back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاارزیابی وضعیت اقتصادی بعد از توافق لوزان از دید بنی صدر

ارزیابی وضعیت اقتصادی بعد از توافق لوزان از دید بنی صدر

banisadrParchamIranعصر جدید: برنامه امشب را می خواهیم به مسائل افتصادی اختصاص بدهیم. بعد از توافق لوزان امیدی بوجود آمد که وضع اقتصادی بهتر می شود اما چند هفته بعد وضعیت تغییر کرد. تحلیل شما را در باره اثر اقتصادی  توافق لوزان خواستاریم.

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.


بنی صدر: اینبار به مسئله اقتصاد می پردازیم و آن مسئله را بار دیگر بحث خواهیم کرد. اقتصاد ایران را اگر بخواهیم مثال بزنیم مانند آدمی است که فقط از او پوست و استخوان مانده و چنین لاغر شده است حالا اگر کسی بگوید مسئله ناتوانی و لاغری این انسان را من می توانم فورا حل کنم و وقتی از او می پرسیم چگونه این کار را می کنی بگوید بادش می کنم و می دانید که باد کردن کسی که جز پوست و استخوان ندارد یعنی اورا کشتن. گوسفند را باد می کنند برای اینکه پوستش را بکنند. اما چرا اینگونه است؟ بلحاظ اینکه این اقتصاد نمی تواند سرمایه جذب کند این اقتصاد ساختاری دارد که متناسب با جذب سرمایه نیست مگر در رشته نفت و پتروشیمی که به خارج صادر می کند که آنهم نیاز به نوسازی دارد چراکه هم اکنون تاسیسات کهنه است و رژیم هم پول ندارد که اینها را نوسازی کند . آقای وزیر نفت گفته نوسازی تاسیسات نفتی خوزستان به 10 میلیارد دلار پول نیاز دارد. قبلا گفته بودند به مدت 10 سال و هر سال 20 میلیارد دلار فقط باید در نفت سرمایه گذاری بشود که پول نبوده و اینکار انجام نشده است و چون تاسیسات کهنه است بهره برداری از چاههای نفت ناقص انجام می گیرد و بخش مهمی از نفت تلف می شود . حالا اگر شما بخواهید این تاسیسات کهنه را نگه بدارید هر سرمایه ای را هم که بخواهید در نفت جذب کنید این نمی گذارد مگر اینکه شما سرمایه گذاری را محدود کنید به جائی که قوه خرید را جذب می کند اما سرمایه نیست. همانطور که می بینید در عمل هم چنین شده و سهم سپاه و نیروی انتظامی و دستگاه رهبری و مراکز قدرت را از نفت بالا ببرید و بخشی از پول را به آنها بدهید برای اینکه نمی تواند سرمایه جذب کند . بخش صنعت و کشاورزی ایران هم بدینگونه است. در خبرها بود که از 60000 روستاهای ایران 31000 آن تخلیه شده است  ایران بیخودی که بیابان نمی شود. اگر شما بخواهید در عمران طبیعت سرمایه گذاری بکنید به ترتیبی که همه مناطق کشور بیابان زدائی بشود محتاج یک تحول عظیم ساختاری در قلمروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. برای