back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: چهار دامی که آمریکا گسترد و رژیم ولایت فقیه خود...

بنی صدر: چهار دامی که آمریکا گسترد و رژیم ولایت فقیه خود و ایران را درآن انداخت

banisadrParchamIranعصر جدید: دیروز تحریمهای جدیدی علیه ایران در کمیته بانکی سنا آمریکا تهیه شده است. با توجه به این مسئله نظرتان را در باره  4 دامی که منتشر کرده اید که رژیم خود را در آن انداخته است بیان کنید.

 

 برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

 

بنی صدر: البته به غیر از این 4 دام دامهای دیگری نظیر استبداد و فساد نیز هستند که روحانیت قدرت طلب خود را در آن انداخته است. این 4 دام خارجی هستند که اکنون در باره آنها صحبت میکنم. اولین دام گروگانگیری است. دومین دام جنگ 8 ساله، سومی دام کمربند شیعه است و چهارمی دام سیاست اتمی است. در هر 4 مورد آنهایی که بر خط استقلال و ازادی بوذند هشدار دادند. اینها نمی توانند بگویند نمی دانستیم و خبر نداشتیم ریرا در هر 4 مورد هشدار داده شده بود. زمانی که گروگانگیری انجام شد من به آقای خمینی گفتم که این خلاف اصل استقلال است زیرا ملتی با انقلاب خود امریکا را بیرون کرده است و شما با گروگانگیری و آن را بزرگتر از انقلاب اول خواندن دوباره امریکا را محور سیاست قرار داده اید و در جای دیگری هم گفتم که این ایران است که به گروگان امریکا در آمده است. بعد در آمریکا تحقیقهایی در اینباره منتشر شد  و معلوم شد که طراح اصلی کیسنیجر و راکفلر هستند و آنهم بعد از اینکه خانم اشرف پهلوی به آنها مراجعه می کند برای اینکه برادرش را به امریکا راه بدهند. کسانی که از سیا رانده شده بودند اسناد جدید می گوید که محافظه کاران جدید که اکنون آتش بیار هستند و خواستار تشدید تحریمها هستند آن زمان نطفه شان بسته شد و پدید آمده اند. 2000 تن از اعضای سیا را کارتر بیرون کرده بود و وقتی ریگان رئیس جمهوری شد و آقای کیسی وفتی رئیس سیا شد از آنها سیای خصوصی بوجود آورد. گرداندگان سیای خصوصی هزینه شان از طریق فروش اسلحه به ایران به سه برابر قیمت تهیه می شد. سیای خصوصی کارهایی را انجام می داد که قیدهای قانونی اجازه نمی داد سیا انجام دهد. گردانندگان سیای خصوصی همان محافظه کاران جدید شدند. بعلاوه این، سازمانی هم در آن زمان برای تبلیغات تشکیل شد و هدف این بود که افکار عمومی مردم امریکا را برای سیاستهای تهاجمی امریکا استفاده از قوای نظامی در سیاست خارجی اماده کنند. گردانندگان این سازمان نیز بعدا از محافظه کاران جدید شدند که اکنون بلای جان ایران شده اند.

 

 

خب، آن طرحی که در امریکا ساخته شده به ایران منتقل شد، منتقل شد به دانشجویان تا توسط آنها هم ندانسته به عنوان یک طرح انقلابی به اتفاق سپاه پاسداران اجرا شود و شد گروگانگیری. بعد سر آن گروگانگیری معامله پنهانی شد که افتضاح اکتبر سورپرایز است که حاصلش، دام دو، یعنی جنگ است. گروگانگیری برای امریکا فرصتی فراهم کرد برای مداخله در امور داخلی ایران با برخورداری از حمایت افکار عمومی در خود امریکا و غرب دست کم، برای اینکه مظلوم شده بود. یک ابر قدرتی در کشوری اعضای سفارت آنرا بر خلاف قوانین بین المللی به گروگان گرفتند. خوب بعد ها یکی از سندها،  که نامه الکساندر هیگ به آقای ریگان رئیس جمهوری است بعد از اینکه این آقا به سه کشور خاورمیانه سفر کرد منتشر شد که بنا بر آن نامه ایشان می نویسد که مقامات این سه کشور عرب، مصر و اردن و عربستان به او گفته اند که جنگ با چراغ سبز امریکا شروع شد. آیا حکومت جدید، یعنی حکومت ریگان همان سیاست را انجام میدهد و از آن تجاوز عراق به ایران حمایت می کند و یا سیاست جدیدی را در پیش خواهد گرفت. بنا براین سند، مسلم این است که چراغ سبز امریکا سبب و عامل برانگیخته شدن آقای صدام برای تجاوز به ایران بوده است. البته آلن کلارک وزیر دفاع در حکومت خانم تاچر هم  گفت که جنگ در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم. بنابراین، اینکه طراح جنگ، یعنی دام دوم انگلیس و امریکا و اسرائیل بودند جای کمترین تردیدی نیست. خوب وقتی که آقایان در خرداد شصت کودتا می کردند، عراق حاضر شد با آن پیشنهاد غیر متعهد ها موافقت بکند و جنگ میتوانست پایان بیابد. پس آنهائیکه سبب کودتا شدند و کشور را در جنگ هشت ساله نگه داشتند و نسل ایرانی را قربانی کردند، به قول خودشان هزار میلیارد دلار هم زیان رساندند به قطع  ویقین به کشور خیانت کردند. خود و کشور را انداختند توی این دام. حالا آدمی از خود می پرسد، اولا، در مورد دام اولی چه گونه آن طرح آمد شد طرح انقلابی؟ عامل اینها در ایران کی بود که این را منتقل کرد به دانشجوی خط امام به عنوان طرح انقلابی، آقای خمینی چرا این را انقلاب دوم خواند؟ صدام که در خرداد شصت حاضر بود جنگ تمام بشود، فهمیده بود که فریب خورده. سندهای وزارت خارجه انگلستان که پس از بیست و پنج سال منتشر شده، روشن می گوید که در چهارمین ماه جنگ، قوای عراق شکست خودشان را پذیرفتند. از آن به بعد در پی این بودند که چگونه خود را از این جنگ خلاص کنند. پس آنها در خرداد شصت حاضر بودند جنگ پایان بپذیرد با امتیاز هایی که ایران به دست می آورد و غرامتی که آن کشور های بر انگیزنده عراق به جنگ، یعنی کویت و دولت سعودی حاضر بودند به ایران بپردازند. خوب، چه کسانی بودند که سبب ادامه جنگ شدند؟ که به قول آلن کلارک در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل بود؟ حالا این دوتا،خیلی خوب وقتی آدم در دام اول افتاد بایدمتوجه بشود در دام دوم نیفتد، ولی خیر در دام سوم و چهارم هم افتادند. دام سوم هم همان زمان بود ، یک عامل همین ادامه جنگ این دام سوم است . از قول ملک حسین یک صحبتی منتشر شد که ایشان گفته است که لازم است ایران در جنگ شکست بخورد برای اینکه می خواهد کمر بند سبز ایجاد بکند،ایران و عراق،یعنی رژیم عراق تغییر بکند و شیعه بر سر کار بیاید بعلاوه رژیم علوی ها در سوریه بعلاوه لبنان،اینها بشوند کمر بند سبز و دنیا اسلام را از میان بگیرند،شرق و غرب ناگزیر تابع این کمر بند بشوند . حالا آن هم به آقای خمینی هشدار داده شد که آقا این خیال خام است .اسباب چنین چیزی وجود ندارد این یک تحریکی بیش نیست،شما جدی نگیرید،اینها می گویند برای اینکه شما را وسوسه کنند هم شما را وسوسه می کنند،هم توجیه می کنند لزوم بقای استبداد را در عراق و حمایت از رژیم صدام را. آن زمان  این طور بود سیاستشان  حالا صدام موقعیت خود رانفهمید  و خواست زیاده روی کند رفت کویت را گرفت و سیاست عوض شد این بحث بعد است .خوب نشد. حتی آقای یاسر عرفات آمد به ایران. رفت پیش آقای خمینی، قسم خورد برایش و گفت این گمان نکنید بگذارند پای یک سرباز ایرانی به بغداد برسد و گمان هم نکنید بگذارند پای یک سرباز عراقی به تهران برسد. اینها یک جنگ فرساینده می خواهند برای اینکه دو کشور منطقه که وزنه دارند را بی وزن و ضعیف کنند. مگر شنید؟ خیر،ابدا. گفت من تا زنده ام این جنگ ادامه دارد. جنگ،جنگ تا رفع فتنه در جهان! بعد از اینکه دیگر کارد به استخوان رسید،جام زهر را سر کشید و گفت سئوال هم نکنید. بسیار خوب،این دام سوم . ولی دام سومی ادامه دارد و بعد شد این دام اتم، که این رژیم افتاده توی آن. حالا اینکه می گوئید در مجلس آن کمیته بانکی سنا متن تصویب کرده است. البته می گوید که تا ماه مارس صبر می کنند که آیا توافق نهایی بشود یانه،آن وقت می گذارند به رای. خوب ،حالا ،مگر این آقایان توبه اشان میشود؟ ابدا. شما برو ببین این سایت های رژیم چه مینویسند. می نویسند،معلوم شد، این جنگ زرگری بوده،اینها می خواهند این تحریم ها را به عنوان یک سلاح در دست آقای اوباما قرار بدهند تا او فشار بیاورد به ایران و ایران تسلیم به اصطلاح شرایط امریکا بشود. خوب آدم عاقل، فرض کنیم هم همینطور باشد که شما می گوئید،خوب شما چه امکانی دارید برای اینکه این طور نشود؟ امکانی باقی گذاشته اید؟ شما بایدتوی دام نمی افتادید که افتاده اید.تقلا کرده اید و دست و پای خودتان را هم بسته اید،به لحاظ تخریب از روی قرار قاعده ای که در اقتصاد ایران کرده اید.همین تازه این آقای وزیر دارائیشان ،گفته امیدواریم که قضیه حل می شود و تحریم ها برداشته می شوند و اقتصاد ایران شروع می کند به رشد کردن. خوب اینکه وزیر دارایی شما می گوید،امریکایی نمیداند؟ خوب میداند دیگر،حالا هی بگو  که این تحریم ها اثر ندارد،شما کاری کردی که اثر بکند،اقتصاد را ورشکستی،نتیجه اینکه اثر می کند. تنها این نیست. الآن برای اینکه توجیه بکنند آنها که مخالفند برای اینکه گفتگو ها به نتیجه برسد می گویند نه، اصلا ایران را باید تحت مجازاتها و تحریم نگه داشت برای اینکه ایران برای منطقه خطرناک است.چرا خطرناکه؟ بفرمائید، داره امپراطوری می سازد. امپراطوری دیرین را باز سازی می کند.می خواهد بر جهان عرب مسلط بشود الآن در عراق حضور دارد،در سوریه حضور دارد ،در لبنان حضور دارد،در یمن حضور دارد. آنها در امریکا اینها را به صورت مقاله می نویسند و منتشر می کنند برای توجیه ضرورت تحریم های جدید و اینکه نباید گذاشت ایران از تحریم خارج بشود.  در دام افتادن این است. خود این ارگانهای تبلیغاتی رژیم ، به جای اینکه بنشینند فکر کنند که خوب اینکه ما قوای ایران و پول ایران و اسلحه ای را که پخش می کند در این کشور ها ،در یک جنگ بی پایانی،ویرانگری ،حضور دارند این چه قدرتی است برای ایران؟ یک ذره عقلش را بکار بیاندازد که عجب دامی است این، دارند به تحلیلش می برند. می گوید نخیر، باد در غب غب می اندازد که بفرمائید، واشنگتن پست

نوشته است که ایران، امپراطوری شده. آن تحلیلگر آمریکائی (پیلار) مقاله مفصل( 8-9 صفحه ای) نوشته که دروغ نسازید! اصلا چیزی به نام امپراطوری وجود ندارد، شما یک ذهنیتی را می سازید و تبلیغ می کنید، برای توجیه تحریم های که با منافع امریکا در منطقه، سازگاری ندارد. ایشان سعی می کند که به طرف خود بگوید که این یک دام است و طرف مقابل، خود را در این دام می اندازد!  واقعا عجیب است که تحلیل گر امریکائی، حواسش جمع است ولی ایرانی ، بزرگوار باید در این دام بیفتد ، دست و پا بزند و آخر سر هم یک جام زهری را سر بکشد و چیزی هم از این مملکت باقی نماند! این 4 دام که می گویند، این است. این که میگویند: ایران در حال ساخت امپراتوری است و در دنیای عرب مسلط می شود. این تسلط کجاست؟ بله ایران در یک جنگ ویرانگری، شرکت دارد و تنها ایران هم نیست بلکه عربستان نیز در این کار شرکت دارد. پس چرا عربستان، امپراتوری نیست؟! از ایران بیشتر، پول خرج میکند و اسلحه هم می فرستد و هم نفرات استخدام می کند، این سلمان که هم اکنون شاه شده است، یکی از 7 برادر است، که کار عمده آ ن ها : افراد مسلح استخدام کردن و سازمان دادن و در کشورهای مختلف به کار انداختن است. اول در لیبی به کار انداختند و فعلا در سوریه و عراق. چرا این ها امپراتوری نیستند؟! در یمن هم که حضور دارند. چطور آن نویسنده امریکائی که می گوید : ایران میخواهد امپراتوری بشود، این را نمیبیند و آن دیگری را میبیند؟! نویسنده محترم، ذره ای چشم های خود را باز کنید و ببینید که اگر شما ها تنها در این جاها حضور دارید، آقای عربستان هم در یمن هم در مصر، هم در لیبی، هم در شمال افریقا، هم در بحرین و کشورهای خلیج فارس حضور دارد. اگر قرار است با فرستادن پول و اسلحه و نفرات، امپراطوری تشکیل شود ، امپراطورتر از همه عربستان است. گزارشگر: آقای بنی صدر، عربستان حتی پول مساجد در اروپا را نیز می دهد!، بله عربستان پول خیلی چیز ها را می دهد: پول مساجد، پول تروریست ها ، پول گروههای سلفی را میدهد . پس او چرا امپراتوری نیست؟ چرا غرب به او امپراتوری لقب نمیدهد؟! به محض اینکه ملک عبد الله، سر خود را بر زمین گذاشت، تمامی غربیان ، یکی پس از دیگری برای عرض تسلیت به عربستان تشریف بردند. در واقع این پول نفت است که این سران را به آنجا کشانده است. خوب این رژیم چرا این سئوالات را از خود نمی کند؟ آن مردم چرا ، نمی پرسند؟!

یک بار دام، دوبار دام، سه بار، چهار بار؟! اما این دام های را که عرض کردم، ممکن نبود ، با وجود هشدارهای که در تمام موارد داده شده (حتی در مورد اتم)، بطور مستمر، مرتب افشاء کردیم  ماجرای گروگانگیری ، اکتبر سوپرایز، ایران گیت وادامه جنگ، مصیبت بزرگ،  کمربند سبز را و به اصطلاح امپراتوری جدید را! اگر دنیای ذهنی است، شما که در ایران خود را ولی امر مسلمین جهان میشماری! شما دیگر چه احتیاجی داری که درون این دام ها بیفتی؟! اگر به خود بگوئد من آقای دنیا هستم و ارضاء میشوی؟! این کار را بکن.  شما به جای اینکه کاری کنی که بساط جنگ از این کشورها برچیده شود! خود میروی و غرق این جنگ ها میشوی ؟! هرگاه ایران با آن انقلاب بزرگ را این رژیم خرج نکرده بود و آن اعتبار بر جا بود، جنگ هشت ساله رخ نمیداد، گروگانگیری رخ نمیداد و هیچکدام از این دام ها وجود نمیداشت و وضعیت منطقه اینچنین نمیشد. حال اینکه این رژیم در این دام ها افتاده اند، علت آن نیاز به ایجاد این دام ها بوده است تا بتوانند استبداد خود را بازسازی کنند، در واقع دام مادر و اصلی، دام استبداد است و این دام ، دام های دیگر را با خود بهمراه داشته است. آمده برای توجیح آن استبداد، ولایت مطلقه فقیه را ساخته است که جعل آشکار در دین است! دام بعدی که نتیجه این دام هاست، فساد است. حال تازه نامه آقای رحیمی به آقای احمدی نژاد میگوید 1 میلیارد و شصد میلیون (در ذهنم دقیق نیست، حدودا) به 170 نامزد نمایندگی، پرداخت کرده است (از طریق یک فرد پولدار به نامزدها واگذار شده است) حال دیگر فسادها گروهی و شبکه ای هستند و از طرف دیگرارقام یک میلیاردو دو میلیارد نیست بلکه صحبت ازهزار میلیارد و ده هزار میلیارد و بیشتر از اینها است. این فساد ها از کجا می آید؟!

فساد ها دو دسته هستند. یکدسته، فسادهای ساختاری هستند که خواست استبداد است. خود استبداد یعنی فساد، دلیل آن هم این است که نیروی جامعه را در زور از خود بیگانه می کند و به کار می برد. مثلا پول را که یک نیروست را برای قوای نظامی، انتظامی، پلیسی، واواکی، زندان، دادگاه انقلاب، وسایل ارتباط جمعی ، امام جمعه و رسمی کردن دین خرج میکند. این ها همه پول میبرد. نیرو و سرمایه است که میتوانست در رشد اقتصاد به کار بیفتد. ولی خیر، در تخریب بکار افتاده است. این بعنوان نمونه وضع اقتصادی است، وضع سیاسی آن این است که استعداد کش است، چرا که در آزادی و استقلال، استعداد در ابتکار به کار می افتد، کسانی تصدی امور را باید بکنند که بتوانند ابتکار داشته باشند و این تصدی رشد کشور را به یمن عمل به حقوق و رعایت حقوق، دانش و فن، این رشد را ممکن بسازند. اما استبداد خیر، احتیاج به عمله دارد، استعداد نمیخواهد، احتیاج به کسانی دارد که دستوراتش را پیاده کند. قضیه همان لطیفه ای است که در مورد آقای رفسنجانی ساخته اند: که یکی از دوستانش، نزد او می رود و میگوید: حالا که شما رییس جمهور شده اید، به من هم شغلی بدهید، ایشان پاسخ دادند: بیا و وزیر بشو، پاسخ دادند که خیر وزارت، دردسر زیاد دارد و من هم حوصله این کار با دردسر را ندارم ، گفت: بسیار خوب بیا و بشو معاون! گفت که این کار از وزارت نیز درد سرش زیادتر است زیرا وزیر هر کاری که دارد به معاون می دهد! و او گفت ولی از معاون پائینتر دیگر سواد می خواهد! بنابراین رژیم استبدادی نوکر و مامور می خواهد. با سواد و به خصوص با ابتکار نمی خواهد. اگر کسی تردید دارد، می تواند نگاهی به تیم مذاکره کننده رژیم بیاندازد. با اینکه خیلی از کارهای آنها شبه ابتکار است، نشده است که این آقایان کاری بکنند و موضوع حملات دست جمعی مطبوعات نشود. اصل اینست که کسی نباید ابتکار داشته باشد. این اصل را هم آقای رفسنجانی گفت و اینرا من یادآوری می کنم. این آقا گفت که سیاست را خود تصدی می کند. یعنی ابتکار فقط با ایشان است. بقیه وزرا باید اجرائی باشند و دستور اجرا کنند. این یعنی فساد. البته آنهائی که اینرا قبول می کنند و به طور مثال در سپاه سرکوبها را به گردن می گیرند که این خود یک فساد است زیرا مردم را از حقوق خود باز می دارند، اینکار را که مجانی و یا برای خدا انجام نمی دهند. آنکه این دستور را می دهد، باید چشم از روی خورد و برد این آقایان ببندد. این سلسله با همین ترتیب به پائین ادامه دارد. رئیس تا پیش خدمت کارمند همه دزدی می کنند. زیرا آن کار را تنها نمی تواند کسی انجام بدهد و باید هموراه تعداد نوکران زیادتر گردد. این نمی شود که رئیس بخورد و زیردستان با صداقت اطاعت کنند و تماشا بکنند. پس باید به آنها هم به نوبه خود اجازه بدهد که بدزدند. در رژیم پهلوی هم همین بود. تنها رضا خان پهلوی نبود که آن املاک را می گرفت و خورد و بردها داشت.

 

آقای بنی صدر چه انگیزه ای باعث می شود که مردم با اینکه این دزدی های بزرگ را شاهد هستند، سرنوشت خود را در دست نمی گیرند؟

به هر حال فساد در ذات هر نظام قدرتمدار هست به خصوص در نظام های استبدادی که تمایل به استبداد فراگیر داشته باشد. هر جا که استبداد هست در آنجا فساد هم هست. در روسیه کمونیستی جای استبداد را مافیاهای مالی گرفتند. سوال اینست که جامعه چرا اینها را تحمل می کند؟ درباره انحلال جوامع در دفعه پیش صحبت شد که یک دانشمند آمریکائی پنج عامل را تشخیص داده است. یکی از این عوامل بی تفاوت شدن در مورد سرنوشت خویش است. بی تفاوت شدن نسبت به فسادها و مشکلات اجتماعی و خشونت.و نسبت به اینکه سرنوشت کشور در دست بیگانه است. می شود مانند یک فیلمی که دارد انسان می بیند و می شنود اما به او مربوط نمی شود. گویا داستانی می خواند که در دنیائی خیالی دارد رخ می دهد. یک مقدارش مربوط به سانسور است که نمی گذارد جامعه ببیند چه توانائی هائی دارد. آیا می تواند وضعیت را تغییر بدهد یا نه. یک مقدار آن به خاطر ترسهائی است که در جامعه پرورش می دهند. می خواهند تبلیغ اینرا بکنند که ایران مانند عراق و سوریه نیست و روی این حقیقت را می خواهند بپوشانند که آن خونی که از ایران می رود، بسیار کشنده تر است. همین که خون ازش می رود بی حس تر هم می شود. جامعه ای که وطنش دارد می شود بیابان به جای اینکه به این بپردازد که چگونه باید جلوی اینرا گرفت، می رود به این ترس بپردازد که در حالی که ایران شده بیابان باید چه کار بکنیم که بدتر نشود. جواب اولش اینست که باید واردات کنیم. حالا با رژیم باید چه کرد؟ از آن دید ترس باید با رژیم ساخت زیرا با واردات خورد و خوراک را تامین کرده است و بهتر از هیچ چیز است. توجیهات برای فعل پذیری را تنها رژیم نیست که طرح می کند. خود جامعه هم برای خود طرح می کند. برای اینکه بی عملی خود را توجیه کند. اینست که مسئولیت بزرگ با جامعه است. در هفته بعد دقیق تر به چگونگی و دلایل بی تفاوتی جامعه می پردازیم و عوامل را برای روشنگری و به خودآمدن جامعه روشنتر بیان می کنیم. جوان ایرانی باید از بی تفاوتی بیرون آید. جوان ایرانی در دنیای امروزی مشکلش این نیست که گوشش را برای زیبائی عمل کند! این مناسب یک جوان ایرانی نیست. این می گوید که در ملت هیچ آرمانی نیست و هیچ امیدی نیست. یک خلائی است که باید با این چیزها پر شود.

 شاد و پیروز باشید.

برگرفته از مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر بتاریخ 93-11-10 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید