پرسشها از ایرانیان و پاسخها از ابوالحسن بنیصدر
پرسشهای زیر، در پاسخها به پرسشهای پیشین، پاسخ جستهاند. باوجود این، به اختصار، به آنها پاسخ میدهم:
٭پرسش سی و ششم:
36- نظر شما در باب نظر دکتر پیمان و دکتر ممکن در باب واحد بودن دین و متفاوت بودن شریعت چیست؟ مثلا چرا شریعت قرآن همه مکانی و همه زمانی گشته است ولی شریعت کتب آسمانی دیگر نگشته است؟ و خداوند در قرآن نیز فرمودند که بر شما در احکام آسانتر از اقوام گذشته گرفتیم. با توجه به این قول قرآن، چرا باید به فرموده پیامبر حلال و حرام قرآن ابدی باشد؟ چرا احکام آن، با احکام پیشین متفاوت است ولی با بعد از آن نباید باشد؟
● پاسخ پرسش سی و ششم:
36.1. نظرهای آقایان دکتر پیمان و دکتر ممکن را نخواندهام. بنابر این نمیتوانم نسبت به آنها اظهار نظر کنم. دانستنی اینکه دین یک وقت بیان استقلال و آزادی است و یک وقت بیان استقلال و آزادی نیست. اگر نیست، یعنی در این و یا آن بیان قدرت از خود بیگانه شدهاست. در حقیقت، از خودبیگانگی فراوان انواع پیدا میکند. اما همه انواع آن در ثنویت حق و تکلیف و جانشین حق شدن تکلیف و نقش اول پیدا کردن قدرت (= زور) اشتراک دارند.
36.2. هرگاه شریعت را مجموعهای از حقوق بدانیم، بنابر این که حقوق هستی شمول هستند و روش عمل به حق، بکاربردن حق ( تکلیف عمل به حق است و اگر عمل به حق نباشد، حکم زور است) است، پس، چنین شریعتی همه مکانی و همه زمانی میشود.
اگر هم شریعت در بیان قدرت از خود بیگانه شدهباشد، بازهم همه زمانی و همه مکانی میشود. چرا که تفاوتها، تفاوتهای صوری هستند. وگرنه، در همه، جا بکار بردن زور یک واقعیت بیش نیست. به سخن دیگر، اختلاف دینهای از خود بیگانه در بیان قدرت، اختلاف در صورت است. خود میتوانید تکلیفی را که عمل به حق نیست، در دینهای اسلام و مسیحی و یهودی و زردشتی و نیز مرامهای خداناباوران مقایسه کنید و ببینید که در صورت مختلف و در محتوی یکسانند. نمایانترین یکسانی، یکسانی در نقشی است که به قدرت میدهند و در نتیجه، تفوقی که برای خود قائل میشوند.
بدینقرار، بحث برسر همه مکانی و همه زمانی نیست. زیرا در همه جا و همه وقت، نیرو وقتی جهت تخریبی پیدا میکند، زور میشود. در همهجا و همه وقت، وقتی حق را میپوشانند، ناحق میشود. در همه جا و همه وقت، قدرت همان رابطه قوا است. بحث برسر زندگی را عمل به حق کردن و یا بنده زور شدن و بنده زور ماندن است.
36.3. کتب آسمانی دیگر نیز بنابر این که بیان حق باشند، همه مکانی و همه زمانی میشوند. اگر بیان قدرت باشند، باز، همه زمانی و همه مکانی میشوند. با این تفاوت، که شکلها زمان به زمان تغییر میکنند. اشکال پیشین با وضعیت امروز سازگار نیستند پس باید تغییر بیابند و مییابند. بنابراین که جامعهها چگونه تحول کردهباشند، دین وقتی بیان قدرت است نیز تغییر میکند. چنانکه در حال حاضر، کلیسای کاتولیک جانبدار حقوق انسان و عدالت اجتماعی است. البته حق به قدرت تعریف میشود! مطالعه تطبیقی تحول بیان دین و تحول جامعههای مسیحی غرب و روسیه – که 60 سال کمونیسم مانع تحول مسیحیت ارتودوکسی شد – و نیز همین مطالعه در جامعههای مسلمان از کارهای بموقع و بجا است.
