در خبر ها آمده است که آقای تاجزاده موضوع کاندیداتوری خود را برای سیزدهمین دوره ریاست جمهوری در نظام مستقر مورد ارزیابی قرار داده است.
اینکه او نهایتا به چنین تصمیمی برسد یا نه و اینکه شورای نگهبان صلاحیتش را احراز نماید یا نه ، مسائلی هستند که بعدا می توان درباره اش اظهار نظر کرد.
اما اگر فرض کنیم ایشان به آن نتیجه برسد و شورای نگهبان هم احراز صلاحیت بنماید چه اتفاقی خواهد افتاد؟
به نظر من دو اتفاق شکست خورده در تاریخ معاصر پیش چشم ما قرار دارد که تلاش آقای تاجزاده سومین آن خواهد بود .
اول : در اوج خروش مردم ایران قبل از 22 بهمن ماه 1357 ، علیه نا هنجاری های سیاسی ، اقتصادی ، تبعیض ها و وابستگی نظام شاهنشاهی به بیگانگان ، شاه از دکتر شاپور بختیار خواست تا کشتی به گل نشسته اش را نجات دهد اما او طی 37 روز تلاش های شبانه روزی خود وعلیرغم از میان برداشتن چند مانع که برای حاکمیت مردم بر سرنوشتشان ضروری بود ، برداشت، اما موفق نشد .
و سیل خروشان مردم او و نخست وزیری اش را با خود برد. حاصل پذیرش مرحوم بختیار، شکاف عمیقی شد که در میان نیروهای ملی و آزادیخواه ایران از جمله جبهه ملی ایران بوجود آمد که هنوز از آن رنج می برد .
دوم تجربه پذیرش پست نخست وزیری از سوی مرحوم مهندس مهدی بازرگان بود.
زمانی که آقای خمینی در پاریس بسر می برد مرحوم بازرگان برای ارائه راه حلی که بتواند ایران را از بن بست نجات دهد عازم پاریس شد تا با آقای خمینی در میان بگذارد اما بدون حصول نتیجه به کشور بازگشت.
بعد از باز گشت وی ، دو اظهار نظر منتسب به او در محافل سیاسی انتشار یافت . یکم اینکه آقای خمینی همان اعلیحضرت همایون شاهنشاه هستند با عمامه و دوم اینکه آقای خمینی می گویند مرغ یک پا دارد که اشاره به یکدندگی و لجبازی ایشان داشت .
با توجه به این دو اظهار نظر مرحوم بازرگان بعلت حضور میلیونی مردم در خیابانها و مصالحی که خود تشخیص می داد ، ضمن انصراف از پیشنهاداتی که همراه برده بود و علیرغم تفکرات ملی گرایانه و مصدقی بودن خود ، پیشنهاد نخست وزیری آقای خمینی را پذیرفت.
با بررسی دوران حدود 9 ماهه نخست وزیری بازرگان مشخص می شود ، نخست وزیری بازرگان در شرائط عدم توازن نیروهای سیاسی و اجتماعی در سپهر سیاسی آنروز ایران ، وی کاندیدای اجاره ای قدرت برتر در آن مقطع تاریخی بوده است. قدرتی که بعد از استعفای او تاکنون قدرت سیاسی را در اختیار دارد و روزگار مردم وکشور را سیاه و تار کرده است.
اکنون آقای تاج زاده در بستری از امکانات و سیاست قصد کاندیداتوری دارد که قدرت حقیقی همه « آس » های بازی خود جز دستگاههای سرکوب را سوزانده است و برای باقی ماندن در قدرت چاره ای جز تن دادن به خواست ها و مطالبات گسترده و روز افزون مردم ایران ندارد. خواست هائی همچون تغییر بنیادی قانون اساسی بخصوص اصل ارتجاعی ولایت فقیه ، از میان برداشتن آپارتاید دینی و مذهبی ، انحلال نهادهای غیرمردمی در عرصه قوه قضائیه مانند دادگاههای انقلاب ، شورای سران سه قوه ، شورای انقلاب فرهنگی ، حذف شورای نگهبان و انواع نظارت استصوابی برای ورود نمایندگان مردم به نهاد های انتخابی ، ادغام نیروهای مسلح در ارتش و …..
به نظر نمی رسد حضور آقای تاجز زاده به عرصه انتخابات ریاست جمهوری بتواند کمکی به تحقق خواست های ملت ایران نماید بلکه فقط می تواند به ادامه ضایع شدن حقوق مردم ایران یاری رساند .
حال اگر آقای تاجزاده تحلیل دیگری از موازنه قدرت در سپهر سیاسی ایران داشته و یا خبر هائی از کانالهای خاص خود دارد که می تواند او را به تصمیم کاندیدا شدن نزدیک نماید باید با مردم در میان بگذارد .