برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: سئوال دوم شما سئوال روز است چون مذاکرات دوره 5 پایان گرفته است. اما سئوال دوم شما نیز سئوال روز است. کودتای خرداد 60 مربوط به 33 سال پیش نیست. من به این سئوال بطور خلاصه پاسخ می دهم زیرا آقای دلخواسته در مقاله ای به این مسئله پرداخته اند. آنزمان 9 دلیل آورده اند برای اینکه بگویند منتخب اول تاریخ ایران کفایت سیاسی ندارد.
1 ـ دلیل اول اینکه بنی صدر به ولایت فقیه اعتقاد ندارد. البته آنزمان در قانون اساسی نظارت فقیه وجود داشت و آقای خمینی خلاف قانون اساسی را در 52 مورد نقض کرده بود. حال شده است ولایت مطلقه فقیه.
2 ـ دومین جرم من این بوده است که با گروگانگیری که بعد معلوم شد طرح امریکایی بوده است من مخالف بوده ام. خود عناصر همین رژیم گفته اند که گروگانگیری طرحی امریکایی بوده و اسناد و مدارک آن را دارند. و همین گروگانگیری ایران را گرفتار جنگ هشت ساله و هم اکنون هم بحران اتمی کرده است و امریکا را محور سیاست داخلی و خارجی ایران گردانده است، جرم من این بوده است که با این فاجعه بزرگ و خیانت آشکار مخالف بوده ام .
3- طرفدار حقوق بشر کذائی است که لفظ کذائی آن را در آن مجلس بکار بردند در صورتیکه حقوق بشر کذائی نبوده است و این جرم بوده است که از حقوق انسان طرفداری کردن و هم اکنون هم در آن کشور بنا بر تجاوز روزمره به حقوق انسان است .
4- مخالفت با نهادهای انقلابی : که یکی از این آن ها سپاه است که تبدیل به حزب سیاسی مسلح گشته است و بر دولت و اقتصاد ایران حاکم گردیده است و به نام این ملتی که هیچ از آن خبر ندارد در بیرون از مرزهای کشور مشغول عملیات نظامی است .
5- با اعدام ها و شکنجه ها مخالف است و شکنجه ها را افشاء کرده است .
6- طرفدار دمکراسی غربی است- حال امروز صحبت از دمکراسی دینی و اسلامی می شود و با دادن صفتی به دمکراسی درباره آن صحبت می شود ولی در آن زمان طرفداری از دمکراسی جرم بوده است ، خوب در آن زمان من منتخب ملت بودم و اگر دمکراسی غلط بود چرا وقتی از خمینی در نوفل لوشاتو پرسیدن حکومت جمهوری مورد نظر شما کدام است ؟ پاسخ میداد به مانند جمهوری فرانسه.
7- جرم هفتم من این بوده است که آقای خمینی را با شاه سابق مقایسه می کردم و به دستگاه تبلیغاتی آن روز رژیم اعتراض داشتم که همانطور که دستگاه تبلیغاتی شاه کارش دائما تمجید از شاه بود شما هم دستگاه تمجید از خمینی شده اید.
8- مجلس و شورای عالی قضائی را غیر قانونی میداند. مجلس به خاطر تقلب هائی که درآن شده بود و شورای عالی قضای را هم به دلیل نقض قانون اساسی توسط آقای خمینی در دادن حکم ریاست و دادستانی کل به آقایان بهشتی و موسوی اردبیلی .
9- جرم نهم من را آقای خامنه ای در نماز جمعه گفته است که بنی صدر می خواهد دیکتاتوری برقرار کند ، حال امروز تاریخ گواهی میدهد که بنی صدر بر استقلال و آزادی و حقوق انسانی و حقوق ملی آن ملت ایستاد و آن آقائی که آن روز آنچه خود بود را به دیگران نسبت میداد و ان کودتا برای استقرار دیکتاتوری بوده است و دیدیم که آقای خمینی دم از ولایت مطلقه فقیه زد و در حال حاضر هم این ولایت مطلقه را بدرون قانون اساسی برده اند و به قانون اساسی تبدیل کرده اند و میگویند که این کف اختیارات آقای خامنه ای است . در واقع اختیارات ایشان اختیارات یک دیکتاتور نیست بلکه اختیارات یک توتالیتر است ، یک فرعون است .
این دلایل نه گانه بوده است حال شما مردم ایران انصاف بدهید و ببینید که آیا بر حق بوده است که من ایستادگی کردم؟ البته امری که در آن روز گفته اند و شاید عده ای هنوز از آن خبر ندارند این است که این آقایان برای انجام کودتا یک سازش پنهانی هم با دستگاه ریگان و بوش انجام دادند که بعد ها به صورت افتضاح اکتبر سوپرایز و ایران گیت از آن بیرون آمد . و اگر امریکائی ها و اسرائیلی ها به این آقایون قول اسلحه نمیداند که بتوانند جنگ را ادامه بدهند. و اگر قول الن کلارک وزیر امور خارجه خانم تاچر(که ادامه جنگ در سود ما و امریکا است ) نبود ، کودتا نیز نمی توانست به سر انجام برسد و شکست فوری در جنگ دامن آنان را می گرفت، گرچه پس از هشت سال باز جام زهر را سر کشیدن .
حال از ان زمان به بعد یکسری از آدم ها که در کودتا شرکت داشتند نمیگویند که این نه دلیل وجود داشته است و فکر میکنند که امروز کسی از آن داستان خبر ندارد . این افراد به چه دلیل گفتند که رئیس جمهور کفایت ندارد ؟ بعدها گفتند دعوای قدرت بوده و بنی صدر هم دنبال قدرت بوده است. حال سئوال این است که چرا نیامدید در مجلس بگوئید دعوای قدرت بوده است و چرا در این دعوای قدرت طرف کودتا چیان را گرفتید؟ این ها چیزی از واقعیت را عوض نمیکند، شما اگر بخواهید از آنچه کرده اید پوزش بخواهید ، اعتراف به خطا بهترین کار است و آدمی را پست و خوار نمی کند و اما اصرار بر دروغ و اصرار بر خطا آدمی را پست می کند ، من شما را دعوت میکنم که برای خود شریک جرم نتراشید ، آن روز کسانی که با آقای خمینی همراه بودند در استقلال و آزادی همراه بودند ، در انتقلاب ایران همراه بودند . بخشی از آنان وقتی فیل آقای خمینی یاد هندوستان قدرت کرد در برابرش مقاومت کردند، این افراد بدهی به کسی ندارند و شریک جرم استبدادیان و وطن فروشان نیز نیستند . این افراد بودند که ایستادند و ماهیت گرایش آقای خمینی به قدرت و دستیاران او را که هم اکنون بر کشورحاکم هستند بر مردم ایران و جهان شناساندند و هم اکنون نیز این کار را دنبال می کنند ، شما عمله های قدرت خارجی یا عمله های دیروز استبداد که میگوید گویا آن روز دعوا بر سر قدرت بوده است ، در مجلس می آمدید و میگفتید که بنی صدر در فلان مورد خلاف قانون اساسی عمل کرد و یا فلان روزنامه را بست یا فلان کس را دستگیر کنید . بلاخره یک مورد لازمه است ، خیر . به دلایل نه گانه بالا اشاره کردند . در حالیکه مخالف ولایت فقیه بودن خلاف قانون اساسی نبوده است . در حالیکه از قبل هم آنان و هم سایرین از این مخالفت من آگاه بودند و حتی خود خمینی به من گفت که شما به 3 دلایل نمیتوانی رئیس جمهور بشوی که یکی از آنان مخالفت با ولایت فقیه بود، آنچه در مجلس خبرگان گفتگو شده است ، موجود است و چاپ خودشان نیز هست ، عدم کفایت رئیس جمهور در این موارد است : ضعف بدنی که نتواند سر پا بایستد و ارده اش منحل شده باشد مثلا اختلال اعصاب- جرمی مرتکب شده باشد- خیانت به کشور کرده باشد . که هیچ یک از این موارد نبوده است و حتی در مجلس یکی از این موارد را نیز طرح نکرده اند . پس آنچه انجام داده اند کودتا بوده است و بر خلاف متن قانون اساسی و این رژیم از آن روز تا به امروز غیر مشروع و غیر قانونی است و اگر چنان نبود ، نه کشور گرفتار جنگ هشت ساله میشد که در بیانیه 22 خرداد هشدار آن را داده بودم ونه امروز گرفتار بحران اتمی میشد .
حال من کمی هم به بحران اتمی می پردازم : یک تحلیلی در سایت انقلاب اسلامی چاپ شد شب قبل از مذاکرات یا در روز مذاکرات.9 مورد در آن تحلیلات آمده است که آنها مواردی است که غرب و رژیم بر سر آنها اختلاف دارند در مواردی به توافق رسیده اند و در موارد دیگر به توافق نرسیده اند . آقای سعید جلیلی که گفته اند جانشین آقای ولایتی شده گفته است که آقای رهبر در جزئیات دخالت نمی کند ولی کف و سقف مذاکرات را تعیین کرده است . خود این امر که ایشان آقای جلیلی را جانشین آقای ولایتی کرده است،معنی دار است چون از نظر به اصطلاح مشی سیاست خارجی درست مقابل او است. در انتخابات ریاست جمهوری هم شاخ به شاخ شدند. این گزینش ایشان چه معنایی دارد؟ یکی از این دو معنا و در عین حال هر دو را میتواند داشته باشد. یکی این است که وقتی او به اصطلاح رسیدن به پای امضای تسلیم نامه از طریق ایشان ، این به اصطلاح رادیکالها مهار بشوند. این یک معنا ،و معنای دیگر اینکه اگر توافق انجام نگرفت دست ایشان باز باشد ،بگوید ببینید، مشی من همین مشی بوده که آقای جلیلی داشته و اینها هم که می گفتند با مذاکره حل می شود،گفتم که نمیشود و حالا می بینید که نشد ،وگرنه دلیل دیگری برای چنین انتسابی ندارد. کسی که مهندسی انتخابات میکند ،تا آقای روحانی بشود رئیس جمهور، رقیب او خصوصا در سیاست خارجی که مربوط میشود به قضیه اتم ، درست نقطه مقابل او را مشاور نمی کند، اگر کرد ،معنی دار است و این دو معنا را میتواند داشته باشد، باهم و یا جدا از هم. خب، حالا ،امروز که این گفتگو ها تمام شده،گزارش لوموند را که همین امروز من دیدم و آقای ظریف هم امروز صحبت کرده ، در آن گزارش لوموند دو مورد هست که این به اصطلاح نقش محوری دارد که هنوز رویشان صحبت است. یکی ، اینکه این تحریم ها را چگونه بردارند و یکی اینکه غنی سازی و میزان غنی سازی و سانتریفوژ ها چه انازه باشند . آقای کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی می گوید، بعد از پایان قرار داد با روسیه ، برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر ، به پنجاه هزار سانتریفوژ نیاز است. در حال حاضر نوزده هزار دارند که ده هزار تا از آنها کار میکنند. کارشناسانی که من از آنها پرسیده ام ، میگویند اگر به ایران اجازه داده شود تا سانتریفوژ های نوع جدید را داشته باشد ، ده هزارتا کافی است و با این سانتریفوژ های کنونی این مقدار ،لازم است.خب ،حالا این آقای کمالوندی گفته ما برای امنیت انرژی پنج تا پانزده هزار مگاوات برق اتمی نیاز داریم، که این هم از قرار هر هزار مگاوات پنجاه هزار ، شما حساب کنید چقدر میشود و آقایان چه تعداد سانتریفوژ لازم دارند .در واقع برای پانزده هزار مگاوات برق از اتم هفتصد و پنجاه هزار سانتریفوژ باید داشته باشند. خب حالا این اورانیومش از کجا می آید ، چون آن ذخائر اورانیوم که کشور دارد ، این برای نیروگاه اتمی کافی نیست. حالا آقای ظریف در ژنو و قبلا هم با تلویزیون آمریکایی مصاحبه کرده ، این را به ایرانی ها نمی گویند ولی به امریکایی می گویند. پیشنهاد ایشان این است که آن مقدار اورانیوم که غنی میشود، درجا تبدیل بشود به اکسید، یعنی به سوخت که دیگر نشود که نشود آنرا به حالت سابق برگرداند که درصد غنی سازی آنرا بالا ببرند تا بشود از آن بمب اتم ساخت.قاعدتا وقتی طرف حاضر است درجا این را تبدیل به سوخت کند دیگر طرف مقابل نباید حرف دیگری داشته باشد. نه آن طرف میگوید که میزانش باید از یک اندازه بیشتر نباشد ، به ترتیبی که ظرف شش ماه تا یکسال شما نتوانی اینقدر ذخیره اورانیوم داشته باشی که بشود از آن یک بمب اتمی ساخت. حرفش این است.خب حالا از مواردی که در این اختلافها حل شده، یکی مسئله آب سنگین اراک است که در گفتگوی قبلی ایران گفت نه، من حاضر نیستم ، به اصطلاح ساختش را تغییر بدهم،که پلوتونیوم کافی تولید نشود که بشود ازش بمب اتمی ساخت.حالا آقای صالحی گفته که حاضر است بپذیرد .پس فرض کنیم که این قابل حل شدن است . تاسیسات فوردو در حال حاضر تعطیل است . اگر این طرف ایرانی بر همین تعطیل بماند، آن هم فرض کنیم که این مسئله اش حل شده و آن هم تعطیل می شود.میماند آن مسئله اورانیوم و غنی کردن آن که الآن گفتم و سانتریفوژها باقی میمانند.پروتوکل الحاقی را هم طرف ایرانی می گوید که وقتی آن توافق نهایی به پای امضا رسید، پروتوکل الحاقی را هم می پذیرد.پس آن هم حل شده باید تلقی کرد. طول مدتی که ایران باید تحت کنترل بماند،پنج سال، ده سال، بیست سال؟ این موضوع بحث است. فرض کنیم احتمال اینکه بر سر این هم توافق باشد هست. بعد میماند نظارت آزانس بین المللی که با پرتکل الحاقی تامین است که این پنج بعلاوه یک میگویند ،ماهم ،علاوه بر آن ،باید در آنجا حاضر باشیم. چنانکه الآن هم طبق توافق ژنو ،این طور است. اگر این،طبق توافق ژنو، در توافق نهایی هم پذیرفته شود، این هم قاعدتا قابل حل است .پس در واقع وقتی میگوید دو مورد می ماند، اگر بنا را بر این بگذاریم که بقیه موارد هفت مورد بقیه ،این ها حل شده و یا در مضان حل شدن است در واقع همین دو مورد اساسی باقی میماند . آقای ظریف می گوید از دوم ژوئیه گفتگو ها را شروع می کنیم و ادامه می دهیم تا به نتیجه برسیم و یا نرسیم ، به هر حال مداوم است . لوموند می گوید که از امروز هم که تمام شده تا آن روز، این گفتگو ها ، به شکل های مختلف، دو به دو ،سه به سه، این ها ادامه دارند. اما در جمع که بگیریم این نه مورد را ، این جام زهر را باید بپذیرند سر بکشند و بپذیرند و چاره ای هم ندارند جز که این کار را بکنند. یعنی هر نوع که آقای خامنه ای تدبیر کرده باشد, طرف مقابل دست بالا را دارد. و حالا مساله عراق پیش آمده! آقای نهاوندیان در نروژ اگر ما احساس اعتماد بکنیم, مسائل دیگر مانند عراق هم حل خواهد شد. در واقع یک نوع پیام به اروپائی ها و آمریکائی هاست که این پیام می گوید که اگر شما با ما در آن زمینه کنار بیائید, ما هم در این زمینه با شما کنار خواهیم آمد. سوال اساسی اینست که این راه چگونه خواهد بود؟ آقای اوباما در صحبتهای اخیر گفته که آنچه ما از ایران در عراق می خواهیم اینست که آنجا طایفه ای و قبیله ای عمل نکند و طرف شیعه را در مقابل بقیه نگیرد. این البته صورت موضوع است. حقیقت موضوع اینست که او می گوید که مالکی را نمی خواهند و ایران بیاید همکاری کند که آنرا بگذاریم کنار و کس دیگری را جایگزین او کنیم. کسی که سیاست آنها را اجرا کند و تا به نتیجه و توافق نرسند؛ اوباما عجله ای برای بمباران کردن گروه تروریستی داعش ندارد. آقای سیستانی هم از طریق سخنگویش گفته است که باید یک دولتی بیاید که همه را راضی کند. حرف درستی می تواند باشد اگر معنی آن تائید حرفهای آقای اوباما نباشد بلکه معنی آن دولتی باشد که معرف حقوق ملی تمام عراقی ها باشد. از این طرف هم آقای جلیلی از آقای سلیمانی ستایش کرده که با فرماندهی خوب با ارتش متلاشی عراق؛ مقابل داعش ایستاده است.
من هشدار می دهم به مردم ایران! البته آقای اوباما هم این را گفت. یکی از راه های از پا درآوردن یک کشور, اینست که دست او را به چند جا بند کنند. هم اکنون دست این رژیم در افغانستان و سوریه بند است. در لبنان و فلسطین هم همینطور. در یمن و بحرین هم دستانش بند است. هر گاه بخواهد به طور نظامی وارد عراق بشود, طور بدی دستش بند خواهد شد. مشکل را هم نمی تواند حل بکند. آمریکا با بردن این همه نظامی، ورشکسته و بدون نتیجه برگشت. آقای اوباما هم حاضر نیست که برگردد. البته این حقیقت پنهان نمانده است که عوامل داعش در اردن و سوریه با حمایت و اطلاع آمریکائی ها تعلیم و دوره دیدند و به همین آسانی با چند هزار نفر در فاصله ای کوتاه, زمین به این بزرگی نگرفته اند. اینها از آسمان نیامده اند. آیا اینها از دید سازمانهای اطلاعاتی آنها به راحتی پنهان مانده بوده؟ این سوالیست که جوابی در موردش داده نشده و نتیجه اش هم اینست که کسی این را قبول نمی کند.
همه اینها به مردم ایران می گوید که هر گاه کسانی نباشند که برپای حقوق شما ایرانیان و حقوق شهروندی شما بایستند که اسمشان آلترناتیو و یا بدیل باشد, و هرگاه شما مردم ایران بر حقوق ملی خود نایستید, بهای سنگینی را همانطور که در خود ایران و در سوریه می پردازید, در عراق هم خواهید پرداخت. هشیار باشید و به استقلال ملی خویش بها بدهید. به آزادی خود بها دهید. به حقوق ملی خود بها دهید. به نقش خود به عنوان یک ملت بهاد دهید.
شاد و پیروز باشید.
مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر زمان : جمعه ٣٠ خرداد ٩٣