36.4. بنابر این که موضوع احکام حقوق باشند، عمل به حق روش کردن حق میشود. چنانکه روش علم آموختن علم است. عمل به حق همه مکانی و همه زمانی اگر بگردد، رشد نیز همه مکانی و همه زمانی میشود و ویرانگری به صفر میل میکند.
و بنابر این که موضوع احکام ناحقها باشند که باید ترک گفته شوند، باز همه مکانی و همه زمانی میشوند زیرا ناحق را به حق بازگرداندن بیمحل کردن زور در رابطه با دیگری و در رابطه با خود و در رابطه با جانداران و طبیعت میشود. برای مثال، قتل حرام است. خودداری از این جنایت، درجا، الف – بکار نبردن زور در تنظیم رابطه با دیگری و ب – به حق عمل کردن و حق حیات دیگری را محترم شمردن و از آن دفاع کردن است. بدیهی است وقتی قتلی روی ندهد، مجازات نیز محل پیدا نمیکند.
جا دارد خاطر نشان کنم که مجازاتها نیز تابع اصولی هستند که قضاوت باید بر وفق آنها انجام بگیرد. در این باره میتوانید به کتاب «حق، انسان، قضاوت و حقوق انسان در قرآن» مراجعه کنید.
٭ پرسش سی و هفتم:
37- آیا تا به حال به روشنفکران اسلامی (برای نمونه آقایان سروش و مجتهد شبستری در ایران) و علمای سنی و شیعه و یا روشنفکران و متفکران غربی پیشنهاد بحث آزاد دادهاید؟ اگر اینچنین است لطف کنید و نام ببرید در چه زمان و در چه تاریخی و آنها چه واکنشی نشان دادند؟ چرا که راه بسیار خوبی برای بیرون بردن جوانان از رخوت فکری است. برخی از کسانی که معتقد به اسلام هستند و آرای آقایان سروش و مجتهد شبستری را به ویژه درباره قرآن و وحی مطالعه کردهاند به نحوی نا امید و سردرگم شده و از لحاظ فکری نیازمند پایگاه فکری هستند (البته چند نفر از دوستانی که من میشناسم). پیشنهاد شما میتواند حداقل به عنوان خبر، حرکتی برای خواندن اندیشههای شما درآنان ایجاد کند.
● پاسخ پرسش سی و هفتم:
در بسیار بحثهای آزاد با ایرانیان و غیر ایرانیان شرکت کردهام. یکچند از آنها را فهرست میکنم:
37.1 . کتاب بیان استقلال و آزادی خود حاصل نقد نظرها است. هر خواننده از بادین و بیدین را از ویژگیهای بیان استقلال و آزادی آگاه میکند و روشهای زیستن در استقلال و آزادی و حقوقمندی و یافتن فرهنگ و اخلاق استقلال و آزادی را در اختیارشان میگذارد.
37.2. آقای حسن رضائی برآن شد که ترتیب بحث آزاد را بدهد. اما استقبال نشد.
37.2. با خانم دوریس و سه دانشگاه دیگری مباحثاتی پیرامون کرامت انسان انجام گرفت و او جدول مقایسهای میان «حقوق انسان»ها به انگلیسی ترتیب داد که ترجمه فارسی آن در پایان کتاب «حق، انسان، قضاوت و حقوق انسان در قرآن» آمدهاست.
37.3. با یک دانشگاهی در سوئد در باره زن در قرآن بحث آزاد کتبی انجام شد که در انقلاب اسلامی انتشار یافت.
37.4. با فوکو، فیلسوف فرانسوی در باب موازنه عدمی و با روژه گارودی در باب اصول راهنمای اسلام گفتگو کردهام. روژه گاردوی خواست اصول راهنما به فرانسه درآید. برای بار سوم، کتاب را نوشتم و آقای پیروز افتخاری آن را ترجمه کرد. ترجمه به آقای گارودی داده شد. بهنگام سفر به کشورهای عربی، در دانشگاهها، او از آن اصول سخن گفت. و میدانید که او اسلام پذیرفت.
37.5. در ایتالیا، با ماکسیمو کاچاری، فیلسوف ایتالیائی، دو نوبت، در کنگره گفتگوی فرهنگها، مبادله نظر شد و سخنان او در کتاب «حق، انسان، قضاوت و حقوق انسان در قرآن»، آمده است.
37.8. کتاب بالا به زبانهای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و صربی و سوئدی ترجمه و انتشار یافتهاست. ترجمه عربی آن هنوز در هیچ کشور مسلمان اجازه چاپ نیافتهاست. متن فارسی آن نیز در ایران امکان چاپ نجستهاست. اما به این و آن شکل، منتشر شدهاست. و حقوق انسان موضوع پرسش از آقای منتظری شدهاند و حاصل آن، جزوه حقوق انسان او است.
37.8. آقای دلخواسته از پاپ سابق خواست در باره مدعای خود با بنیصدر در یک بحث آزاد شرکت کند. پاسخی از او در یافت نکرد.
38.9. هم او از آقای فوکویاما نیز به بحث آزاد دعوت کرد. عذر آورد که اشتغالاتش به او این مجال را نمیدهند.
38.10. از آقای کوشنر، وزیر خارجه اسبق فرانسه که جانبدار مداخله نظامی بنام حقوق بشر است، دعوت به شرکت در بحث آزاد در آلمان شد که عذر آورد.
38.11. با متفکران ایتالیائی یک نوبت در باب لائیسیته و یک نوبت در باره رشد و این پرسش که آیا استقلال و آزادی با عدالت سازگاری یا ناسازگاری دارند، بحث شد. با کشیشان کاتولیک نیز در ایتالیا، گفتگو شد که در کتابی منتشر شدهاند. در ترتیب دادن این گفتگوها، آقای مسعود اسماعیلو شرکت فعال داشتهاند. و نیز وامدار زنده یاد رحمت خسروی هستم که واسطه تفهیم و تفاهم بود.
بحث آزاد هدفی جز نقد بقصد یافتن حقیقت و واقعیت ندارد و شرکت کنندگان در آن، باید جز این نخواهند. باتوجه به وضعیت کشور، استقبال نکردن از این نوع بحث آزاد قابل فهم است.
٭پرسش سی و هشتم:
38- شما در سرمقاله شماره 772 فرمودید:” اما باطل و دروغ محض ساختنی نیست. پس هیچ اندیشهای را نباید به دور انداخت. باید بنا را بر این گذاشت که حقیقتی در آن هست. عقل آزاد، کار را با تخریب شروع نمیکند، با ساختن آغاز میکند خراب را آباد میکند.” پرسش من اینجاست، به نظر شما در نظرات آقایان سروش و شبستری و اندیشمندان دیگر درباره قرآن، چه چیز صحیح و قابل تامل است و شما آن را در خور یافتید؟
● پاسخ پرسش سی و هشتم:
38 – پاسخ این پرسش آن بخش کتاب استقلال و آزادی است که، در آن، نظرها نقد شدهاند. پیش از این، ویژگیهای روش را نیز در پاسخ به پرسش بیست و هشتم شما برشمردهام. تناقض زدائی روشی است که صحیح را از غلط جدا میکند. صحیح پذیرفته میشود و غلط نه. پس اگر نظری و خبری تناقض یا تناقضها در بر داشته باشد، به یمن تناقض زدائی، از نظر غلط نظر صحیح و از خبر دروغ، خبر راست پوشیده در دروغ بدست میآید.
٭ پرسش سی و نهم:
39- نظرتان در باب هرمنوتیک چیست؟ آیا از دید شما علم خالی از ظن گشته است؟ آیا در قرآن شناسی به کار میآید؟
● پاسخ پرسش سی و نهم:
39 – این پرسش نیز در پاسخ به پرسش بیست و هشتم پاسخ جستهاست. باوجود این، خاطر نشان میکنم که هرکار بیانگر روش بکار رفته درآن است. هرگاه روشی بکار رفت و نتیجه حاصل کرد و ادعا شد که نتیجه حق است، «حق ادعائی» باید ویژگیهای حق را داشته باشد. از جمله باید خالی از تناقض باشد. اگر نه، روش بکار رفته کارآ نبودهاست. افزون براین، باید به بکاربرنده اجازه بدهد بر موضوع کار خویش احاطه پیدا کند به ترتیبی که او بتواند شکل و محتوای موضوع کار خویش را ببیند. اگر بخشی را ندید، روش بکار رفته نادرست است. برای مثال، اگر قرآن خود را «حق مبین» تعریف کرد، روشی که مانع از دیدن حقوق انسان و هر آفریدهای در قران بگردد، روش نادرستی است. خواه آن را منطق صوری، خواه هرمنوتیک و خواه دیالکتیک و خواه «روش علمی» بخوانی. همینطور است وقتی معنائی به آیهای بدهی که آن را با آیههای دیگر در تناقض قرار دهد. و…
٭ پرسش چهلم:
40- چرا باید کلمات در قرآن معنای واحد داشته باشند؟ چرا نباید با توجه به جمله یا آیه و شان نزول و… معنای آن متفاوت باشد؟ مثلا ولایت یا دیگر کلمات مشابه همان گونه که در زندگی روزمره گاه معانی متفاوت میگیرند، آیا نباید در قرآن نیز معانی متفاوت بگیرند؟
● پاسخ پرسش چهلم:
40. هرکلمه لازم نیست همواره یکی و همان معنی را داشته باشد به شرط آنکه معنیها ناقض با یکدیگر نباشند. چنانکه کلمه ضرب، در قرآن، در معانی گوناگون بکار رفتهاست. اما وقتی موضوع یکی است، معنی کلمه نیز باید یکی باشد. برای مثال، ولایت وقتی گویای رابطهای است، هرگاه چند معنی داشته باشد، الف – معانی متناقض رهنمود را باطل میکند. چنانکه اگر یک جا «قدرت بر» معنی دهد و یکجا رابطه خالی از زور معنی بدهد، دو معنای متناقض میشود. ب – برفرض که یکی از معانی حق باشد، معنای دیگر ناحق میشود. کتاب مجموعهای از حق و ناحق میگردد. ج – اگر ولایت «قدرت بر» معنی دهد، لاجرم میباید آیه در نفی آن باشد.
٭ پرسش چهل و یکم:
41- با توجه با ابتدایی بودن خط در دوره صدر اسلام و سالها بعد از آن، و نبود کاغذ و… چطور میتوان دستکاری شدن در قرآن را، سهوا و یا عمدا توسط کاتبان در دورههای مختلف رد کرد؟
● پاسخ پرسش چهل و یکم:
41 – این احتمال وجود دارد که، در نوشتن، به سهو و یا عمد، کلمهای با کلمه دیگر و بسا جملهای با جمله دیگر جانشین بشود. حتی آیهای حذف شود. الا اینکه ساختار قرآن این احتمال را به حداقل میرساند. افزون بر این، کاست و افزود، راست را دروغ میکند و دروغ تناقض آمیز میشود. آیه متناقض در همانحال با آیههای دیگر تناقض پیدا میکند. بنابراین، به جای تردید و تشکیک، میتوان در پی آن شد دید آیا در آیهای تناقض وجود دارد و یا ندارد. توجه داشت که قرآن تنها کتاب دینی است که در حیات پیامبر به نگارش درآمده و آیهها مکتوب و صحیح مکتوب شدهاند.
٭ پرسش چهل دوم:
42- آیا شما نیز مانند برخی از نواندیشان قرآن را دارای ذات و عرض میدانید؟ این مسئله را چگونه ارزیابی میفرمایید؟ ذات و عرض قرآن دقیقا چیستند؟
● پاسخ پرسش چهل و دوم:
42 – اطلاعی از این امر که کسانی برای قرآن ذات و عرض قائل شدهاند، ندارم. از نظر آنها نیز مطلع نیستم. بنابراین، نمیتوانم به پرسش شما پاسخ بدهم. تنها امیدوارم نظر آنها ترجمان ثنویت که ضد توحید است نباشد و کتاب آشکار و بدون اعوجاج را به کتاب معما بدل نمیکند.
٭ پرسش چهل و سوم:
43- نظر شما درباره محکمات و متشابهات قرآن چیست؟ در ویدئوی تصویری جدایی دین از سیاست یا از دولت توضیحاتی فرمودید ولی در صورت امکان بیشتر آن را مورد بررسی قرار دهید. برای مثال آقای عبدالعلی بازرگان معتقد است درک محکم و متشابه به درک علمی بشر بستگی دارد و به تدریج از دامنه متشابهات کاسته و به محکمات اضافه میگردد، دیدگاه شما پیرامون این مسئله چیست؟ و اساسا چرا خداوند از این دو واژه استفاده کردند و بیانگر چیست؟
●پاسخ پرسش چهل و سوم:
43 – در این باره نیز، هم مصاحبه کرده و هم نوشتهام. قرآن (سوره آل عمران، آیه 7) میگوید کدام آیهها را محکم (ام الکتاب) و کدام آیهها را متشابه میخواند. هرگاه محکمات را اصول راهنمائی بدانیم که بخش بزرگ قرآن در توصیف و تشریح آنها است، متشابهها آیههائی میشوند که اگر بدون مراجعه به اصول معنی شوند، این یا آن معنی را پیدا میکنند. آیه کسانی را معرفی میکند که آیههای متشابه را اینسان، به دلخواه خود، معنی میکنند. و ما، همه روز، با کسانی روبروئیم که به آیهها، بدون تطبیق دادن معنی با اصول، هر معنی که میخواهند میدهند. شگفت اینکه مفسران، به محکم و متشابه معانی که میخواهند میدهند و با غفلت از اصول، آنسان که قرآن تعریف میکند، آیههارا معنی و تفسیر میکنند.
در این باره میتوانیم مراجعه کنید به نظر صاحب المیزان در باره محکمات و متشابهات و نقد آن (از جمله نقد سید علی اکبر قریشی):
43.1. صاحب المیزان (جلد 5 در تفسیر آیه 7 سوره آل عمران، صفحههای 29 تا 34) به این نتیجه میرسد که محکمات آیههائی هستند که اصول را تعریف میکنند (صفحه 33). و متشابهات آیههائی هستند که «مدلولهای چندی» دارند که با مراجعه به اصول، مراد از آیه معلوم میشود. بنظر او، با بکار بردن این روش، به تدریج از متشابهات کاسته بر محکمات افزوده میشود.
43.2. آقای علی اکبر قریشی با صاحب المیزان موافق نیست و بر ایناست که متشابهات همچنان متشابهات میمانند زیرا در آیه، آمدهاست که تأویل آیههای متشابه را خداوند میداند.
غیر از اینکه دلیل دادن یک رهنمود غیر از خود رهنمود است و دادن خبری از وقوع امری غیر از اطلاع از وقوع آن و علل و عوامل وقوع آناست، هرگاه قرار باشد معنای آیه شفاف و خالی از اعوجاج معلوم نباشد، در ابلاغ آن به انسانها چه سود؟
بدینقرار، الف –معنی هر آیه متشابه هماناست که با اصول راهنما میخواند. و ب – هرگاه آیه خبر از وقوع امری میدهد، علم البته نزد دهنده اطلاع است و نه شنوندگان و بسا شنوندگان در بینهایت (معاد) آن علم را بجویند ج – و اگر موضوع آیه رهنمود و حکمی در باره امر واقع مستمری باشد، شناسائی آن امر واقع مستمر میسر است و دلیل رهنمود نیز یافتنی است. پیش از آن، بدیهی است که علم نزد رهنمود دهنده است. چنانکه پزشگی که به بیمار دارو تجویز میکند، علم پزشکی نه نزد بیمار که نزد او است. اما بیمار نیز میتواند علم پزشگی بجوید و بداند بیماری او چه بوده و چرا داروی تجویز شده داروی درمان کننده بیماری بودهاست. اما، مدلول نسخه پزشک باید یکی و همان و شفاف و سرراست باشد و بیمار نیک بداند چگونه باید نسخه عمل کند. در همانحال، نسخه میباید، با توجه به تحول بیماری، نوشته شود. یعنی دارو قابل کاست و افزود و بگاه ضرورت، تغییر پذیر باشد.
43.3 – و ایکاش مفسران قرآن تعریف اصول راهنمای دین را، – نه آن سان که در بیرون از قرآن و بر وفق فلسفه و منطق ارسطوئی تعریف شدهاند- در قرآن میجستند. هرگاه چنین میکردند، درجا، قرآن را کتاب شفاف و خالی از اعوجاج مییافتند. این اصول کار اجتهاد را نیز بسی آسان میکنند. و چنان نمیشود که اجتهاد از حق و واقعیت ببرد و قالب ذهنی برای واقعیت بسازد. ولایت مطلقه فقیه چنین قالبی است که بر محور قدرت ساخته شدهاست.