توین بی دو دلیل عمده و عمیق برای این پروسه توضیح می دهد و آن را حاصل دو کودتا می داند که در انگستان انجام شد. یکی کودتای تاچریسم که حزب محافظه کار را از محتوا خالی و سیاستهای افراطی و ویرانگر هایک و سرمایه داری وحشی را جایگزین سیستم اقتصادی محافظه کاران کرد و دیگر، کودتای برگزیتی ها در حزب محافظه کار و رشد ناسیونالیسم لات و مهاجم انگیسی است که حتی بی بی سی را مورد حملات سخت قرارداده و در آنها ایجاد وحشت کرده اند، تا جایی که بی بی سی مجبور شد برنامه شب و روز خود را به پخش مراسم و مصاحبه هایی بیشمار در تجلیل از پرنس فیلیپ اختصاص دهد که سبب بیشترین اعتراضات مردم به این رسانه شد، چرا که بی بی سی حتی محبوبترین برنامه های خود را حذف کرد تا در رثای پرنس فیلیپ چاپلوسی را از حد بگذراند. همچنین استقلال قوه قضائیه را نیز مورد تهدیدی جدی قرار داده اند.
توین بی می گوید این در حالیست که دولتی در کار است که به فساد کامل دچار شده و پارتی بازی و رانت خواری به روش غالب تبدیل و فساد سیاسی آنگونه وسعت گرفته است که حتی نخست وزیر سابق، دیوید کامرون، به عنوان لابی یک شرکت ورشکسته سعی کرده بود که دولت با آن شرکت قراردادی بسته که در نتیجه آن دهها میلیون پوند(65 میلیون پوند.) نصیب کامرون می شد.
وی می افزاید که کادر دولتی و اداری انگستان به قانون مندی و اخلاق کار معروف بود، به علت حملات چندین ساله اوباش برگزیتی به آن، این اخلاق را از دست داده است و بدین ترتیب فساد بس گسترش یافته است.
بی اضافه می کند که مرکز این فساد بوریس جانسون است که به دوستانش و کسانی که برای انتخابات به او پول داده اند، قراردادهای چب و نرم را واگذار می کند. نخست وزیری که به مردم ایرلند شمالی در مورد برگزیت هم دروغ گفت و شورشهای اخیر در آنجا ناشی از آن است که پروتستانهای این ناحیه می بینند که به منطقه ای تبدیل شده اند که دولت انگستان حاکمیت خود ر با اتحادیه اروپا شریک شده است.
البته به واقعیت دیگری که اشاره نمی کند، نه فساد که بی کفایتی حزب کارگر بود که در تله برگزیت افتاد وراه خروج را پیدا نکرد.
به عنوان کسی که حدود 37 سال است در انگستان زندگی می کند و از نزدیک تحولات سیاسی در انگستان را تعقیب کرده است، باید بگویم که بی کفایتی رهبران سیاسی، بخصوص دست راستی و ناتوانی دیدن واقعیت که بیشتر ناشی از تبختر امپراطوری است و در گذشته زندگی کردن، برایم تعجب آور است. تعجب آور است که کسانی که فرمان کشور را در دست دارند چهار نعل کشورشان را به سمت تجزیه و زوال می برند و کشوری که به واقعیت گرایی معروف بود از دیدن واقعیت سر باز می زند. کشوری که خود را قهرمان احترام به قوانین بین المللی می دانست، حال دچار چنان انحطاطی شده است که هنوز قلم امضای موافقتنامه خود با اتحادیه اروپا خشک نشده آن را نقض و این نقض کردن را به تصویب پارلمان می رساند.
در کنار این، گسترده شدن فساد و از بین رفتن شرم و در نتیجه گسترش روز افزون فساد سیاسی و اقتصادی.
خلاصه اینکه، آنچه که می بینم فعال شدن غریزه مرگ یک امپراطوری است. بیشتر امپراطوری ها در نتیجه فعال شدن چنین غریزه ای است که شرایط سقوط خود را فراهم می آورند. غریزه مرگی، که بی کفایت ترین افراد را در حساس ترین مقامات قرار می دهد. بعد از برگزیت نوشتم که گذشته امپراطوری انگستان مانند زنجیری که به گردن شنا گر در آب افتاده و حاضر نیست آن را از گردن باز کند، در حال غرق کردن کشور است.