اینکه جمعیت در سطح کشور توزیع شود و این مناطق را اباد کند وگرنه این جمعیت در شهرهای بزرگ جمع شده و فقط مصرف می کنند و یا به شغلهای کاذب مشغولند مانند کسانی که دستفروشی و ارز فروشی می کنند یا بار سنگین دستگاههای اداری هستند. اگر فرض کنیم 6 میلیون نفر کارمند و مزد بگیر دولت باشد نشان می دهد که نقش دستگاه اداری یک نقش استراتژیک است در تحول و رشد اقتصادی کشور.  این در حالیست که هر کارمند دولت می بایست  6 ساعت در روز کار کند یعنی 36 ساعت در هفته. در فرانسه قرار بر هفته ای 35 ساعت است که البته بیشتر هم کار می کنند در حالیکه هر کارمند ایرانی روزی 5 تا 10 دقیقه بیشتر کار نمی کند برای اینکه کاری نیست که او بکند. این رژیم برای اینکه این نیروی عظیم بیکار را جذب بکند اینها را بعنوان کارمند استخدام کرده است. در دوران شاه که تعداد کارمندان یک میلیون و دویست هزار نفر بود در زمان انقلاب که ما این دستگاه اداری را  برای بازسازی بررسی کردیم تا بتواند نقش استراتزیک خود را در اقتصاد برعهده بگیرد تا که سرمایه گذاریها ممکن بشود معلوم شد که تنها با دویست هزار نفر میتوان دستگاه اداری را تصدی کرد یعنی در آن وقت یک میلیون نفر اضافه بود 6 برابر چیزی که لازم بود برای اینکه ان رژیم هم می خواست بخشی از جوانان بیکار را از طریق دادن یک پست اداری خنثی کند . حالا فرض کنیم که توافق هم انجام گرفته و پول نفت به خزانه آمده است، سدی را تصور کنید که با یک بارندگی حسابی مخزنش پر شده است. حالا باید دید آب این سد کجا می رود؟ اگر شبکه بندی باشد و این اب به مزارع برود تولید کشاورزی اضافه خواهد شد. اگر این شبکه موجود نباشد این اب به مزارع نمی رود و هرز خواهد رفت و رژیم مجبور است دریچه سد ها را باز کند و این آب هرز خواهد رفت. یعنی چه؟ یعنی اینکه بخش مهمی از آن صرف بودجه دولت می شود که در حال حاضر از محل چاپ اسکناس این بودجه را تامین می کند برای اینکه درآمد های نفت توقیف می شود. این چاپ اسکناس مانند باد کردن می ماند چون تولید که نیست و قدرت خریدی است که دولت ایجاد می کند که مابه ازائی ندارد و تولیدی انجام نمی گیرد که اینرا جذب کند و قاعدتا الان تورم باید خیلی بیشتر از دوره آقای احمدی نژاد باشد. چرا حالا حکومت آقای روحانی می گوید کمتر شده. قبلا توضیح دادیم که یک علت آن روانی است یعنی چون امید است که توافق انجام بگیرد و ترس از بمباران نیست و ترس از تشدید تحریم ها نیست و امید به اینکه تحریم ها رفع شود و دست دولت به ارز برسد این مانع می شود که قیمتها با شدت زمان آقای احمدی نژاد بالا برود. عامل دومی که اضافه شده تشدید فقر است.

