back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: خامنه ای هنوز نمی داند چه کسی را بعنوان رئیس...

بنی صدر: خامنه ای هنوز نمی داند چه کسی را بعنوان رئیس جمهور به جامعه تحمیل بکند!

 

عصرجدید: برعکس انتخابات ریاست جمهوری گذشته، جناحهای مختلف رژیم از اصلاح طلب، اصولگرا تا جناح احمدی نژاد هنوز کاندیدا و برنامه مورد نظرشان را ارائه نکرده اند، علت این تاخیر و دیرکرد در معرفی کاندیدا چیست؟ آیا این درگیری و تضاد درونی جناحهای داخلی خود رژیم است یا می شود گفت که حاکمیت در کلیت خودش دچار تضاد و مشکل شده است؟ به نظر شما در چارچوب رژیم کنونی، کدامیک از جناحهای درون رژیم، شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات دارد؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

بنی صدر: اگر خود را در مدار بسته انتخاب رژیم محدود کنیم، خلاف حق عمل کرده ایم برای اینکه اصلا انتخاباتی در کار نیست، دلیل آن هم همین سوال شماست. در کجای دنیا می بینیم که در کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری، جامعه نداند که نامزدها چه کسانی هستند و برنامه آنها چیست؟ البته در حال حاضر نامزدها تا حدی معلوم شده اند، آنهایی که تاکنون خود را معرفی کرده اند سپاهی یا واواکی بودند مثل آقایان رضایی، قالیباف، لنکرانی، سعید جلیلی، پورمحمدی، علی فلاحیان، که دو تا آخری دستشان در انواع جنایتها آلوده است. بنابر اطلاعات دریافتی، آقای خامنه ای به سه دلیل وضعیت درون رژیم، رابطه رژیم با جامعه ایرانی و بحران اتمی درمانده است، یعنی نمی داند که چه کسی را بعنوان رئیس جمهور به جامعه تحمیل بکند. 

1- از بحران اتمی شروع کنیم:

– اگر فرض کنیم آنطور که بخشی از سپاه می خواهند آقای جلیلی نامزد شود و او را رئیس جمهور کنند، صرف نامزد شدنش معرف وضعیتی است که به بن بست اتمی فعلی رسیده است. آخرین سفر ایشان به آلماتا و بازگشتش از یک گفتگوی شکست خورده یعنی اینکه بحران ادامه دارد تا زمانی که چیزی از اقتصاد ایران باقی نگذارد و مردم ایران را به روز سیاه بنشانند. حضور آقای جلیلی معرف این است. 

– آقای ولایتی از این جهت که مطیع آقای خامنه ای است، برای ایشان قابل اطمینان است و از این لحاظ که سابقه وزارت خارجه دارد و برای مدت بسیار درازی در گفتگو با غربی ها بوده است بازهم نامزد شدنش گویایی دارد اما غیر از ماجرای میکونوس و متهم شدن به شرکت در ترورها، یک اشکال عمده دارد و آن این است که سه ماه قبل از اینکه آقای خمینی در انتهای جنگ هشت ساله جام زهر را سر بکشد، به آلمان رفت و به آقای گنشر وزیر امور خارجه آلمان (معروف بود که گنشر وزیر خارجه اصلی ایران است چون کارهای سیاست خارجه ایران همیشه از طریق او حل و فصل می شد) گفته بود که ایران حاضر است که قطعنامه را بپذیرد یعنی سه ماه قبل از نوشیدن جام زهر ایشان گفته بود که آقای خمینی جام زهر را در دست گرفته و آماده است که سر بکشد و لوموند در همان تاریخ این ملاقات و گفتگو را گزارش کرد. پس ایشان هم معرف سرکشیدن جام زهر است یعنی اگر او را پیش بکشند معنایش این است که آقای خامنه ای که واقعا هیچ برگی برای بازی در بحران اتمی در اختیار ندارد، چاره کار را در نوشیدن جام زهر دیده است. 

– نظر خامنه ای در مورد آدمهایی نظیر آقایان خاتمی، هاشمی رفسنجانی و حتی آقای ناطق نوری تا این لحظه این است که نباید در انتخابات وارد شوند به لحاظ اینکه می گوید به مدت هشت سال کار شده است که این آقایان توسط حکومت آقای احمدی نژاد حذف بشوند و معنای دوباره پیش کشیدن آنها این است که خود آقای خامنه ای در معرض حذف شدن قرار می گیرد، سپاه نیز با آمدن این آدمها به عرصه موافق نیست. 

آقای حسن روحانی که اعلان نامزدی کرده است، معرف خط و ربط حکومت خاتمی در مورد بحران اتمی است و از لحاظ غرب آدم مقبولتری است برای اینکه معرف این است که می شود با او وارد گفتگویی شد و نتیجه گرفت در صورتی که فرض این باشد که غرب واقعا می خواهد گفتگویی انجام دهد و این مساله را حل کند که محل تردید بسیار است چون هدف واقعی غرب این است که ایران را از موقعیت تاریخی ای که بدست آورده است تا در منطقه (بطور خاص) و نیز در بزرگترین حوزه تمدنی جهان یعنی حوزه تمدن اسلامی (بطورعام) رهبری پیدا کند، محروم بکند و این رژیم از گروگانگیری بدینسو برای اینکه دستیار غرب در رسیدن به این هدف باشد، همه کار کرده است.

2- حال به دلیل وضعیت درون رژیم بپردازیم؛ بنابر همان اطلاع آقای مشایی مشکل عمده دستگاه آقای خامنه ای است چون اگر اجازه بدهند که شرکت کند و فضای انتخاباتی بسته باشد، اینبار باید یک تقلب بزرگ به زیان آقای مشایی انجام بدهند تا نامزد مطلوب آقای خامنه ای از صندوق بیرون بیاید چون مشایی برنده خواهد شد. اگر اجازه ندهند که او نامزد شود و او را رد صلاحیت کنند دو مشکل برای رژیم پیش خواهد آمد؛ مشکل اول اینکه وسعت تحریم را بیشتر می کند و آن حماسه ای که آقای خامنه ای از آن حرف می زند در واقع به حماسه ملت ایران در نفی این رژیم تبدیل می شود. مشکل دوم برخوردهای درونی است چون آنها هم باند خود را قبل از این هشت سال داشتند و هم در طول این هشت سال این باند را به شبکه ای در درون رژیم تبدیل کردند و حذفشان برای رژیم دردسر آفرین است چون عملا انزوای رژیم نزدیک به کامل می شود و کسی باقی نمی ماند چون اصلاح طلبان، دار و دسته هاشمی رفسنجانی و محافظه کاران راستی چون آقای ناطق نوری حذف شده اند و در واقع نوبت به حذف آقای خامنه ای می رسد. 

رئیس جمهور باید معرف یک خط و ربطی باشد، حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی حرف مفت است برای اینکه هیچ واقعیتی را بیان نمی کند. آقای خامنه ای حتی نمی داند که کلمه حماسه را کجا باید به کار برد. فرض کنید که می گویند جنگ ایران و عراق در روزهای نخست تجاوز عراق به ایران یک حماسه بود یعنی مجموع کار و مقاومت سلحشورانه نیروهای مسلح ما یک حماسه بوده است بطوری که هیات کشورهای کنفرانس اسلامی که به تهران آمده بودند، از زبان آقای یاسر عرفات گفتند: «این عملکرد نه حماسه بلکه یک معجزه بود.» خب چه چیز حماسه است؟ محتوای این حماسه چیست؟ آن سیاست و آن اقتصادی که قرار است حماسه بشود کدام است؟ آیا نامزدها معرف چنین سیاستی هستند؟ کدامشان؟ در واقع آقای خامنه ای شعری گفته است که در قافیه آن گیر کرده است، نمی تواند بگوید که مثلا آقای علی اکبر ولایتی معرف آن سیاست که معلوم نیست چیست؟ و آن اقتصاد که باز هم معلوم نیست چیست؟، می باشد. مشکل خامنه ای این است که نمی تواند به طرف 1+5 بگوید تسلیمم، نه می تواند بگوید که تا آخر می روم برای اینکه چیزی در اختیارش نیست، اهرمها در اختیار طرف مقابل است. وقتی که طرف ایرانی می گوید: «مطمئن نیست که هدف واقعی طرف آمریکا و غرب حل مساله اتمی است بلکه می خواهند ایران هر آنچه غرب می خواهد بدهد و در ازای آن بخش کوچکی از تحریمها و مجازاتها را لغو بکند»، یعنی اینکه آقای خامنه ای الان می داند که زور برتر طرف مقابل است، اوست که مجازات های سنگین وضع کرده است، تازه این طرف نمی داند که اگر دلخواه طرف مقابل را عمل بکند، آیا او حاضر است که همه مجازاتها را لغو بکند یا خیر؟ پس ایشان نمی تواند بگوید که من تا آخر می روم. 

وقتی تاکنون نامزدی که خامنه ای می خواهد به ملت بعنوان رییس جمهور تحمیل کند، معلوم نیست چه هویتی دارد و اصلا کیست، تا زمان انتخابات چگونه می خواهد به جامعه بگوید که معرف این اقتصاد با وجود مجازاتها و این سیاست داخلی و خارجی که قرار است حماسه ساز شود، فلان نامزد است؟ اگر هم بگوید که فلان نامزد معرف این سیاست و اقتصاد خواهد بود، تازه این سوال پیش می آید: «آقای رهبر! سرکار چه کاره ای؟ چون اگر رئیس جمهور باید معرف یک سیاست باشد پس شما چرا این همه مداخلات کردی و وضعیت اقتصاد و سیاست ایران را به این روز انداخته ای؟ از این پس آیا معنایش این است که شما عقب می نشینی و می گذاری که این رئیس جمهور که معرف این سیاست و اقتصاد می شود کارش را انجام بدهد؟» این سوال مهم یک جواب روشن دارد؛ بله یا نه! هرگاه خامنه ای بگوید: «بله، من به این نتیجه رسیدم که رئیس جمهور در انتخاب سیاست و اقتصادی که می خواهد اجرا کند، باید مستقل باشد» اولا باید خودش را بعنوان رهبر نفی کند و ثانیا باید مسئولیت هر چه که تا امروز از خیانت، نارسایی و جنایت واقع شده را برعهده بگیرد و می دانید که این کار را نمی تواند بکند پس نمی تواند جواب روشنی به این سوال بدهد. 

3- حال به دلیل یا مشکل رابطه رژیم با جامعه ایرانی بپردازیم؛ این آقا باز در همین سخنرانی مشهد نتوانست از طعنه زدن به آقایان میرحسین موسوی و کروبی خودداری کند. در واقع با اینکه مسئول مستقیم تقلب بزرگ در خرداد 88 بود، هیچ حاضر نیست که بپذیرد سر سوزنی خطا متوجه ایشان است، تمام خطا را متوجه این دو نفر که در زندانی خانگی هستند، می داند و آقای عسگر اولادی می گوید: «حصر این دو، انتخابات ریاست جمهوری را لکه دار می کند.» معنای این حرف این است که مردم ایران حواس خود را جمع کنید! ما می گوییم انتخابات، اما شما جدی نگیرید! حتی فضایی در اندازه ای که آدمهای معرف آن خط و ربط بتوانند در انتخابات شرکت کنند، هم باز نخواهد شد. هرکس هم نامزد می شود، اول باید از آنها تبری بجوید. پس هم اکنون در آنچه که به سیاست خارجی و بحران اتمی، سیاست داخلی و اقتصاد کشور، تعادل قوا در درون رژیم و رابطه با مردم ایران مربوط می شود، فضای انتخابات فضای بسته ای است یعنی انتخاباتی در کار نیست. 

اخیرا شنیدم که بعضی ها می گویند: «چون می خواهیم کار در صلح پیش برود و انقلاب و تحولات خشن مطلوب نیستند پس راه حل این است که به قانون اساسی بچسبیم که این رژیم هم قبول دارد و بخواهیم که اصولی از قانونی اساسی که بسود مردم و حقوق آنهاست، رعایت بشود.» گاهی این صحبتها را کسانی بر زبان می آورند که از حقوق چیزی حالی شان نیست و فکر می کنند که مردم هم چیزی حالی شان نیست، آنوقت باید به آنها توضیح داد که در قانون اساسی چنین اصولی وجود ندارد برای اینکه همه اصلهایی که در آن از حقوق صحبت شده، این قید را دارد که باید با موازین و احکام شرع اسلام سازگار باشد! همه هم می دانند که تشخیص این سازگاری با رهبر است و اگر قرار باشد آن بخش از حقوق که مردم از آن برخوردارند هم تحت این قید برود، بطور رسمی استبداد فراگیر(توتالیتاریسم) می شود! یعنی اعمال دینی، ازدواج و طلاق، خورد و خواب، کار و کسب، دانش و پژوهش تمام مردم ایران باید با موازینی که خامنه ای تعیین می کند باید تطبیق پیدا کند! 

به مردم باید راست گفت، در این قانون اساسی یک محور اصلی وجود دارد که ولایت مطلقه فقیه است که همه اختیارات را هم دارد. دوباره عرض می کنم: «وقتی شما مقامی را قائل شدید که اختیارات مطلق دارد ولی مسئولیت و وظایفی ندارد، آن جامعه فاسد می شود.» هر ایرانی می تواند اینرا امتحان کند، ببیند اگر بطور مثال پولی به دستش دادند ولی مصرفی برایش معین نکردند، این پول به چه مصرفی می رسد؟ ضرب المثل ایرانی هست که می گوید: «مال مفت را باید خورد.» اختیاری که مسئولیت و وظیفه ای برایش معین نیست جز در زور نمی تواند به کار گرفته شود بخصوص که اختیاراتی به این آقا دادند که فقط برای زور گفتن است! گفتند که شما فرمانده کل نیروهای مسلح هستید که برای بکار بردن این قوا در زور گفتن استفاده می شود. اختیار رادیو و تلویزیون دست ایشان است یعنی ایشان مختارند هرچه که مخالف نظام تشخیص می دهند را سانسور کنند. بقیه اختیارات ایشان (خامنه ای) هم از این نوع است. حالا شما می خواهید با این ولایت مطلقه در انتخابات شرکت کنید، رئیس جمهور انتخاب کنید که چه کار کند؟ اگر بخواهد سیاستی را در داخل و خارج کشور اتخاذ کند و به اجرا بگذارد و یک برنامه اقتصادی را اجرا کند، باید اختیار داشته باشد و مزاحم نداشته باشد در حالی که مطلقه مزاحم در برابرش دارد که مزاحمتش مطلق است! برای مثال خامنه ای، احمدی نژاد را خودش آورد و وضعیت بگونه ای شد که می بینید! 

در این وضعیت چه باید کرد؟ اگر مردم ایران به وجدان تاریخی شان رجوع کنند، می بینند که ایران فرصتهای دیگری هم به دست آورد که اگر آن فرصتها را هم آزاد اندیشان، طرفداران استقرار دموکراسی در ایران و طرفداران انسان حقوقمند و شهروند مغتنم شمرده بوند، بطور مثال کودتای رضاخانی واقع نمی شد. نهضت ملی ایران یک فرصت تاریخی بود، آنهم مغتنم شمرده نشد و به کودتا انجامید. انقلاب ایران زمانی رخ داد که دو ابرقدرت، دوران انقباض و انحطاط را آغاز کرده بودند، (روس که بعنوان ابرقدرت کنار رفت، آمریکا هم در وضعیتی است که می بینید) این فرصت را با گروگانگیری، جنگ هشت ساله و بحرانهای دیگر تا امروز سوزاندیم، کار به جایی رسیده که در درون مرزهای خود، مانند گدایانی شدیم که از محل فروش نفت جیره می گیریم، تازه این وضعیت بلحاظ تشدید مجازاتها محکوم به بدتر شدن است! عاملی که می تواند این وضعیت را تغییر بدهد، خامنه ای و رژیم نیستند که این وضعیت محصول آنهاست، بلکه مردم ایران اند که باید کشور را از این مدار بسته بیرون بیاورند وگرنه بین بد و بدتر و بدترین می مانند. برای اینکه کشور از این مدار بیرون بیاید، مردم ایران می باید تصمیم بگیرند که «نگذارند دنیا تصور کند که این ملت نمی داند حق انتخاب چیست و نه خود را شهروند می داند و نه حقی برای خود قائل است بلکه خود را در حد گوسفند ناچیز کرده و آنطور که آقای احمدی نژاد گفته پنجاه میلیون نفر پای صندوق می روند یا می گذارد به نامش پنجاه میلیون رای بخوانند چنانچه دفعه اجازه داد چهل میلیون رای بنامش خواندند!» بلکه با جنبشی اقلا در حد تحریم همگانی به دنیا می گوید: «من شهروندم، حقوقمندم، می دانم انتخاب چیست و انتخاب کرده ام، می خواهم در وطن خود در استقلال و آزادی زندگی کنم!» بطور واقع بینانه کاری که می شود انجام داد، این است.  

شاد و پیروز باشید.

گفتگو با رادیو عصرجدید در 23 فروردین 1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید