هموطنان عزیزم
نوروز واپسین سال قرن را به شما تبریک عرض میکنم و، بار دیگر، یادآور میشوم که نوروز، جشن یک پیروزی نظامی نیست، جشن «علف» نیز نیست، جشن زندگی است.
جشنها بنابر کارکردهاشان تکرار میشوند و یا نمیشوند، پایدار میشوند یا نمیشوند. برای مثال، جشن ازدواج، یک کارکرد دارد و یکبار و، در آغاز زندگی مشترک دو همسر، برپا میشود. جشنها هستند که در طول زمان، کارکردهای جدید مییابند و این کارکردها، هم، آنها را دایمیتر میکنند و، هم، نقش آنها را در زندگی مهمتر مینمایند. نوروز یکی از این جشنها است و بسا بیشتر از جشنهای ماندگار مردمان دیگر، کارکرد را پیدا کرده است:
۱. این جشن، جشن زندگی، جشن پیدایش انسان بر روی زمین است. این کارکرد دایمی و جهان شمول است. توضیح اینکه جشنهای پایدار، مردمان دیگر نیز این کارکرد را دارند.
۲. این جشن، جشن خلاقیت انسان است: ابداع کشاورزی و صنعت، آفریدن خط و… بنابراین، جشن فرهنگ ساز شدن انسان است. این کارکرد نیز در جشنهای همانند، وجود دارد. الا اینکه تحقیقها میگویند مردمان سرزمینهای ما (سومر و غرب و جنوب ایران) بودهاند که پیش از دیگران، فرهنگ ساز شدهاند.
۳. جشن بنای ایران به یمن اتحاد اقوام ایرانی. این کارکرد نیز جهان شمول است. ملتهایی که تاریخ پیدایش خویش را میشناسند، سالروز آن را جشن میگیرند.
۴. نوروز جشن ابداع نظام اجتماعی و مدیریت جامعه و مدیریتهای انواع فعالیتها است: بنابر تحقیقها، نخستین مردمسالاریها، آنهم بر اصل مشارکت، باز، در غرب ایران و منطقه سومر ایجاد شده است. در جهان امروز، در کشورهایی استقرار دموکراسی را جشن میگیرند.
۵. نوروز، روز ایجاد «جامعه جمشیدی»، پدیدآوردن بهشت در سرزمین ایران است، بهشتی که در آن، سرما و گرمای شدید، نبودند و اعتدال بود، زندگی بود و مرگ نبود، تندرستی بود و بیماری نبود، جوانی بود و پیری نبود، شهروندان، همه، مستقل و آزاد، حقوند، میزیستند.
با از خود بیگانه شدن جمشید از انسان حقوند به انسان قدرتمدار، آن بهشت از دست برفت و زمینه سلطه بیگانه بر ایران فراهم شد. آن بهشت به جهنمی بدل شد که، در آن، مغزهای جوانان خوراک مستبد شدند. از آن پس، نوروز کارکرد جدیدی یافت: بیانگر عزم ایرانیان بر بازیافت استقلال و بازسازی آن بهشت گشت. بیهوده نیست که از جنبش کاوه بدینسو، هدف تمامی جنبشهای همگانی ایرانیان، بازسازی نظام اجتماعی بر میزان عدالت شده است. در جامعههایی که استقلال خود را از دست میدهند، جشن ملی، کارکرد بازیافت استقلال را نیز مییابد.
۶. بدینقرار، در دورانهایی که حیات ملی به خطر افتاده است و بیگانگان بر ایران سلطه جستهاند، نوروز یادآور استقلال و عزم ایرانیان بر بازیافت آن نیز، شده است. مهم اینکه یافتن تعریف در خور برای استقلال و اختیار نیز موضوع کار اندیشمندان این سرزمین گشته است. از دوران قاجار بدینسو که ایران در موضع زیرسلطه قرارگرفت، تا زمانی، استقلال (جنبش تنباکو) و در دورهای آزادی (مشروطیت) اصل راهنمای جنبشهای ایرانی شدند. از نهضت ملی ایران به رهبری مصدق، بازیافت استقلال و آزادی، هدف جنبشهای همگانی شدهاند و اینک، بر اصل موازنه عدمی، استقلال و آزادی تعریفها و کارکردها یافتهاندکه بکار زندگی همه ملتها در استقلال و آزادی میآیند.
در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، نفت ایران ملی شد و حکومت ملی دست بکار خلع ید از سلطهگری شد که انگلستان بود. از اینرو، ۲۹ اسفند روزی است که، در آن، ایرانیان گفتند که نوروز را روز بازیافت استقلال و آزادی کردیم. از اینرو، ۲۹ اسفند، همواره بیانگر اراده زیستن در استقلال و آزادی است.