شما هموطنان عزیزمن که هم اکنون صحبتهای مرا گوش می دهید خوب می توانید بفهمید که دقیق عرض می کنم و راست می گویم یا نه؟ یا یک ارزیابی ذهنی است. وقتی درآمد مردم کاهش پیدا می کند خوب خرید نمی کنند پس تقاضا زیاد نیست که در مقابل آن ارزه کم باعث بالا رفتن قیمتها بشود و قیمتها به ان شدت بالا نمی رود پس هنر دولت آقای روحانی که می گوید قیمتها را کاهش داده اند در واقع فقر عمومی را بیشتر کرده اند و با فقر مردم است که مانع از این شده اند که حتی با شدت بیشتر از دوره آفای احمدی نژاد با چاپ اسکناسها قیمت بالا میرفت. در واقع با فقر مردم ایران ایشان دارند به خود می بالند که نگذاشتند قیمتها با همان شدت بالا برود و می گویند شدتش خفیف تر شده .حالا باید دید ایا آقای روحانی پاسخی دارد برای سئوال مردم ایران که می پرسند ایا شما امده بودید که فقر را گسترش دهید؟ من بجای ایشان پاسخ می دهم. برای اینکه اقتصاد حساب کتاب دارد ایشان کاری بیشتر از این نمی تواند بکند. جز اینکه توزیع در آمدها را تغییر دهد و در امدها را بر مبنای عدالت اجتماعی توزیع کند و در نتیجه فقر عمومی با این شدت بالا نرود و رواج پیدا نکند اما این توانائی را این حکومت ندارد. در ساختار کنونی رژیم اینکه بتوان توزیع در آمدها را عادلانه کرد وجود ندارد و ناممکن خواهد بود. چراکه باید از سهم خیلیها کم کرد باید از سهم سپاه و بسیج و روحانیان وابسته به دولت و هزینه های خارج از کشور و جنگهای منطقه ای  کم کند، همچنین از هزینه های جاری کم کند و به هزینه های سرمایه ای اضافه کند.  و سطح دستمزدها را بالا بیاورد. کدامیک از اینها را میتواند انجام بدهد؟ هیچکدام. نتیجه این است که فقر بیشتر شده است. این دلیل ساختاریش را که عرض کردم، اما دلایل دیگری هم هست که گسترش فقر را گزارش میکند. یکی از آنها بیکاری است. خوب ،بیکاری در دوره آقای احمدی نژاد بالامی رفت این حکومت هم که آمده است نتوانسته سرمایه گذاری بکند. همین دیروز یک گزارش اقتصادی منتشر کرده بودند که غیر از این که روستاهابه ترتیبی که عرض کردم خالی شده اند و صنایع هم بخش مهمش به حالت تعطیل در آمده اند که آنها هم بربیکاران افزوده شده اند، آنها هم که به سن کار رسیده اند کار پیدا نکرده اند. خوب ،وقتی بیکاری بالا می رود، بارتکفل بیشتر میشود. بار تکفل یعنی چه؟ ببیند هر خانواده ای به تعداد کسانی که کار می کنند در آمد دارد. اگر فرض کنید در یک خانواده چهار نفره ای، یک نفر کار کند، بار تکفل آن سه نفر دیگر هم بر عهده اوست، خرج چهار نفر را باید بدهد. یکی خودش و سه تای دیگر هم اعضای خانواده اش. حالا اگر فرض کنیم خواهر و برادر و همسرش، اینها هم بیکار شده باشند و او ناگزیر باشد و خرج آنها هم بیفتد گردنش این خوب بار تکفلش  خیلی بیشتر می شود. در اقتصادهای صنعتی، بسته به اقتصاد، بار تکفل خیلی کم است گاهی یک نفر فقط بار تکفل خودش را دارد. اگر زن و شوهر باشند و هر دو کار کنند، هر کدام بار تکفل خودشان را دارند. فرزند اگر داشته باشند، برای آنها هم از بودجه دولتی مبالغی می گیرند و بخشی از بار تکفل را دولت تعهد می کند. در نتیجه خانواده ها درآمدهایشان برای هزینه ها کفاف می کند. اما در کشورهایی مثل ما،نه، بار تکفل سنگین که شد باید از خورد و خواب بکاهند. این است که خرید کم می شود و باید به همان مایحتاج اساسی بسنده کنند. گاهی می رسد به حد زندگی گیاهی. خوب این توضیحات برای شما که متوجه بشوید که چرا این تورم از طریق فقر پرداخته می شود.

یک عامل دیگر که این فقر را زیاد می کند آن تفاوت در آمد است با بالا رفتن سطح قیمت ها. فرض هم بکنیم که حکومت آقای روحانی راست بگوید که در مورد کالاهای اساسی راست نمی گوید که قیمت ها به آن شدت بالا نرفته،فرض کنیم که آن وقت بوده 37 درصد و حالا آمده شده بیست در صد که در مورد مواد غذایی که چنین نیست.اما فرض کنیم، اگر در همین فرض در آمده ها فقط ده درصد بالا رفته باشند،خوب این ده درصد قدرت خرید این خانواده ها پائین آمده است. فقط از طریق تفاوت این دو تا رقم. پس این را هم به آنها اضافه کنید نتیجه می گیرید که فقر عمومی گسترش پیدا کرده است . حالا فرض کنیم آن پول نفت آمده و این می خواهد توزیع بشود. چگونه توزیع می شود؟ اگر آن ساختار دولت همین باشد که هست این توسط رانت خوارهابلعیده می شود. بیخود که نمی گویند چهل درصد تولید ناخالص ملی ایران رانت است،یک مراکز قدرت وجود دارند یک مافیاهای نظامی-مالی وجود دارند اینها مثل لاشخور می افتند روی این گوشت قربانی و هر کدام به اندازه توانشان می خورند. بر فرض هم که نه، این برود توزیع بشود خوب این حالا از طریق چاپ اسکناس انجام می گیرد آن وقت از طریق فروش ارز انجام خواهد گرفت . فرقی با وضعیت کنونی نمی کند. چرا این  حکومت نمیتواند ارز را ببرد به طرف سرمایه؟ یک دلیل خیلی ساده اش این است ، ببینید حکومت بودجه را باید خرج کند ،پول را روزانه باید خرج کند . حالا اسکناس چاپ می کند خرج می کند و برای اینکه این تورم تب شدید ندهد به ترتیبی که توضیح دادم فقر مانع از آن شدت تب می شود. فرض کنیم که حالا آن پولها آمده اند و این دیگر بهانه ندارداین فقر را به مردم تحمیل کند،خوب می گویند در آمد نفت هم که آمد تحریم هاهم که نیست و ما باید درآمدمان کفاف خرجمان را بکند . خوب این روزانه چه باید بکند؟ خرج باید کند،یعنی ارز ها را بفروشد و خرج کند ،خوب این که روزانه خرج کنی سرمایه گذاری که نمیشود. سرمایه گذاری یعنی اینکه آن مدتی که به باروری برسد این پول برود و تبدیل بشود به سرمایه و این زمان می برد فورا به دست افراد نمیرسد. از طریق تولید شما میخواهید اشخاص بروند و کار پیدا کنند و از آن طریق در آمد پیدا کنند .ناگزیر باید دروازه ها را باز کند چون ارز را باید بفروشد و کالا بخرد؟ باید بفروشد و یا تبدیلش کند به سرمایه که این امکانش نیست یا خرید کند از خارج و بیاورد داخل . پس دو تا جریان رااین حکومت باید تصدی  بکند یکی به قول این آقایان ملاتاریا پول را  بریزد توی بازار و یکی هم اینکه دروازه ها را باز کند و این پول را جذب کند تا تب شدید ایجاد نکند.میشود همانی که در دوره آقای احمدی نژاد بود همان که این فاجعه را ببار آورد. حالا اگر نه ،بخواهد عوض کند،این محتاج اقتصاد تولید محور است که اینها در برنامه عمل که هم اکنون هم در سایت انقلاب اسلامی در هجرت موجود است به تفصیل ،تمامی تدابیری که باید یک دولت تصدی کند برای اینکه اقتصاد ایران تولید محور بشود و بتواند رشد کند،بتواندمستقل بشود و داد و ستدی که با بقیه دنیا می کند را به عنوان یک اقتصاد مستقل انجام بدهد و تولید محور باشد ، در آنجا توضیح داده شده است که حالا از آنها چند تدبیرش را به صورت کلی عرض می کنم. اول اینکه باید ساختار دولت تغییر بکند به ترتیبی که گفتم هر کارمند دولت باید  در روز، کار مشخص داشته باشد که تمام مدت آن کار را شاغل باشد و آن کار هم در خدمت اقتصاد باشد یا مثلا یک کار آموزش و پرورشی انجام بدهد ،یا یک خدمت  بهداشتی انجام بدهد و یا نه، باید در خدمت این اقتصاد تولید محور باشد. این اول. پس تعداد کارکنان دولت می باید کاهش پیدا کند تا بخشی از بودجه عادی رها بشود تا بتوان آنها را سرمایه گذاری کرد. کارکنان اضافی را به ترتیبی که ما اول انقلاب می خواستیم انجام بدهیم و چون می خواستند استبداد بر قرار کنند کودتا کردند و آن تدبیر را متوقف کردند.  آن تدبیر  این بود که کارکنان دولت در مراکز آموزشی تعلیم می گیرند و دربانک استعداد ها و مهارت ها آماده باشند برای اینکه هر سرمایه گذاری که انجام گرفت بتوانند در آن سرمایه گذاری کاری را تصدی بکنند. آن به اصطلاح، مراکز قدرت که از بودجه دولت می برند را باید حذف کرد رانت را باید به صفر رساند، قاچاق را باید به صفر رساند.

مجری رادیو: آقای بنی صدر راه حل به صفر رساندن رانت چیست چون همه می گویند باید جلو رانت را گرفت و به صفر رساند؟

 آنها می گویند و نه اینکه راحش را بلد نیستند بلدند، اما همان طور که گفتم این دولت یک ترکیبی دارد که با آن ترکیب نمیشود رانت را حذف کرد. یک قلم، “مقام معظم” رهبری و اموال رهبری. یکی از رانت خوارهای بزرگ ایشانند. خود ولایت مطلقه فقیه و دستگاهی که ایجاد کرده است، اینها رانت خوارند . یعنی امکاناتی در اختیار دارند که با استفاده از آن اختیار سهمی از نفت و در آمد های دولت را می برند که اگر نباشند آن در آمد ها برده نمی شوند. این یکی و دوم همین قیمت ارز را نگاه کنید. هم اکنون یک نرخ ارز بازار آزاد دارید، یک نرخ ارز نیازمندی های اولیه دارید یک نرخ ارز دولتی دارید، فعلا سه نرخ ارز است. خوب شما اگر به نرخ نیازهای اساسی اگر بخواهید از دولت ارز بگیرید با توجه به اینکه در بازار نرخ ارز سه برابر است شما دو برابر رانت به جیب می زنید. یک قسمت واردات و صادرات است. اینها در دست آدمهایی هستند که صادرات و واردات را در دست گرفته اند. واردکننده بزرگ می فروشد به عمده فروش و او به جزئی فروش و به هر حال در چهار و یا پنج دست اینها به قیمت اضافه می کنند. خریدار دست کم سه برابر قیمت وارد شده برای خرید کالا پول می دهد. دو برابر آن رانت است و می شود از بین برود. در قسمت واردات هم دروغ گفته می شود و جنس را به اسم اروپائی بودن از چین وارد می کند و به مردم می فروشد. آنزمان کمیسیونی تشکیل دادیم از یک نماینده از وزارت بازرگانی، یک نماینده جزئی فروش ها و یک نماینده مصرف کنندگان عمده که آنها تشخیص می دادند که میزان واردات ما و قیمت آنها و مقدار رانت ها چه قدر باشد. اما استبداد اصلش بر رانت است. کار استبداد رانت خواری می باشد. اینها این موقعیت را ایجاد می کنند تا پولهای رانتی را به جیب بزنند. و البته باید سوال کرد که چه کسانی قاچاق مواد مخدر و کالای دیگر را تصدی می کنند؟ می شود که دولت هیچ آلودگی مالی نداشته باشد؟ بازارهای آزاد این مواد دست کیست؟ در دست سپاه است. با تولید داخلی و رونق مصرف داخلی و کاهش واردات، این بازار آزاد بدون شک بی محل می شد. یک عامل که باید تغییر بدهند ساختار دولت است که دولت استبدادی ولایت فقیه، دولت حقوقمدار و تابع ملت بشود. ساختار بودجه را نیز باید تغییر داد به ترتیبی که توضیح دادم. یعنی کاستن از هزینه های جاری و افزودن به هزینه های سرمایه گذاری. ساختار اعتبارات بانکی را نیز باید تغییر داد که با آن مداری به وجود بیاد مانند مداری که اول انقلاب ایجاد کردیم. یعنی دستگاه بانکی درآمدها را جذب بکند و از طریق سرمایه گذاری فعال کند. در کشوری که این اتفاق نیافتد، اقتصاد تولید محور به وجود نمی آید. در تاریخ هم اگر مشاهده کنیم، می بینیم که ژاپن که با ما و در زمان امیرکبیر شروع به رشد اقتصادی کرد، با آن روش به اقتصاد قدرتمند رسیده است و ما به این روز افتاده ایم. در صورتی که آنها منابعی را که ما داریم هم ندارند. ساختار واردات به کشور نیز باید به نفع واردات سرمایه ای تغییر بخشد. ساخت توزیع درآمد که تغییر یابد، آنوقت امکان این هست که درآمد نفت به صورت سرمایه گذاری در اقتصاد ایران فعال بشود. این رژیم این توانائی را ندارد و نتیجه اینست که اگر درآمد نفت افزایش پیدا کند، مانند همان بیماری می شود که فقط پوست و استخوان است که بادش کنید تا بترکد. آنوقت هست که دوباره مردم باید بیایند و بگویند که بقیه کشور هم شده بیابان و چند کاخ و برج دیگر در کنار این بیابان هم ساخته خواهد شد. باید تا زمانی که پول نفت هست بخورند و بعدش هم به فقر و گرسنگی برسند. گردبادها و خشکزدگی ها نیز به ناتوانی اقتصادی و تخریب محیط زیست هم اضافه می شود. اینها فاجعه است و این فاجعه را این رژیم ایجاد کرده. البته مردم هم بی گناه نیستند. آنها هم مقصر هستند زیرا ملتی که چشم به درآمد روزانه خود و چگونگی به دست آوردن آن داشته باشد، نمی تواند به اصل مشکلات بپردازد. در مقاله ای آمده بود که “اگر می خواهید جنگلها سالم بمانند، به مسائل دخل و خرج مردم برسید!” آیا موضوع مردم نباید به جای تخریب جنگل این باشد که به حقوق خود مراجعه کنند؟ زیرا آنها اگر آن جنگلها را هم از بین بردند دیگر آن را هم برای خوردن و مصرف کردن ندارند! رژیمی شده است که هر کس که زور دارد بر آنکه زور ندارد زور می گوید. ولایت مطلقه به همه زور می گوید و بیت ایشان به بقیه روز می گوید و حکومت به زیردستها زور می گویند و دستگاههای اداری به مردم زور می گویند و مردم هم به طبیعت بی چاره. اما طبیعت مانند آدمها نیست که زور بشنود و دم نزند. او پیامدهای این تخریب را از خود نشان می دهد و بیابان تحویل زورگویان می دهد. شما مردم صاحب حقوق هستید و حقوق خود را مطالبه کن! باید فکر اینرا بکنید که با تخریب جنگل و طبیعت این بیابان، بیابانتر می شود. در بیابان چگونه می خواهید زندگی کنید؟ یک مقدار به مسئولیتها فکر کنید! از این رژیم حقوق خود را مطالبه کن! سپاه می گوید که احتیاجی به کودتا ندارد زیرا کشور دستش است. رانت خوار درجه یک کشور سپاه است. به عنوان دستگاه رانت خوار است هر چند که بعضی از افسران آن حتی مانند مردم هستند. برای اینکه ستون فقرات این رژیم است. باید از این نقش بیرون آورده شود. نباید در بخش اقتصادی و سیاسی دخالت کند. این توضیحات را تکرار کرده ام و خواهم کرد. آنها که در داخل کشور هستند بعضی هایشان اینرا به احمدی نژاد هم گفتند ولی اکنون کمتر کسانی را می بینیم که در داخل کشور در مورد اقتصاد کشور هشدار بدهند. ولی هنوز هستند و اینها باید مرتب بگویند تا این ملت وجدان همگانی پیدا بکند و بداند که حیات ملیش در خطر است. برخیزد برای حیات ملی.

 شاد و پیروز باشید.

برگرفته از مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر جمعه 94-02-04

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید