روز گذشته مصاحبهای از آقای تاج زاده در فضای مجازی پخش شد. این صحبت ها یاد آور آن است که اصلاح طلبان امروزی و اقتدار گرایان دیروزی که شریک جرم رژیم در تمام جنایت های دهه شصت هستند و دستیار آقای خمینی در سازش پنهانی با ریگان و بوش بر سر آزادکردن گروگانهای امریکایی، بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 بودهاند – که بدون این سازش، نه کودتای خرداد 60 ممکن میشد و نه ادامه جنگ و از سرراه برداشتن نسل انقلاب -، نه تنها هیچ تغییری نکرده اند بلکه انتقاد از خود پیشکش، توان باز ایستادن از تکرار دروغ همراه با جعل های جدید، نیافتهاند.
این روزها، آزموده را باز میآزمایند و دست بکار جلب نظر «رهبر» به خود شدهاند. بدین تصور که مردم به جان آمده از این رژیم جنایت و خیانت و فساد، با مشاهده شرکت اینان در نمایش انتخابات پیش رو، به پای صندوقهای رأی میروند. هم اینها به خامنهای ضرورت حضور خویش را در رژیم ثابت میکنند و هم متصدی شغل «تدارکاتچی» میشوند. البته اینها دست پروردگان همان رهبری هستند که چهل و دو سال پیش در پاریس و در مقابل دوربینهای تلویزیونها و در مصاحبه ها با خبر نگاران دنیا، اصولی را بازگفت و متعهد شد که به محض رهایی مردم ایران از ظلم و جنایت رژیم گذشته، متحقق خواهند شد. در تهران، بعد از رسیدن به قدرت، نه تنها آن در کار تحقق بخشیدن به آن اصول نشد، بلکه گفت آنها را از راه مصلحت گفته و حالا عکس را میگوید. عکس آنها را گفت و به دستیاری اصلاح طلبان امروزی، عکس آنها را کرد. درست سه روز بعد از پیروزی انقلاب، با وجود دادن تأمین کتبی به ارتشیان، بربام مدرسه رفاه، جنایت را با اعدام چهار امیر ارتش شاه آغاز کرد. جنایت اعدام و کشتار تا امروز ادامه دارد و قربانیان فرزندان به پا خواسته میهن در بند ولایت فقیه هستند. اینک که خود را طرد شده از جامعه جوان امروز میبینند و میبینند کسانی ( ابولحسن بنیصدر و همه آنها که در خط و ربط او هستند)هستند که استوار بر آرمانهای مردم و انقلاب ایستاده و از استقلال و آزادی و بر قراری دموکراسی و برخورداری مردم ایران از حقوق خود بی وقفه دفاع می کنند، کسانی هستند که به عهد با مردم وفا کردهاند، خستگی ناپذیر، مردم را به حق و حقوق خود و جنبش برای رهایی از دیکتاتوری ولایت فقیه فرا میخوانند، به خود میگویند بیرون از رژیم ولایت فقیه ما را جایی نیست. حال اینکه اگر صادق باشند و حقوق خویش و هموطنان خود را بشناسند، جایی هست.
● آقای تاج زاده در شروع صحبت خود گفتهاست: «ما قبل و بعد از انقلاب دیده ایم اشخاصی در تاریخ می مانند که با ملت ماندند ار دکتر مصدق تا مهندس بازرگان و آیت الله منتظری تا مهندس موسوی». باور ندارم که او حقیقت را نمی داند. او در فرمان کودتاچیان بر ضد انقلاب و آن دوران سیاه سرکوب خونین نسل انقلال بودهاست، ایستادگی بنی صدر و همکاران را از یاد بردهاست و نمیداند وضعیت آقا ی بنیصدر غیر از شماری از کسانی است که است میبرد:
1. خود شریک جرم در کودتای خرداد 60 بمثابه عضو مجاهدین انقلاب اسلامی و همدست حزب جمهوری اسلامی بودهاست. کودتایی که بدون توجه به سازش پنهانی با ریگان و بوش، رئیس و معاون رئیس جمهوری امریکا در آن تاریخ و بدون توجه به نیاز به ادامه جنگ برای برقراری استبداد، تعریف دقیق خود را بدست نمیآورد.
2. آقای بنیصدر بعد از اینکه یقین پیدا کردند برسر به تأخیر انداختن آزادی گروگانهای امریکایی تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 امریکا، سازشی پنهانی با ریگان و بوش، توسط سران حزب جمهوری اسلامی و بیت خمینی، انجام گرفتهاست، به تصور این که شخص خمینی از آن آگاه نیست کتباً او را آگاه کردند (کتاب نامهها، نامه 12 فروردین). آقای خمینی پاسخ داد: یک اتفاقی افتاده و شما هم دنبال نکنید و با اینها کار کنید. در روزهای پیش از کودتا، چون ادامه جنگ نیاز مشترک رژیم ولایت فقیه و امریکا و انگلیس بود و باید پیروزی از مردم ایران دزدیده میشد، آقای خمینی، روی به تهدید آورد: یا قبول همکاری و یا تا به آخر میروم. آقای بنیصدر بر حق مردم ایران ایستاد و همچنان ایستاده است.
در همان روزها از طرف آقای قدوسی دادستان انقلاب احضار شدند و آقای محمد محمدی گیلانی حاکم شرع منصوب خمینی ایشان را باغی خواندند و محکوم به هفت بار اعدام. در تاریخ، چه کسی جز او، در هنگامهای چنان، پیشاروی کودتاچیان خونریز و قدرتهایی که سودشان در حاکم شدن آنها بر سرنوشت ایران بود، اینسان استوار ایستاد؟ پاسخ آقای تاج زاده به این پرسش چیست؟ به این دلیل که دروغ میگوید، میداند کودتا چرا انجام گرفت و ارزش این ایستادگی چیست؟
● در قسمت بعد سخنان خود، آقای تاج زاده دروغ دیگری میگوید: «در سالهای اولیه که با عث شد کشور از آزادی دور شود تروریسم کور و گسترده مجاهدین خلق بود که از خرداد شصت آغاز و نقش استراتژیکی در بازگشت استبداد به ایران داشت»
دروغگو کم حافظه میشود زیرا تناقضهای موجود در دروغ خود را بیاد نمیآورد. میگوید: تروریسم کور مجاهدین که از خرداد شصت شروع شد. اما
1. تا پیش از آن تاریخ، هر هفته، 1200 زد و خورد مسلحانه روی میداد که یک طرف آنها، پاسداران بودند. در واقع بیشتر زد بود و خورد نبود. ابتکار عمل هم همواره با پاسداران بود. اسم این کار را گذاشته بودند «شکار افراد گروهکها».
2. بنابر سخن آقای تاج زاده، تا خرداد شصت مجاهدین دست به ترور نزده بودند. در جنبش مردم تهران در حمایت از منتخب خود، در 30 خرداد، آیا این پاسداران نبودند که بروی مردم آتش گشودند؟ اعدامهای دستجمعی که از آن شب آغاز شد را چه کسانی آغاز کردند؟ پس اومیداند آغازگر ترور و کشتار و اعدام کودتاچیان بودند. یادآور میشود که موسوی تبریزی یکی از خون ریزترین جلادان اوین نیز، به صراحت گفت: آغازگر خشونتها مجاهدین نبودند.
● در قسمت دیگری از مصاحبه، او میگوید:«در انتخابات مجلس اول هیچ محدودیت و ممنوعیتی برای دین وعقیده نامزدها وجود نداشت و همه گروهها نامزد داشتند و هیچ شخص و گروهی به این آزادی اعتراضی نکرد» مگر قرار بود که کسی اعتراض کند؟ انقلاب برای همین بود که مردم به استقلال و آزادی خود را بازیابند. با وجود این، قول او نصف حقیقت، یعنی دروغ بزرگ است. زیرا، وقتی نامزد آقای خمینی و حزب جمهوری اسلامی، در انتخابات ریاست جمهوری، 4 درصد رأی آورد، به فکر تقلب در انتخابات مجلس افتادند. بنابر قول آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خمینی به سران حزب گفت: شما بروید مجلس را در دست بگیرید. این شد که هر نامزد را که از آنها نبود و توانستند، با تهدید، مجبور کردند انصراف بدهند و در همه حوزهها تقلب کردند. 10 هیأت بازرسی گزراش دادند که 70 درصد انتخابات تقلبی بوده است. هیأت تحقیق تشکیل شد و چون تقلبها قابل انکار نبودند، آقای خمینی، کار آن هیأت را متوقف و گفت: «مجلس با همین نمایندگان تشکیل شود»! حزب جمهوری اسلامی دارای اکثریت مجلس شد و این مجلس دست بکاری زد که هیچ مجلس واقعی بدان دست نمیزند و آن کودتا بود. آقای تاج زاده باید بخاطر بیاورد که در این مجلس 14 جرم برای آقای بنیصدر شمردند (طرفداری از حقوق بشر و دموکراسی و مخالفت با ولایت فقیه و نهادهای انقلاب و …). یکی از اشتباهات آقای بنیصدر تن دادن به تشکیل آن مجلس بخاطر روبرو نشدن زود هنگام با آقای خمینی بود. خود او در کتاب خیانت به امید، این اشتباه و اشتباههای دیگر خود را توضیح داده است.
● آقای تاج زاده دروغ بزرگ دیگری میگوید: «آقای بنیصدر نباید با مجاهدین خلق ائتلاف میکرد او میبایست بایست حساب خود را از مسعود رجوی و گروهش جدا میکرد». او خوب میداند که روز بعد از انفجار حزب جمهوری اسلامی، یعنی تا روز 8 تیر 1360، آقای بنیصدر نه تنها ائتلافی با مجاهدین نداشت، بلکه رابطه نیز نداشت.اولین دیدار در مخفی گاه، در 8 تیر انجام گرفت. در آن روز، آقای بنیصدر با صدور بیانیهای ترور سران و کادرهای حزب جمهوری اسلامی را محکوم کرد. در دوران خمینی، که کودتاچیان بر دولت بودند، هر بار که گروهی را گرفتار سرکوب خونین کردند، انفجار در حزب جمهوری اسلامی را به آن گروه نسبت دادند، تا این زمان، 16 گروه به تصدی انفجار در حزب جمهوری اسلامی، متهم شده اند. بنابراین، آقای تاج زاده و همکاران او که در دادگاههای انقلاب نیز حضور داشتند و از شکنجه و تا قتل را تصدی داشتند، حقیقت را میدانند. باوجود این، دروغ را تکرار میکنند بدان امید که با تکرار، مردم دروغ را راست میپندارند و میپذیرند. آنچه را آقای تاج زاده ائتلاف میخواند، نه ائتلاف که تشکیل شورای ملی مقاومت بر سه اصل استقلال و آزادی و عدم هژمونی بود. یادآور میشود که آقای بهزاد نبودی در همان تاریخ گفت: در انفجار بنیصدر دخالت نداشته است.
● در قسمت پایانی، آقای تاج زاده میگوید: «کسانی که در پی قدرت باشند که به هر قیمت به قدرت برسند نام نیکی از خود به یادگار نمیگذارند. بدنامی برای مهندس موسوی, مهندس بازرگان و آیت الله منتظری نیافتاد چون قدرت برای آنها اصل نبود».
خوب بزرگوار پس چرا شما و همفکرانتان اصرار دارید به هر قیمتی در سرای قدرت بمانید؟ با دروغ و تحریف تاریخ؟ لطف کنید و حساب آیت الله منتظری و مهندس بازرگان را از دیگران جدا کنید. امروز مهندس موسوی در حصر است و باید از حقوق انسانی او دفاع کرد. ولی او و آقای کروبی و خاتمی – باز به خامنهای عریضه بلند بالا نوشتهاست – متصدیان امور در دوران سیاه بودهاند. کشتارهای در شهرها و کار همه روزه ماشین اعدام و ادامه جنگ به مدت 8 سال و بازگشت به اقتصاد رانت و مصرف و جنانت تابستان 67 به دستور آقای خمینی را هم، اینان به عنوان مسئول در کارنامه خود دارند .
شما آقای تاج زاده اگر فکر میکنید من اشتباه میکنم و شما دروغ نمیگویید و بخاطر جلب موافقت آقای خامنهای، در فرصت «انتخابات» نمیگویید و نوعی وعده به او برای گرم کردن تنور «انتخابات»، این دروغها را باز نمیگویید، میتوانید در یک بحث آزاد شرکت کنید و اگر توانستید، صحت قول خود را مستند و ثابت کنید. دعوتی که بارها از شما به عمل آمده است. متأسفانه هنوز امادگی خود را برای شرکت در بحث آزاد، اعلام نکردهاید این مصاحبه میگوید چرا از شرکت در بحث آزاد واقعی طفره میروید.
جهانگیر شادانلو فعال سیاسی
پاریس اسفند ماه 1399
هربار که «اصلاح طلبان» به خامنهای روی میآوردند، به جعل تاریخ دست میزنند و مسئول جنایت ها و خیانتها و فسادهای خود را نیز بنیصدر میگردانند; جهانگیر شادانلو
اخبار مرتبط