در ۲۹ بهمن سال 56 در شهر تبریز مردم به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان شهر قم ، دست به تظاهرات زدند . طبق گزارش ساواک، در این تظاهرات اعتراضی، ۵۸۱ نفر دستگیر، ۹ نفر کشته، ۱۱۸ نفر زخمی شدند . چند روز بعد تعداد کشته شدگان تبریز 13 نفر اعلام شد .
در ادامه مردم شهرهای مختلف کشور به دفاع از حق هموطنان کشته و یا زندانی و یا زخمی شده در تظاهرات تبریز دست به اعتراضات خیابانی زدند .
خواسته های مردم در شعارهایشان متبلور می شد . استقلال طلبی و آزادیخواهی و عدالت خواهی و جمهوریت رئوس اصلی شعارهای مردم بودند . اسلام را هم مردم به عنوان دینی که این اصول را ممکن می کند و مدافع عدالت است می دیدند و می دانستند.
انقلاب همه شهرهای ایران را گرفته بود. روزانه مردم در انقلاب شرکت داشتند. پیروزی انقلاب برای جهان امری قبول شده بود . انقلاب ایران، انقلاب پیروزی گل بر گلوله بود . به گفته سران نظامی شاه که در جلسه خود حرکت انقلاب از طرف مردم را با هر خشونتی می خواستند متوقف کنند ، آمده است ، ” ما مثل برف آب خواهیم شد ” . مردم با انقلاب خود به استبداد پهلوی پایان دادند .
خمینی در تاریخ 14 مهر 1357 از نجف به پاریس رفت و در تاریخ 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت یعنی آقای خمینی حدود 4 ماه در حومه پاریس زندگی کرد .
در این دوران افراد متعددی به آقای خمینی پیشنهاد و مشاوره در رابطه با مواضع او می دادند .
خمینی در نجف پیرو ولایت فقیه بود . که نتیجه اش استبداد فقیه است .اگر آقای خمینی نظرات ولایت فقیه را می خواست بیان کند و بگوید اگر من برگردم آدم خواهیم کشت و اعدام خواهیم کرد و جنایت پیشه خواهیم نمود و وضع شما را از اینکه هست بدتر خواهیم کرد و آزادیها را از بین می بریم ، مردم به او حتما اعتنایی نمی کردند . پس گفته های خمینی که دفاع از حقوق بود توانست انسجام عمومی را ممکن نماید .
در پاریس از جمله پیشنهادات به او و پاسخ به سوالات خبرنگاران یکی نظر آقای بنی صدر است که در 20 اصل به خمینی پیشنهاد شده است . خمینی صدای انقلاب را شنیده بود و او می توانست با بیان آن 20 اصل گاندی ایران و جهان بشود و در تاریخ تحول بزرگی را ممکن نماید . آقای خمینی بر خلاف نظرات قبلیش و بر خلاف نظر حوزه های علمیه به عنوان یک روحانی و فقیه در مورد پوشش زنان آن را انتخاب آزاد زنان می دانست و در فردای انقلاب به این اعتقاد تعهد می کرد . در دیگر زمینه ها نیز بیان خمینی ازآزادیها تفاوت بسیاری با نظریه های فقه حوزوی داشت .
تحول و تغییر درایران به عنوان قلب منطقه و قلب حوزه فرهنگی می توانست از زبان آقای خمینی ممکن بگردد .
آقای خمینی روزانه به عنوان فقیه ، رهبر انقلاب ، در پاریش در مقابل همه جهانیان خود را متعهد می نمود که در فردای پیروزی مردم بر استبداد سلطنتی ، چه اصولی محقق خواهد شد .
او آزادیها را یک به یک برمی شمرد و آزادی زنان و احزاب و خبرنگاران و روزنامه نگاران و آزادی پیروان ادیان و اقوام ایران را شماره می کرد . در رابطه با استقلال ایران موضع می گرفت و مدافع استقلال به معنای نبود سلطه نه شرقی نه غربی بود . جدایی بنیاد دینی از دولت را تکرار می کرد . شرکت نکردن روحانیت در قدرت را به مردم قول می داد . شخص خود را به عنوان مشاوری که در قم خواهد بود تعریف می کرد .
مواضعی که او می گرفت ، مردم را مصمم می کرد که انقلاب باید پیروز شود و آنها آزاد و مستقل بگردند . تعهدها ی خمینی دفاع از حقوق بود که فصل مشترک ایرانیان با هر عقیده و مرامی را در بر می گرفت . کمتر کسی به تعهدات خمینی شک می کرد که او عمل نکند .
جوانان امروز نسل گذشته را سرزنش می کنند که چرا گول خمینی را خوردید ؟ سوال نمی کنند که چرا خمینی به عهدش وفا نکرد ؟ مردم خمینی را در اصولی می دیدند که او دردفاع از آزادیها بیان می کرد . البته وقتی مردم دیدند که خمینی به راه قدرت و خشونت می رود باید در مقابلش می ایستادند . شخص بنی صدر در دوکتاب صد مقاله که به چاپ رسیده است و گزارشات روزانه به مردم ایران به مدت 10 ماه و نیم روزانه به مردم هشدار داده است . و هشدار داده است که فاشیسم مذهبی حاکم می شود و روزانه از آزادیهای مردم و احزاب و اقوام و زن و مرد ایرانی دفاع کرده است . دلیل کودتا علیه او به همین خاطر است .
آقای خمینی 3 دوره نظری دارد . یکی قبل از انقلاب و یکی سخنانش در پاریس و دیگری بعد از آمدن به ایران و عملکرد پراستبداد و جنایت او در مخالفت با نظراتش در پاریس انجام داده و مطابقت با نظرات خودش دارد . خمینی قبل از پاریس و بعد از پاریس می شود گفت که یک خمینی است و آنچه خمینی در پاریس از حقوق مردم دفاع کرد و مردم به او لبیک گفتند پیشنهادات بنی صدر بود به وی . بنی صدری که خود از قبل از انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از آن تا امروز مدافع آن حقوق بوده و هست .
آقای خمینی با بسیاری از روشنفکران به ایران وارد شد و از پلکان هواپیما پایین آمد و در دریای انقلاب مردم و در میان ملایان فرو رفت . او به بهشت زهرا رفت و گفت من تو دهن دولت می زنم و من دولت تعیین می کنم . به یک باره گویی حرفهایش و قولهایش و تعهدهایش فراموش شده بود .قرار نبود او دولت تعیین کند و در دهان کسی بزند.مردم قرار بود همه کاره شوند. نفرت بخش عظیمی از استبداد شاهی باعث شده بود که به این ظرافتها از همان ابتدا توجه بایسته نشود و حرفهای وی را در بهشت زهرا نشان” قاطعیت” او دیدند. کم بودند کسانی که در این حرفها بلافاصله نقض حقوق را دیدند . بسیاری از “روشنفکران” نیز او را قاطع ارزیابی کردند . گروههای چپ او را ضد امپریالیست می دیدند و از او دفاع می کردند و روحانیان او را رهبری می دانستند که امکان قدرت را برای آنها فراهم نموده است . بدینسان خشت اول کج گذاشته شد. ایرانیان باید خود را نقد کنند که چرا اعتماد صد در صد کردند و متوجه تناقضات در گفتار وی نشدند. از دید اینجانب آشنایی و معرفت و شناخت از حقوق هم در بین مردم و نیز گروههای سیاسی اندک بود. هنوز هم هستند بسیاری که به محض اینکه فردی بیاید وبه صرف سر دادن ناسزا و تو دهن خامنه ای و…میزنم را شعار دهد در فضای نفرت از نظام حاکم از وی استقبال میکنند گرچه بایستی مشخص باشد که هر ناسزایی زبان زور است و هر تو دهن زدنی غیر قانونی اغاز گر قلدری است و هر اظهار قیمی بجای مردم خود ناقض حقوق مردم است.
هاشمی رفسنجانی در خاطراتش می گوید که : آقای مطهری به پاریس رفته و به آقای خمینی پیشنهاد می کند که شورای انقلاب را انتخاب کنند . و آقای خمینی نیز بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی را به عنوان اولین افراد شورای انقلاب انتخاب نمود . خمینی با انتخاب این افراد برای شورای انقلاب در عمل روند سلطه ملایان بر مردم را نشان می دهد . در ضمن بر خلاف وعده های خمینی که روحانیت در دولت شرکت نمی کند ، شورای انقلاب ترکیبش خلاف آن تعهد و به دور از مشورت با بسیاری از روشنفکران انجام گرفته بود .
در ادامه قرار شد با نظر هسته اولیه شورای انقلاب ، افراد دیگری نیز به این شورا اضافه بشوند . بدین قرار پیش از پیروزی انقلاب ، آقایان سید محمود طالقانی، سید علی خامنهای، محمد رضا مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، یدالله سحابی، مهندس مصطفی کتیرایی، سرلشکر ولیالله قرنی، سرتیپ علی اصغر مسعودی، به اتفاق آراء، به عضویت شورای انقلاب انتخاب شدند.برای تشکیل دولت موقت، آقایان بازرگان، سحابی، کتیرایی، حاج سید جوادی و قرنی، به دولت و ارتش منتقل شدند و به جای آنها، آقایان حسن حبیبی، مهندس عزتالله سحابی، عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده انتخاب گردیدند و در مرحلهٔ بعد، پس از شهادت استاد مطهری، آقایان مهندس میر حسین موسوی، احمد جلالی و حبیبالله پیمان انتخاب شدند و آقای مسعودی، به کار اجرایی رفت.
در اینجا به دوران دولت موقت نمی پردازم که خود قابل بررسی اساسی است . مسئله مهم در در تداوم انقلاب مردم انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری است .
124 نفر خود را کاندیدای ریاست جمهوری کردند و 94 نفر شرکت فعال در انتخابات نمودند . از این تعداد 9 نفر شاخص شدند . در 5 بهمن سال 58 اولین رئیس جمهوری ایران انتخاب شد. آقای بنی صدر مستقل بود و به گروهی وابسته نبود و دارای برنامه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بود . او مدافع حقوق مردم بود و برنامه وی متناسب با 20 اصل دفاع از آزادیها و استقلال بود که او به شخص خمینی پیشنهاد کرده و به آنها خود اعتقاد داشت .
ابوالحسن بنیصدر – مستقل – ۱۰٬۷۰۹٬۳۳۰ رای – ۷۶٫۵٪
سید احمد مدنی- جبههٔ ملی – ۲٬۲۲۴٬۵۵۴ رای – ۱۵٫۹٪
حسن حبیبی- جمهوری اسلامی، نهضت آزادی و حزب توده ۶۷۴٬۸۵۹ ۴٫۸٪
داریوش فروهر – حزب ملت ایران – ۱۳۳٬۴۷۸ ۰٫۹٪
صادق طباطبایی – مستقل ۱۱۴٬۷۷۶ ۰٫۸٪
کاظم سامی از جاما ۸۹٬۲۷۰ ۰٫۶٪
صادق قطب زاده – مستقل – ۴۸٬۵۴۷ ۰٫۳٪
جالب اینکه 9 نفر شاخص انتخابات پیشینه ملی گرایی داشتند . حتی حسن حبیبی که کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود نیز به عنوان فعال ملی شناخته شده بود .
بعد از 29 روز انتخابات مجلس انجام گرفت . مرحله اول آن در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ خورشیدی و مرحله دوم آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۹، برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، اولین جلسه مجلس اول برگزار گردید.جالب اینکه تفاوت بزرگی است بین انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری و مجلس اول . از آنجا که خمینی رئیس جمهور مورد نظرخود را نتوانسته بود بدست بیاورد ،بنا بر این در انتخابات مجلس اول با چراغ سبر شخص خمینی دست برده شد و افرادی از آن بیرون آمدند که اکثریت طرفدار حزب جمهوری و شخص خمینی و پیرو نظر آن هسته اصلی شورای انقلاب بودند . سوال است که چگونه می شود در مدت 29 روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری ،مردم در انتخابات مجلس به اکثریت کسانی که رای داده اند مخالف نظر اولین منتخب و حتی نظر دیگر افراد شاخص در دور اول ریاست جمهوری باشند ؟ نمایندگان اولین دوره ریاست جمهوری مخالف شدید بنی صدر عمل می کردند . قانون اساسی اول ، رئیس جمهور و نخست وزیر داشت . نخست وزیرانی را که بنی صدر به مجلس اول برای کسب رای اعتماد معرفی می کرد مورد قبول واقع نمی شدند . رجایی را بر رئیس جمهور قبولاندند . رجایی منتخب مجلس اول و آن شورای انقلاب اولیه و کسانی است که هنوز بر قدرتند .
در تاریخ 11 تیر 1359 آقای بنی صدر به عنوان اولین منتخب مردم شروع به نوشتن گزارشات روزانه به مردم می کند و تا تاریخ 26 اردیبهشت 60 این گزارشات ادامه داشت . یعنی به مدت 10 ماه و نیم روزانه مردم را در مسیر تحولات کشور قرار داده است . به مردم در باره
– تقلب در انتخابات مجلس اول
– اعتراض او به آن انتخابات وبودجه کشور که فقر زا خواهد بود
– قرار داد الجزایر
– شروع جنگ ومیل برخی گروههای قدرت برای ادامه یا فتن آن تقریبا و خطر استفاده از جنگ برای تهدید و تحدید آزادیها و سانسور مطبوعات و… تقریبا روزانه هشدار میداد
– ممکن کردن قرار داد صلح و پیشنهادات رئیس جمهور به هیئت صلح
– مخالفت شدید با گروگانگیری افراد سفارت آمریکا و هشدار دادن که با این کار ایران به گروگان آمریکا می رود . و هنوز شاهد رابطه سلطه آمریکا بر تمام روابط کشور هستیم . چه سیاسی و چه اقتصادی
– در باره چماقداری و استبداد جدید و اعتراض و هشدار نسبت به آن
– در باره شکنجه در زندانها
و…
روزانه هشدار داده است .
در پایان خرداد 60 بر علیه بنی صدر کودتا می شود .آقای خمینی به وعده های خود و به امید مردم خیانت ورزید و خواسته های مردم در انقلاب ، هنوزمحقق نشده است . فقر ، جنایت ، اعتیاد ، دزدی ، تعداد زندانیان بیشمار سیاسی و غیر سیاسی ، فحشا ، طلاق ، خشونتهای خانگی ، بیکاری ؛بی آیندگی نسل جوان، و… حاصل استبداد افردی است که ضد انقلاب مردم و اهدافش رفتار کردند . مردم برای تحول بسوی بهتر شدن انقلاب کردند و نه برای عقب گرد .
راه چاره آن است که در مقابل استبداد از حقوق خود و از اهداف خود دفاع کنیم و خواهان تغییر استبداد به دمکراسی بشویم .