back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاآقای بنی صدر؛ چرا رژیم با وجود شرایط بغرنج اقتصادی، اصرار بر...

آقای بنی صدر؛ چرا رژیم با وجود شرایط بغرنج اقتصادی، اصرار بر اجرای فاز دوم قانون یارانه ها دارد؟

banisadrParchamIranعصرجدید: با تبریک عید پاک به شما و هموطنان، به رادیو عصرجدید خوش آمدید. سوالات زیادی درباره مساله مولانا عبدالحمید، مساله حمله رژیم به زندان اوین و اسیران دربند و …. به دستمان رسیده است، سوال مهمتر درباره هدفمندی یارانه هاست که آنرا می خوانم: ارزیابی شما از اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه ها، تبعاتش و ارتباطش با مهندسی انتخابات خرداد 92 چیست؟ چرا رژیم با وجود شرایط بغرنج اقتصادی، اصرار بر اجرای فاز دوم قانون یارانه ها دارد؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: سلام به شما و شنوندگان گرامی شما و تبریک این عید به مسیحیانی که متاسفانه بعنوان اقلیت دینی تحت فشار این رژیم هستند. نخست از زندانیان بند 350 اوین سخن بگویم که تجاوزات روزمره به حقوق انسانی شان کافی نبوده، این بار مورد ضرب و شتم هم قرار گرفتند. متصدی این زندان می گوید: «دروغ است و چنین زد و خوردی نشده است»، شما اگر قرار بود راست بگویی، چرا زندان اوین؟، مگر می شود که هموطنانی را که به صرف اینکه از حقوقشان استفاده می کنند، برای وطنشان دل می سوزانند و به مسئولیت خود بعنوان انسان عمل می کنند را بگیرند و به زندان بیاورند؟ وقتی که چنین تجاوزی در بیرون زندان می شود، شما را آنجا گماشته اند که به همین تجاوزات به حقوق آنها ادامه ندهید؟ و اما گوش کنید، از سرنوشت شکنجه گران دوره شاه عبرت بگیرید، لازم نیست که من به شما بگویم: “روزگار تغییر خواهد کرد و با تغییر آنچه که بر آنها گذشت بر شما خواهد گذشت”، روزگار قطعا تغییر خواهد کرد ولی به شما می گویم: “به درون خودتان نگاه کنید، بالاخره انسانید، وجدان نمی گذارد زندگی کنید، جنایاتها، شکنجه ها و اعدامهایی که می کنید، زندانبانی ای که در خدمت یک رژیم جور می کنید، وجدان شما را آرام نمی گذارد، زندگی شما را بدتر از شکنجه ای خواهد کرد که شما به این قربانیانی روا می دارید که آنها تازه وجدانشان آرام و شاد است زیرا این سختی ها را در راه وطن و دفاع از حقوق انسانی خود تحمل می کنند”.

درباره سوال شما در ارتباط با یارانه ها: چهار سال دوم حکومت آقای احمدی نژاد در قانون یارانه ها خلاصه شد، بحران اتمی هم در این چهار سال، نه تنها یک قدم جلو نیامد بلکه تشدید شد، تحریمها نیز تشدید شدند، سرانجام هم آقای احمدی نژاد گفت: «من به پرونده اتمی کاری ندارم»، پس حکومت احمدی نژاد در آن چهار سال جز قانون یارانه ها کاری جز سرکوب که کار روزمره رژیم است، نتوانست انجام دهد. گفتند: “قیمت بنزین، نفت، برق، تلفن، نان، گوشت و … که اختیارشان با دولت است را آزاد می کنیم، در ازایش به اشخاص مستقیما یارانه می دهیم”، بعد حساب کردند که از آزاد کردن قیمتها چقدر پول عایدشان می شود که 40 درصدش به یارانه به افراد و 30 درصد به صنعت برود، 30 درصد نیز برای سرمایه گذاری در اختیار حکومت قرار بگیرد، ولی در عمل صنعت که خیری از آن ندید، یارانه مستقیم ماند که سرآخر رژیم پول نداشت که آنرا بپردازد، از بانک مرکزی پول می گرفت، یعنی اسکناس چاپ می کرد و یارانه می پرداخت. اقتصاد را ویران کردند و هرگونه مقاومتش را از بین بردند، گرفتار تحریمها هم شدند.

حکومت آقای روحانی امد، بنابر اعتراف تئورسین های رژیم، مهندسی انتخابات برای این بود که این آقا رئیس جمهور شود تا مساله اتم را حل و فصل کند. این آقا بعد تصدی گفت: “خزانه خالی است”، به ارز نیز دسترسی ندارد چون توقیف است، بودجه نیز ندارد با این حال بودجه بزرگی را به تصویب مجلس رسانده است به امید اینکه مساله اتمی حل شود، اخیرا نیز آقای روحانی گفته است که امیدوار است در دوره شش ماهه توافق ژنو، توافق نهایی انجام شود. وقتی ایشان این حرف را می زند، معنایش این است که خود این رژیم بیشتر از طرفهای مقابلش(خصوصا آمریکایی ها و اروپایی ها) به توافق نهایی نیاز دارد چون پول ندارد. اگر دستش به آن دلارها نرسد یعنی تحریمها برداشته نشوند، این بودجه عظیم را باید از بانک مرکزی بگیرد و خرج کند یعنی تورمی وحشتناک! اکنون که داریم صحبت می کنیم دلار به 3200 تومان رسیده است یعنی از مقداری که بعد از انتخابش بود بیشتر شده است.

عصرجدید: فکر نمی کنید که هواپیمای آمریکایی متعلق به بانک یوتا که امروز در فرودگاه مهرآباد فرود آمد، حامل دلار برای رژیم حاکم بر ایران باشد؟

بنی صدر: نه، گمان نمی کنم که دلار را بوسیله هواپیما آورده باشند، احتیاجی به این کار ندارند، اگر بخواهند دلار بدهند، حسابها را آزاد می کنند و یک نقل و انتقال ساده در یک دفتر کفایت می کند تا دستشان به پول برسد.

مساله یارانه ها را قسمت به قسمت بررسی می کنم تا هموطنان عزیزم خوب توجه کنند که چه معنایی می دهد؟ گفته اند که شمایی که پولدار هستید، یارانه نگیرید و اگر یارانه نگیرید قهرمان به شمار خواهید رفت. تاکنون حدود هفت درصد گفته اند که یارانه نمی گیریم و 93 درصد گفته اند که یارانه می گیریم، معنای واضح این امر این است که 93 درصد مردم ایران، خود را محتاج یارانه می دانند و منهای یارانه، درآمد کفاف هزینه را نمی کند، همین اعلان ورشکست یک رژیم است، البته در قشرهای وسیعی از مردم، درآمد بعلاوه یارانه نیز کفاف هزینه را نمی کند. در مورد روستاها نیز، یارانه یک کمک خرج مهم به شمار می رود زیرا قیمتها که بالا رفتند، روستاییان کمتر از جهت تورم حاصل از آن آسیب پذیرند، اما شهرنشینان نه، فیمتها بالا رفته یا بقول خودشان آزاد شده، تورم هم بر آن اضافه شده و زندگی سخت شده است، حالا آقا آمده می گوید: “بگویید قهرمانم و یارانه نگیرید!”،  در حالیکه 93 درصد می گویند که ندارند و زندگی نمی چرخد، پس خود رژیم ناگزیر شد درباره فقر گسترده در ایران عدد و رقم واضحی بدهد. ممکن است که رژیم بگوید: «اینکه 93 درصد می گویند: “یارانه می گیریم”، معنایش این نیست که در فقر هستند»،  فرض کنیم که بخشی از این 93 درصد در فقر نیستند و می گویند: “یارانه را می گیریم”،  این امر دو معنی دارد، اول اینکه اعلان مخالفت با رژیم است، دوم اینکه چون به شما اعتماد ندارد، می گوید که اگر بگویم: “یارانه نمی گیرم”، رژیم خواهد گفت: “تو پولداری”، از فردا سروقت من می آید که بگو: دارایی ات چقدر است و فلان مقدارش را مالیات بده. چون به شما اعتماد ندارد و شما را رژیمی از خود نمی داند، چون در واقع هم همینطور است و شما یک رژیم جبار هستید، می گوید: “پول ندارم و یارانه می گیرم”. به هر اعتبار که بگیرید، این 93 درصد، مردم ایران هستند که با شما مخالفند، انتخاباتی هم که خودتان انجام دادید، در واقع همین رقم را می گوید، در انتخابات خودتان هم آقای جلیلی 7 درصد رای آورد، 7 درصد رای واقعی رژیم است، تازه با تقلبات و مهندسی ای که شد، 7 درصد شد،  اگر از کل بگیرید، به 4 درصد می رسد.