بدینقرار، نوروز، بمثابه روز بازیافت استقلال و آزادی، همچنان کارکرد خود را دارد. زیرا ایران همچنان در موضع زیرسلطه است: تصمیمها در باره حیات ملی ما ایرانیان، چه در ایران و خواه در بیرون از ایران، بر محور قدرت امریکا و قدرتهای دیگر (چین و روس و بمیزان کمتری اروپا) گرفته میشوند؛ استبداد تک محوری حاکم، ایران را در ساختار قدرت منطقهای و جهانی سلطهگرزیرسلطه وارد و به مهار سلطهگران درآورده است. پویایی ماندن در این وضعیت، پویایی مرگ است. از اینرو، این به یمن جنبش همگانی پیروز است که میتوانیم پویایی زندگی، زندگی در حقوندی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را جانشین پویایی مرگ کنیم. هدف تحقیقها که، در وضعیت سنجیها، به نگارش در میآیند، ایناست که ایرانیان، بطور مداوم، از وضعیت خود، در بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، آگاه شوند و راهکارهای بیرون رفتن از این وضعیت را نیز بشناسند.
۷. این امر که نوروز را همه اقوام ایرانی جشن میگیرند و این امر که کشورهای واقع در فلات ایران نیز آن را جشن میگیرند، بخاطر یکی دیگر از کارکردهای مهم نوروز است: نوروز جشن زندگی در همبستگی ملی و منطقهای و فراخوانی است که مخاطب آن همه مردم جهان است: بیایید بر میزان عدالت، همبستگی بجوییم و در صلح، راست راه رشد را در پیش گیریم.
۸. در طول تاریخ ایران، ایرانیان عدالت جو بودهاند و میخواستهاند صاحب اختیار زندگی خویش باشند. بدینخاطر است که دو روایت از روایتها در باره جشن نوروز، یکی روز تولد زردشت، پیامبر آزادی و دیگری روز زمامداری علی، نماد دادگری است. هم اکنون نیز، ایرانیان استقرار عدالت را نخستین خواسته خویش میدانند و میگویند. از اینرو، اندیشههای راهنمایی که بیان قدرت و جبر بودهاند، هیچگاه پذیرش همگانی نجستهاند. در همه جنبشهای همگانی مردم ایران، اندیشه راهنما، بیانی شده است که، در آن، عدالت میزان تعریف شده و بکار سنجیدن عمل هر انسان، عمل تصدی کنندگان دولت و دین و… آمده است.
۹. پس از انقلاب مشروطیت، استقلال و آزادی، بمثابه دو حقی که یکدیگر را ایجاب میکنند و از یکدیگر جداییناپذیر هستند و رشد بر میزان عدالت اجتماعی اصول راهنما و هدف جنبشهای همگانی شدهاند. بدینسان، کارکرد بازیافت استقلال، کاملتر گشته است.
هنوز، در بخش بزرگی از جهان، عدالت برابری تعریف میشود و این تعریف با تعریف آزادی که در همان بخش از جهان، به قدرت، تعریف میشود، بنابراین، پذیرفته است که شهروندان در فعالیتها و دستآوردها نابرابرند، در تضاد قرار میگیرد و این تضاد با از دست فرو نهادن عدالت، حل میشود. در نتیجه، تبعیضها و نابرابریها روز افزونند. با توجه به این امر، تعریفها و کاربردهای استقلال و آزادی و تعریف عدالت بمثابه میزان تمیز حق از ناحق، هرگاه به عمل درآیند، روز جهانیان را نوروز میکنند.
۱۰. وضعیتسنجی نیز یکی دیگر از کارکردهای نوروز است. این کارکرد نیز جهان شمول است. چرا که در پایان هر سال، از هر شهروند تا دولت، حسابهای خود را وا میرسند. کاستیها را شناسایی میکنند و راهحل را نیز مییابند تا که، در سال جدید، کاستیها را رفع کنند. هرگاه این وضعیتسنجی کار مداوم بگردد و در طول سال، کاستیها رفع شوند و رشد انسان جامعتر بگردد، آن سال، سالی خواهد شد که، روزهای آن، همه نوروز میشوند. یادآور میشود که راهروان، در راست راه استقلال و آزادی، در طول سالی که دارد به پایان میرسد، ۵۲ وضعیت سنجی را منتشر کردهاند. مهمترین مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نیز طبیعت ایران، موضوعهای این وضعیت سنجیها شدهاند. هر وضعیت سنجی، راهحل نیز در بر دارد. هرگاه جریان آزاد اندیشهها و دانشها و دادهها و اطلاعها و… برقرار بود و این وضعیت سنجیها بموقع موضوع بحث و نقد میشدند و راهحلها به اجرا گذاشته میشدند، هم، روزهای سال، همه، نوروز میشدند و، هم، کارنامه سال گویای موفقیت میگشت و هم پایان سال، نه بدتر که بهتر از آغاز آن میشد.
۱۱. کارکردهای بالا میگویند که نوروز، جشن سلب نیست، جشن ایجاب است. توضیح اینکه ایرانیان، به تجربه دریافتند وقتی از دیگران امکانهای زیست مستقل و آزادی را سلب میکنند و یا سلطهگران این امکانها را از خود آنها سلب میکنند، گرفتار پویاییهای سلطهگر- زیر سلطه میکنند و میشوند. در زندگی داخلی نیز، سلب باید از ایجاب پیروی کند و نه به عکس. برای مثال، مخالفت با رژیم و بیشتر از آن، نظام اجتماعی، هرگاه تابع ایجاب که بدیل جانشین است، نباشد، دروغ بزرگی میشود، بس خطرناک. چنانکه در انقلاب ایران، بر مردم ایران، بدیل تا حدودی معلوم بود، اما شفاف نبود. اصول راهنمای آن، در جریان انقلاب به عمل در نیامدند. در نتیجه، ایجاب تابع سلب شد. تا جایی که آقای خمینی گفت: شاه برود ولو ابنزیاد بیاید. خود او نه شفاف، نه مبهم که تاریک بود و از آن تاریکی بود که ولایت مطلقه فقیه و استبداد خون ریز و خیانت و جنایت و فساد گستر، بدرآمد. بدینقرار، نوروز آن روز است که ایرانیان بدیل خویشتن بگردند و بر حقوق پنجگانه وجدان بجویند و طالب بدیلی بگردند که نظام اجتماعی بازی است که به یمن پذیرفتن و به اجرا گذاشتن قانون اساسی برپایه حقوق پنجگانه، میتوانند بنا کنند.
۱۲. کارکردهای بالا میگویند که نوروز بیانگر چگونه هویتی است. به محکی که نوروز است، میتوان هویت فردی و جمعی ایرانیان را سنجید. هرگاه ایرانیان کارکردهای نوروز را متحقق میکردند و نمادهای برخورداری از استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی میگشتند، هویت انسانهای حقوند را مییافتند و نوروز جشن مردمی میگشت با فرهنگ استقلال و آزادی و در نوشدن دایمی. این هویت الگو/بدیلی میگشت برای همه جهانیان و بسا جشن نوروز، جهانی میگشت و بیانگر جهان نوبه نو شونده میشد و از فرهنگ استقلال و آزادی و رشد انسانها، برمیزان عدالت اجتماعی، برخورد میگشت. از این رو، بجا است که به یمن وجدان به حقوق پنجگانه و عمل به این حقوق و تنظیم رابطهها با این حقوق، ایران را از پویایی زندگی برخوردار و خود الگو/بدیل برای جهانیان بگردیم.
ایرانیان!
نوروز کارکردهای دوازده گانه بالا را یافته است. نه تنها جشنی ماندگار است بلکه جشنی است که بیشترین کارکردها را دارد. پس، نوروز، فرصتی است که در آینه کارکردهای آن، خود را بنگریم و از خود بپرسیم، آیا این کارکردها وظیفههای ما بمثابه انسانهای حقوند نیستند؟
● نوروز به ما نمیگوید که همه روز باید در کار عمل به این وظایف، در کار عمل به حقوق پنجگانه و تنظیم فعالیتها و رابطهها با حقوق باشیم؟
● نوروز به ما نمیگوید که باید از موضع زیرسلطه رها شویم، بنابراین، از پویاییهای رابطه سلطهگر – زیرسلطه، از جمله، پویای مرگ خویشتن و سرزمین خود را برهیم؟
● نوروز به ما نمیگوید باید قدرت را از توانایی بازشناسیم و بدانیم، قدرت یک رابطه قوا و ترکیبی است که در این رابطه بکار میرود و زور و فساد دو عنصر این ترکیب هستند که عناصر دیگر از آن رو در آن شرکت داده میشوند که بیشترین ویرانی و گستردهترین فساد ببار آیند. و توانایی ترکیبی است که، در آن، زور و فساد نیستند و حقوق هستند. این ترکیب در در رابطه قوا کاربرد ندارد و در رابطه حقوند با حقوند کاربرد دارد؟
● نوروز به ما نمیگوید که ایرانیان در طول تاریخ دراز خود، باید این دو قاعده را شناخته باشند: از قدرت ویرانگری و فساد و از توانایی رشد در حقوندی، پدید میآیند؟ نوروز به ما نمیگوید که زندگی بدون توانایی که فرهنگ حقوندی حاصل آن است، نو نمیشود؟ پس توانا شویم و نو بگردیم و نو بگردانیم.
ابوالحسن بنیصدر
۲۹ اسفند ۱۳۹۹