلحه و کمک تهیه کند. صدام حسین پیشنهاد کمک به آنها نداده است (هر چند به آنها اجازه حضور در عراق را دادهاست)، اما رهبران نقشبندی در هر حال، حاضر به دریافت کمک از عراق نیستند. دلیل آنها ایناست که با گرفتن کمک از صدام، اعتبار خود را بعنوان یک نیروی مستقل از دست خواهند داد و تبدیل به عروسک خیمه شب بازی عراق خواهند شد. آنها خواهان کمک از «خارج» هستند و ادعا می کنند صدام تحویل سلاح به آنها را اجازه خواهد داد.
6- شیخ معصوم میگوید الآن سنندج محاصره شدهاست، کار بیشتری میشود انجام داد. 1000 نفر مسلح دارد. اگر او بتواند نشان بدهد که کمکها رسیدهاند، میتواند 5000 کرد و نهایتا 20000 کرد را جمع کند. در وضعیت کنونی او بسیار ضعیف است تا بتواند آنها را جلب کند و خود او هم میترسد که قدم به جلو بگذارد. زیرا او باید پشت جبهه را حفظ کند. جم می گوید بعنوان یک نظامی این ادعا را باور میکند و اشاره میکند که نقشبندیها با ترکمنهای شرق دریای خزر و گیلان در ارتباط هستند. امبوف از جم میپرسد هدف نقشبندیها از این مبارزه چیست؟ جم با احساس جواب میدهد برای «ایران» و همانطور برای خودشان. (به این معناست که او حاضر به کمک نخواهد بود اگر هدف تنها کردستان آزاد باشد). امبوف مشاهده میکند که در حالی که نقشبندیها به مستقل بودن شناخته هستند، آیا واقعاً میتوانند انتظار حمایت از نیروهای دیگر، مثل بارزانی و طالبانی داشته باشند که تحت فرماندهی او جمع شوند و «برای ایران مبارزه کنند». جم اظهار داشت که معصوم ادعا میکند که او قبلاً با هر دو گروه و با حزب دمکرات راجع به این مسئله تماس گرفته است (احتمالاً حزب دمکرات کردستان ایران) و آنها گفته اند که حاضر به همکاری هستند.
…
10- بلاخره، جم به موضوع کمک به کردها بازگشت. برای کمک به آنها، از طرف نقشبندیها، او با اسرائیلیها تماس گرفتهاست. مقامات اسرائیلی موافقت کردهاند یک افسر از سفارتشان در فرانسه برای ملاقات با جم و معصوم در 20 نوامبر بفرستند. کردها برنامه دارند لندن را بعد از این ملاقات ترک کنند.
[3] یکی از رهبران حزب کوموله
[4] بارزان –براهیم التکریتی– نام اصلی وی بارزان ابراهیم الحسن، متولد 17 فوریه 1951 در تکریت، در 5 نوامبر 2006، همزمان با برادرش، برای قتل عام 148 شیعه در روستای دوجان در سال 1982 به اعدام محکوم شد و در 15 ژانویه 2007 به دار آویخته شد. وی رئیس سرویسهای مخفی عراق بود.