آمده اید به مردم می گویید: “پول ندارم، یارانه نگیرید و به دولت خدمتگذار کمک کنید”، جالب اینکه مدعی منتخب مردم بودن، نیز هستند، کدام انتخابات آزاد بوده که شما منتخب مردم هستید؟ به مردم گقتند که یکی از 8 نفر را که سرآخر 6 نفر شدند را انتخاب کنید، آقای خامنه ای هم گفت: «برای من، هیچکدام با دیگری فرقی ندارد»، ولی در عمل معلوم شد که از اول قرار بوده که آقای روحانی رئیس جمهور شود، به این می گویند: منتخب مردم ایران؟! نامزدی آزاد بود، احزاب آزاد بودند، اجتماعات آزاد بود، روزنامه ها آزاد بودند، مردم ایران آزاد بودند؟ هیچکدام نبود، شما چطور منتخب شدید؟ آقای روحانی می گوید: “پول ندارم، شما مردم یارانه نگیرید”، سوال این است: «شما بودجه ای بزرگ بالغ بر 800  هزار میلیارد تومان را به مجلس بردید که 200 هزار میلیاردش بودجه عمومی دولت و 600 هزار میلیاردش مال شرکتهای دولتی است. 40 درصد تولید ناخالص ملی ایران هم رانت است، پول ندارید، از این رانتها کم کنید، چرا سراغ مردم نیازمند رفتید؟». 10 درصد رانتها را کم کنید، چند برابر یارانه ها پول بدست می آورید. آقای نادران گفته است که باید شفافسازی بشود و رانتخواری از بین برود، در واقع گفته است که جریان اطلاعات باید آزاد باشد تا معلوم شود که دولت با چه کسی و سر چه چیزی معامله می کند، اینطور نباشد که یک نفر از یک معامله 650 میلیون یورو به جیب بزند. الان امکان نداریم که درباره خود شفافسازی بحث کنیم، شفافسازی، اقلا مجموعه ای از 14 تدبیر است که باید به عمل در آیند تا اقتصاد شفاف شود و امکان رانتخواری از بین برود. یکی از مهمترین عوامل رانتخواری، سلطه سپاه بر اقتصاد است که همیشه سهم شیر را می برد، می توانید دست و پای سپاه را جمع کنید و مقداری از خورد و بردهایش را کم کنید، چرا سراغ یارانه بگیر آمدی؟

6 درصد از این 800 هزار میلیارد تومان را به کارکنان دولت حقوق می دهید، بقیه حجم عظیم این بودجه به کجا می رود، از آنها کم کنید! نمی توانید؟ نمی توانید چون اگر قرار بود اینها خورد و برد نداشته باشند، استبداد به چه کار می آید؟ اشخاصی در خدمت رژیم قرار می گیرند، خیانت می کنند، جنایت می کنند تا فساد کند و جیبهایشان را پر کنند. همین دیروز بود که خواندم، ماهانه 250 میلیون تومان حقوق و مزایا و خرج رئیس دانشگاه آزاد بوده است، که سالی 3 میلیارد تومان می شود، البته در زمانی که دلار 1000 تومان بود و با این حساب 3 میلیون دلار در سال می شود. آقای نادران گفته است که ثروت برخی از وزرا هزار میلیارد تومان است. این رقم را با خورد و بردهای بابک زنجانی مقایسه کنید که می گوید: “من قربانی پشت پرده ها هستم” و راست هم می گوید و ما مافیاهای پشت پرده که ثروتهای عظیم به جیب می زنند را منتشر کرده ایم، اگر شما منتخب مردمید جلوی اینها را بگیرید. اگر بودجه ای تنظیم شود که محلی برای فساد، خورد و برد و خرج برای قدرتمدارها، خصوصا سپاه، واواک و بسیج را نداشته باشد اقلا 40 درصد قابل صرفه جویی است. رژیم شاه که رفت، 45 میلیارد دلار بودجه اش بود، ما در نخستین بودجه، 10 میلیارد دلار از آن کاستیم، شما هم می توانید این کار را بکنید اما برای انجام این کار باید توانایی مقابله با مافیاهای مالی ـ نظامی و بیت رهبری را داشته باشید و می دانید که این تونایی را ندارید.

برای ملتی که ثروت ملی اعم از نفت، گاز و دیگر منابع را دارد، تحقیرآمیز است که به ملت یارانه خوار تبدیل شود، این رژیم مردم ایران را به ملتی از گدایان تبدیل کرده است و این بسیار تحقیر آمیز است. چه شده است که مردم درآمد و کار ندارند و زندگی آنها از کارشان نمی گذرد؟ چیزی نشده، جز اینکه اقتصاد ایران تولید محور نیست بلکه مصرف محور شده است. همین بودجه 800 هزار میلیارد تومانی به کجا می رود؟ اگر به سرمایه تبدیل می شد و تولید و کار ایجاد می کرد، بودجه دولت از تولید ملی برداشت می شد، اقتصاد تولید محور می شد، اما اگر این بودجه قدرت خرید شد و برای خرید کالاهای مصرفی و خدمات به بازار رفت، در اینصورت مجبور می شود که دروازه ها را به روی خارج باز کند که در عمل نیز اینجور شده، تا جایی که خودشان می گویند: “سالی 20 میلیارد دلار وارادات قاچاق داریم”، بازار کشور در دست چین است، مقداری برنج و … هندی هم وارد می کنند و قطر نیز 11 میلیارد دلار با ایران بازرگانی دارد یعنی واردات از طریق قطر صورت می گیرد. واضح است که واردات جلوی تولید را می گیرند، بیکاری وسعت می گیرد، درآمد نیست، جامعه باید یا به سمت انفجار برود یا آنرا از طریق یارانه ها ساکت نگه دارند، در واقع نقش یارانه ها، مهار کردن و ساکت نگه داشتن جامعه است.

شما مردم ایران! اگر بخواهید به این زندگی ادامه دهید، تحریمها این فایده را دارد که بر شما معلوم می کند که هرگاه درامد نفت نباشد با این اقتصاد، چگونه باید زندگی کنید، هنوز آنجور که باید مزه اش را نچشیده اید، مقداری چشیده اید ولی اگر درآمد نفت کاملا قطع شود آنوقت مزه اش را خوب خواهید چشید. طبیعت که دارد بیابان می شود، اقتصادی که نمی تواند به اندازه مصرف جامعه تولید کند، جامعه ای که جمعیتش افزایش می یابد، بیکاری مرتب افزایش پیدا می کند، نیروهای محرکه اش هم از کشور می روند، این وضعیت شماست، آیا راه حل دارد؟ بله، دارد اما راه حلش آسان نیست، در اول انقلاب گفتم که جراحی های بزرگ و 20 تا 25 سال کار مداوم لازم است، شما 35 سال ویرانگری را هم بر آن بیفزائید و از خودتان بپرسید اگر بخواهید حیات ملی را از کام مرگ بیرون بکشید، چه باید بکنید؟ اولش احساس مسئولیت است، دومش برخاستن بعنوان حقوقمند و تغییر کردن و تغییر دادن استبداد به دموکراسی است به ترتیبی که صاحب کشور خودتان بشوید و دولتی حقوقمدار متصدی بازسازی اقتصاد شود تا این اقتصاد مصرف محور را به اقتصادی تولید محور تبدیل کند، راه حل قضیه این است.

شاید و پیروز باشید.

متن تنظیم شده گفتگوی 29 فروردین 1393 با رادیو عصرجدید

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید