متفکر و منتقد فلسطینیتبار در کتاب “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟ ” ، میگوید:
وظیفهی روشنفکر، “ نقد نهادهای قدرت ” است.
یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، اینست که *قدرت بدون نقد فساد می آورد*.
اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” میشوند و پس از این به باتلاق “ ایدئوکراسی” فرو میغلتند ( یعنی “مذهب حافظ قدرت” ) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر “سلطان” مباح میگردد.
به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد میکند و نقد میکند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.
یکی از ویژگیهایی که روشنفکر را از “ روشنفکرنما ” یا همان “روشنفکر مآب” جدا میکند اینست که روشنفکر مآب “نقد” نمیکند، بلکه “نق میزند”.
نقدکردن کار آسانی نیست.
شما برای نقدکردنِ مدیریتِ یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقدکردن، تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی میخواهد. اما شما میتوانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!
“نقزدن” یک فرایند “هیجانمدار” است. یعنی ما با نقزدن، آرامتر می شویم، خشم و غممان را با دیگران در میان میگذرایم و “دردِدل” میکنیم، اما “نقدکردن” یک فرایند “مسألهمدار” است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمیکنیم، بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو میکنیم.
“نقزدن” مخاطب تعریف شدهای ندارد، کافیست گوش مفت بیابی، آن وقت میتوانی شروع به نقزدن کنی، ولی نقدکردن، مخاطب تعریف شدهای دارد.
مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خودِ نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروههای ذینفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان.
نقدکردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه !
شما میتوانید در هر مهمانی که مینشینید و هر تاکسی که سوار میشوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانهها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابر این یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکران که آنها را از روشنفکرمآبان جدا میکند ،“ شجاعت ” است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سختتری در پیش میگیرند و آن آگاهسازی تودههای مردم است.
کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیرتخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی” است. اگر کمی تخصصیتر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر کمی عوامانهتر سخن بگوید، به سرعت دچار “پوپولیسم” – عوامزدگی –می شود!
بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای “پوپولیستهای واقعی” باز میکنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمهی “مار” ،شکل “مار” را طراحی میکنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکهسازی میکنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمیکند و ناامید نیز نمیشود؛ چرا که از ابتدا هم، توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخوردهاند.
شاید برخی از آنها روشنفکرهایی بودهاند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشتهاند، آنها به دنبال “اتوپیا” – مدینهی فاضله – بودهاند و ناکام ماندهاند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پلهی اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ میکند و تیم و تشکّل میسازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهایِ مدنیِ شناسنامهدار که به طور دائمی رشد میکنند و با جامعهی بیرون از خود ارتباط برقرار میکنند، اثر میگذارند و اثر میپذیرند.
* ادوارد ودیع سعید در ۱ نوامبر ۱۹۳۵ در اورشلیم، فلسطین تحت سرپرستی بریتانیا به دنیا آمد و ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ در نیویورک چشم از جهان فروبست و
اداوارد سعید نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی – آمریکایی است. وی در دانشگاههای هاروارد و پرینستون درس خوانده بود و استاد زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود.